گزارش تسنیم-۲| پیدا و پنهان ماجرای ژنرال نظرزاده

گزارش تسنیم-2| پیدا و پنهان ماجرای ژنرال نظرزاده

ابعاد شخصیتی، سرگذشت و حیات سیاسی و اجتماعی ژنرال عبدالحلیم نظرزاده یکی از موضوعاتی است که در رسانه‌های دولتی تاجیکستان به صورت یک‌طرفه و مبهم به آن پرداخته شده است. در گفت‌و‌گوی با یکی از دوستان قدیمی وی، به بازخوانی این موارد پرداخته‌ایم.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، اهمیت ماجراهای مربوط به ژنرال عبدالحلیم نظرزاده (معروف به حاج حلیم) در فضای سیاسی تاجیکستان و وقایع روی داده با محوریت وی در سپتامبر سال 2015 را از دیدگاه دولت دوشنبه، با تمام ابهامات و تناقضاتی که بعضا درباره آن مطرح می‌شود، در گزارش پیشین مورد بررسی قرار گرفت. با این حال، یکی از حلقه‌های مفقوده بسیاری از روایت‌ها و گزارش‌های منتشر شده پیرامون حاج حلیم، تحلیل ابعاد شخصیتی، خانواده و اطرافیان، سرگذشت وی، تجربیات پیشین‌ و نوع تعامل با اطرافیان و ... می‌باشد. از همین رو، گفت‌و‌گویی ایشان عبدالستار بابایف، از دوستان قدیمی حاج حلیم نظرزاده ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید. آقای بابایف از 21 سال پیش علاوه بر این که در زمره دوستان حاج حلیم قرار داشته است، به نوعی همسایه وی نیز در دوشنبه محسوب می‌شده است. روابط نزدیک آقای بابایف با حاج حلیم روایت‌گر مطالبی است که پیش‌تر کمتر به آن‌ پرداخته، و یا به گونه دیگری در رسانه‌های نزدیک به دولت تاجیکستان روایت شده است.

زیست در دوره اتحاد جماهیر شوروی و استقلال تاجیکستان

آشنایی من با عبدالحلیم نظرزاده به سال 1997 و بازگشت او به تاجیکستان بر می‌گردد. عبدالحلیم نظرزاده متولد سال 1963 میلادی در شهر دوشنبه هستند. پدرش در دوره اتحاد جماهیر شوروی راننده بود و یادم است شخصی خوب و به قول تاجیک‌ها با نان و نمک بود. پدر حاج حلیم در سال 2013 چشم از دنیا پوشید، اما مادرش هنوز در قید حیات است و در تاجیکستان حضور دارند. او همچنین طی سال‌های 1983 تا 1985  نیز خدمت اجباری سربازی‌اش را در ارتش اتحاد جماهیر شوروی گذرانده بود. از همان دوران حاج حلیم فعالیت‌های اقتصادی خود را آغاز کرد. در ابتدا در یک کارخانه بزرگ مدیر انبار و تجهیزات بود و بعدتر فعالیت‌های اقتصادی بیشتر و تجارت را در پیش گرفت. زمانی که نخستین اقدامات و درخواست‌های مردم در تاجیکستان برای استقلال در سال‌های 1990 و 1991 شکل گرفت، حاج حلیم هم یکی از آن افرادی بودند که در آن میدان‌نشینی‌ها و استقلال‌خواهی‌ها سهمی مهم داشتند. تا جایی که من بعدها فهمیدم، حاج حلیم در آن دوران در زمینه خدمت به مردم و تامین آب و غذای آن‌ها تلاش‌های بسیار زیادی می‌کردند.

