چرا اروپا با آمریکا در حمله موشکی به سوریه مشارکت کرد؟
اروپا از یکسو بیشک کماکان متحد استراتژیک آمریکاست و بر این اتحاد باقی خواهد ماند، اما از سوی دیگر اروپای کنونی نقش «تعدیل کننده» سیاستهای پاندولی ترامپ در قبال جهان را دارد.
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم- سید باقر ذکی اسکویی؛ پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی پایانی بود بر جهان دو قطبی. جهانی که بحرانها و نزاعهایش عموما با تحریک و البته مدیریت دو قدرت بزرگ آغاز، هدایت و کنترل میشد. اما با شکست کمونیست و پیروزی سرمایهداری، برخی از متفکران غربی همچون فوکویاما در همان ابتدای امر پایان تاریخ را اعلام و پیشاپیش هژمونی آمریکایی را جشن گرفتند. با این حال چندی نگذشت که بسیاری متوجه شدند قضاوت زودهنگامی صورت گرفته است چرا که قدرتهای نوظهوری در مناطق مختلف جهان هژمونی آمریکا را به چالش کشیدند. «توازن وحشت» دوران جنگ سرد جای خود را به چالشهای متعدد منطقهای داده است. ساموئل هانتینگتون معتقد است جهان در شرایط نظم تک-چندقطبی قرار گرفته است. به عبارتی آمریکا در کنار سایر قدرتهای منطقهای جهان هر یک در تلاش و رقابت برای برقراری نظم مورد نظر خود هستند. به واقع برخلاف انتظارات و پیشبینیها، ایالت متحده آمریکا یکهتاز میدان نیست هرچند هنوز از منظر نظامی و اقتصادی قدرت برتر محسوب میشود، لیکن این قدرت قادر نیست همواره بهصورت یکجانبه عمل کند و به ناچار باید حضور قدرتهای نوظهور جهانی و منطقهای را بپذیرد هرچند در راه پذیرش آن سرسختانه مقاومت میکند.
هویت و رفتار امریکایی:
دونالد ترامپ یک تاجر از نوع غربی آن است و تجار غربی عموما با ایجاد فضای مبهم و پیچیده در تجارت، بیشترین سود را عاید کمپانیهای خود میسازند. نیمنگاهی به عملکرد او حکایت از این دارد که رئیسجمهوری کنونی آمریکا جهان را عرصه تجارت خود ساخته است. به این مساله باید جریان فکری و اندیشهای جمهوریخواهان که ریشه عمیق مذهبی و خواستگاهی افراطی در سیاست خارجی دارند را افزود. چنانچه بوشپسر در جریان حمله به عراق به جهان اعلام کرد یا با «ما» یا علیه «ما». جیمز روآک استاد دانشگاه کالیفرنیا باور دارد: «آمریکاییها معتقد هستند که تفوق تاریخی و نهادهای سیاسی آمریکا به آنها حقی خدادادی ارزانی داشته تا تمدن خود را به سراسر جهان گسترش دهند». همچنین مادلین آلبرایت میگوید: «تاریخ و رسالت منحصر بفرد آمریکا موقعیتی اخلاقی برای آمریکا پدید آورده است تا برای تقویت طرف "خیر" و مقابله با "شر" در هر منطقه دردسرسازی اقدامات علمی انجام دهد». پائول پیلار استاد دانشگاه و عضو ارشد مرکز امنیت و اطلاعات مؤسسه بروکینگ آمریکا در اینباره معتقد است: «بر مبنای بنیانهای هویتی حاکم بر سیاست خارجی آمریکا، جهانیکردن لیبرالیسم و گسترش سرمایهداری در جهان از مهمترین اهداف آمریکاییهاست. بر این اساس لیبرالیسم و دموکراسی دو عنصر اصلی سیاست خارجی آمریکا تلقی شده که حتی با ابزار نظامی باید برای دستیابی به آنها اقدام کرد. حفظ این منافع و پیگیری اهداف تبیین شده رویارویی با دولتهایی که نظم موجود را به چالش میکشند، الزامی و توجیه میکند». در چنین فضایی از انگارههای هویتی و عملکردی آمریکا، توئیت دونالد ترامپ درباره تهدید حمله موشکی به سوریه که با چاشنی هشدار به روسیه و ایران همراه بود به یکباره جهان را مضطرب ساخت تا جائیکه برخی تشدید منازعات بینالمللی را خبر دادند و برخی نیز درباره وقوع قریبالوقوع جنگ جهانی سوم هشدار دادند.
