تمام آن چیزی که پیکان یخچالی بنیاد با خودش آورد
رمان «قنوت آخر» از تازههای نشر جمکران در حوزه دفاع مقدس است که به تازگی روانه بازار نشر شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، انتشارات جمکران اخیراً رمانی برگرفته از زندگی علیرضا هاشمینژاد از فرماندهان بسیجی دوران دفاعمقدس را روانه بازار کرده است، رمانی خواندنی که میتواند فضایی متفاوت از سایر رمانهای دفاع مقدس را برای مخاطب به همراه داشته باشد.
تو میدانی، تو میترسی، اما تو میتوانی. تو نباید ترست را بروز بدهی. تو باید مایه دلگرمی دیگران باشی... رمان قنوت آخر با همین «تو» گفتنها شروع میشود و مخاطب را از همان ابتدا درگیر ماجرایی میکند که نمیداند پایانش مانند خواب عباس میشود یا نه. «قنوت آخر»، رمانی است در ژانر ادبیات دفاع مقدس و روایتی است از زندگی و زمانه علیرضا هاشمنژاد از فرماندهان بسیجی و مسئول آموزش تاکتیک پادگان گتوند که در زمینه مخابرات نیز تخصص داشته است.
کتاب 227 صفحهای قنوت آخر که به نویسندگی محمد محمودی نورآبادی و در نشر جمکران چاپشده است، در این روزهای هفته دفاع مقدس، فرصت خوبی است برای بیشتر آشنا شدن با فضای دفاع مقدس. جنگی که بهصورت غیررسمی از سال 58 و با حملات گاه و بیگاه ارتش عراق شروع شده بود، از آخرین روز شهریورماه 59 با حمله هواپیماهای جنگنده عراقی به فرودگاههای ایران بهصورت رسمی آغاز شد. در این جنگ نابرابر، ایران و ایرانی، مرد و مردانه از خاک و ناموس و عقیده خود دفاع کرد تا به همگان نشان دهد به زیر کشیدن رژیم پهلوی یک اتفاق ساده نبوده است و بنا است که سرآغازی باشد بر تمام آنچه بعد از آن رخ میدهد.
قنوت آخر، بهصورت همزمان ماجرای خانواده علیرضا را میگوید. علیرضا فرزند اول و پسر ارشد خانوادهاش است. پسری که نهتنها در چشم پدر و مادر عزیز است بلکه دیگر خواهران و برادرانش نیز او را عزیز میدارند و دلتنگ او هستند. آنقدری که حسین، عموی کارگر علیرضا هم پا بهپای برادرش و بدون هیچ چشمداشتی به دنبال او روانه سربازخانهها، پادگانها و محیطهای نظامی میشود، بلکه نشانی از او پیدا کنند.
بیشتر فصلها به فراخور حال داستان حول سه شخصیت اصلی میگذرد. علیرضا که در خط مقدم جبهه است. پدر که به دنبال او از شیراز راهی خوزستان شده است. مادر که در خانهمانده است و چشمانتظار بازگشت آن دو.
تمام داستان در زمان حال نمیگذرد. قسمتی از آن بازگشت به گذشته است تا نشان دهد علیرضا از روزگار کودکی که در روستا زندگی میکردند تا آن روزی که در شیراز ساکن شدند چه کرد و چه چیزهایی باعث رسیدن او به آن نقطه نهایی شد. افراد دیگری نیز به فراخور داستان وارد ماجرا میشوند. همرزم مجروح علیرضا، حسینقلی رجبی. خواهران و برادران دیگر علیرضا؛ احمدرضا و لاله و مرضیه. آنها از زاویه دید خودشان، به علیرضا نگاه میکنند و ابعاد دیگری از وجود او را در مقام برادر بزرگتر و همرزم نشان میدهند.
برای زنده کردن و نشان دادن واقعیتهای آن روز و روزگار، نویسنده تلاش زیادی کرده است تا اتمسفر و فضایی متناسب با همان حال و هوا ایجاد کند. فضایی که دردناک است، اما امیدوارانه و روشن دیده میشود. در این میان پدر علیرضا از همه دلنگرانتر است و مادر تمام سختیها را درون خود میریزد تا سنگ صبوری باشد برای همسرش و تکیهگاهی برای دیگر فرزندانش.
از دیگر ویژگیهای رمان، لهجه نمکین شیرازی است فضای رمان را صمیمی کرده است و موجب میشود، خواننده در فضایی جدی و بهدوراز لوده بازی، با زیبایی و لطافت یکی از دهها لهجه شیرینزبان فارسی آشنا میشود.
شخصیت علیرضا نیز بهخوبی پرداختشده است و نویسنده توانسته از تله شخصیتی تکبعدی و تخت با موفقیت فرار کند و او را همانگونه که بوده است به تصویر بکشد. چیزی که عموماً در بسیاری از آثار نقطهضعف و پاشنه آشیل آنها محسوب میشود.
انتهای پیام/