حقیقتی که شیخ‌ فضل‌الله نوری درباره نهضت مشروطه کشف کرد

حقیقتی که شیخ‌ فضل‌الله نوری درباره نهضت مشروطه کشف کرد

ایده پیوستگی "جنبش مشروطیت" با تفکرات مدرنیسم و به دنبال آن سکولاریسم از آنجا قوت می‌گیرد که بر اساس پروتکل یهود این صراحت را می‌یابیم که لیبرالیسم منبع فکری و عقیدتی مشروطیت است؛ حقیقتی که شیخ فضل‌الله آن را دریافت و به مقابله‌اش پرداخت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا انقلاب مشروطه یا جنبش مشروطه مجموعه کوشش‌ها و رویدادهایی است که به امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار در 14 مرداد 1285انجامید و تا دوره محمدعلی شاه قاجار ادامه یافت که در نهایت منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران شد. این جنبش با تمام حواشی خود با موافقان و مخالفانی همراه بود که بازخوانی این حواشی و ریشه شکل‌گیری مشروطه به مناسبت سالروز شهادت شیخ فضل‌الله نوری به عنوان اولین مخالف جنبش مشروطه عبرت‌آموز و مایه پند است:

ایده ناکارآمدی دین در عصر قاجار تحفه مدرنیسم به دنیای اسلام
یکی از مهم‌ترین چالش‌های قرن 14 ه.ق ایده ناکارآمدی آموزه‌های دین بود. این ایده برآمده از تفکر برخی نواندیشان و شبه‌روشنفکران داخلی و به تبعیت از اندیشه‌های عصر مدرنیسم اروپا بود، اندیشه‌ای که آمیخته به تفکرات سکولار  و بی‌دینی است؛ زیرا مدرنیسم که از سده 16 میلادی با زمینه‌های فلسفی خاص خود در غرب آغاز شد، در این دوره (14ه.ق و 20م) به کمک پیشرفت‌های علمی و فناوری اوج گرفت. مؤلفه بنیادی فلسفه مدرنیسم را انسان‌باوری(اُمانیسم) در مقابل خداباوری معرفی کرده‌اند که زمینه مکاتب فکری الحادی همچون ماتریالیسم(مادی‌گرایی) و سوسیالیسم(ملی‌گرایی) را فراهم آورد. این مکاتب با ایده‌هایی مثل همسانی اقتصادی، نزاع علم و دین، آزادی، عدالت اجتماعی و ... باعث ایجاد جنبش‌هایی در سطح دنیا شد که  احتمالاً مهم‌ترین آنها جنبش فمنیسم و ظهور حکومت‌های کمونیستی در کشورهای موسوم به بلوک شرق در اوایل این سده بود.

بیشتر بخوانید: ایده "جدایی دین از سیاست" از مدرنیسم تا ظهور انقلاب اسلامی

نهضت مشروطه پروژه‌ای  در جهت تفکرات مدرنیسم
دنیای اسلام در این سده در مواجهه با چنین تغییر و تحولات فکری مرحله‌ای گذار از فرهنگ سنتی به فرهنگ مدرن در تمام مراتب سیاسی،‌ مذهبی و اجتماعی را تجربه می‌کرد. این تغییر و تحولات در کشور ایران و دولت عثمانی در قالب نهضت مشروطه‌خواهی و در سایر سرزمین‌ها در قالب حرکت‌های استقلال‌طلبانه جلوه‌گر شد. با توجه به اینکه اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران در این دوره از اقتدار لازم برخوردار نبود، حاکمیت استبداد و بی‌کفایتی قاجار، فرهنگ و تمدن کشور را در وضعی قرار داد که زمینه‌های رشد و ترقی از آن گرفته شد و زمینه را برای دریافت آموزه‌های غربی در مکتب مدرنیسم آماده کرد و همچنان که عنوان شد،‌ چالش کارآمدی دین و آموزه‌های دینی در شرایط و اوضاع احوال جهانی و منطقه‌ای سده معاصر مهم‌ترین مسأله آن دوران به شمار می‌رود. بر اساس این تفکر بود که دین به عنوان افیون ملت‌ها و عامل عقب‌افتادگی مسلمانان از تمدن و پیشرفت و نیز عامل عقب‌افتادگی از قافله تمدن و علوم روز دنیا معرفی شد. از این روست که تجددطلبان تندرو،  چاره درد را در زیر پا نهادنِ سنتهای دینی و گرایش به سوی تمدن غرب می‌دانستند تا جایی که حاضر بودند بسیاری از دستاوردهای جامعه را در اختیار آنان قرار دهند و امتیازاتی را به آنان ببخشند.

دنیای اسلام در این سده در مواجهه با چنین تغییر و تحولات فکری مرحله‌ای گذار از فرهنگ سنتی به یک فرهنگ مدرن در تمام مراتب سیاسی،‌ مذهبی و اجتماعی را تجربه می‌کرد. این تغییر و تحولات در کشور ایران و دولت عثمانی در قالب نهضت مشروطه‌خواهی و در سایر سرزمین‌ها در قالب حرکت‌های استقلال‌طلبانه جلوه‌گر شد.

 

 

بنابراین پروژه غربی‌‏سازی در دستور کار منورالفکران از طریق رسوخ عمیق مبادی لیبرالیسم و دموکراسی سکولار قرار داشت، اما همچنان در فضای فکری‏‌شان انبوهی از مفاهیم اساطیری و ارگانیک و احیاناً مذهبی مشاهده می‏‌شود و مانع از رسوخ پاکیزه لیبرالیسم و مفاهیم سکولار و علم و سیاست جدید می‏‌شد. البته انگشت‏‌شماری از اینان از حیث نظری نسبت به حقیقت و ماهیت غرب و مدرنیته خودآگاهی داشتند و کمتر به پریشان‏‌گویی امثال مستشارالدوله و به خصوص میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی به عنوان منادیان "مشروطه" گرایش پیدا می‏‌کردند، اما فساد عملی و اخلاقی آنان مانع از تحقق اصیل تفکر غربی می‏‌شد و این تفکر را از وجاهت و مشروعیت می‌‏انداخت، به خصوص که ایرانیان هیچ گاه نتوانستند سیره عملی را از اندیشه نظری تفکیک کنند. (علامه مصباح یزدی، مراحل بررسی مشروطه به عنوان یک حادثه تاریخی)

لازم به ذکر است چند عامل مهم را می‌توان برای زمینه‌سازی پروژه غربی‌سازی نام برد که از جمله آن‌ها تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر و اعزام دانشجویان و اساتید به جهان غرب و آشنایی آن‌ها با تفکرات مدرنیسم و گسترش روزنامه‌ها و سایر مطبوعات است؛ این جراید عمدتاً در پی ترویج افکاری نو و علاقه‌مندسازی مردم به حکومت قانون در کشور بودند. در این راستا روزنامه‌هایی از خارج کشور به خصوص از استانبول ترکیه به نام روزنامه "اختر" به صورت مخفیانه وارد کشور می‌شد.

در کنار روزنامه‌ها، نویسندگان و روشنفکرانی همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان، میرزا آقاخان کرمانی و نیز عبدالرحیم طالبوف به نگارش رساله‌هایی اقدام کردند که در خلال آن مردم را با تحولات فرهنگی غرب آشنا کنند و با استفاده و به کارگیری مفاهیم حقوقی، اجتماعی – سیاسی جدید از قبیل ؛ ملت، وطن، منافع عمومی، رأی عامه و آرای ملت، آزادی، عدالت، ناسیونالیسم و حکومت قانون مردم را به مطالبه این حقوق تشویق کردند (فروغ پارسا، تفسیر اجتماعی)

 در همین مرحله اضطراری بود که همگان کم و بیش پذیرفته بودند نوسازی و مدرنیسم امری ضروری و بی‏ چون و چرا در جهانی است که دائماً نوسازی می‏‌کند و بر جهان غیرخودی نیز سایه سلطه خود را می‌‏اندازد. اما آن‏ها درک نکرده بودند که این مدرنیست و نوسازی در آن دیار، امری اصیل و ریشه‏‌دار است و ماهیت و حقیقتی روشن و آشکار دارد، اما در اینجا صرفاً نوعی تحمیل بیرونی نهادها و روش‏های غربی از سر اضطرار و گریز اجباری از وضع موجود بدون فراغت، به طور سطحی صورت می‏‌گرفت. در نوسازی و توسعه مدرن و تبعاً غربی کردن صورت جامعه ایرانی، همه سهیم شدند، حتّی کسانی که روح سنّتی داشتند. فقط کافی بود که رویکرد این جهانی و انقلابی از ذهن‏شان بگذرد، و بیانیه‌‏ای در توجیه مشروطیت صادر کنند. آنها بی‌‏اختیار در مسیر سرنوشت و تقدیر غربی شرق پیش می‏‌رفتند، بی‏ آنکه بدانند کجا می‏‌روند. هر کسی از ظنّ خود یار این سیل عالمگیر «اراده معطوف به قدرت» شده بود. همان کاری که روحانیون مسیحی اعم از کاتولیکها، پرتستانها و اُرتدکس‏ها در جهت غربی و غیردینی عالم کردند، اکنون روحانیون مسلمان و راهبان بودایی و شینتویی و تائیی باید راه آنها را هموار کنند و بپیمایند. (عالم دینی علمای شریعت عصر مشروطه، دکتر محمد مددپور)

در نوسازی و توسعه مدرن و تبعاً غربی کردن صورت جامعه ایرانی، همه سهیم شدند، حتّی کسانی که روح سنّتی داشتند. فقط کافی بود که رویکرد این جهانی و انقلابی از ذهن‏شان بگذرد، و بیانیه‌‏ای در توجیه مشروطیت صادر کنند. آنها بی‌‏اختیار در مسیر سرنوشت و تقدیر غربی شرق پیش می‏‌رفتند، بی‏ آنکه بدانند کجا می‏‌روند. 

 

 

ایده پیوستگی "جنبش مشروطیت" با تفکرات مدرنیسم و به دنبال آن سکولاریسم از آنجا قوت می‌گیرد که بر اساس پروتکل یهود این صراحت را می‌یابیم که 1ـ‌ «لیبرالیسم منبع فکری و عقیدتی مشروطیت است»‌، 2ـ «حکومت‌‏های غیر مشروطه ثبات نسبی را در کشورها فراهم کرده بودند»، 3ـ «هرج و مرج یا آنارشیسم سیاسی حداقل هدفی است که مشروطه دنبال می‏‌کند». ( فاطمه رجبی‏،  شریعت بر  دار)

بنابراین مشروطه با نام ظاهر اسلامی خود که حکومت و حکمران را مشروط به قوانین اسلامی تلقی می‏‌کرد، باطن خود را به تدریج نشان داد و به حذف علمای دینی پرداخت و ایمان دینی و سنت‏های معنوی تاریخی مردم که آن را به جلو برده بودند، نشانه گرفت. این در حالی بود که شعار اصلی جنبش مشروطه محدود کردن سلطنت و مشروط کردن قوانین جامعه با قوانین اسلام بود. امام خمینی(ره) در سخنانی تقلیل استبداد قاجار به دلیل ناتوانی در اجرای حکومت اسلامی را از اهداف مشروطه معرفی کرده و فرمودند:  «مرحله پیش از کودتای رضاخان در آن وقت طوری بوده است که ایرانیان و مسلمین نمی‌توانستند طرح حکومت اسلامی را بدهند، از این جهت برای تقلیل ظلم استبدادهای قاجار و پیش از قاجار بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت‌ مشروطه در آید.»

در حقیقت صرف تفسیر دینی، مقدس و الهی مشروطیت نمی‌‏توانست تا ابد ذات و ماهیت دین‌‏زدا و قدس زدای آن را بپوشاند. البته تا آنجا که اصحاب دین و دیانت توانستند مدرنیته و تجدّد نفسانی را به تجدّد اسلامی و اسلامی کردن مشروط و دموکراسی معطوف کردند و تا پیروزی انقلاب مشروطه نیز به عنوان تنها تئوری مورد قبول دینداران و متفکران مستقل ملّی تلقی می‏‌شد، اما در گذر زمان و حذف نیروهای دینی و حامیان مذهبی آن، روحیه سکولار و لیبرال مشروطیت و دموکراسی در دوره دوم آشکارتر شد. (عالم دینی علمای شریعت عصر مشروطه، دکتر محمد مددپور) لذا غایت مشروطه از میان بردن اسلام سنّتی نبوی و تشیع علوی است، مگر آن‏که محدود به قوانین شرع اسلام شود. آنها گفتند: ای برادر، نظامنامه، نظامنامه، نظامنامه، لکن اسلامی، اسلامی، اسلامی.

بنابراین برخی عالمانی که در ابتدا موافق مشروطه بودند، پس از آگاهی از نیات شوم سردمداران آن به مخالفت جدی با آن پرداختند که در رأس آنان شیخ فضل‌الله نوری قرار داشت. اختلاف با مشروطه خواهان آنگاه جدی‌تر شد که مسأله بررسی قانون اساسی و تطبیق آن با شرع، توسط علما آغاز گردید. شیخ فضل‌الله در این باره با اشاره به قانون اساسی می‌نویسد: «... وقتی را صرف این کار با جمعی از علما کردم و بقدر میسور تطبیق به شرع، یک درجه شد... لیکن فرقه‌ای که زمام امور حلّ و عقد مطالب و قبض و بسط مهامّ کلیه بدست آن‌ها بود مساعدت نمی‌کردند بلکه صریحاً و علناً گفته که ممکن نیست مشروطه منطبق شود با قواعد الهیه و اسلامیه و با این تصحیحات و تطبیقات دول خارجه ما را به عنوان مشروطه نخواهند شناخت

شیخ فضل‌الله نوری پس از بست‌نشینی‌های متعدد خواستار «مشروطه مشروعه» بود و مشروطه‌ای را که بنای آن بر‌پایه قوانین اسلامی کشورهای غربی و الگوبرداری از تمدن و فرهنگ غربی بود را رد می‌کرد و این منجر شد تا بالاخره ایشان را اعدام کنند و برخی از مردمی هم که زمانی او را مرجع تقلید خود می‌دانستند حال به جنازه او بی‌حرمتی کنند.

علی رغم سعی و تلاش بسیاری از علما، دولت مشروطه با تفسیر اسلامی مستعجل بود و در نهایت از آن اثری باقی نماند و مجدداً اصحاب استبداد قدرت گرفتند، منتهی با لفافه‏‌ای مدرن. حتی برخی نمایندگان می‌‏گفتند اکنون عصر قرآن و مباحث دینی نیست، بلکه باید از طریق تفکر دموکراتیک و وضع قوانین این جهان عرفی راه پیشرفت و ترقی و مدنیت را پیمود و اگر امر قرآن و سنّت بسنده بود، چرا بایستی مسلمانان این همه از اروپا واپس مانده باشند؟ و حتّی از این جلوتر رفتند و اسلام را مایه بدبختی ایرانیان دانستند و از این مقبولات و مشهورات و مسلمات مدرنیستی و متجددانه!! ( (عالم دینی علمای شریعت عصر مشروطه، دکتر محمد مددپور)

نتیجه اینکه آن مشروطه‌‌ای که علمای اصیل دین از جمله شیخ فضل‌الله انتظار داشتند،‌ مشروطه‌ای همراه با احکام شرعی و مشروطه‌ای که نواندیشان دینی و غرب‌گرا در پی آن بودند، کنار زدن آموزه‌های دین از قوانین کلی جامعه بود که با تعبیر "جدایی دین از سیاست" شناخته می‌شود. همان تفکر سکولاری که دستاورد جهان غرب به جامعه سده 14 ایران در عصر قاجار بود. 

انتهای‌پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران