تحلیل بنیاد کارنگی: همکاری به جای رقابت در روابط روسیه-اتحادیه اروپا در آسیای مرکزی
آسیای مرکزی در حال حاضر شباهت زیادی به بخشهایی از خاورمیانه پیش از بیداری اسلامی دارد. بر خلاف دیگر بخشهای فضای پساشوروی، این منطقه پتانسیل تبدیل شدن به محلی برای همکاری در اهداف مشترک را دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از بنیاد کارنگی مسکو، از آغاز بحران اوکراین در سال 2014، هم روسیه و هم اتحادیه اروپا اهداف و اولویتهای خود را در آسیای مرکزی مورد ارزیابی مجدد قرار دادهاند. این بازاندیشی استراتژیک با تصمیم کشورهای آسیای مرکزی در انعطافبخشی به سیاست خارجی خود و ظهور گزینههای انتخاب جدید، به وجود آمده است.
در حال حاضر مسکو همچنان اعلام میدارد که کنشهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا تهدید بالقوهای برای منافع روسیه در آسیای مرکزی به حساب آمده و تلاشی برای بیرون آوردن منطقه از حوزه نفوذ مسکو است. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه اخیرا درخواست از کشورهای آسیای مرکزی برای انتخاب میان روسیه و غرب را سرزنش کرد و آن را یک «انتخاب غلط ژئوپلیتیکی» خواند. سفر رئیسجمهوری قزاقستان، نورسلطان نظربایف به واشنگتن و تاسیس پلتفورم « C5+1» برای همکاری بین پنج کشور آسیای مرکزی و ایالات متحده آمریکا، مسکو را با هراس بیشتری مواجه نموده است.
در این میان این سوال اساسی پیش میآید که چرا یک برنامه همکاری معقولانه که به طور عمده برای گفتگوی بینالمللی ایجاد شده است، چنین واکنشی منفیای را از جانب روسیه باید در پی داشته باشد؟ و چگونه با اهداف اتحادیه اروپا در منطقه منطبق است؟
استراتژی اتحادیه اروپا در قبال آسیای مرکزی -که نخستین بار در سال 2007 مورد توافق قرار گرفت و در سال 2015 مورد ارزیابی مجدد و اصلاح قرار گرفت- به لحاظ مولفههای جاهطلبانه در سطح بسیار پایینتری در مقایسه با شش همسایه شرقی قرار دارد. این برنامه در ابتدا بر امنیت، ثبات، حمایت از برنامههای کشورهای آسیای مرکزی برای مبارزه با فقر و توسعه همکاری منطقهای در حوزه انرژی، حمل و نقل، آموزش عالی و حفاظت از محیط زیست متمرکز است. در این راستا اتحادیه اروپا به خوبی میداند که تمرکز بیش از حد بر اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر نتایج خوبی را در بر نخواهد داشت.
اما این رویکرد توسط پارلمان اروپایی و دیگران مورد انتقاد قرار گرفت. منتقدان بر این عقیده بودند که هدف اصلی این استراتژی-که تضمین ثبات رژیمهای فعلی بود- سیگنال غلطی را به کشورهای آسیای مرکزی ارسال میکرد مبنی بر این که اتحادیه اروپا چشمانش را بر روی فساد و زیر پا گذاشتن حقوق بشر به منظور همکاری در حوزههای خاضی که برای اروپا بهصورت راهبردی اهمیت دارد، بسته است. در نتیجه در هر دو حوزه ذکر شده، اتحادیه اروپا برنامهاش را متوقف ساخت: همکاری در حوزه کشاورزی و انرژی محدود شد و تاثیر تدریجی بر تثبیت رژیمهای اقتدارگرای محلی نیز متوقف شد.
استراتژی اتحادیه اروپا در آسیای مرکزی در حوزههای مشخصی نیز با دستاوردهای موفقی روبرو شد. در تمام کشورهای آسیای مرکزی به جز ترکمنستان همواره یک هیات اجرایی اروپایی حضور داشته و میزبان و ناظر برنامههای اتحادیه اروپا در حوزههای مبارزه با فقر، آموزش، و حفاظت از محیط زیست هستند. کشورهای آسیای مرکزی از رویکرد مبتنی بر توسعه اتحادیه اروپا همواره به گرمی استقبال کردهاند.
در طرف دیگر، روسیه نیز یک راهبرد سهجانبه را در قبال آسیای مرکزی دنبال میکند. سه ضلع اصلی این استراتژی عبارتند از: همکاریهای فنی-نظامی(که بازهای از بهروز رسانی تجهیرات نیروهای نظامی تا ساخت پایگاههای نظامی در قرقیزستان و تاجیکستان را در بر میگیرد)، پروژههای مشترک حوزه انرژی و تلاش برای تقویت نهادی اتحادیه اقتصادی اوراسیایی.
با این حال باید به این نکته اشاره کرد که اهداف روسیه و اتحادیه اروپا در آسیا مرکزی در رقابت مستقیم با یکدیگر قرار ندارند. اما کرملین همچنان نسبت به تلاشهای اتحادیه اروپا برای ایجاد جامعه مدنی و نهادهای دموکراتیک در منطقه اساسا بیاعتماد است. به عقیده روسیه تلاش اروپاییها برای حمایت از دموکراسی و حقوق بشر، مقدمهای برای طرحریزی انقلابهای رنگی بهعنوان وسیلهای برای تقلیل ثبات رژیمهای منطقه و در نهایت باز کردن درهای منطقه به سوی اسلامگرایان رادیکال(گروههای تروریستی) است. نفوذ فزاینده اتحادیه اروپا در حوزه انرژی آسیای مرکزی نیز نگرانیهایی را برای مسکو به وجود آورده است. از زمانی که ترکمنستان به دنبال اجرایی کردن ایده خط لوله ترانس-خزر بوده، که گاز طبیعی را از مسیر قفقاز جنوبی به ترکیه و اروپا میرساند، روسیه نگرانی بیشتری را در این زمینه حس کرده است.
اتحادیه اروپا همچنین از منافع نسبی قدرت نرم غرب در آسیای مرکزی بهره میبرد. اگرچه رسانههای روس بر رسانههای دیداری و شنیداری منطقه مسلطاند، اما به هر حال غرب از جذابیت بیشتری برخوردار است. علاوه بر این، ذیل برنامه اراسموس مانداس، حدود 1000 دانشجوی آسیای مرکزی در سال برای تحصیل به دانشگاههای اروپایی میروند این افراد به برنامههای یکجانبه دیگری که توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا حمایت مالی میشود، ملحق میشوند. با وجود این که دانشجوهای آسیای مرکزی که در دانشگاههای روسیه ثبت نام میکنند حدودا ده برابر بیشتر از دانشجویانی هستند که در دانشگاههای اروپایی مشغول به تحصیل هستند، اما کشورهای اروپایی در بهرهبرداری از شبکههای فارغالتحصیلان بسیار بهتر از روسیه عمل کرده است.
به هر ترتیب اما، روسیه بسیار بیشتر از حد موجود تهدید اعمالی از سوی اتحادیه اروپا علیه منافعش در منطقه را برآورد کرده است. عمده پروژههای اتحادیه اروپا در منطقه متمرکز بر مسائل انسانی همچون آموزش، حقوق زنان و زیرساختهای مربوط به آب است. این پروژهها نه تنها نفوذ ژئوپلیتیکی روسیه را تهدید نمیکند، بلکه با کاهش تهدیدات اجتماعی و اقتصادی، ریسکپذیری روسیه از تهدید بیثباتی سیاسی را تقلیل میدهد.
علاوه بر این، باید در نظر داشت به رغم تمام موارد ذکر شده، با این حال باز هم تاثیرگذاری اتحادیه اروپا تقریبا کم است. ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان همچنان دارای کمبود نیروی انسانی کارآمد برای اجرای پروژههای توسعهای بینالمللی هستند که درگیر فساد و نومحافظهکاری است. مضافا این که رقابت بینالمللی در اصل بدین معناست که اتحادیه اروپا در همکاریهای دوجانبه محدود شده و ناتوان از پیگیری پروژههای چندجانبه است( که میتواند رقابت را تشدید کند).
کشورهای آسیای مرکزی به دنبال متنوعسازی سیاست خارجی خود به منظور برقراری روابطی حسنه با قدرتهای اصلی جهانی هستند. البته این یک هدف معقول و دستیافتنی است. به عنوان مثال، برنامههای توسعهای بروکسل و مسکو همپوشانی زیادی دارند. به ویژه این که مسکو حامی مالی بسیاری از پروژههای برنامه توسعه سازمان ملل متحد است. در سال 2015 روسیه 25 میلیون دلار سرمایهگذاری مشترک با برنامه توسعه سازمان ملل متحد(UNDP) برای حمایت از پروژههای سازمان ملل در آسیای مرکزی تا سال 2019 داشت.
همکاری امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا نیز ممکن و محتمل است. یک رابطه امنیتی قوی با مسکو به منظور پیشبینیپذیرتر شدن آینده(و پیشگیری از فضای عدم قطعیت در روابط) برای اروپا، به ویژه در کشورهای کوچکی همچون قرقیزستان و تاجیکستان اجتنابناپذیر است. به ویژه با وجود این که بر خلاف دیگر حوزههای شوروی سابق، روسیه و اتحادیه اروپا اهداف مشترکی در منطقه آسیای مرکزی دارند. مسکو و بروکسل هر دو در تلاشاند تا ظرفیت دولتهای محلی را در مقابله با شبهنظامیان تروریست(تکفیری) ارتقاء دهند.
در حال حاضر آسیای مرکزی شباهت زیادی به خاورمیانه در دوره بهار عربی(بیداری اسلامی) دارد. تخلیه منابع آب شیرین و دیگر مشکلات اکولوژیکی باعث مهاجرت حجم عظیم تودهها از مناطق روستایی عمدتا فقیر به شهرهایی شده که برای پذیرش این مهاجران آماده نیستند. در خاورمیانه این موضوع منجر به بحرانهای عمیق اجتماعی و اقتصادی در طول منطقه شد.
روسیه و اتحادیه اروپا همچنین منافع مشترکی در پیشگیری از بروز چنین بیثباتیهایی دارند. هر دو طرف منافع و حوزههای نفوذ خاص خود را در منطقه دارند. چالش پیشرو برای آنها غلبه بر الگوی رقابت و یافتن راههایی برای توسعه همکاریهای مشترک در حوزه آموزش، زیرساختها، و مشارکت تکنولوژیک در راستای نیل به هدف راهبردی مشترک است.
انتهای پیام/