راهبرد کلان اوباما-ترامپ در زمینه سیاست خارجی
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در یادداشتی نوشت که هر دو رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ و باراک اوباما با وجود تفاوت های شخصیتی و سیاست خارجی نسبتا متفاوت، در یک رویکرد مهم که دور نگه داشتن آمریکا از تعهدات چندگانه است، سهیم هستند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز اخیرا یادداشتی را به قلم «راس دوثات»، ستون نویس این روزنامه درباره شباهتهای راهبردهای کلان رئیس جمهوری فعلی و رئیس جمهور قبلی آمریکا نگاشته است.
این روزنامه مینویسد: چنین به نظر می رسد که یکی از نکات تضاد گونه انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، طرد کردن و کنار گذاشتن سیاست های باراک اوباما بود. پس از نخستین رئیس جمهوری سیاه پوست که فردی هوشمندتر، دانش آموخته تر، لیبرال تر و صبورتر بود، رئیس جمهوری عوامگرا و جنجالی، پس از فردی با ویژگی چند فرهنگی و زمامداری در سطح جهانی ، یک ملی گرای آمریکایی به ریاست جمهوری رسید.
نیویورک تایمز میافزاید: بن رودز، از مشاوران سیاست خارجی اوباما در تازه ترین کتاب خود نوشته است اگر احساسات نژادپرستانه و زن ستیزی ترامپ را کنار بگذاریم در آنصورت می توانیم همانگونه که ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی خود در باره هیلری کلینتون رقیب انتخاباتی خود گفت، بگوئیم که وی جزئی از نظام فاسد حاکم بود که نمی شد به او برای ایجاد تغییرات اعتماد کرد. این نکته در واقع پدیده ای عجیب بود که باعث شد تا مردمی که به اوباما رای داده بودند، این بار به جای رای دادن به هیلری کلینتون، به ترامپ رای دادند.
این یادداشت می افزاید: اما اکنون با نگاهی دقیق تر به راهبردهای اوباما و راهبردی که ترامپ در پیش گرفته است به ویژه دیدار و گفتگوهای وی با رهبر کره شمالی متوجه می شویم که بین سیاست خارجی این دو رئیس جمهور شباهت فراوانی وجود دارد، هر چند تفاوت ها در این زمینه نیز بسیار است. برای مثال در زمینه توافق هسته ای ایران، پیمان پارس در زمینه تغییرات اقلیمی یا دیدگاه آن ها در قبال اسرائیل، عربستان سعودی، مرکل و جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا.
نیویورک تایمز ادامه داد: از سوی دیگر با نگاهی به جاه طلبی های این دو رئیس جمهور متوجه شباهتهای موجود بین سیاست خارجی آن ها خواهیم شد. ترامپ سعی می کند تا با کره شمالی که تنها نظام سرکش باقی مانده از دوران جنگ سرد است به توافق برسد که بی شباهت به تلاش های اوباما برای پایان دادن به دشمنی بین آمریکا و کوبا نمی باشد. ترامپ گروهی از متحدان اروپایی خود و کانادا را به خشم آورده و با رقیب دوران جنگ سرد آمریکا یعنی روسیه گرم گرفته است. اوباما نیز چنین کرد، موجبات رنجش اسرائیل و عربستان را فراهم کرد و به سازش با ایران روی آورد. اما هر دو رئیس جمهور رویکردی یکسان به مبارزه با تروریسم دارند، رویکردی که از دوران جرج بوش به ارث برده اند.
این روزنامه آمریکایی نوشت: ترامپ در مقایسه با اوباما بی نزاکت تر، سخت گیرتر و به هنجارهای دیپلماتیک و مسایل انسان دوستانه بی تفاوت تر است. اما هر دو رئیس جمهور با وجود تفاوت های شخصیتی و سیاست خارجی نسبتا متفاوت، در یک رویکرد مهم که دور نگه داشتن آمریکا از تعهدات چندگانه است، سهیم هستند. در راستای همین سیاست و رویکرد، هر دو آن ها سیاست دوران سرد را کنار گذاشته و منافع آمریکا را در اولویت قرار داده اند. اوباما ، توافق هسته ای با ایران را برای خود دستاوردی بزرگ می دانست و اکنون ترامپ توافق با کره شمالی را برای خود میراثی برزگ محسوب خواهد کرد.
راس دوثات در یادداشت خود نوشت: باید یاد آورد شد که نه سیاست دوران جنگ سرد و نه تلاش آمریکا برای ایجاد جهان تک قطبی در فاصله سال های 1990 تا سال 2000 دیگر نمی تواند با توجه به واقعیت های جهان کنونی منافع آمریکا را تامین کند. به همین علت می توان گفت که اوباما و ترامپ از رقبای انتخاباتی خود واقع بین تر بوده اند چون می دانستند که برای تامین منافع آمریکا ناگزیرند گزینه های راهبردی در پیش بگیرند یعنی از هزینه هایی را که آمریکا در زمینه های مختلف متقبل می شود بکاهند و با دشمنان و رقبای خود توافق امضاء کنند.
این یادداشت می افزاید: باید گفت ترامپ نیز همانند اوباما در ایجاد توازن در سیاست خارجی خود با مشکل مشابهی روبرو خواهد شد چون بار ناشی از سلطه طلبی بسیار سنگین است اما هر زمان که آمریکا خواسته است بار خود را در این زمینه سبک تر کند و دست از سلطه طلبی بردارد، اوضاع آنچنان آشفته و ناهنجار شده است که چاره ای جز بازگشت به وضعیت گذشته نداشته است.
نیویورک تایمز در پایان نوشت: این وضعیت در خاورمیانه و در دوران دوم ریاست جمهوری اوباما رخ داد چون تلاش آمریکا برای سامان دادن اوضاع عراق از راه دور باعث پیدایش داعش شد و توافق هسته ای با ایران نیز احتمالا به بروز مناقشه در یمن و سوریه کمک کرد. اکنون در دوران ترامپ نیز این وضعیت ممکن است در شمال آسیا رخ دهد البته این مساله به چگونگی برخورد ترامپ با پکن و کره شمالی بستگی دارد. اگر کره شمالی واقعا بخواهد تغییر جهت دهد و به جای قرار گرفتن در جمع اقمار چین در کنار آمریکا قرار گیرد و رهبر این کشور به جای زمامداری تمامیت خواه بودن به خودکامه بودن اکتفا کند یعنی به جای اینکه شبیه استالین شود همانند خاندان آل سعودی شود، در آنصورت ترامپ دستاوردی بزرگ خواهد داشت. اما مساله اینجاست که هیچ کس نمی داند رهبر کره شمالی در نهایت چه در سر دارد و هدف غایی و نهایی وی چیست. در ضمن معلوم نیست که متحدان عمده کره شمالی یعنی چین و روسیه در برخورد با چرخش پیونگ یانگ به سوی آمریکا، چه واکنشی نشان خواهند داد.
انتهای پیام/.