یادداشت سلیمی نمین| مظلومنمایی جنایتکارترین نمادها
"نشستهای پرهزینه پاریسی صرفا یک عملیات روانی است برای حیاتی که وجود ندارد و فرقه مجاهدین گرچه ماهیتی تروریستی دارد اما از اعضای پا به سن گذاشته آن دیگر کاری جز تحرک در فضای مجازی بر نمیآید."
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی با عنوان "مظلومنمایی جنایتکارترین نمادها" درباره ادعای ضدایرانی مبنی بر کشف یک بمبگذاری در میتینگ منافقین نوشت که نشستهای پرهزینه پاریسی صرفا یک عملیات روانی است برای حیاتی که وجود ندارد. فرقه مجاهدین گر چه ماهیتی تروریستی دارد اما از اعضای پا به سن گذاشته آن دیگر کاری جز تحرک در فضای مجازی بر نمیآید.
- بیشتر بخوانید
متن یادداشت عباس سلیمینمین به شرح زیر است:
بسمه تعالی
نمایش تبلیغات ضدایرانی بر پایه ادعای کشف برنامهای برای بمبگذاری در گردهمایی مجاهدین خلق همزمان با سفر رئیسجمهور ایران به اتریش زمانی به اوج خود رسید که صدراعظم جوان این کشور در کنفرانس مطبوعاتی مشترک نتوانست خویشتنداری کند و خارج از عرف به انتقاد از مواضع ضداسرائیلی تهران پرداخت.
در نگاه نخست به نمایش اخیر به نظر میرسد، غرب حامی صهیونیزم در استفاده از مجاهدین خلق چندان هم بیمشکل نیست و نیاز به انحراف اذهان دارد. همانگونه که کمک علنی به پیدایش و پنهان برای ادامه حیات داعش برایش بسیار پرهزینه است. سالهاست مجاهدین خلق حتی یک نقطه روشن در کارنامهاش ندارد و فساد تشکیلاتی، هدفگیریها، رفتار ضدخلقی و مردمیاش چه در ایران و چه در عراق، اروپا و... خشونتی که در ساختار آهنین آن نهادینه شده است، خیانتهای سیاسی که مرتکب شده است تجارت مواد مخدر و تجارت انسان، جداسازی کودکان از خانواده اعضا(برای اولین بار به عنوان اهرم کنترل) و سپس فروپاشاندن ارتباطات عاطفی خانوادگی و صدها عملکرد ضد بشری برای حفظ تشکیلات، این فرقه را منفورترین گروه تروریستی ساخته است.
با این وجود در میان ابزارهایی که طرفداران صهیونیزم برای ضربه زدن به ایران در پیش روی خود دارند، این گروه تنها تشکیلاتی است که توانسته اعضایش را به «رباط سازمانی» تبدیل کند و به هر جنایتی به بشریت وا دارد و امکان گریز را برای آنان از این وادی بسیار پرهزینه سازد.
این قابلیت نکتهای نیست که از نظر صحنهپردازان بینالمللی پنهان بماند؛ به عبارت دیگر از یک سو این فرقه توانسته هویت انسانی را به شیوههای کاملا شیطانی در میان اعضا سرکوب کند و از دیگر سو با تخریب کلید پلهای پشت سر آنها هیچ راه دیگری را به جز آن چه مورد نظر است در پیش رویشان قرار ندهد.
چنین سازمان مخوفی هر چند هرگز آلترناتیو غرب برای ساقط ساختن حاکمیت ملی در ایران نبوده، اما با این وجود و علیرغم اذعان مکرر به ماهیت تروریستیاش همواره آن را ابزاری موثر برای به خدمت گرفتن ارزیابی کرده است. فرقهای که در طول چهار دهه گذشته هرگز به آرای اعضایش مراجعه نکرده و هر خیانتی که در مرکزیت خود خوانده تشکیلات آهنین اراده شده را توانسته به صورت قهری حاکمیت بخشد البته هرگز برای هیچ کس قابل اعتماد نخواهد بود.
تغییرات و نوسانات شدید در سازمانی که از داعیهداری مبارزه با امپریالیسم به سردمداری آمریکا، کار خود را شروع کرد و تا حضیض خدمتگزاری در پیشگاه کاخ سفید و صهیونیستها و حتی تن دادن به جیرهخواری عنصر منفوری چون صدام و ایفای نقش راه باز کن برای ارتش بعث در تهاجم به خاک ایران و به شهادت رساندن خیل عظیمی از مدافعان این سرزمین سقوط کرد، برای همگان احتیاطبرانگیز است، اما با این وجود این فرقه دارای تجربیاتی برای به بند کشیدن نیروهایش بوده که حتی داعش به عنوان محصول مشترک مثلث سعودی، صهیونیزم و آمریکا فاقد آن است.
به همین دلیل عربستان با نزدیک کردن این دو گروه تروریستی به یکدیگر تلاش دارد این تجربیات شیطانی را به مولود خود نیز منتقل سازد. صرفنظر از این قوت نشستهای پرهزینه پاریسی صرفا یک عملیات روانی است برای حیاتی که وجود ندارد. فرقه مجاهدین گرچه ماهیتی تروریستی دارد اما از اعضای پا به سن گذاشته آن دیگر کاری جز تحرک در فضای مجازی بر نمیآید جنگ تبلیغاتی در این فضا نیز تاثیرات عمیقی نخواهد داشت ضمن اینکه وقتی تحت تاثیر واقع شدگان متوجه نقش فرقه مجاهدین شوند به سرعت عقب خواهند نشست و محتاطتر خواهند شد.
بر همین اساس به نظر میرسد برای کاستن از بیاعتباری استفاده از چنین فرقهای مدتی است، ترفندی در دستورکار قرار گرفته است که هم نیروهای طرفدار غرب در داخل از آن پیروی میکنند و هم کشورهایی که به عنوان ابراز از آن بهره میگیرند تلاش برای مظلوم جلوهگر ساختن این فرقه به زعم تروریست پروران موجب تغییر در نگرشها و به ویژه در جوانان خواهند شد.
بیجهت نیست که سازمان مجاهدین خلق در وبسایت خود در واکنش به مصاحبه اخیر رضا پهلوی با شبکه خبری بلومبرگ که این فرقه را منفور همگان خوانده و از عملکرد آن در همکاری با عراق در جریان جنگ علیه ایران انتقاد کرده بود، بسیار طلبکارانه همکاری با عراق در جنگ با ایران را تکذیب و خود را «عامل اصلی» خیزش دیماه مردم ایران معرفی کرد.
این تکذیب ناشی از این تصور است که بعد از دو دهه حافظه تاریخی ملت ایران را غبار فرا گرفته است و تلاشهای ویژه برای مظلوم معرفی کردن این جریان موثر واقع شده است. انتشار نواری در داخل کشور علیه فتوای امام در مورد اعضا بر سر موضع این سازمان بعد از حمله مشترکشان با عراق به ایران (بلافاصله بعد از پذیرش قطعنامه 598) و نمایش تبلیغاتی اخیر که سه کشور اروپایی را درگیر آن ساختهاند را میبایست در یک راستا ارزیابی کرد، به این معنا که جنایتکارترین گروه تروریستی در جایگاه مظلومیت و در معرض تهدیدات تروریستی جلوهگر میسازند.
خوشبختانه یکی از نشانهشناسیها در مورد این فرقه نیروهاییاند که با تحمل سختیهای بسیار که کمترین آنها بعضا تحمل 10 سال سلول انفرادی یا انتقال به زندانهای خاص و مخوف صدام و ... به حساب میآید در نهایت از اسارت این تشکیلات رهایی یافتهاند و الا افرادی چون عباس میناچی هرگز از زندان رجوی زنده بیرون نیامدند.
در کنار اسناد فراوانی که راجع به فرقه مجاهدین وجود دارد، انتشار خاطرات برخی اعضای سابق که تهدیدات گوناگون را به جان خریدند، کمک بسیار موثری به شناخت ماهیت این گروه و شیوهها و ترفندهای شیطانی مرکزیت آن در راهبرد تشکل و نیروهای تحت امر خود و نحوه تسلیم محض ساختن آنها میکند. خاطرات مسعود بنیصدر، محمد حسین سبحانی، سعید شاهسوندی، محمدرضا اسکندری و... که بعد از رهایی در اروپا منتشر شده است، چگونگی خرد کردن شخصیت اعضا را به شیوه مدرن تفتیش رازهای شخصی (تحت عنوان انتقاد از خود) که نه تنها نزد سازمان و رهبری آن احساس حقارت و بی هویتی کند بلکه از درون نیز در هم شکسته شود، به خوبی مینمایاند زیرا به این ترتیب اعضا همه لغزشها و خطاهای خود را با دست خط خویش در اختیار مرکزیت سازمانی قرار میدهند که برنامه کنترل شان را برای همیشه دارد.
اکنون این سازمان با در اختیار داشتن نیروهایی رباطگونه خدمات ویژهای به صهیونیستها و همپیمانان آن تسلیم میدارد. آن چه در این ایام بیش از گذشته رخ نموده تاثیرگذاری این ابزارها در سیاستهای کانونهای تصمیمساز جهانی است. در گذشته گروههایی مانند این فرقه صرفا تابع سیاستهای تامین کنندگان منابع مالی بودند، اما امروز به یمن کمکهایی که دریافت میدارند با دعوت افرادی چون بولتون و پرداخت مبالغ کلان به آنها تحت عنوان حق سخنرانی، مراکزی چون کاخ سفید را از عقلانیت دور میسازند؛ زیرا منافع این گروههای تروریستی درگیر شدن بیشتر آمریکا در مسائل مناطق حساس جهان طلب میکند.
در حالیکه آمریکا بعد از شکست در ویتنام بر اساس دکترین نیکسون تصمیم به واگذاری صیانت از منافع خود نیابتا به افرادی چون محمدرضا پهلوی (به عنوان ژاندارم) گرفت، اما امروز ابزارها مجددا این کشور را به اتخاذ تصمیمات غیرعقلانی و کشاندن به باتلاق کانونهای بحران سوق میدهند.
عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
انتهای پیام/