یادداشت| چرا آثار جدید و فاخر ادبیات افغانستان در نمایشگاه کتاب تهران دیده نشد؟
ناشران افغانستانی در سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با دست پُر آمده بودند از جمله انتشارات «تاک»، اما مشکلات گمرکی کتاب و پرداختن رسانهها به این موضوع سبب شد توجه به آثار فاخر و جدید ادبیات افغانستان در این دوره از نگاهها مغفول بماند.
حوزه مهاجرین -تسنیم: نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران امسال برای ناشران افغانستانی خیلی لطفی نداشت، با آنکه شمار آثار فاخر و جدید در حوزههای مختلف بویژه شعر و ادبیات افغانستان کم نبود اما مشکلات عدیدهای چون غرفههای خالی و توقیف محمولههای کتاب ناشران در مرز و برخی مشکلات دیگر سبب شد بررسی و پردازش به این آثار و کتب جدید ناشران افغان به حاشیه رفته و تمرکز رسانهای برای پرداختن به آنچه در غرفههای کتاب افغانستان میگذرد به پیگیری مشکل کتابهای نرسیده محدود شود.
«محمد کاظم کاظمی» شاعر و پژوهشگر مطرح افغانستانی در این ارتباط با ارسال یادداشتی به خبرگزاری تسنیم نوشت: آثار ادب معاصر فارسی افغانستان، گنجینهای است دور از دسترس همگان، به خصوص در خارج از افغانستان. آنان که باری چه از رهگذر تحقیق و پژوهش و چه برای بهرهگیری هنری به سراغ آثار شعر و ادبیات داستانی افغانستان رفتهاند، میدانند که دستیابی به این آثار، چه کار دشواری است. بسیاری از اینها در مجموعههایی پراکنده، در جایهای مختلفی از افغانستان منتشر شده و گذشت زمان، وقایع و حوادث سیاسی و جنگها و ویرانیها در چند دهۀ اخیر، بسیاریشان را از دسترس خارج کرده است.
من در این سالها با تقاضاهای پیهمِ دانشجویانی از دانشگاههای ایران برای دستیابی به آثار شعری بعضی از شاعران افغانستان مواجه شدهام. دانشجویان برای تدوین پایاننامههای دانشجویی به این آثار نیاز داشتهاند. درست به خاطر میآورم که یکی دو سال پیش یکی از دانشجویان ایرانی سخت در پی آثار مرحوم لیلا صراحت روشنی بود و من باز هم نتوانستم هیچ مرجعی به او نشان بدهم، جز کتابهای پراکندۀ این شاعر که بیشترشان حدود سه دهه پیش در کابل چاپ شده و هیچ معلوم نیست که در کجا یافت میشود. و همین پارسال بود که سخت در پی منبعی برای زندگی و آثار شایق جمال بودم، که یکی از دوستان رسانهای، در پی شاعرِ این شعر معروف بود و من همین قدر میدانستم که از شایق جمال است
باز به گلشن بیا، آب رخ گل بریز
شانه به کاکل بزن، نکهت سنبل بریز
من تنها پاسخی که در این مواقع به جویندگان این آثار میتوانستهام بدهم این بوده است که «متأسفانه در ایران در دسترس نیست» و شوربختانه که در افغانستان هم غالباً بدلیل شرایط جنگ و ناامنی در دسترس نبوده است.
اما تنها استفادۀ این میراث ادبی هم برای پژوهش نیست. آثار بسیاری از شاعران معاصر افغانستان از منظر بهر هنری و ذوقی هم کارآمد و ماندگار است، به خصوص شعر کسانی همچون «خلیلالله خلیلی»، «سید اسماعیل بلخی»، «قهار عاصی»، «واصف باختری» و «غلامنبی عشقری». من بارها غزل «تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم» صوفی غلامنبی عشقری شاعر بینظیر افغانستان را از دوستان ایرانی شنیدهام و خود مشتاق دستیابی به یک گزیده از آثار این شاعر بودهام.
حال با انتشار سلسلۀ گزیدههای شعر شاعران معاصر افغانستان، این آرزو و نیاز دیرین را کمابیش برآورده مییابم. سلسلهای که انتشارت تاک در کابل تدوین و انتشار آن را آغاز کرده و تا کنون دوازده مجموعه از آن را به چاپ رسانده است و گویا این کار همچنان ادامه دارد. تا کنون گزیدههای شعرهای ندیم کابلی، غلامنبی عشقری، سید اسماعیل بلخی، قاری عبدالله، محمود فارانی، شایق جمال، سعادتملوک تابش، قهار عاصی، لیلا صراحت روشنی، عبدالحسین توفیق، بارق شفیعی و عبدالرحمان پژواک منتشر شده است و از این شاعران تا جایی که من خبر دارم، فقط آثاری از سید اسماعیل بلخی، قاری عبدالله و سعادتملوک تابش در ایران چاپ شده بود و کمابیش در دسترس بود. از این روی، این سلسله گزیدههای انتشارات تاک مجموعۀ مغتنمی برای علاقهمندان شعر امروز افغانستان در ایران میتوانند بود.
نکتۀ جالب در مورد این کتابها این است که انتخاب و تدوینشان نیز برعهدۀ جمعی از شاعران و شعرشناسان خوب کشور بوده است، یعنی محسن سعیدی، سید ضیاء قاسمی، ابوطالب مظفری، نادر احمدی، محمدشریف سعیدی، جمشید حیدری، زهرا حسینزاده، کاوه جبران، عمران راتب، سلیمان دیدار شفیعی و نورمحمد نورنیا. دبیران مجموعه، محمدحسین محمدی و سید ضیاء قاسمی هستند. یکدستی ویرایش و ساختار صوری کتابها، از آنها یک مجموعۀ یکپارچه و منسجم ساخته است و ردّ پای این دو دبیر آشنا با فنون کتابآرایی را نشان میدهد.
اما انتشار این کتابها به نظر من از چند جهت دیگر هم مهم است. حقیقت این است که روند داد و ستد کتاب و محصولات ادبی میان ایران و افغانستان در این سالها غالباً یکسویه بوده است. یعنی مردم افغانستان همواره از کتابهای شعر چاپ ایران بهرهمند بودهاند، ولی مردم ایران نه. فقط آثاری از شعر افغانستان در دسترس جامعۀ ایران بوده که در خود ایران منتشر میشده است. این یک سویه بودن داد و ستد، دلایل گوناگونی دارد، از جمله کیفیت انتشار کتابهای افغانستانی که غالباً یا خوب چاپ نمیشد و یا خوب توزیع نمیشد. در سالهای پیش، کیفیت تدوین و چاپ کتاب در افغانستان با هنجارهای رایج در ایران کمابیش فاصله داشت و هم از این روی، ما بسیاری از آن کتابها را با ویرایش و حروفچینی جدید، در ایران منتشر شد. حالا این سلسلهای که اینک به وسیلۀ انتشارات تاک منتشر شده است، از نظر کیفیت تدوین و چاپ، واقعاً با استانداردهای انتشار کتاب در ایران برابری میکند و از این نظر در بازار کتاب ایران کاملاً قابل ارائه است.
ولی این تنها مشکل نبود. مشکل بزرگتر موانع اداری دستوپاگیری است که بر سر راه بوده است. من به خاطر میآورم که باری برای تحویل گرفتن بیست نسخه از کتاب «از آتش، از بریشم» قهار عاصی که کسی از خارج به من فرستاده بود، چه دشواریها داشتم و با چند بار رفت و آمد به ادارۀ پست، موفق شدم کتابها را تحویل بگیرم. این حدود 25 سال پیش بود و البته باید پذیرفت که در سالهای اخیر وضعیت بهتر شده است. چند سال است که ناشران افغانستان در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حضور دارند و محصولاتشان را عرضه میکنند. اما همین امسال هم دیدیم که این ناشران چه دشواریها برای انتقال کتابهایشان به نمایشگاه داشتند، به خصوص از نظر کسب مجوزهای لازم و مراحل اداری طولانی و گیر کردن کتابها در سر مرز، تا سه روز مانده به پایان نمایشگاه. حدود یک هفته از شروع نمایشگاه گذشته بود و هنوز غرفههای ناشران افغانستان خالی بود و کتابها بر سر مرز.
حقیقت این است که ما امروز به جایی رسیدهایم که میباید متولیان امر، در پی باز کردن مسیرهای دوجانبۀ انتقال کتاب باشند. میراث ادبی کشورهای فارسیزبان خارج از ایران، غیر قابل چشمپوشی است و این نیاز، روز به روز خود را بیشتر نشان میدهد. شعر و ادبیات داستانی افغانستان با رنگ و بوی خاص خود که آمیزهای است از درد و رنج و مشخصههای بومی، به مذاق بسیاری از مخاطبان ایرانی خوش افتاده و آنان را جویای خویش ساخته است.
من خود از قوانین و مقررات چاپ و انتشار کتاب در ایران بیخبر نیستم و میدانم که هر کتابی، از هر ناشر ایرانی، باید مراحلی را طی کند تا به مرحلۀ انتشار برسد و انتظار نمیرود که کتابهای منتشرشده در خارج از ایران بینیاز از این مجوزها باشد. ولی شاید بشود این مسیر را با اشتراک نهادهای فرهنگی و ادبی و یا انتشاراتی ایران، به گونهای حل کرد. انتشار کتابها به صورت مشترک و یا حتی با چاپ همزمان در افغانستان و ایران میتواند یکی از این راهها باشد، تا دردسرهای انتقال و امور گمرکی را هم در پی نداشته باشد. همچنین ایجاد مؤسسههای انتشاراتی افغانستانی در ایران هم میتواند راهی دیگر باشد؛ مثلاً این که به مهاجران افغانستان مقیم ایران، مجوز انتشار کتاب داده شود. آنگاه بعضی از این کتابها میتواند در خود ایران منتشر شود و به افغانستان هم انتقال یابد، یا حتی به صورت همزمان در دو کشور چاپ شود. همچنین میشود با بعضی ناشران داخل افغانستان تعامل کرد تا آثارشان را پیش از انتشار برای ارائه در بازارهای ایران نیز آماده سازند.
به گمان من برای ما ناگزیریم که با ایجاد تسهیلات و نیز مشارکتهایی، داد و ستد کتاب را که داد و ستد فرهنگ و دانش نیز هست، در بین دو کشور رونق بیشتر دهیم. این را از یاد نبریم که افغانستان، تنها کشوری است که کتابهای چاپ ایران بدون ترجمه و یا تغییر رسمالخط در آنجا قابل خوانده شدن هستند و برعکس، تنها کشوری که میشود کتابهای آن را بدون هیچ برگردانی استفاده کرد، افغانستان است. ما دو کشور این بخت بزرگ را داریم و میباید از آن بهره بگیریم.
انتهای پیام/.
ما را در تلگرام، فیسبوک و توئیتر دنبال کنید.