ناگفته‌های بهزاد‌پور درباره سینمای جنگ: باید سینمای جنگ را به صورت عاقلانه‌ای آسیب شناسی کرد

ناگفته‌های بهزاد‌پور درباره سینمای جنگ: باید سینمای جنگ را به صورت عاقلانه‌ای آسیب شناسی کرد

بهزاد بهزادپور در زمانی که سکوت نکرده بود به تندی از مدیریت فرهنگی در باب دفاع‌مقدس سخن گفته بود. انتقاداتی که خواندنش پس ۱۳ سال نشان می‌دهد او پر بیراه نبوده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، امروز که در پایان هفته دفاع مقدس قرار داریم، هفته‌ای که الهام‌بخش، بخش مهمی از تاریخ سینما و تئاتر ایران است. حمله رژیم بعث عراق به خاک ایران در طی 38 سال گذشته بدل به فرصتی برای شکل‌گیری حرکت‌های هنری شده است، حرکت‌هایی که در زمانه‌ای خودجوش بود و عامل تهییج و تحریک عموم مردم در دفاع از کیان کشور بود و امروز به محل پرانتقادی در عرصه هنر شده است.

البته انتقادات از این وضعیت به امروز ختم نمی‌شود. داستان انتقادات در گذشته به مراتب تندتر بوده است. بهزاد بهزادپور از منتقدان آن روزهای هنر دفاع‌مقدس است. مردی که خود از ریشه‌های تئاتر و سینمای دفاع مقدس بود، این روزها در یک سکوت مطلق فرو رفته است. او مصاحبه نمی‌کند و سه سال است اثری نیز روی صحنه نبرده است. این برای ما علامت سؤالی پدید می‌آورد. تنها راه یافتن علت جستجو در تاریخ است. بهزاد بهزادپور در سال 1384 در گفتگو با مجله سروش انتقادات بسیاری به جریان حاکم بر سینمای دفاع‌مقدس وارد می‌کند که خواندن مجدد آن در این روزها خالی از لطف نیست.

***

 از نگاه شما وضعیت موجود سینمای جنگ چگونه است؟

بهزادپور: برای چه این سوال را می‌پرسید؟

 چون شما عنوان فیلم‌ساز جنگ از وضعیت سینمایی جنگ آگاه‌تر از دیگران هستید.

بهزادپور: مگر شما نیستید؟

 چرا اما نه به ریزبینی شما.

بهزادپور:حالا من از شما می‌پرسم وضعیت مطبوعاتی دفاع مقدس چطور است؟

 جالب نیست.

بهزادپور: اصلاً از اول فعالیت مطبوعاتی‌ای که از موضوعش دفاع مقدس باشد وجود ندارد که جالب باشد یا نباشد چرا دیپلماتیک جواب می‌دهید؟

 آیا کم لطفی شماست. همین مصاحبه فعالیت مطبوعاتی نیست؟!

بهزادپور: صدقه سر جا نماندن از قافله ریاکارها، دو تا مصاحبه کردن و چهار تا عکس زدن که نشد فعالیت.

این مجله به هیچ وجه ریاکار نیست.

بهزادپور: من نگفتم ریاکار، من گفتم دنباله‌رو ریاکارها و مناسبتی برخورد کردن.

مثل اینکه مصاحبه بر عکس شده؟!

بهزادپور:اشکالی داره؟

نه خیر. فقط از موضوع اصلی دور می‌شویم.

بهزادپور:موضوع اصلی اگر دفاع مقدس است که این سوال‌ها من بی‌ارتباط نیست و اگر سینمای دفاع مقدس باشد که همین گفت‌وگوی من با شما می‌تواند فیلم‌نامه‌ این سینمای برباد رفته باشد.

 این یک مصاحبه مطبوعاتی است نه فیلم‌نامه فیلم.

بهزادپور:اگر ما را به نتیجه حقیقی برساند چه فرقی می‌کند.

از نظر شما چطور می‌توان به آن حقیقت رسید؟

بهزادپور:شما ریشه‌‌ای سوال کنید و من شجاعانه جواب بدهم و در پایان هم بدون سانسور این حرف‌ها چاپ شود.

فکر می‌کنم سوال اول من هم یک سوال ریشه‌ای بود.

