«به سپیدی یک رویا» نقد و بررسی شد
کتاب «به سپیدی یک رؤیا» با حضور فاطمه سلیمانی، نویسنده کتاب و پروانه سراوانی منتقد در کتابخانه مرکزی شهرستان قدس نقد و بررسی شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نشست نقد و بررسی کتاب «به سپیدی یک رویا» با حضور فاطمه سلیمانی، نویسنده کتاب و پروانه سراوانی منتقد در کتابخانه مرکزی شهرستان قدس برگزار شد.
پروانه سراوانی در این جلسه در سخنانی گفت: این کتاب، حکایاتی است که پایه آن روایت مذهبی است. روایاتی که یا سینه به سینه نقل شده است و یا در کتابها و آثاری که از شیعه باقی مانده آمده است. خواننده امروزی با توجه به اطلاعاتی که از داستان امروزی دارد، مثل شنوندههای زمانهای گذشته، داستان سطحی را دوست ندارد. برای او مطلوب نیست که داستانی را بشنود که یک نفر از نقطه 1 به نقطه 2 و سپس به نقطه 3 میرسد و در نهایت میمیرد. با توجه به دانش و هوش انسان امروزی، او دوست دارد که فاصله نقطه 1 تا 2 پر از حوادث باشد و نویسنده این فاصله را با توضیح، تحلیل و منطق پر کند. بنابراین این خواننده به عناصر داستان اهمیت بسیار میدهد. کتاب «سپیدی یک رویا»، شامل روایتها و حکایتهایی است که در کتابهای مذهبی، رسائل و مکتوبات مسلمانان و به ویژه شیعیان آمده است. داستان، مربوط به سفر حضرت معصومه سلامالله علیها از مدینه به قم است. سفری که قرار بود به مرو ختم بشود اما در قم به پایان رسید.
وی ادامه داد: شیوه این کتاب به گونهای است که مرز بین واقعیت و خیال را به هم نزدیک میکند و به همین جهت خواننده را از نظر داستانی اغنا میکند. داستان، با حمله مزدوران مامون به خانه امام رضا علیهالسلام آغاز میشود و ادامه پیدا میکند. به نظرم داستان از این جا قوت میگیرد که یکی از این ماموران به خانه امام میآید تا با غارت اموال امام رضا، ایشان را با بیاحترامی با خود ببرد که البته با درایت امام رضا، این کارش ناکام میماند. امام میآید و به او میگوید که بدون این که توهین کنید و حرفی بزنید، هر چه میخواهید بردارید و من هم همراه شما میآیم. این مامور، وظیفه دارد که امام را با خود پیش مامون ببرد تا از او بیعت بگیرد. در این سفر، امام رضا میروند و خواهرانشان تنها میمانند. در ادامه، حضرت معصومه پس از مدتی بیتابی، نامه ای از سمت امام دریافت میکند که ایشان را به مرو دعوت میکنند. بار سفر میبندند و همراه با خادمهشان، «سلطان» و یکی از خواهرانشان به اسم «اسما» این سفر را آغاز میکنند. ماجراهایی در سفر رخ میدهد تا به آخرین منزل میرسند. در نهایت، در آخرین منازل، حضرت معصومه درگیر بیماری میشود و سپس از دنیا میروند.
سراوانی به بیان ویژگیهای خوب این کتاب پرداخت و گفت: فضای داستان زنانه است. خود من به عنوان یک زن نویسنده، ترجیح میدهم که داستانی در فضای زنانه بنویسم و فضای زنانه بیشتر به دلم مینشیند اگرچه اگر فضای داستان مردانه باشد نیز با اشتیاق آن را میخوانم. فضای داستان بسیار دلنشین و پذیرفتنی است و کاملا برای مخاطب قابل لمس است. زنانی که در داستان دیده میشوند، مبرا از خطا و گناه نیستند. به خوبی میبینیم که زنان به یکدیگر حسادت میکنند، فخر میفروشند، بد دهنی میکنند، احترام بزرگتر را نگه نمیدارند و ... نسبت داشتن این زنان با ائمه یعنی دختر امام یا خواهر امام بودن، باعث نمیشود که نویسنده بخواهد تبعیضی قائل بشود و یک انسان قابل لمس را بیان میکند. قرار نیست تمام اعضای یک خانواده پاک و طاهر باشند. ما این صفات بد و ناپسند را در یکی از اعضای خانواده به اسم اسما میبینیم که با توجه به پیگیریهای من، یک شخصیت خیالی است و واقعی نیست.
وی گفت: این موضوع به نویسنده این مجال را میدهد که واقعی بودن خانواده را بهتر نشان بدهد. در داستان، عوالم مردانه نیز وجود دارد. خصلتهای مضمون و پسندیدهی انسانی را در مردها نیز میبینیم. برادران امام به 2 دسته تقسیم میشوند. دو تا از برادران ایشان به اسم زید و عباس، علیه امام شورش میکنند، به ایشان افترا میزنند و حقانیت پدری امام رضا نسبت به امام جواد علیهالسلام را زیر سوال میبرند و بقیه را علیه ایشان میشورانند. اینان تلاش میکنند تا امامت به فرزند امام رضا نرسد. بنابراین در اینجا نیز یک رفتار طبیعی انسان را در یک خانواده میبینید. تقدسزدایی از وابستگان ائمه، نکته خیلی جالب و مهمی است که در این داستان لحاظ شده است.
سراوانی بیان داشت: نویسنده راوی خود را از بیرون انتخاب کرده است و راوی او حضرت معصومه(ع) یا امام رضا(ع) نیست. راوی داستان، سلطان است که خادمه حضرت معصومه است. او یک انسان معمولی است. همانطور که در داستان میخوانید، هر کدام از خواهران امام رضا یک خادمه دارند. او کسی است که کارهای اجتماعی و شخصی آنان را رفع و رجوع میکند. البته آقایانی هستند که به منزل خدمت میکنند و کارهای کلی را انجام میدهند اما خادمهها کار را به صورت اختصاصی انجام میدهند و هر کس خادمه خاص خود را دارد. بنابراین ارتباط عمیقی بین شخص و خادمه او وجود دارد. این طور که ما متوجه شدیم، سلطان از بچگی با حضرت بزرگ شده است و با تمام خصوصیات و ویژگیهای ایشان آشنا است. در حقیقت، حالا که ما نمیتوانیم در داستانهای مذهبی دخل و تصرف داشته باشیم و باید از روایات مستند استفاده کنیم، سلطان انتخاب زیرکانه نویسنده است که داستان را از زبان او پیش میبرد. نویسنده پیامهای خود را از طریق سلطان منتقل میکند. دقت کنید که سلطان، معصوم نیست و بنابراین مبرا از گناه نیست. شخصیتهای دیگر یعنی خواهران امام هم معصوم نیستند اما بالاخره یک حرمتی دارند و خیلی هم مایل نیستیم که داستان را از زبان آنان بشنویم.
در ادامه این جلسه، فاطمه سلیمانی ضمن پاسخ به برخی از نقدها گفت: در مورد فضای زنانه باید بگویم که این فضا به این دلیل نیست که من یک نویسنده خانم هستم اما چون فضا اینچنین نوشتن را میطلبید، این گونه نوشتم. شاید هم کمی به داستان لطمه زده باشد چرا که بعضی از آقایان آنرا دوست نداشتند. در مورد اسما باید بگویم که از شنیدن نظرات شما بسیار خوشحال شدم چرا که راجع به آن نقدهای بسیار زیادی را شنیدم. حتی در یکی از نقدها به من توهین شد و اشک من را درآوردند و گفتند که تو حق نداشتی که چنین شخصیتهایی را در داستان بیاورید. استدلال من این است که وقتی عباس و زید وجود دارند که این مقدار بد هستند، ممکن است که خواهری نیز با این ویژگی وجود داشته باشد. البته او شاید خیلیهم شخصیت بدی نباشد و فقط تمایلات زنانه دارد. علاوه بر این، میخواستم تا تعادل را برقرار کنم. اگر میآمدم و میگفتم که حضرت معصومه خوب است و همه هم خوب هستند، خوبی ایشان دیده نمیشد. این که دو خواهر در یک شرایط بزرگ شده باشند و یکی خوب باشد و دیگری بد باشد، نشان از خوبی آن حضرت است.
انتهای پیام/