گفت وگو به زبان قدرت؛ درسی که از کره شمالی میگیریم
فرجام برخورد ما و کره شمالی با ایالات متحده که طرف برخورد هردو کشور در مذاکرات است باید مقایسه شود و واکنشی که ما و کره در قبال برجامهای مشابه با آمریکا داشتیم، بسیار عبرتآموز است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مذاکراتی که بین دو کره روز گذشته پس از سالها انجام شد، یک نقطه عطف در روابط این دو کشور است و از این به بعد، بحران در شبهجزیره کره در ترازی متفاوت از پیش باید دنبال شود. تأثیراتی که این دیدار میتواند بر جهت و نتیجه بحران داشته باشد هم بر مردم دو کره مؤثر است و هم بر روابط و منافع کشورهای خارجی که درگیر این ماجرا هستند؛ یعنی چین، آمریکا و ژاپن.
موقعیت امروز کره شمالی و تحولات این شبهجزیره برای ما واجد درسهای آموزنده بسیاری است و حتی میتواند بهعنوان یک فیلد درسی در دانشکدههای سیاسی ما مورد مطالعه قرار بگیرد. فرجام برخورد ما و کره شمالی با ایالات متحده که طرف برخورد هردو کشور در مذاکرات است باید مقایسه شود و واکنشی که ما و کره در قبال برجامهای مشابه با آمریکا داشتیم، بسیار عبرتآموز است.
آنچه ما در برجام انجام دادیم به نوعی در سال 2006 برای کره در مذاکرات 6 جانبه اتفاق افتاد. کره طبق وعدههایی که آمریکاییها داده بودند، نیروگاه هستهای خودش را منهدم کرد، اما آمریکاییها طبق ماهیت خودشان به وعدهها عمل نکردند و مسیر فشار و تحریم را ادامه دادند زیرا آنچه آمریکاییها از مذاکره با کره دنبال میکردند «regime change» یا همان تغییر حکومت بود. همان هدفی که آمریکاییها در برجام به دنبال آن بوده و هستند. مسئله برجام، فعالیتهای هستهای صلحآمیز ما نبود، بلکه تغییر نظام سیاسی ماست.
نکته دیگر اینکه قطار صلح در شبهجزیره کره با ابتکار کره شمالی و جنوبی راه افتاد. به سبب نگاه عمیقی که پیونگیانگ با درس گرفتن از مذاکرات ایران و سرنوشت قذافی در مذاکره و اعتماد به غرب و همچنین صدام داشت. با تکیه بر این درسها رهبر کره شمالی شروع به سخن گفتن با غرب با ادبیاتی کرد که آنها میفهمند؛ زبان قدرت. کیم جونگ اون، تصمیم گرفت قوی شود و در نتیجه ظرفیتهای هستهای و قدرت بازدارندگی خودش را به حداکثر برساند، پس از آنکه به این مهم دست پیدا کرد، وارد مذاکرات شد. اینچنین کرهای را آمریکاییها پذیرفتهاند. فراموش نکنیم تا پیش از آخرین آزمایش هستهای که پیونگیانگ انجام داد و بمب نوترونی خود را با موفقیت منفجر کرد، آمریکاییها با انکار ظرفیتهای بازدارندگی کره، حاضر به مذاکره بدون پیششرط نبودند.
علاوهبرافزایش قدرت بازدارندگی، رهبر کره شمالی با اعزام یک هیئت بلندپایه به ریاست خواهرش به المپیک زمستانه سئول سکان قطار صلح بین دو کره را بهدست گرفت و به دیپلماسی عمومی روی آورد. در مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی جایگاه خواهر رهبر کره شمالی در چند متری مایک پنس، معاون رئیس جمهوری آمریکا بود.
آمریکاییها با مرور مجموعه اتفاقاتی که در دو عرصه نظامی و دیپلماتیک در کره شمالی رخ داد، متوجه شدند که عقب افتادهاند، به همین دلیل بهشکل کاملاً سراسیمه پمپئو را که هنوز رأی ناپلئونی برای صدارت وزارت خارجه آمریکا نگرفته بود به پیونگیانگ فرستادند و اعلام کردند که میخواهند در جریان صلح دو کره باشند. این دیدار آشکارا نشاندهنده تنازل موضع آمریکاییها در قبال کره شمالی است و دیگر حرفی از پیششرط برای مذاکره نیست. آنچه هم امروز آمریکاییها مطرح میکنند آشکارا از سر استیصال و درماندگی است.
اگرچه آمریکاییها بر کره جنوبی فشار آوردهاند که حتماً باید این کشور را هم در جریان مذاکرات صلح دخالت دهد، رهبر کره شمالی پس از دیدار صرفاً بهمنظور کسب اعتماد برادران خودش در کره جنوبی و نه خوشایند آمریکا اظهار کرد دیگر آزمایش هستهای نخواهد داشت و اکنون زمان ساختن اقتصاد است. این یعنی کره شمالی اکنون در موضع قدرت است و دیگر امتیازی نخواهد داد.
حال باید پرسید که کشوری مثل کره شمالی با یک نظام توتالیتر و چنین اوضاع سیاسی و اجتماعی که اصلاً قابل مقایسه با کشور ما نیست، چطور توانست به چنین موفقیتی در تکنیک مذاکره دست پیدا کند؟ کره شمالی ابتدا دشمنش را شناخت، پس از آن برای خودش یک هدف انتخاب کرد و با انسجام در بدنه حاکمیتی برای رسیدن به آن برگهایش را مهندسی کرد. وقتی اینچنین کشوری به این موفقیت دست پیدا میکند، ما با یک نظام مترقی و انقلابی که بهعنوان پارادایم جایگزین جهانی آن را مطرح میکنیم بهطریق اولی میتوانستیم این موفقیت را بهدست آوریم و به دام برجام نیفتیم. وقتی او میتواند، چرا شیر میدان نتواند؟
ابوالفضل ظهره وند
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/