بیش از ۲۵ صحابی پیامبر(ص) در کربلا حضور داشتند / انحرافی که زمینه وقوع رویداد عاشورا شد
یک استاد حوزه و دانشگاه گفت:متأسفانه گاهی اهداف اصلی قیام امام حسین نادیده گرفته میشود.در زمان قیام امام(ع) برخی محبان به دلیل ضعف معرفتی ایشان را همراهی نکردند،اما در این سو میبینیم یک فرد مسیحی و یا یک عثمانیمذهب وارد کاروان اباعبدالله میشوند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا کاروان امام حسین(ع) در مسیر حرکت خود به سوی کربلا با وقایع بسیار متعددی روبرو بود. با مطالعه این وقایع میتوان به نکات عبرتآموز فراوانی از جهت معرفتی و سیاسی دست یافت؛ زیرا قیام امام حسین(ع) قیامی یکجانبه نبود بلکه برنامهای منسجم و به همپیوسته و دارای لایههای متعدد معرفتی بود که در اوج این لایهها، بُعد تمدنی این حادثه تاریخی است.
عدم نگرش صحیح و معرفتی به ماجرای امام حسین(ع) و جریان عاشورای حسینی از یک سو پای خرافات را به مجالس روضه و منبر باز میکند و از دیگر سو جامعه را در قبال هجمه شبهات واکسینه نمیکند. این شبهات مسألهای است که هر ساله در ماه محرم از سوی معاندان و یا جاهلان جامعه مذهبی را تهدید میکند و باعث میشود گاهاً تخم شبهه در دل جوانان به ویژه نوجوانان نهادینه شود.
این چالش بهانهای شد تا خدمت حجتالاسلام سیدمحمد علی برقعی رضوی، استاد حوزه و دانشگاه برسیم تا درباره این مسائل گفتوگویی داشته باشیم.
وی که عضو جامعه مبلغین تهران و کارشناس دفتر آیت الله سیستانی است، در قسمتی از این گفتوگو میگوید: اگر یک هندو که دین مشخصی ندارد از امام حسین(ع) پس از هزار و 400 سال تأثیر میگیرد و کشور خود را از ظلم و استبداد آزاد میکند، چطور میتوان گفت عاشورا در کربلا متوقف شد؟ اگر این عده دین ندارند، اعلام کنند ما متدین نیستیم و اگر دین دارند، باید به خدا هم نعوذا بالله اشکال گرفت که چرا داستان انبیای گذشته از آدم(ع) تا خاتم را در قرآن مطرح میکند؟ این عده مصداق این آیه از قرآن هستند: «آنان که زندگانی دنیا را بر آخرت مقدم و محبوبتر دارند و خلق را از راه خدا باز دارند و آن راه راست را (به شک و شبهات) کج کنند، آنان در گمراهی بسیار دورند».
* نگاهی که اکنون در قبال ماجرای کاروان حسینی و جریان کربلا وجود دارد، مبتنی بر نگاه تاریخی است در حالی که قیام اباعبدالله(ع) دارای ابعاد متعددی است. تا چه حد به سایر ابعاد عاشورا توجه شده است؟
ما باید هدف قیام اباعبدالله(ع) را بیان کنیم تا اینکه بخواهیم با ماجرای کربلا شعاری برخورد کنیم. همان طور که گفتید ما اکنون اکثراً از منظر تاریخی و برای ایجاد شور در مردم به تاریخ امام حسین(ع) و عاشورا میپردازیم. البته شور و حماسه بسیار مهم و ضروری است و نمیتوان از برکات آن گذشت. حماسه جزء لاینفک مسأله عاشوراست اما این جریان ابعاد دیگری هم دارد که نیاز است بیشتر به آنان پرداخته شود. اکنون مراسمهایی که برگزار میشود اندک زمانی را به سخنران اختصاص میدهند و بیشتر مجلس را به روضهخوانی میپردازند و این مسأله یک آسیب است. در حالی که آنچه که باعث شد عاشورا اتفاق بیفتد، عدم معرفت و شعور به امام حیّ بود. اصلاً در آن زمان بودند محبانی از اهلبیت(ع) که به دلیل ضعف معرفتی امام را همراهی نکردند اما در این سو میبینیم یک فرد مسیحی و یا یک عثمانیمذهب وارد کاروان اباعبدالله(ع) میشود.
متأسفانه گاهی اهداف اصلی در لابلای ظاهر قضایا گم میشوند. امام حسین(ع) در سخنانی برخی اهداف قیام را به حنفیه اینطور مطرح فرمودند: «من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم؛ قصد کردم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابیطالب عمل کنم ؛ إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصلاح فى أُمَّةِ جَدّى، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبیطالِب». پس امام حسین(ع) یک مصلح و اصلاحطلب بود، اما اصلاحطلب واقعی.
مطالعه عاشورا بدون پیشینیه تاریخی انحراف فکری ایجاد میکند
* با بررسی ظاهری ماجرای عاشورای حسینی شاید این برداشت شود که حضرت با شکست مواجه شدند؛ اتفاقاً کسانی که اهل شبههافکنی هستند این مسأله را دستاویز قرار میدهند و مطرح میکنند اگر قرار بود شکست باشد، چرا حضرت قیام کرد؟ از چه منظری به واقعه عاشورا بنگریم تا حقیقتاً قیام اباعبدالله(ع) را قیامی پیروزمند ببینیم؟
نگاه به ماجرای امام حسین(ع) و عاشورا بدون پیشینیه آن و بدون در نظر گرفتن نگاهی تمدنی و آینده محورانه انسان را درون شبهات غرق میکند. امام(ع) به عنوان خلیفه خداوند و عامل پیادهسازی برنامه خداوند در پهنه عالم هستند و بدون اذن خداوند حرکت نمیکنند؛ این قسمت که عرض کردم، باشد برای شیعیان و محبان اهلبیت(ع).
اما از جهت تاریخی باید گفت 70 روز پس از واقعه غدیر انحرافی ایجاد شد که تبعات آن تا زمان امام حسین(ع) ادامه یافت تا جایی که همین مسلمانان امام(ع) را به قتل رساندند و با قصد قربت الهی هم این گناه نابخشودنی را انجام دادند. این انحرافی که عرض شد، همان سقیفه بنیساعده بود که باعث شد حکومت از دست اهلش خارج شود. چون همگان میدانستند تنها کسی که صلاحیت خلافت بر مسلمین را داشت، علی بن ابیطالب(ع) بود. ابن ابیالحدید معتزلی که شرح نهجالبلاغه را نوشته در بخشی از مقدمه خود میگوید: «الحمُد لله الّذی قَدّمَ المفضول علی الفاضلِ لِمصَلَحَتِه؛ حمد و ستایش خدا را میکنم که شخص مفضول را بر فاضل به علت مصلحت مقدم داشت». هرچند این عبارت ایراد معرفتی دارد، اما فهم اینکه امام(ع) را فاضل بر دیگران میداند باز جای شکر دارد. اما خداوند به گونهای دیگر مطرح میکند و میفرماید: « هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ؛ آیا کسی که میداند با کسی که نمیداند یکسان است؟».
لذا در آن زمان حاکمیت که باید در دستان امام معصوم و رهبری الهی باشد، در دست عدهای بود که نه تنها صلاحیت نداشتند بلکه ضد ارزشهای اسلامی رفتار میکردند و بر واجبات و محرمات تقید نداشتند و سگبازی و شرابخواری میکردند. در این شرایط بود که امام حسین(ع) فرمودند فاتحه اسلام خوانده شد چرا که امت به کسی مثل یزید مبتلا شد؛ وَ عَلَى الاِسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزیدَ» حضرت نفرمود «خود یزید» بلکه فرمود مثل یزید؛ یعنی اشاره به صفات پست او دارد که شراب را بر خود حلال کرده بود و به مطربی و ... میپرداخت. امت اسلام به جایی رسید که فرق امیرالمؤمنین(ع) را در محراب نماز شکافت و بر پای امام حسن مجتبی(ع) در کنار یارانش خنجر دشمنی فرو برد و به آن نحوهای که در تاریخ آمده است، به شهادت رساندند. این در حالی بود که اندک زمانی از صدر اسلام گذشته بود. در چنین شرایطی امام(ع) به اذن الهی مأموریت یافتند امت اسلام را با قیامشان و خونشان احیا کنند و همینطور هم شد.