صلح تاجیکستان و ورود به ارتش

زمانی که جنگ شهروندی شروع شد، عبدالحلیم نظرزاده در جمهوری قزاقستان بودند. زمانی که صلح بین گروه‌های اپوزوسیون و نمایندگان جبهه خلق به امضا رسید، حاج حلیم هم به کشور برگشتند. در آن زمان نیروهای نظامی اتحاد نیروهای اپوزوسیون سابق که به ارتش تاجیکستان پیوسته بودند، یک گارد نظامی تشکیل داده بودند که در تاجیکستان به «بتلیان 25» یا همان گردان 25 معروف شده بود. ژنرال عبدالحلیم نظرزاده در آن زمان به فرماندهی آن گردان انتخاب شد. بعد از آن هم تا حدود 5 یا 6 سال در آنجا بود و در نهایت به وزارت دفاع منتقل شد. فکر می‌کنم در بخش نیروی زمینی وزارت دفاع مشغول شده بود. بعد از آن هم ریاست امنیت داخلی وزارت دفاع را بر عهده داشت و تا سال 2013 هم در همین وزارتخانه مشغول به کار بود. تا این که به رتبه «ژنرال مایور» (معادل سرلشکر) رسید و به فرمان خود رئیس‌جمهور، امامعلی رحمان، به عنوان معاون وزیر دفاع جمهوری تاجیکستان منصوب شدند.        

سوابق در ارتش و حفاظت از مرزهای تاجیکستان

من و حاج حلیم جدای از این که دوست بودیم، به نوعی همسایه هم بودیم با هم و نوع تعامل ایشان با اطرافیان را به خوبی دیده‌ام. او واقعا به عنوان شخصی حلیم شناخته می‌شد و نامش بسیار زیبنده بود. با اطرافیان هم بسیار مهربان و خاک‌سار بودند. به ویژه با همسایگان و دوستان و آشنایان روابط بسیار خوبی داشت. اما آنچه بیشتر از حاج حلیم شناخته می‌شود، کشوردوستی و وطن‌دوستی‌اش بود. حتما از اختلافات مرزی میان ما و جمهوری قرقیزستان اطلاع دارید. طی سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نیروهای قرقیز چندین بار به مرزهای ما (که مورد اختلاف است) هجوم آورده و وارد مرزهای ما می‌شدند. یکی از افرادی که همیشه می‌رفت و جلوی این پیش‌روی‌ها و تجاوزها را می‌گرفت حاج حلیم بود. آن گردان نظامی که گفتم «بتلیان 25» هم همراهش بود. هر زمانی یک ناآرامی در مرزهای کشور به وجود می‌آمد، ژنرال نظرزاده و افرادش سریعا به آنجا می‌رفتند و آن‌ها را پس می‌راندند. با این حال وقتی که حاج حلیم به وزارت دفاع آمد، آن بتلیان 25 را منحل کردند و افراد آن نیز بیکار شدند. با این حال آن افراد هنوز با حاج حلیم بودند. وزیر دفاع وقت هم هر باری که ناآرامی در مرزها اتفاق می‌افتاد سریع حاج حلیم را مطلع می‌کرد و او نیز همان تیم بتلیان 25 را با خود به مرز می‌برد.

نگاه‌های سیاسی

‌حاج حلیم هیچ حزب سیاسی نداشت. چرا که در قانون اساسی تاجیکستان آمده که هیچ شخصیت نظامی حق عضویت در هیچ حزب سیاسی ندارند. با این حال اما او هم در میان مردم تاجیکستان زندگی می‌کرد و ارتباطات زیادی با مردم داشت و از مشکلات آن‌ها آگاه بود. از وضعیت اسلام‌ستیزی و محدودیت‌هایی که بر مردم تحمیل می‌شد هم طبیعی بود ناراضی باشند. طبیعتا عبدالحلیم نظرزاده هم از این وضعیت ناراضی بود. اما به هر حال به رغم این موارد ملاحظات را رعایت می‌کرد.

یک روز پیش از حوادث سپتامبر 2015

ما با حاج حلیم طوری نزدیک بودیم که تقریبا هر روز با هم دیدار می‌کردیم. اتفاقا همان روز هم من با حاج‌حلیم بودم.یادم است روز پنج‌شنبه بود که من با ایشان تماس گرفتم و گفتم کجا هستید. که ایشان گفتند من در خانه هستم و شما بیایید تا غذا را با هم بخوریم. ما ساعت 15 بود که رسیدیم و خیلی عادی بود و صحبت‌های همیشگی خودمان را داشتیم. هیچ صحبتی هم از درگیری و ... نبود اصلا. بعد هم ما خداحافظی کردیم. شاید اگر عبدالحلیم نظرزاده این نیت را می‌داشت، حتما به من می‌گفت یا من متوجه می‌شدم. علاوه بر این، ما را هم همیشه دو نفر از اعضای کمیته امنیت ملی تحت تعقیب داشتند و بعضا نیز من را دعوت می‌کردند به دفترشان و مواردی را می‌گفتند.

به هر حال در آن روز، وقتی که من از خانه حاج‌ حلیم برگشتم و روال عادی زندگی را داشتیم. تا این که همان شخص از کمیته امنیت ملی صبح روز بعد با من تماس گرفت و از من پرسید شما خوبید؟ گفتم خوبم و در خانه هستم. از من پرسید: دیروز که شما با عبدالحلیم نظرزاده صحبت کردید در چه حالی بود؟ گفتم مثل پیشین عادی بود. آنجا بود که به من گفت که عبدالحلیم نظرزاده آن شب خواسته کودتا کند! بعد هم گفت که به دره رامیت رفته‌اند و قضایای دیگر. من این‌ها را فردای آن روز از او شنیدم و هنوز باور نمی‌کردم.

من در آن زمان عضو ریاست عالی حزب نهضت اسلامی هم بودم. روز بعد که جلسه ریاست داشتیم، همه اعضا (که الان عمدتا در زندان به سر می‌برند) از من می‌پرسیدند که چه خبر شده است. هیچ کدام اطلاع نداشتند و همه شوکه شده بودند. به هر حال اما بعدتر آن اتفاقاتی که شنیده‌اید را برای مردم تعریف کردند و هنوز هم ابهامات زیادی در این زمینه وجود دارد.

سرنوشت خانواده ژنرال نظرزاده

حاج حلیم چند برادر داشت که بعضی از آن‌ها معروف بودند. برادر بزرگ حاج حلیم، به نام میرزاکریم متولد سال 1959 میلادی بودند. ایشان هم علاوه بر این که یک تاجر موفق در کشور محسوب می‌شدند، شخصیت بسیار خوب و متدینی هم بودند. این وقایعی که در 4 و 5 سپتامبر اتفاق افتاد، ایشان حتی خبر هم نداشت. ما تاحدودی اطلاع داشتیم که حتی با دیدگاه‌های ژنرال نظرزاده موافق هم نبود و مشغول کار خودش بود. اما ایشان را همان روز از دفتر کارش بردند به وزارت امور داخلی تاجیکستان، در شعبه ششم و بعد چند روز که بازداشت شده بود به مردم گفتند که در هنگام گفت‌و‌گو با عبدالحلیم در نتیجه تیراندازی کشته شده است. برادر دیگر حاج حلیم که از وی کوچک‌تر بود، حاج عبدالرحیم بود. او هم بخاطر شرایط خاص روحی که داشت از سیاست خیلی خبر نداشت. ایشان را هم همان روز 5 سپتامبر وزارت کارهای داخلی بردند و به همین منوال گفتند که در میان گفت‌و‌گوها در تیراندازی کشته شد. برادر دیگر وی هم میرزاحیات و معروف به حاجی حیات بود؛ او هم در یک کارخانه مرغ‌پروری کار می‌کرد که حدود 50-60 کیلومتر از دوشنبه دور بود و بعد از 3-4 روز از این قضایا باخبر شد. ایشان هم بعد از احضار به وزارت امور داخلی کشته شدند. جمال‌الدین، برادر دیگر حاج حلیم هم دو ماه بعد از وقایع سپتامبر 2015 به 10 سال حبس محکوم شده و اکنون در زندان به سر می‌برد.

حاج حلیم خودش هم از زمان اتحاد جماهیر شوروی 2 همسر و 5 فرزند داشت. از خانم بزرگش 3 فرزند و از همسر دومش 2 فرزند داشت؛ پسر بزرگش بختیار الان حدود 30 سال دارد. او را هم دولت برای 22 سال زندانی کرده است. یک پسر دیگر هم حاج حلیم داشت که یادم است در 8-9 سالگی حافظ کل قرآن بود و الان نوجوان است.

انتهای پیام/.

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon