ترامپ عامل بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا نیست
نتایج بررسی آمارهای اقتصادی نشان می دهد اوضاع مطلوب فعلی اقتصاد آمریکا نه مرهون عملکرد دولت ترامپ بلکه ادامه ی اوضاع اقتصادی رو به رشد دوره ی دوم دولت اوباماست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، نیویورک تایمز طی گزارشی نوشت: خیلی ها می پرسند آیا واقعا دونالد ترامپ در جهش اقتصادی اخیر آمریکا نقش داشته یا خیر؟ پاسخ به این سوال بستگی به زاویه نگاه ما دارد. با توجه به در نظر گرفتن سطح، جهت و یا سرعت تغییرات سه دیدگاه متفاوت به وجود می آید که هر سه در قالبی مشترک قرار می گیرند.
اخیرا ترامپ در توئیتی اظهار کرد: " از بسیاری از جهات ، امروز آمریکا بهترین وضعیت اقتصادی تاریخ خود را تجربه می کند." پس از بررسی آمار اشتغال ماه می (اردیبهشت) و مشورت با یک کارشناس خزانه داری آِمریکا، طی مقاله ای مترادف های مختلفی را برای "خوب " تعریف کردم. دولت ترامپ، این مقاله را مطابق و همسو با فهرست رسانه های کاخ سفید و توئییت ریاست جمهوری قلمداد کرد.
ولی بازخوردی که از لیبرال ها دریافت کردم متفاوت و غیرقابل پیش بینی بود. آن ها به ماه های خوب مشابه در دولت اوباما اشاره کردند. پس مقاله ی من از تب و تاب اولیه افتاد!
اکنون کدام برداشت درست تر است؟ آیا این وضعیت خوب اقتصادی شرایطی استثنائیست یا فقط ادامه ی اوضاع خوب سال های آخر دولت اوباماست؟
پاسخ بستگی به این دارد که این سوال را چگونه مطرح کنیم. و این دقیقا همان مشکلی است که مردم دارند وعموما در تمایز قائل شدن بین این دو موفق نمی شوند. تفاوت عمده ای بین سطح عملکرد اقتصاد، جهت تغییرات در اقتصاد و سرعت این تغییرات وجود دارد.
اقتصاد را همچون یک وان تصور کنید. سطح آبی که در این وان وجود دارد – یعنی میزان فعالیت های اقتصادی- از مسائل جالب این حوزه است. سوال دیگر، میزان بالا و پایین رفتن
سطح آب است – که می توان آن را معادل توسعه یا رکود اقتصادی دانست. و سومین مساله ی مطرح، سرعت این تغییرات است – که سرعت تغییرات اقتصادی را مشخص می کند.
همگی اطلاعات خوبی را فراهم می کنند ولی هر یک موضوع جداگانه ای را در نظر می گیرد. با این حال در نهایت در یک قالب قرار می گیرند و آن ، بررسی عملکرد اقتصادی است.
اکنون در مورد عملکرد اقتصادی دولت ترامپ، می توانیم هر یک از این مسائل را جداگانه در نظر بگیریم.
اگر تنها سطح فعالیت های اقتصادی را با صرف نظر از سرعت این فعالیت ها در نظر بگیریم، اقتصاد مقتدر به نظر می رسد. برای مثال، سرانه ی تولید ناخالص داخلی به قیمت های سال پایه، همچون سایر ستاده ها بالاترین میزان خود را ثبت کرده است.
خیلی تعجب برانگیز نیست! با گذر زمان، به لطف پیشرفت تکنولوژی ،دستگاه ها و ماشین های مختلف، کارگران باید تولیدات خود را افزایش می دادند. پس انتظار ما از سرانه ی تولید ناخالص داخلی به استثنای برخی از دوره های رکود اقتصادی ، رشد و ترقی است. با این حساب، از سال 1947 که آمار سرانه ی ناخالص داخلی مدرن ثبت شده، در 60 درصد مواقع روسای جمهور به درستی می تواستند ادعا کنند که بهترین شرایط اقتصادی تاریخ را تجربه می کنند.
سایر شاخص های سطح عملکرد اقتصاد نیز نسبتا خوب هستند ولی در مقایسه با تاریخ نمی شود چنین ادعایی کرد. نرخ 3.8 درصدی بیکاری در 18 سال گذشته کمترین مقدار است ولی میزان آن در سال 1969 کمتر بوده. کمترین مقدار آن در سال 1953 با میزان 2.5 درصد ثبت شده است.
نرخ بیکاری پایین برخی از ضعف های بازار کار را می پوشاند. در میان بزرگسالانی که سال های اولیه ی اشتغال خود را سپری می کنند، 79.2 درصد در ماه می (اردیبهشت ) مشغول به کار بودند که همچنان از سال 2007 و 2000 که این شاخص به ترتیب 80.3 و 81.9 درصد بوده کمتر است.
ولی اگر همچنان تنها سطح فعالیت های اقتصادی را در نظر بگیریم ، دولت ترامپ به راستی می تواند به وضعیت خود ببالد.
به طور مشابه، جهت اقتصادی هم با هر شاخصی مثبت به نظر می رسد. کارآفرینی، بازده و درآمد ها رو به رشد هستند. عبارت دیگری که می توان برای اقتصاد کسادی در نظر گرفت، رکود اقتصادی است. و هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار چنین شرایطی را داشته باشیم.
پس اقتصاد آمریکا به طور کلی رو به رشد است. و این می تواند دلیلی باشد که اوضاع اقتصادی فعلی دولت ترامپ را ادامه ی اوضاع اقتصادی رو به رشد دوره ی دوم دولت اوباما بدانیم.
به عنوان مثال، در سال آخر دولت اوباما (2016) ماهانه 195هزار شغل ایجاد شد. در صورتی که در 17 ماه نخست دولت ترامپ این مقدار به طور میانگین به عدد 190 هزار شغل می رسد.
در سرانه ی تولید ناخالص داخلی هم همین شرایط موجود است. اگر نرخ این سرانه را به ازای هر فرد در جدولی رسم کنیم ، خط منظم و رو به رشدی حاصل می شود. ولی اگر همین داده را به درصد در طی سال گذشته تغییر دهیم، الگوی منظمی به دست نمی آید.
اگر نرخ رشد را جایگزین سطح رشد کنیم، رشد 2.09 درصدی ترامپ در سال اول ریاست جمهوری اش هم چنان کمتر از دو دوره شکوفایی اقتصادی اوباما در دوره ی دوم ریاست جمهوری اش است. که یکی از این دو، رشد 3 درصدی است که در سه ماه اول سال 2015 حاصل شد.
در بحث اقتصاد، سطح، سمت و سرعت ، هر سه مطرح هستند ولی هر یک در جنبه ی متفاوتی حائز اهمیت می باشند.
برای مثال در اواخر دهه ی 1990، هم سطح رشد اقتصادی و هم سرعت رشد آن چشمگیر است.ولی در نتیجه ی رکود شدیدی که در سال 1982 اتفاق افتاد، شاهد ترکیب متفاوتی هستیم: سطح پایین فعالیت های اقتصادی و سرعت رشد چشمگیر! با این حال در سال های 2010 و 2011 ترکیب ناخوشایندتری حاصل می شود: فعالیت اقتصادی ضعیف و رشد اقتصادی کند!
علت این که تحلیل من در مورد نتایج اقتصادی اخیر دولت ترامپ مشابه موارد رشد اقتصادی در دولت اوباما شد، این است که موارد رشد اقتصادی زمانی قوی تر و موثرتر – و در عین حال غیر قابل پیش بینی تر – تلقی می شوند که سطح فعالیت های اقتصادی به خودی خود بالا باشند. اگر مثلا نرخ بیکاری 7 درصد باشد، باید اشتغال زایی به حدی خوب باشد که افراد بیکار را به چرخه ی کار برگرداند. چیزی که مساله را اندکی پیچیده تر می کند این است که، اگر نرخ بیکاری زیر 4 درصد هم باشد باز چنین اقدامی لازم است.
پس به این ترتیب صادقانه ترین شیوه ی صحبت در مورد اقتصاد ترامپ راه را به کجا می برد؟ شاید بتوان چنین جمع بندی کرد: ترامپ میراث دار اقتصادی است که از مدت ها پیش مسیر خود را به سمت بهبود در پیش گرفته است. اقتصاد دولت او، همچون قبل از این که وی زمام ریاست جمهوری را در دست بگیرد، رو به رشد است. درآمد ها، اشتغال و بازده همچون گذشته افزایش می یابد.
ولی همچنان بحث های بسیاری در این زمینه وجود دارد و ترامپ برای اعتبار بخشیدن به اقتصاد دوره ی ریاست جمهوری خود راه دور و درازی را در پیش دارد. با این حال همچنان وان مذکور پر از آب است و سطح آب آن به زیبایی بیشتر و بیشتر می شود.
ترجمه: رعنا نصرتی
انتهای پیام/