امام حسین(ع) بدون دعوت کوفیان هم قیام میکرد
اگر مردم کوفه هم امام حسین(ع) را دعوت نمیکردند، حضرت قیام میکرد؛ زیرا خلافت داشت از جانب یک شخص فاسق موروثی میشد. یک ظالمی به حکومت منصوب شده بود که مردم هم اعتراضی در ظاهر نداشتند. کسانی هم که معترض بودند و به دلایلی ترس خود را علنی نمیکردند، به امام(ع) نامه زدند که ما خسته شدیم و به سوی کوفه بیا تا حکومت را به تو بدهیم.
بیشتر بخوانید: چرا امام حسین(ع) با علم نسبت به خیانت کوفیان بسوی کوفه رفت؟
از جهت آیندهنگرانه نیز نتیجه ظاهری قیام امام(ع) را شما در استقبال شیعیان از امام رضا(ع) در ایران ببینید. نتیجه این قیام را باید در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دید که جامعه اُموی به سوی محب اهلبیت(ع)تبدیل شد. حتی اهل سنت هم به سوی محبت اهلبیت(ع) آمدند. اینها تبعات مثبت خون امام حسین(ع) است.
اما همین امت با خود امام حسین(ع) چه کردند؟ سید بن طاووس میگوید سی هزار مرد جنگاور بر او روی آوردند و میپنداشتند که از این امت هستند و همگی آنان با ریختن خون او به خدای عزوجل تقرب میجستند؛ اَزْدَلَفٍ عَلیهِ ثلاثونَ اَلْفٍ رَجُلٍ یَزْعُمونَ اَنّهمْ مِن هذهِ الْاُمّةٍ کُلُّ یَتَقََرّبُ اِلَی اللهِ عَزّوجلّ بِدَمَهِ»
یا روز عاشورا عمر سعد (لعنة الله علیه) میگوید «ای لشکریان خدا سوار شوید و شما را بر بهشت بشارت باد؛ یا خَیْلَ اللّهِ ارْکَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری». امام حسین(ع) در روز عاشورا حدود 10 خطبه خواندند. در یکی از خطبهها وقتی به سمت خیمه بازگشتند، حضرت زینب(س) از ایشان سؤال کردند مگر شما خودتان را معرفی نکردید؟ فرمود چرا قبول نکردند: حضرت گفت «اِنَّ هوُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَهَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَهَ الرَّحْمنِ؛ اینها ملازم شیطان شدند و طاعت خداوند رحمان را ترک کردند»؛ این سی هزار نفر از آنجایی که هدف را گم کردند، به راحتی فریب شیطان را خوردند.
ارزشهای حسینی را به بهانه عزاداری به حاشیه نکشانیم
* ظاهراً در تواریخ نوشته شده عده اصحاب امام حسین(ع) بیش از اینها بوده است! نظر شما چیست؟
مقاتل آمار را تا 2 هزار و 500 نفر هم نوشتهاند. در شب عاشورا زمانی که امام حسین(ع) اعلام کردند مسیرشان شهادت است، عده زیادی از کاروان جدا شدند. بنابراین علما و مداحان باید توجه کنند فضای هیئت را پر از شور و احساسات و عزاداری نکنند بلکه بیشتر از این باید ارزشهای نهفته در کربلا را مطرح کنند. اگر اهداف عاشورا را که همان اقامه به عدل و احیای ارزشهایی مثل نماز است به حاشیه بکشانیم یک نوع انحراف است. انقلاب اسلامی به پشتوانه آموزههای حسینی شکل گرفت و دفاع مقدس با شعارهای عاشورایی پیش رفت؛ این مسأله را بارها امام(ره) در سخنرانیهای خویش مطرح کردند و ما نیز شاهدان عینی بودیم. هرچند اکنون همین گونه است؛ حضور مردم عزیز در راهپیماییهای موسمی در کشور و مقابله با سختیها نشان از روحیه عاشورایی مردم ما دارد. این اثرگذاری به صورت تکوینی در نهاد شیعه است، اما ما وظیفه داریم ایرادات را متوجه شویم و فرصتها را تقویت کنیم.
بیش از 25 صحابی پیامبر(ص) در کربلا حضور داشتند
نکته قابل عبرت اینجاست که از دیگر سو تصور میکنیم اصحاب پیامبر(ص) در کربلا فقط حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه بودند. در حالی که نقل شده بیش از 25 صحابی پیامبر(ص) در کربلا حضور داشتند که یکی از آنها زید بن ارقم بود، اما در مقابل فرزند رسول خدا(ص) قرار گرفت. او روز یازدهم در مجلس ابن زیاد از خواب غفلت بیدار شد و برخاست و گفت «ای ابن زیاد چوبدستیات را بردار، چرا که من رسول خدا(ص) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مینهاد، (و آنها را میبوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد.» در اینجا ابن زیاد گفت: «ای دشمن خدا خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست دادهای، به یقین گردنت را میزدم». سپس زید مجدد به مذمت ابن زیاد پرداخت و از مجلس خارج شد.
ضعف معرفتی برخی افراد را از همراهی با امام بازداشت
بنابراین ملاحظه میکنیم که مردم دچار چه فتنه و جهالت و تاریکی غفلت شده بودند. آنها نماز میخواندند اما هادی و امام خویش را نمیشناختند. این به ما میآموزد باید معرفتمان به امام عصر خویش را افزایش دهیم و اکتفا به این مقدار نکنیم.
در این بین مراکزی که عهدهدار ترویج معارف دینی هستند، وظیفه بیشتری در قبال جامعه دارند. انتقادی که از مراجع ذیصلاح در امور تبلیغات داریم این است که هفته اول محرم را هفته امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری میکنند و پس از آن تعطیل میشود در حالی که یکی از فروع دین ما همین مسأله است. تمام کسانی که میتوانند در زمینه امام حسین(ع) و عاشورا کار کنند، باید به مردم جهت معرفتی دهند. نگاه معرفتی به قدری اهمیت دارد که در روایت فرمودهاند اگر کسی به معرفت امام نرسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. برادران اهل سنت 23 سالِ پیامبر(ص) دارند، اما شیعه 260 سال در محضر اهل عترت(ع) است و معارف فراوانی در این بازه زمانی از سوی معصومین(ع) بیان شده است. لذا در ایام خاص که مربوط به این انوار مقدس است، صرفاً تکبُعدی نباید نگاه شود و مهمتر از آن باید به معرفتافزایی پرداخت.
آموزههای عاشورا مانند چشمه جوشان در تمام زمانها جریان دارد
* یکی از شبهاتی که در جامعه هر ساله مطرح است، میگویند امام حسین برای 1400 سال گذشته است؛ لذا لزومی ندارد به این ماجرا بپردازیم. پاسخ شما به این مسأله چیست؟
کسانی که این صحبتها را انجام میدهند، باید مروری به تاریخ پس از شهادت امام حسین(ع) بیاندازند. پس از ماجرای عاشورا خیلی از افراد به اندازه ظرف وجودیشان پیام امام حسین(ع) را دریافت کردند. عدهای از بُعد معرفتی آن بهره بردند، عدهای به جنبه احساسی آن پرداختند و عدهای از جنبه حماسی آن سود بردند. در واقع کربلا چشمه جوشانی است که در تمام زمانها و مکانها جریان دارد؛ علاوه بر اینکه به صورت تکوینی اثرگذار است، از جهت تاریخی نیز مورد عبرت آزادگان جهان است به گونهای که طی تاریخ اروپا بسیاری از سیاستمداران زبان به تمجید اباعبدالله(ع) گشودند و برخی به تبعیت از حماسه حسینی، به مبارزه با استبداد پرداختند. گاندی از جمله این افراد است. وی میگوید «من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافی به صفحات کربلا کردهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود، بایستی از سرمشق امـــام حسین(ع) پیروی کند.» و بالاخره به اهداف خود هم در مبارزه با انگلیس رسید.
بنابراین اگر یک هندو که دین خاصی ندارد از امام حسین(ع) پس از هزار و 400 سال تأثیر میگیرد و کشور خود را از ظلم و استبداد آزاد میکند، چطور میتوان گفت عاشورا در کربلا متوقف شد؟ شبهروشنفکرانی که این مسأله را ذهن جوانان و نوجوانان جا میدهند، مقصودشان از طرح این مسائل چیست؟ اگر دین ندارند، اعلام کنند ما متدین نیستیم و اگر دین دارند، باید به خدا هم نعوذا بالله اشکال گرفت که چرا داستان انبیای گذشته از آدم(ع) تا خاتم را در قرآن مطرح میکند؟ کمترین وجه نگاه به ماجرای بزرگان و نخبگان بشریت عبرت از زندگی ایشان است. کسی که اهل عبرت نیست یعنی دنیاپرست است و هدفش اصلاً از زندگی رشد و تعالی روحی و معنوی نیست و به زندگی پست دنیا قانع شده و آخرت را فراموش کرده است. این عده مصداق آیه هستند که خداوند فرمود: الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِکَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ؛ آنان که زندگانی دنیا را بر آخرت مقدم و محبوبتر دارند و خلق را از راه خدا باز دارند و آن راه راست را (به شک و شبهات) کج کنند، آنان در گمراهی بسیار دورند». (ابراهیم(ع) آیه3) یعنی هم خودشان حب به دنیا دارند و آخرت را رها کردند و هم مردم را از راه خدا که همان راه اهلبیت(ع)است، باز میدارند و این مسیرِ بر حق را کج نشان میدهند.
در حالی که ما در وصف اهلبیت(ع) در زیارت جامعه کبیره میخوانیم «کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ؛ کلام شما نور و امرتان رشد مایه رشد است». امام حسین(ع) رو به لشکر دشمن کردند و کلامی فرمودند که باید رو به این شبهروشنفکران و معاندان عترت(ع) گفت. حضرت فرمود: «یا شیعةُ آل ابی سفیان اِن لَم یکُن لکُم دین و کنتم لاتَخافون المعادَ کونوا أحراراً فی دُنیاکم؛ ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از معاد بیم ندارید، لااقل در دنیا آزادمرد باشید». این سخن در آن زمان ثبت شد، اما در هر زمان و مکانی به این سخن امام(ع) توجه کنیم، میتوانیم بهرهبرداری کنیم. بنابراین باید اینگونه از معارف را به مردم جامعه ارائه دهیم تا در قبال شبهات بتوانند پاسخگو باشند. از این جهت است که میگوییم اشک و روضه حدی دارد و در جای خود بسیار مفید و باعث تزکیه شیعیان است، اما باید بیشتر به معارف حسینی بپردازیم تا جامعه را از آفات مصون نگه داریم.
اکنون از آنجایی که سیره اهل عترت(ع) آنطور که بایسته است در جامعه رواج ندارد، جامعه با التهاب معرفتی و فرهنگی مواجه شده است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که حق را میبینیم، اما نمیتوانیم از آن دفاع کنیم و در مقابل منکرات از خود تزلزل نشان میدهیم؛ در حالی که با بازگشت به سیره امام حسین(ع) میتوان روحیه ظلمستیزی و مقابله با منکرات را در مردم و مسئولان احیا کرد. کمترین درسهای عاشورا همین موارد است که گویی از آن رویگردان شدیم.
انتهایپیام/