بهزادپور: سوال ریشه‌ای را باید تعریف کرد وقتی روی کیوسک روزنامه‌فروشی‌ها ده‌ها روزنامه و مجله در ارتباط با فوتبال و فحاشی این فوتبالیست به آن فوتبالیست وجود دارد وقتی برای زیبایی اندام و برآمده شدن بازو و پشت بازو، مجله‌های رنگارنگ چاپ می‌شود وقتی ده‌ها روزنامه و مجله برای بزرگ‌نمایی قتل‌ها و تجاوزها و دخترهای خیابانی و بیماری‌های جنسی و شرارت زن‌های شوهردار روی کیوسک‌ها دیده می‌شود و هیچ ایراد خشونت‌طلبی به آنها گرفته نمی‌شود، وقتی برای هنرپیشه‌های هندی و مسائل خصوصی و عمومی آنها دو مجله احمقانه چاپ می‌شود، وقتی برای مد لباس و حل کردن جدول و پخش قورمه‌سبزی و... در و دیوار کیوسک کاغذ دیواری می‌شود و میان همه اینها تنها یک روزنامه ضد‌دفاع‌مقدس درباره دفاع‌مقدس چاپ می‌شود و دودمان هر چه تعادل و لطافت و مهربانی و عشق و زیبایی را در دفاع مقدس منهدم می‌کند و با کمال وقاحت خود را قیم صدها هزار شهید معرفی می‌کند آیا پرسش از سینمای جنگ و دفاع مقدس ریشه‌ای است ساختن یک فیلم جنگی در شرایطی که اجازه یک برانکارد را هم باید به سپاه پرداخت مشکل‌تر است یا چاپ یک هفته‌نمایه زیبا و حقیقت‌طلب‌متعادل؟

 چه باید کرد این مهم است.

بهزادپور:نمی‌دانم، والله نمی‌دانم که با چه وسیله‌ای می‌توان پنبه از گوش متولیان فرهنگ و هنر دفاع مقدس بیرون کرد. والله نمی‌دانم چطور می‌شود چشم‌های تراخم گرفته فرماندهان فرهنگی و هنری دفاع مقدس را درمان کرد. آقا، هوای نفس و قدرت‌طلبی و هنری دفاع مقدس را درمان کرد. آقا، هوای نفس و قدرت‌طلبی و ریاکاری در لباس، ریش و تسبیج و یقه‌بسته درد بی‌درمان است. همان طوری که حسادت بعضی از علما به حضرت امام(ره) درد بی‌درمان بود. همان طور که تکبر و حسادت و خودمحوری و دورویی بسیاری از پیشانی پینه‌ بسته‌ها و انقلابیون قدیمی نسبت به حضرت آقا درد بی‌درمان است.

 یعنی تمامی متولیان فرهنگی و هنری دفاع مقدس گرفتار هوای نفس شده‌اند؟

بهزادپور: وقتی علم مدیریت فرهنگی و هنری دفاع مقدس را نداری و با تمام قدرت بر مسند این مدیریت می‌نشینی و پی‌درپی گزارش‌های پوک و عوام فریبانه و غیرفرهنگی تحویل مردم می‌دهی این هوای نفس نیست؟ وقتی فروش بهره‌وری از کارشناسان متخصص امور فرهنگی و هنری را نداری و مثل معصومی که خطا ندارد با خودت برخورد می‌کنی، اگر هوای نفس نیست، پس چیست؟

 این حرف‌ها را به خودشان هم می‌زنید؟

بهزادپور: مثل اینکه شما حواست جای دیگری است. پدر من؛ اصلاً این حضرات درباره صحت عملکرد و مدیریت خودشان به اندازه سر سوزن تردید ندارند. اصلاً تسلطی بر علم فرهنگ و هنر ندارند که نقد و نقاد را به رسمیت بشناسنند.

 من فکر نمی‌کنم به این تندی که شما می‌گویید باشد.

بهزادپور: اگر فکر نمی‌کنید پس چشم‌هایتان را خوب باز کنید. سنت چهارشنبه‌سوری را که یک آدم خرافاتی صدها سال پیش پایه‌گذاری کرد بین جوان‌های امروز دارد با چه گرما و حرارتی در آن شب برگزار می‌شود؟ آیا یک دهم آن حرارت و گرما در شراکت مردم در هفته دفاع مقدس هست؟ به دور از تعصب به این واقعیت تلخ نگاه کنید. پدر من این جوان‌ها و این مردم با چشم‌هایشان دیدند که به خاطر این دفاع مقدس چند صدهزار نفر خون دادند. حتی اسم همه کوچه‌ها اسم شهید است؛ ولی چرا هفته دفاع‌مقدس به یک هفته تشریفاتی آن هم به دست دولت و یگان‌های نظامی تبدیل شده است. چرا در بین جوان‌های امروز اسم دفاع مقدس مترادف با غم و غصه و خشونت و گریه کردن و بدن‌های تکه‌تکه شده است؟ چرا در بین جوان‌ها یک جانباز قطع نخاع دفن شده و اعماق تاریک یک آسایشگاه یک صدم یک فوتبالیست ارج و قرب ندارد و ذهنش را اشغال نمی‌کند؟ آیا این تقصیر جوان‌ها و مردم است؟ پس چرا همه مردم به وسیله یک سیاست هماهنگ و هوشیارانه تبلیغاتی در تلویزیون به فعالیت هسته‌ای، نگاه ملی و غیورانه پیدا کردند؟ نه، خبر مرکز این زلزله ویرانگر در زیر میز مدیران فرهنگ و هنر دفاع مقد‌س است. یک هفته مدح تشریفاتی دفاع مقدس کردند و یک سال تمام بازماندگان دفاع مقدس از کودک یک شهید گرفته تا پرپر زدن یک جانباز دفن شده در فراموشخانه آسایشگاه را فراموش کردند و مانند وبال گردن تلقی کردند. پیامدی جز ویرانی فرهنگ دفاع مقدس نخواهد داشت.

 از همه جا و همه چیز گفتید جز سینمای دفاع مقدس.

بهزادپور: مثل اینکه شما خیلی دوست دارید سنگ سینما را به سینه بزنید. وقتی هیچ تهیه‌کننده‌ای راضی نیست تهیه‌کننده فیلم جنگی بشود، وقتی فروش فیلم‌های دفاع مقدس در پایین‌ترین حد قرار می‌گیرد، وقتی برخی مردم رزمنده‌ها و بسیجی‌ها را یک مشت چماق‌دار تندرو و متعصب می‌دانند و تنها شناسنامه مطبوعاتی و پی در پی آنها به دست [...] در جریده [...] منتشر می‌شود وقتی تنها دغدغه بسیجی در این روزگار، فقط برخورد قهر‌آمیز باید حجابی اعلام می‌شود و باید چشم‌های بسیجیان در این هیاهوی ناهنجاری‌های متفاوت، فقط مواظب مانتوی کوتاه و ساق پای عریان دختران باشد وقتی بسیجیان دلاور حاج احمد متوسلیان در این روزگار فقط با بسیجیان ایست بازرسی نمایش داده می‌شود، وقتی تندروترین افراد متعصب سنگ دفاع مقدس را به سینه می‌کوبند و ذائقه مردم را با این اعمال تلخ و بدبین می‌کنند چرا فیلم‌ دفاع مقدس باید تماشاچی داشته باشد؟ چرا تهیه‌کننده‌ها باید روی فیلم دفاع‌مقدس سرمایه‌گذاری کنند؟ چرا باید حاج همتی که تنها وجه مشترکش با این موتورسواران عربده‌کش تنها در ریش است به چشم چماقدار متعصب دیده شود و در بین جوانان علی دایی محبوب‌تر از او باشد؟

فکر می‌کنم این مصاحبه یواش یواش دارد تبدیل به مقاله می‌شود. چایتان را بفرمایید من به ذهنم رسید که برای تغییر این وضع اسف‌بار و ظالمانه نسبت به دفاع‌مقدس اول باید شرایط موجود را آسیب‌شناسی کرد چون طبق فرمایش شما همه ابعاد فعالیت‌های فرهنگی دفاع‌مقدس به هم مربوط است و باید این ارتباط‌ها شناسایی شوند و به سرچشمه دست پیدا کرد. شما فکر می‌کنید این وظیفه کدام یک از این نهادها و سازمان‌های فرهنگی است؟

بهزادپور: آسیب‌شناسی نیاز به واقع‌بینی دارد. واقع بینی هم محتاج انصاف و شجاعت است. صنف قصاب‌ها یک سازمان یا یک دفتری دارند که از اجحاف‌هایی که ممکن است به قصاب‌ها بشود دفاع می‌کند. اگر صنف قصاب‌ها در جامعه منفی یا غیرواقعی معرفی شود این صنف به میدان می‌آید. در صنف تاکسی‌داران هم چنین است. صنف پزشکان و کله پاچه‌ای‌ها و... هم به همین ترتیب است حال من از شما سوال می‌کنم اگر بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس را در جامعه غیرواقعی و منفی معرفی کنند آیا دفتر صنف بسیجیانی وجود دارند که در حد یک دفتر صنف قصابان این معرفی منفی را در جامعه اصلاح کند؟ اصلاً دفتری در برابر معرفی غیرواقعی رزمندگان و بسیجیان که دفاع مقدس را آفریدند وجود دارد که بر این معرفی‌ها نظارت کند و تجمع‌های بی‌در‌و‌پیکر به نام بسیج را هدایت کند و روابط عمومی دفاع مقدس و رزمندگان و بسیجیان را با جامعه و مردم سروسامان کلان بدهد؟ بنیاد حفظ آثار که تا پیش از آمدن آقای باقرزاده یک بنیاد تشریفاتی در حد یک انجمن اسلامی بود و به تازگی هم که به کمیته امداد در موضوع دفاع مقدس تبدیل شده علناً کاسه گدایی برای جشنواره فیلم دفاع مقدس را به دست گرفت و با نگاهی کودکانه کمک 200میلیونی آقای احمدی‌نژاد را از شهرداری سیاسی و.. تلقی کرد و آبروی هر چه آثار دفاع‌مقدس و سینمایی دفاع‌مقدس و... را برد. رئیس انجمن سینمای دفاع‌مقدس هم که فعلاً در سمت مجری طرح فیلم «فرزند صبح» روزگار می‌گذراند و خاک مرگی که از گذشته بر روی این انجمن علیل و فقیر پاشیده بودند با ضخامت بیشتر همچنان باقی است. من نمی‌دانم چگونه  می‌شود این معادله تلخ را حل کرد. فیلم شاهکار «ننه گیلانه» ساخته خانم بین‌اعتماد بدون هیچ کمک و هدایت و تشویق دوستان انجمن خلق می‌شود و تنها احساس مسئولیت و دل مهربان خانم بنی‌اعتماد می‌تواند این شاهکار سینمایی دفاع‌مقدس را به وجود بیاورد؛ اما انجمن سینمای دفاع‌مقدس با تمامی رسالت و ادعایی خود طی این همه سال و با داشتن این همه ارتباط و سوژه دفاع مقدس نتوانسته در خلق پنج اثر سینمایی در حد «ننه گیلانه» شریک باشد.

 نبود بودجه و امکانات در انجمن سینمای دفاع مقدس را نمی‌توان نادیده گرفت.

بهزادپور: همین نداشتن بودجه و امکانات چه معنی‌ای را به ما منتقل می‌کند؟

 احتمالاً آنها هم بودجه‌ای بابت این کار ندارند.

بهزادپور: این یعنی چه؟! چرا مدیران انجمن دفاع مقدس و مدیران بالاتر آنها نداشتن بودجه را فریاد نمی‌زنند؟ چرا برای حراست از تمامی منابع مادی و غیر‌مادی جمهوری اسلامی که لازمه آن تکثر فرهنگ دفاع مقدس و ایجاد صدها حج همت است به اندازه مدیریت اتوبوسرانی تهران همت ندارند؟ شما ببینید ناوگان اتوبوسرانی تهران چقدر وسیع و مجهز شده است. یعنی پدید آوردن ده‌ها حاج همت و علی موحد و وزوایی و... که قرار است حافظ امنیت و کیان جمهوری اسلامی باشند از خریدن ده تا اتوبوس کم اهمیت‌تر است؟ نه، همه می‌دانند که کمتر نیست اما حفظ دیپلماسی بقای مدیریت اجازه ریاد را به این مدیران نمی‌دهد، همه مدیران انجمن سینمای دفاع مقدس آمدند و رفتند و هیچ کدام دلیل واقعی رفتن‌شان را نگذتند. چرا، چرا برادر من؟! چرا آبروی برباد رفته نیروی انتظامی بعد از کوی دانشگاه به دست آقای قالیباف باکمال مهارت و تیزهوشی بازسازی شد و با جذب بودجه کافی پلیس فقیر، پلیس عزیز شد؛ اما مرتبت جانباز و آزاده و رزمنده دفاع مقدس که در اذهان عزیز بود بر باد رفت. چرا آبروی فرهنگ دفاع مقدسی‌ها حفظ نشد و مثل بچه سر راهی هر کسی در لباس مدافع و مخالف لگدی به آن زد و هیچ مدیر و نهاد و سازمان و یگانی دلش به حال او نسوخت بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس اسم مادری بود که این صحنه‌ها را دید و یک ناله هم نکرد انگار که آبروی رزمنده‌های دفاع مقدس و فرهنگ فرهیخته این دلیران گمنام، از سر جوی آی به دست آمده تا از سر جوی خون؟!

 پس با این وصف یعنی  سینمای دفاع مقدس تعطیل است.

بهزادپور: مگر تعطیل نیست؟

 پس این فیلم‌های دفاع مقدس که به تازگی ساخته شده و فیلم «خداحافظ رفیق» هم جزء آن فیلم‌هاست چطور به وجود آمده‌اند؟

بهزادپور: آن طوری ساخته شده که تمام تهیه‌کننده‌های خصوصی و دولتی (که همان خصوصی است)، به علت نفروش بودن آنها پشت دستشان را داغ کرده و توبه‌نامه امضاکردند. مردم نسبت به آثار فرهنگی و هنری دفاع مقدس بی‌میل شده‌اند می‌پرسید چرا؟ من هم می‌گویم به همه این دلایل یکه گفتم و به صدها دلیلی که نگفتم این همه سازمان و انجمن بنیاد فرهنگی - هنری و... از صدقه سر دفاع مقدس و شهدای آن نان برشته و تازه می‌خورند اما دریغ از پذیرش این بی‌میلی مردم و دریغ از یک آسیب‌شناسی این بی‌میلی از طرف آنها.

 یعنی با آسیب‌شناسی این فاجعه از بین می‌رود؟

بهزادپور: اگر اول این بی‌میلی مردم را قبول کنند و اگر هم حضرات فرهنگی - هنری دفاع مقدس در کنار هنرمندان و کارشناسان فرهنگی- هنری با یک مدیریت متمرکز آسیب‌شناسی کنند و نتایجی که از آن استخراج می‌شود را عملیاتی کنند آن وقت می‌توان از آن به بعد آینده را از دست نداد و با هزار بدبختی گذشته را پاکسازی کرد.

 شاید به دلیل عرق صدا و سیمایی بودنشان نتوانیم از شما گله‌مند باشیم که این بی‌مهری‌ها مهرورزی صدا و سیما را ندیده گرفتید.

بهزادپور: من این کلمه مهرورزی را با کلمات تلاش ضعیف بدون سیاست‌گذاری عوض می‌کنم.

چرا ضعیف و بدون سیاست؟ این همه فیلم‌های مستند و سریال و میزگرد درباره دفاع مقدس در طول سال تولید و پخش شده است.

بهزادپور: اول اینکه این همه نیست و کم تعداد است البته اگر آمار بگیریم. دوم اینکه بالای سر کدام یک از این سریالها کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌های درجه یک بوده است. کیفیت کارگردانی تهیه و تولید سریال «هزار دستان» کجا و کیفیت گروه این سریال‌های دفاع مقدس کجا! در سواس و پختگی‌ای که در فیلم‌نامه‌های «زیر باران» و «خانه متروک» و «طلسم شدگان» و... لحاظ شده کجا و ناپختگی و درجه سه بودن فیلم‌نامه یکی - دو سریال دفاع مقدس کجا آیا بینی و بین‌الله پس از سریال «گل پامچال» که موضوعش کاملاً حاشیه‌ جنگ بود و سال‌ها پیش ساخته شد سریالی به پختگی آن ساخته شد؟ موضوع فیلم‌های کم‌رمق «روایت فتح» هم به ساعات و زمان‌های نامطلوب انتقال پیدا کرد و اخیراً هم اصلاً ناپدید به چشم می‌آید. میز‌گردها هم که الحمدالله سرشار از کسالت و مطالب تکراری و شعاری است. در صدا و سیما هیچ سیاست‌گذاری هوشمند و متفکرانه‌ای در پس آثار دفاع مقدس وجود ندارد؛ تکرار یک مشت ظواهر و شعارهای نخ نما شده جنگ و ارائه حرف‌های تکراری از دهان آدم‌های جدید است و آن قدر فرآورده‌های دفاع‌مقدس در سیما کسالت‌بار و تکراری و بی‌رنگ و آب و خام شده است که وقتی بیننده در هفته دفاع مقدس تلویزیون را روشن می‌کند از حجم زیاد برنامه‌های سطحی و شعاری درباره دفاع مقدس. سرسام می‌گیرد و کودکان و نوجوانان در این هفته با تلویزیون قهر می‌کنند دفاع از حریم دفاع‌مقدس در سیما به وسیله حجم و تعداد و تکرار حاصل نمی‌شود؛ بلکه با تعدادی حرکت‌های حساب شده و غیرمستقیم و ماهرانه که با تمامی متولیان و سازمان‌ها و نهادها و بنیادهای مربتط با دفاع مقدس هماهنگ و همزمان باشد به وجود می‌آید. همان یک سریال «دلیران تنگستان» در ده‌ها سال پیش آنقدر حساب شده و پخته و منحصر به فرد ارائه شد که نام رئیس‌علی دلواری در اذهان همه مردم جاودان شد.

راه حل چیست؟

بهزادپور: آسیب‌شناسی آثار دفاع مقدس در سیما، آسیب‌شناسی تماشاچی؛‌ آسیب‌شناسی...

 آسیب‌شناسی به چه سبک؟

بهزادپور: آسیب‌شناسی به سبک عاقلانه‌ای که تمامی کشورهای صاحب جنگ در پیش گرفتند نه به سبک اتفاقی و حساب نشده این مصاحبه.

 عجالتاً در کوتاه‌مدت به چه شیوه‌ای باید به زخم سینمای دفاع مقدس التیام بخشید؟

بهزادپور: با التیام گذاشتن بر زخم آبروی رزمنده‌های دفاع‌مقدس مانند مناظره سلیمی نمین. با التیام گذاشتن بر زخم جانبازان و آزادگان و ایثارگران به اندازه التیامی که بر زخم نیروی انتظامی گذاشته شد با التیام گذاشتن بر زخم‌ سرداران سینمای دفاع مقدس که رسول ملاقلی‌پور یکی از آنهاست و فیلم «افق»، «پرواز در شب» و «تنگه چزابه» را ساخته و... یادتان هست. حمیدنژاد را می‌شناسید شاهکار به یاد ماندنی «اشک سرما» را تماشا کردید، او کجاست؟ کدام تشکیلات غم گمنامی «اشک سرما» را می‌خورد؟ فیلم «سجاده آتش» یادتان هست؟ احمد مرادپور چرا مفقودالاثر شد؟ آیا تمامی تقصیرها به گردن حاتمی‌کیاست که از «دیدبان» به فیلم «موج مرده» رسید؟ اگر جنگندگی و تلاش‌های انتحاری نقی قلی‌زاده نبود آیا یک سکانس از «دوئل» ساخته می‌شد؟ بر زخم‌های کارگردان «انسان و اسلحه» چه کسی مرهم گذاشت؟ بر زخم‌های کدام مدیر فرهنگی دفاع مقدس بین‌اعتمادی‌های دیگر را با سینمای جنگ آشتی داد و دست آنها را با فروتنی و صمیمیت فشرد وقتی به این سرداران عاشق‌پیشه و خسته به چشم یک سرباز صفر نگاه نشود؟ وقتی در حد یک لشگر رزمی از دسته کوچک این سرداران خط‌شکن پشتیبانی شود، وقتی به چهره خاک گرفته و دوست داشتنی آنها با محبت و احترام نگاه کنی و با صداقت و خلوص دست‌های خسته آنها را بگیرید، شاید زخم سینمای دفاع مقدس التیامی موقت پیدا کند در غیر این صورت سنگ قبر سینمای دفاع مقدس را باید بر قبرش گذاشت و برایش فاتحه خواند و تمامی خانواده شهدا را به دور این قبر جمع کرد و مابقی حرفها بماند برای بعد.

با تشکر از شما.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران