نهجالبلاغه صوتی | وصف امیدوارى به خدا در بیان امام علی(ع)
امام علی(ع) در بیانی شیوا به ذکر توصیفاتی درباره امیدواری به خداوند پرداختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا نهجالبلاغه یکی از با ارزشترین منابع دینی مسلمانان است که بر اساس فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) در سه بخش خطبهها، نامهها و حکمتها توسط سید رضی از شاعران و فقیهان قرن چهارم ه.ق تنظیم شده است. این کتاب شریف که به اذعان بسیاری پس از قرآن زیباترین و برترین تجلی بلاغت است و به برادر کوچک قرآن ملقب شده، مورد توجه تمام فرقههای مسلمانان و حتی اندیشمندان غیر مسلمان قرار گرفته است. شرح ابن ابی الحدید از عالمان معتزله قرن ششم قمری بر نهجالبلاغه از مبسوطترین و مشهورترین شروح بر این کتاب است که نشان از جایگاه ویژه نهجالبلاغه در بین سایر مذاهب اسلامی دارد.
آنچه که بر ارزش نهجالبلاغه نسبت به سایر منابع روایی شیعیان افزوده است، بیان خطبههای شیوا و ناصحانه امیرالمؤمنین(ع) در جایگاه یک حاکم اسلامی است؛ لذا این ویژگی در کنار تنوعات موضوعیِ بیانات حضرت، به گونهای است که گویی مخاطبان امام علی(ع) در عصر حاضر هستند و انسان با خواندن آنها احساس میکند مورد خطاب امام(ع) است. خداشناسی، معادشناسی، عاقبتاندیشی، دعوت به ارزشهای الهی، فلسفه بعثت پیامبران، اوصاف مؤمنان و منافقان، روش برخورد با دنیا و ... از مهمترین کلیدواژههای سخنان امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه است.
در ادامه یکی از خطبههای حضرت درباره راههای خداشناسی و نیز توصیف امیدواری به خداوند را گوش دهید. این سخنان در شهر کوفه در سال 37 هجرى به هنگام حرکت دادن مردم بسوى صفین و جنگ با شامیان ایراد شد.
1- خدا شناسى
فرمان خدا قضاى حتمى و حکمت، و خشنودى او مایه امنیّت و رحمت است، از روى علم، حکم مى کند و با حلم و بردبارى مى بخشاید. خدایا سپاس تو راست بر آنچه مى گیرى، و عطا مى فرمایى، و شفا مى دهى یا مبتلا مى سازى، سپاسى که تو را رضایت بخشترین، محبوبترین، و ممتازترین باشد، سپاسى که آفریدگانت را سرشار سازد، و تا آنجا که تو بخواهى تداوم یابد، سپاسى که از تو پوشیده نباشد، و از رسیدن به پیشگاهت باز نماند، سپاسى که شمارش آن پایان نپذیرد، و تداوم آن از بین نرود. خدایا حقیقت بزرگى تو را نمى دانیم، جز آن که مى دانیم که تو زنده اى و احتیاج به غیر ندارى، خواب سنگین یا سبک تو را نمى رباید، هیچ اندیشه اى به تو نرسد و هیچ دیده اى تو را ننگرد، اما دیدهها را تو مى نگرى، و اعمال انسانها را شماره فرمایى، و قدمها و موى پیشانى ها (زمام امور همه) به دست تو است، خدایا آنچه را که از آفرینش تو مى نگریم، و از قدرت تو به شگفت مى آییم و بدان بزرگى قدرت تو را مى ستاییم، بسى ناچیزتر است در برابر آنچه که از ما پنهان، و چشمه اى ما از دیدن آنها ناتوان، و عقل هاى ما از درک آنها عاجز است،
و پرده هاى غیب میان ما و آنها گسترده مى باشد.
2 -راه هاى خدا شناسى
پس آن کس که دل را از همه چیز تهى سازد، و فکرش را به کار گیرد تا بداند که: چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخت هاى و پدیده را چگونه آفریده اى و چگونه آسمان ها و کرات فضایى را در هوا آویخته اى و زمین را چگونه بر روى امواج آب گسترده اى نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواییش آشفته، و اندیشه اش حیران مى ماند.
3 -وصف امیدوارى به خدا
به گمان خود ادّعا دارد که به خدا امیدوار است به خداى بزرگ سوگند که دروغ مى گوید، چه مى شود او را که امیدوارى در کردارش پیدا نیست پس هر کس به خدا امیدوار باشد باید، امید او در کردارش آشکار شود، هر امیدوارى جز امید به خداى تعالى ناخالص است، و هر ترسى جز ترس از خدا نادرست است. گروهى در کارهاى بزرگ به خدا امید بسته و در کارهاى کوچک به بندگان خدا روى مى آورند، پس حق بنده را ادا مى کنند و حق خدا را بر زمین مى گذارند، چرا در حق خداى متعال کوتاهى مى شود و کمتر از حق بندگان رعایت مى گردد آیا مى ترسى در امیدى که به خدا دارى دروغگو باشى یا او را در خور امید بستن نمى پندارى امیدوار دروغین اگر از بنده خدا ترسناک باشد، حق او را چنان رعایت کند که حق پروردگار خود را آنگونه رعایت نمى کند، پس ترس خود را از بندگان آماده، و ترس از خداوند را وعده اى انجام نشدنى مى شمارد، و اینگونه است کسى که دنیا در دیده اش بزرگ جلوه کند، و ارزش و اعتبار دنیا در دلش فراوان گردد، که دنیا را بر خدا مقدّم شمارد، و جز دنیا به چیز دیگرى نپردازد و بنده دنیا گردد.
4 -سیرى در زندگانى پیامبران علیه السّلام (براى انتخاب الگوهاى ساده زیستى)
براى تو کافى است که راه و رسم زندگى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را اطاعت نمایى، تا راهنمایى خوبى براى تو در شناخت بدى ها و عیب هاى دنیا و رسوایى ها و زشتى هاى آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیوره اى آن فاصله گرفت. اگر مى خواهى دومى را، موسى علیه السّلام و زندگى او را تعریف کنم، آنجا که مى گوید: «پروردگارا هر چه به من از نیکى عطا کنى نیازمندم» به خدا سوگند، موسى علیه السّلام جز قرص نانى که گرسنگى را بر طرف سازد چیز دیگرى نخواست، زیرا موسى علیه السّلام از سبزیجات زمین مى خورد، تا آنجا که بر اثر لاغرى و آب شدن گوشت بدن، سبزى گیاه از پشت پردهى شکم او آشکار بود. و اگر مى خواهى: سومى را، حضرت داوود علیه السّلام، صاحب نىهاى نوازنده، و خواننده بهشتیان را الگوى خویش سازى، که با هنر دستان خود از لیف خرما زنبیل مى بافت، و از همنشینان خود مى پرسید چه کسى از شما این زنبیل را مى فروشد و با بهاى آن به خوردن نان جوى قناعت مى کرد. و اگر خواهى از عیسى بن مریم علیه السّلام بگویم، که سنگ را بالش خود قرار مى داد، لباس پشمى خشن به تن مى کرد، و نان خشک مى خورد، نان خورش او گرسنگى، و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود، میوه و گل او سبزیجاتى بود که زمین براى چهارپایان مى رویاند، زنى نداشت که او را فریفته خود سازد، فرزندى نداشت تا او را غمگین سازد، مالى نداشت تا او را سرگرم کند، و آز و طمعى نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید، مرکب سوارى او دو پایش، و خدمتگزار وى، دستهایش بود.
انتهایپیام/