هویت و رفتار اروپایی:
اروپای پساجنگ سرد به یک مجمع دموکراتیک بدل شده است که هنجارهای رفتاری آن بر حل مسالمتآمیز بحرانها از طریق چندجانبهگرایی و دفاع از حقوق بشر استوار است. هرچند اروپاییان در چندجانبهگرایی بر همکاری و تقسیم منافع با آمریکا متمرکز هستند اما با این وجود آنها بیشتر در پی استفاده از قدرت نرم از طریق سازمانهای بینالمللی و در نتیجه حفظ پرستیژ و اعتبار هنجاری خود میباشند. روح مدیریت اروپایی در بحرانهای بینالمللی را با هدف کسب اعتبار بیشتر و استفاده از قدرت نرم و به دنبال نقشآفرینی بیشتر در عرصه سیاست بینالمللی برشمرده که همواره سعی در ایفاء یک نقش قدرتمند اما مشترک در صحنه جهانی دارد. از سوی دیگر با وجود آنکه سند استراتژی امنیتی اروپا (2003) بطور واضح تسلیحات کشتار جمعی را بزرگترین خطر برای امنیت اروپا تلقی میکند اما در کنار این مهم، درگیریهای منطقهای که میتواند موجب شکست دولتها و در نتیجه بروز افراطگرایی و تروریسم شود را یک تهدید جدی برای صلح و امنیت برمیشمارد. فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا در اجلاس سران این اتحادیه در بروکسل (2016) علاوه بر تقویت روابط با شرکاء، تعمیق روابط فراآتلانتیک و گسترش همکاری با ناتو تاکید کرد: «ما درس لازم را آموختهایم؛ ضعف همسایه، ضعف من است؛ از این رو در راهحلهای برد – برد سرمایهگذاری خواهیم کرد و از این توهم که سیاست بینالمللی میتواند یک بازی با حاصل جمع صفر باشد فراتر میرویم. به سود مردم اروپاست که اتحادیه اروپا در انعطافپذیری و ترمیمپذیری دولتها و جوامع در سمت شرق تا آسیای مرکزی و در سمت جنوب تا آفریقای مرکزی سرمایهگذاری کند». بنابراین میتوان نتیجه گرفت برخلاف سیاستهای افراطیون آمریکایی، اروپا رویکردی مبتنی بر حفظ و تقویت دولتها دارد، مگر آنکه دولتی از خطوط قرمز هنجارها و ارزشهای اروپایی که همان جنایت علیه بشریت است خارج شود.
بحران هفت ساله سوریه، اروپا را در یک وضعیت پیچیده و بغرنج قرار داده است. از یکسو به دلیل جنگ داخلی، دخالت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، حضور تروریستها، افراطیون مذهبی و جانیان سراسر جهان در سوریه جنایات هولناکی علیه غیرنظامیان اتفاق افتاده و در حال رخ دادن است در نتیجه این وقایع اسفبار اروپا از سوی افکار عمومی و هنجارهای نهادینهشده اروپایی تحت فشار زیادی جهت مداخله نظامی در پایان بخشیدن به بحران سوریه قرار دارد. از سوی دیگر در نتیجه بحران سوریه و نگرانی حاصل از تداوم این بحران در منطقه، سیل پناهندگان و مهاجرین از سوریه و منطقه رهسپار کشورهای اروپایی کرده است که موجب نگرانیهای شدید امنیتی برای اروپا شده است چه آنکه طی این مدت حملات تروریستی در داخل خاک اروپا افزایش یافته است و افکار عمومی را به شدت مضطرب نموده تا جائیکه علاوه بر افزایش واکنشهای نژادپرستانه در جوامع اروپایی، احزاب راستگراهای افراطی نیز فرصتی برای ظهور و بروز مجدد یافتهاند و همه اینها امنیت، هنجارها، ارزشها و کلیه دستاوردهای اروپا را به خطر افکنده است.
در پی این اتفاقات و بر مبنای استراتژی امنیت اروپا هرچند اروپایی ها تحت فشار افکار عمومی و هویت اروپایی جهت مداخله نظامی علیه دولت سوریه قرار دارند اما اولا به دلیل نداشتن و نبودن آلترناتیو معقول برای جایگزینی بشار اسد و ثانیا به دلیل اهمیت یافتن «State» در رویکرد امنیتی اروپایی آنها (حداقل تا حصول شرایط مطلوب) حاضر نیستند دولت سوریه به یک دولت ورشکسته تمام عیار تبدیل شود چرا که تهدیدات امنیتی آن برای اروپا به مراتب خطرناکتر و وخیمتر از شرایط حال حاضر خواهد بود.
حمله موشکی به سوریه و چرایی همرایی اروپا با آمریکا:
آمریکا، انگلیس و فرانسه سحرگاه 25 فروردین 1397 در اقدامی مشترک مواضعی را در خاک سوریه مورد هدف حملات موشکی خود قرار دادند. بطور اجمالی برای همراهی اروپا با امریکا در این حملات دو دلیل عمده را میتوان ذکر کرد:
- حملات احتمالی شیمیایی در «دوما» سوریه پا روی خط قرمز هویت اروپایی-امریکایی گذاشت. اینکه مسبب آن چه کسی بوده یا بهطور کل استفاده از تسلیحات کشتار جمعی رخ داده است یا خیر! محلی از اعراب ندارد چرا که اصولا نگارنده معتقد است نحوه مواجهه جریان اروپایی-آمریکایی با این بحران و حملات محدود موشکی بدون مجوز پارلمانهای اروپایی و کنگره آمریکایی به چند نقطه مشخص در سوریه یک پیام مشخص داشت و آن اینکه در صورت تداوم طولانیمدت بحران سوریه، غرب برای پایان بخشیدن به آن مصمم است، فلذا خواهان ایفای نقش جدی و برتر برای خاتمه بخشیدن به آن است. دکتر کیهان برزگر استاد روابط بینالملل معتقد است: «چنین رفتاری از سوی غرب علاوه بر نمایش قدرت و نشاندادن اتحاد غربی حاکی از آن است که جبهه غربی همچنان خواهان کنترل بر روندهای سیاسی-امنیتی موجود در خاورمیانه است».
- روابط متقابل پیچیده امنیتی-اقتصادی اروپا و امریکا همواره آنها را در قالب اتحاد استراتژیک کنار یکدیگر قرار میدهد. از همان آغاز بحران یعنی لحظاتی پس از توئیت دونالد ترامپ، سه قدرت بزرگ اروپایی با او همراهی کردند. ترزا می، نخستوزیر انگلیس، علاوه بر آنکه دولت دمشق را مسئول حمله شیمیایی به مردم دانست، فورا اعضای کابینه این کشور را در خصوص پاسخ دولت به "حمله شیمیایی" سوریه فراخواند. رئیسجمهوری فرانسه نیز گفت نشانههایی وجود دارد که سلاح شیمیایی به کار برده شده از سوی رژیم بشار اسد بوده است. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان اعلام کرد که «قطعاً» رژیم سوریه هنوز دارای سلاح شیمیایی است. با این وجود نباید فراموش کرد که اروپای امروز نگران از خیزش پوپولیستها و راستگراهای افراطی در غرب است و نیز بر سیاست ترامپ مبنی بر «ارجحیت منافع ملی آمریکا منهای جهان» آگاه است. درنتیجه سه قدرت برتر اروپایی با نمایش این اتحاد و انسجام چندجانبهگرایی و اتحاد استراتژیک اروپا با آمریکا و بالعکس را به کاخسفید گوشزد کردند. پس از آن ترامپ توئیت کرد: «اصلا نگفتم حمله به سوریه چه موقع انجام میشود، ممکن است خیلی زود باشد، شاید هم نه چندان زود». کاخ سفید نیز اعلام کرد که دونالد ترامپ بر "لزوم بروز واکنش مشترک به کاربرد اسلحه شیمیایی را مورد تایید قرار داده است."
به زعم نویسنده، هرچند ترامپ تداوم حضور در سوریه را بر نمیتابد چنانچه دو ماه پیش نیز بر خروج نیروهای امریکایی از سوریه تاکید ورزیده بود اما معتقدم آنچه در مورد رئیسجمهوری کنونی آمریکا میتوان پیشبینی کرد همان «پیشبینیناپذیری» اوست. استفان والت استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد در اشارهای مستقیم به ترامپ و آمریکای کنونی میگوید: «من هنوز هم فکر میکنم که جنگ توسط آمریکا بعید است زیرا ایالات متحده برای جنگ دستاوردهای چندانی در قبال از دست دادن ثروت و منابع خود نخواهد داشت. اما فراموش نکنیم بدترین ایدهها در دورهای محقق شده که رهبران آمریکا فاقد هوش، احتیاط و قضاوت درست بودهاند». اروپای امروز بر سیاستهای پاندولی ترامپ آگاه است، تجربه تلخ خروج ترامپ از معاهده تغییرات اقلیمی پاریس و اکنون فشار بیامان کاخسفید برای خروج از برجام که برخلاف روح حاکم بر حقوق بینالملل است از مصادیق آن است. لذا به نظر میرسد اروپا از یکسو بیشک کماکان متحد استراتژیک آمریکاست و بر این اتحاد باقی خواهد ماند، اما از سوی دیگر اروپای کنونی نقش «تعدیل کننده» سیاستهای پاندولی ترامپ در قبال جهان را دارد. قطعا با حمله احتمالی گسترده جنگطلبان آمریکایی به سوریه و یا حتی هرگونه حمله بدون محاسبات راهبردی که احتمال هدف قرار دادن مناطقی را شامل میشد که دیگر قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در سوریه حضور دارند موجب گسترش دامنه بحران سوریه میشد و این مساله نه تنها تهدیدی جدی بر صلح و امنیت جهانی بود بلکه مستقیما امنیت اروپا را مختل میکرد.
در نتیجه و در عمل حملات موشکی محور اروپایی-آمریکایی به سوریه کاملا محدود و بدون هرگونه حاشیه و بهانهای برای گسترش بحران شکل گرفت. مقامات این کشورها تاکید کردهاند که حملات در مقیاسی «محدود» و صرفا به منظور نابودی «اهداف از پیش تعیین شده» انجام شده است تا به توانایی شیمیایی دولت سوریه ضربه بزند. همچنین آنان تعقیب هدف «تغییر رژیم در سوریه» را از این حمله تکذیب کردند. ترزا می در جلسه پارلمان انگلیس در پاسخ به سوالی پیرامون نیت اصلی لندن از حمله موشکی به سوریه، بر لزوم یافتن «راه حل سیاسی» برای بحران سوریه تاکید کرده است. فلورانس پارلی، وزیر دفاع فرانسه نیز گفته است: «ما به دنبال رویارویی نیستیم. به همین خاطر است که به همراه متحدانمان روسها را قبل از حمله آگاه کردیم». صدراعظم آلمان خانم آنگلا مرکل این حمله را «لازم و مناسب» توصیف کرد و آن را به منزله هشداری به دولت سوریه در جهت هرگونه استفاده مجدد از تسلیحات شیمیایی دانست با این وجود آلمان در این حمله مشارکت نکرد. به نظر میرسد پیام صریح اروپا نه تنها بحران سوریه و طرفهای درگیر را شامل میشود تا طرفین را ترغیب و تهدید به خاتمه دادن بحران سازد، بلکه اینبار بهطور واضح سیاستهای کاخ سفید را نیز نشانه رفته است، سیاستهای تاجری بیتجربه در سیاست بینالملل که با دلاری سعودی یا شویی صهیونیستی جهان را معرکه تجارت کثیف (Dirty business) خود میسازد که در صورت عدم تعدیل چنین سیاستهایی صلح و امنیت جهانی و در راس آن امنیت اروپایی به خطر خواهد افتاد.
نویسنده: سید باقر ذکی اسکویی، کارشناس و تحلیلگر مسائل بینالملل
انتهای پیام/