حجت الاسلام علم الهدی:در این خانه حتی یکلحظه به روی نیازمندان بسته نمیشود
حجت الاسلام علم الهدی در سالروز شهادت حضرت جوادالائمه (علیه السلام) نکات تاریخی مهمی را درباره سیره آن امام بزرگوار بازخوانی کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، امروز 29 ذیقعده سالروز شهادت امام جواد علیه السلام است.
حجتالاسلام سید باقر علم الهدی کارشناس دینی در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم بر لزوم الگو گرفتن از سیره و سبک زندگی امام جواد علیهالسلام تأکید کرده و معتقد است: «امام جواد علیهالسلام یکی از ابواب حوائجی است که خداوند متعال گشایش امور مردم را به برکت آن حضرت و به دعای ایشان انجام میدهد. از جمله توصیه امام رضا علیهالسلام در جهت نشان دادن شخصیت جوادالائمه بوده و موجب شد در خانه آن بزرگوار نهتنها در زمان زندگی آن حضرت در دنیا، بلکه در طول تاریخ به روی مردم باز باشد و امروزه هم ما متوسل به بابالحوائج شده و درب رحمت الهی به وسیله دعای آن حضرت باز میشود.»
-امام جواد علیهالسلام جوانترین امامی است که در سن 25 سالگی به شهادت رسیدهاند. این در حالی است که آن حضرت توسط همسر خود به شهادت رسیدند. دلیل دشمنی دستگاه خلافت با آن حضرت چه بود و چرا همسر آن حضرت مرتکب این جنایت شد؟
وجود مقدس امام جواد علیهالسلام چهره و شخصیت نامدار عالم بشریت و نهمین اختر آسمان امامت و ولایت بر تمام نظام هستی است. آن حضرت شخصیتی است که در ارتباط با تعاملات اجتماعی و تبلیغ معارف الهی، رسالتها و مسئولیتهای مهمی را در دوران بنیعباس به انجام رساندند و با بهرهگیری از علوم ربانی که از سوی خداوند متعال دریافت کرده بودند، مردم را نسبت به دین خدا و معارف الهی آشنا کردند.
اما از آنجایی که دشمنان خدا همواره با این مظاهر تابناک پروردگار عالم مخالفت میکردند، امام جواد علیهالسلام را به شهادت رساندند و اجازه ندادند علم و دانش و حکمت آن حضرت بیشتر در میان مردم بروز و ظهور پیدا کرده و مردم از وجود مبارک ایشان بهرهمند شوند. اقدام دشمنان اسلام برای به شهادت رساندن امام جواد علیهالسلام با این نیت بود که نور ولایت و امامت را در دلهای مردم خاموش کنند لذا امام جواد علیهالسلام جوانترین امامی است که در راه دین خدا، حقگویی و حقطلبی به شهادت رسیدند و در معرض توجه مردم و دوست و دشمن اسلام قرار گرفتند.
- همان طور که در تاریخ نقل شده امام جواد علیهالسلام ناگزیر شدند با دختر مأمون پیوند ازدواج ببندند. این ازدواج بر اثر حیلههای مأمون بود و آن حضرت ناچار به پذیرش آن شدند. در این شرایط، این پرسش مطرح میشود که رابطه آن حضرت با دختر مأمون که ازدواجی بالاجبار میان آنها صورت گرفته بود، چگونه بود؟
برای پاسخ دادن به این پرسش باید به دوران قبل و زمان روی کار آمدن بنیعباس اشاره شود. به خصوص در زمان هارونالرشید و دوران امامت امام موسی کاظم علیهالسلام، بنیعباس به علت سوءتعاملی که با نسل پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله داشتند، به شدت مورد تنفر شیعیان و دوستداران اهلبیت علیهمالسلام قرار گرفتند. چنانکه در روایتهای مستندی نوشته شده که هارونالرشید، امام موسی بن جعفر علیهالسلام را به مدت 14 سال زندانی کرد، در حالی که بنیعباس نسبت خویشاوندی و پسرعمویی با خاندان رسول خدا صلیالله علیه و آله داشتند؛ اما با این وجود هارون در کمال قساوت و شقاوت امام موسی کاظم علیهالسلام را در داخل سیاهچال زندانی کرد. به طوری که در تاریخ نوشته شده که «لا یزال ینتقل من سجن الی سجن» به این معنا که آن حضرت همواره از یک زندان به زندان دیگر منتقل میشدند. درنهایت آن حضرت را در یک سیاهچال یهودی به شهادت رساندند. رویداد به شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام در زندان توسط بنیعباس، انزجاری را از بنیعباس در دلهای مردم ایجاد کرد.
- بعد از شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام شاهد تغییر جهت سیاسی و رویکرد بنیعباس هستیم. این تغییر رویه نیز سیاست مکر گونهای برای جذب مردم و جلوگیری از شورش شیعیان بود؟
بله همین طور است. وقتی بعد از هارون، مأمون به خلافت رسید با تغییر کامل رویکرد، به دنبال آن بود که نگاه و رویکرد مردم را نسبت به دستگاه خلافت جور و ظالمانه بنیعباس تغییر بدهد. به همین دلیل وقتی به مرو رفت و کاخ خلافت خود را بر پا کرد، عدهای را در پی امام رضا علیهالسلام فرستاد و آن حضرت را به اجبار از مدینه به مرو آورد. سپس در مجلسی سوری و در حرکتی نمایشی، قصد داشت در مقابل بزرگان عالم اسلام و دانشمندان و چهرههای برجسته آن زمان، ردای خلافت را بر اندام امام رضا علیهالسلام بپوشاند. امام رضا علیهالسلام که متوجه دسیسه و نیرنگ مأمون شده بودند، فرمودند: «اگر این خلافت حق من است، چرا تو آن را به من واگذار میکنی؟ تو در شان واگذاری آن به من نیستی! و اگر خلافت حق توست، چرا به دیگری واگذار میکنی؟» به این وسیله، حضرت در آن جمع ترفند مأمون را نقش بر آب کردند.
مأمون هم در مقابل این پاسخ امام رضا علیهالسلام، ولایتعهدی را به آن حضرت پیشنهاد داد. امام رضا علیهالسلام باز هم از پذیرش آن خودداری کردند. مأمون به طور پنهانی به آن حضرت گفتند که باید این پیشنهاد را بپذیرید. درواقع مأمون، امام رضا علیهالسلام را مجبور به قبول ولایتعهدی کردند. این ترفند و دسیسه به این علت بود که نگاه مردم نسبت ب دستگاه بنیعباس مقداری تعدیل شود. عدهای از مردم هم از باطن قضیه باخبر نبودند، شاهد قبول ولایتعهدی از سوی امام علیهالسلام بودند که مأمون، آن حضرت را شریک در خلافت و اداره عالم اسلام قرار داده است. امام رضا علیهالسلام هم وقتی متوجه شدند مجبور به پذیرش ولایتعهدی هستند، با گذاشتن شرایطی آن را قبول کردند تا همه مردم متوجه نیرنگ و جبر مأمون باشند. از جمله آنکه امام رضا علیهالسلام فرمودند: حال که ناگزیرم ولایتعهدی را قبول کنم، با این شرط میپذیرم که در هیچگونه عزل و نصبی ورود نداشته و دخالتی نداشته باشم. همچنین شرط کردند که در هیچکدام از مراودههای سیاسی و اقتصادی وارد نمیشوم. به این ترتیب آن حضرت تنها عنوان ولایتعهدی را قبول کردند و هیچ گاه با مأمون همکاری نکردند.
- برخورد مأمون با امام جواد علیهالسلام نیز در همین راستا بود؟
بله. مأمون بعد از اینکه امام رضا علیهالسلام را به شهادت رساند، برای اینکه قدم دیگری از روی نیرنگ و تزویر برای اصلاح نگاه مردم نسبت به دستگاه حکومت بنیعباس، امام جواد علیهالسلام را مجبور کرد که با دخترش ازدواج کند. تا این رویکرد غلط را به مردم تلقین کند که ما با فرزندان و نسل رسول خدا صلیالله علیه و آله ارتباط نزدیک و پیوند خویشاوندی صمیمانه داریم. به طوری که حتی دختر خود را به ابن الرضا علیهالسلام دادهایم. در حالی که همه آنها انسانهای مزور و پلیدی بودند که در جهت قداست زدایی از چهره تابناک ائمه اطهار علیهمالسلام داشتند.
بنابراین امام جواد علیهالسلام را داماد خود کرد و آن حضرت را مجبور به ازدواج با دختر خود کرد؛ اما امام جواد علیهالسلام رویکرد پر صبر و مدارا با دختر مأمون که به همسری ایشان درآمده بود، داشتند و حتی در تاریخ نوشته شده که آن حضرت هرگز با تندی و خشونت با او صحبت نکرد و رعایت ادب در همه حال در رفتار و گفتار ایشان قابل مشاهده بود.
- این مطلب به این معناست که با وجود نقش جاسوسی ام فضل، امام جواد علیهالسلام با او به عنوان همسر خود مدارا میکردند؟
هرچند که ام فضل نقش مخربی را در خانه امام جواد علیهالسلام داشت و تمام تعاملات و رفت و آمدهای آن حضرت را به مأمون و دستگاه خلافت بنیعباس گزارش میکرد، درواقع نقش جاسوس را در خانه آن حضرت را داشت. به این ترتیب امام جواد علیهالسلام را به شدت تحت مراقب و مشاهده خود داشت. امام جواد علیهالسلام این مطلب را به خوبی میدانستند اما رفتاری توأم با صبر و مراقبت با او داشتند. تا اینکه درنهایت ام فضل شخصیت بردبار و بزرگوار امام جواد علیهالسلام را برنتافت و ایشان را با زهر مسموم کرده و به شهادت رساند.
- پرسش دیگر درباره شخصیت امام محمدتقی علیهالسلام که به جوادالائمه مشهور هستند، همین عنوان و لغت جواد است. با وجود این که تمام خاندان رسول خدا صلیالله علیه و آله و ائمه اطهار علیهمالسلام مظهر جود و بخشندگی خداوند متعال هستند، چرا امام جواد علیهالسلام به خصوص به این صفت شناخته شدهاند؟
همان طور که در پرسش اشاره کردید، وجود مقدس اهلبیت علیهمالسلام، هر کدام نمایندگی از اسماء و صفات حضرت حق را داشتهاند. به عنوان مثال امام رضا علیهالسلام را به عنوان امام رئوف میشناسیم و امام محمدتقی را به جود آن حضرت میشناسیم. آن بزرگان مظهر جمال و جلال حضرت حق هستند. دلیل اینکه امام جواد علیهالسلام را به جود میشناسیم، نمایان شدن این صفت از دوران کودکی آن حضرت است. به طوری که بروز و ظهور این صفت به نامهای برمیگردد که امام رضا علیهالسلام از مرو به امام جواد علیهالسلام فرستادند. در آن زمان امام جواد علیهالسلام کودک تقریباً شش سالهای بودند. عدهای به امام رضا علیهالسلام خبر دادند که افرادی که در خدمت فرزند بزرگوار خود قرار دادهاید، نوع عملکرد ایشان را تحت تأثیر قرار میدهند. به این معنا که مردم به خدمت امام جواد علیهالسلام میآمدند، سؤالات و مسائل خود را از ایشان جویا میشدند و از آن بزرگوار برای رفع نیازها و مایحتاج مادی و معنوی خود کمک میگرفتند. افرادی که در خدمت امام جواد علیهالسلام بودند، برای اینکه این روابط کنترل شده باشد، گاهی آن حضرت را از درب پشتی و مخفی خانه بیرون برده و یا به داخل خانه میآوردند که این کار موجب شده بود نگاه عدهای نسبت به اهلبیت علیهمالسلام سؤالبرانگیز باشد و نیازمندان و پرسشگران نتوانند با ایشان در ارتباط باشند.
وقتی این خبر به امام رضا علیهالسلام رسید، نامهای برای امام جواد علیهالسلام نوشتند با این مضمون که: «به من خبر رسیده است که خدمتکارانت تو را موقع خروج از منزل از درب کوچک بیرون میبرند و این کار برای آن است که آنان در مورد جود و احسان تو که به مردم میرسد بخل میورزند. من تو را به حق پدری که نسبت به تو دارم سوگند میدهم که ورود و خروج خود را از درب بزرگ قرار دهی و هرگاه میروی درهم و دیناری همراه داشته باش تا هر کسی را که از تو حاجتی خواهد از بخشش خود بهرهمند گردانی و چنانچه از عموهای تو چیزی بخواهند به آنها کمتر از پنجاه دینار مده و اگر عمههایت از تو درخواستی کنند آنها را هم کمتر از 25 دینار نبخشی و زیاده بر این مقدار را مختاری و من از خدا خواهانم که قدر و مرتبهات را بلند گرداند بنابراین انفاق کن و از تهیدستی بیم نداشته باش.» به این ترتیب بود که امام جواد علیهالسلام طبق دستور پدر بزرگوار خود در خانه را باز کردند و به فقیران و مردم کمک میکردند.
- نکته قابل توجه در کمکرسانی به نیازمندان، توجه به نزدیکان و اقوام است که امام رضا علیهالسلام در نامهای که به امام جواد علیهالسلام نوشتهاند، به آن اشاره و تأکید کردهاند. این نکته که در سبک زندگی امام جواد علیهالسلام دیده میشود، درس بزرگی برای جامعه امروز است که ضمن لزوم کمک به فقیران، توجه ویژه به اقوام و خویشاوندان نیازمند خود داشته باشیم.
درست است. امام رضا علیهالسلام در نامه خود تأکید کردهاند که به خویشاوندان خود توجه ویژه داشته باش و حتی حداقل مبلغی که باید به آنها کمک شود را نیز تعیین میفرمایند تا حق خویشاوندان رعایت شود. این نکته مهم نشان میدهد که ما نیز باید به آن حضرت تأسی کنیم. چراکه در صورتی که هر یک از ما ضمن توجه و دستگیری از فقرا، به اقوام محتاج و نیازمند خود توجه داشته باشیم، به مرور ریشه فقر در جامعه از بین خواهد رفت.
این دستورات و توصیهها از امام جواد علیهالسلام شخصیت ممتاز و برجستهای در جامعه ساخت. کودک پنج یا شش سالهای که هر که به در خانه او میرفت، دستخالی برنمیگشت و از لطف و جود ایشان بهرهمند میشد. به این صورت که بود که نشانههای امامت از همان دوران در وجود ایشان نمایان شد و زمینه پذیرش امامت از سوی مردم فراهم بود.
- در مورد امام جواد علیهالسلام مانند سایر ائمه اطهار علیهمالسلام، تفاوتی میان زندگی و مرگ ایشان وجود ندارد، به طوری که هنوز هم بعد از چهارده قرن ما همچنان از جود امام جواد علیهالسلام بهرهمند میشویم.
قطعاً اینطور است. باب رحمت هیچ گاه به روی مردم بسته نمیشود. به همین دلیل است که امام جواد علیهالسلام یکی از ابواب حوائجی است که خداوند متعال گشایش امور مردم را به برکت آن حضرت و به دعای ایشان انجام میدهد. از جمله توصیه امام رضا علیهالسلام در جهت نشان دادن شخصیت جوادالائمه بوده و موجب شد درب خانه آن بزرگوار نهتنها در زمان زندگی آن حضرت در دنیا، بلکه در طول تاریخ به روی مردم باز باشد و امروزه هم ما متوسل به بابالحوائج شده و درب رحمت الهی به وسیله دعای آن حضرت باز میشود.
- نکته دیگری که در سبک زندگی امام جواد علیهالسلام دیده میشود، تربیت شاگردان است که در ادامه آموزش و تبلیغ ائمه پیشین در دوران آن حضرت نیز پیگیری و انجام شد. چه ضرورتی در جامعه وجود داشته که امام جواد علیهالسلام در دوران کوتاه امامت خود از این امر غافل نشدند و سایر ائمه اطهار علیهمالسلام نیز تا این اندازه بر تربیت شاگردان متمرکز بوده و توجه داشتهاند؟
در زمان امام موسی بن جعفر علیهالسلام چون آن حضرت شاهد بودند که بنیعباس به دنبال انوار امامت است، آن حضرت پیشدستی کرده و شبکهای را تحت شبکه وکلا در سرزمین بزرگ اسلامی طراحی کردند. چراکه با فراست و علم خود میدانستند که امکان دسترسی مردم به آن بزرگان و فرزندان ایشان روز به روز سختتر و دشوارتر خواهد شد؛ بنابراین با آماده کردن شبکه وکلا، کانالهای ارتباطی مردم با امامت را فراهم کردند. بخش زیادی از شبکه وکلا از شاگردان امام صادق علیهالسلام بودند که در شهرها و روستاهای آن زمان وکالت دادند. در مکانهایی که مردم امکان دسترسی به امام زمان خود را نداشتند، مطالب و سؤالات خود را از طریق وکلا به امام میرساندند و آن حضرت از ناحیه همان وکلا با مردم ارتباط برقرار میکردند.
این ماجرا تا زمان امام رضا علیهالسلام نیز ادامه داشت. امام جواد علیهالسلام نیز این شبکه را به طور دائم توسعه دادند. به طوری که تا زمان امام حسن عسکری علیهالسلام روزبهروز بر دامنه و گستردگی آن افزوده شد. تا اینکه در دوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این شبکه توسعه پیدا کرد و وکلای خاص و عام ایجاد شدند.
-اما امام جواد علیهالسلام که تحت مراقبت شدید مأمون بودند، نمیتوانستند کرسی درس رسمی داشته باشند. با این وجود چگونه شبکه وکالت را کنترل و هدایت میکردند؟
امام جواد علیهالسلام نیز در بحرانهای سخت آن دوران، شاگردان و وکلایی داشتند که خود را در لباسها و عناوین مختلف به محضر آن حضرت میرساندند و مطالب مردم را به عرض ایشان میرساندند. به این ترتیب شبکه وکالت ائمه اطهار علیهمالسلام تا امروز پابرجا باقی مانده است. درست است که ایشان کرسی درس رسمی نداشتند اما مباحث و معارف را به طور مخفیانه از طریق افراد مورد اعتماد در میان گذاشته و با آنها در ارتباط بودند. به این ترتیب آن حضرت پاسخگوی مشکلات جامعه آن زمان و حتی جامعه نظام بشری در طول تاریخ بودهاند. چراکه آن پرسشها، دردها و سؤالات جامعه امروز هم هست و امروز با طرح برخی مسائل و پاسخهایی که به مردم میدادند، حجم بزرگی از مشکلات انسانها در طول تاریخ مرتفع میشود.
انتهای پیام/