خاطرات یک فیلمنامهنویس از نیروی انتظامی
داوود امیریان فیلمنامهنویس از خاطراتش درباره اولین حضورش در یک کلانتری و از شهدای ناجا روایت کرد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، داود امیریان نویسنده معاصر کشور که به عنوان یکی از شاخص ترین نویسنده ها در حوزه دفاع مقدس فعالیت دارد.تاکنون بیش از 26 اثر از جمله جام جهانی در جوادیه و گردان قاطرچی ها از او وارد صنعت نشر شده است.همچنین از جمله فیلمنامههایی که نوشته و به مرحله اجرا درآمده میتوان به فیلم معروف نفوذی با بازی درخشان امیر جعفری اشاره کرد. برای ما فرصتی ایجاد شد که با وی گفتوگویی پیرامون شهدای ناجا داشته باشیم.
داود امیریان گفت: قبل از تشکیل نیروی انتظامی، کمیته، ژاندارمری و شهربانی وجود داشت که هر کدام به صورت جداگانه وظایف خود را انجام می دادند و من شناخت زیادی از آنها نداشتم و در بعضی مواقع به خاطر بعضی از برخوردها دید مثبتی به آنها نداشتم ولی در شروع فعالیتم در این زمینه مظلومیت این شهدا را دیدم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا تا به حال پایش به کلانتری باز شده است؟ عنوان کرد: اولین برخورد جدی من با نیروی انتظامی چند سال قبل بود زمانی که برای نوشتن فیلمنامه "از من نرنج" ناجا که بعدها به رمان تبدیل شد، شخصا به کلانتری خیابان طالقانی مراجعه کردم و به سراغ رئیس کلانتری رفتم، در آنجا به رئیس کلانتری گفتم که بنده نویسنده هستم و می خواهم کتابی با این عنوان بنویسیم مرا به بازداشتگاه بیندازید تا تجربه کسب کنم که رئیس کلانتری با خنده ای گفت: برای من مشکلی ندارد ولی در بازداشتگاه کسی نیست و به همین علت مرا با قسمت های دیگر کلانتری برد و از روند کار در کلانتری اعم از تشکیل پرونده، تجسس و غیره آشنا نمود و من از رفتار او بسیار خوشحال شدم و در آخر دیدارم با رئیس کلانتری با افتخار به او گفتم که من تا حالا پایم به کلانتری باز نشده بود که وی در پاسخ گفت: مگر اینجا جای بدی است،اتفاقا مردم باید به این اماکن بیشتر مراجعه کنند و نباید هرکسی خود قانون را اجرا کند.
نویسنده کتاب جام جهانی در جوادیه افزود: همانطور که اکثر مردم فکر میکنند، نیروی انتظامی افرادی بداخلاق و خشن هستند من هم چنین تصوری از این نیرو را داشتم ولی بعد از چند مرتبه برخورد و کار در این زمینه تصورم نسبت به این قضیه تغییر کرد. او در میان صحبتش به دیداری که در زاهدان با خانواده شهید داشت اشاره کرد که همسر شهید شش ماه قبل همسرش را از دست داده بود و هم اکنون باردار بود و بسیار آنها را غریب و مظلوم توصیف می نمود.
امیریان درباره حضورش در مرزهای شرقی کشور اذعان کرد: مرز دفاع مقدس با مرزهای امروزی بسیار متفاوت بود، زمان جنگ با دشمن بعثی با توجه به شلوغی های جنگ مشخص نبود که الان ما در کدام سمت مرز قرار داریم ولی در حال حاضر ثبات در مرزها را شاهد هستیم. مرز سیستان و بلوچستان خیلی برایم جالب بود ما را به میل سه جانبه بردند که آن نقطه هم مرز با سه کشور ایران ، افغانستان و پاکستان بود و من تا به آن روز چنین مکانی را ندیده بودم.
وی با اشاره حضورش در منطقه پل شکسته لار، مکانی که تکاوران مرزبانی در سال 87 با گروهگ ریگی درگیر و سه نفر به شهادت و سیدنور خدا موسوی به درجه جانبازی نائل شد؛ خاطرنشان کرد: زمانی که در آنجا حضور داشتم خاطرات زمان جنگ برایم تداعی میشد، نسل عوض شده ولی انسانها تفاوتی نکردند زمانی که نسل اول انقلاب در جنگ حضور داشتند و الان فرزندان همان نسل برای دفاع از مرزهای کشور در اینجا حضور دارند.
امیریان تصرریح کرد: برخی کشورهای همسایه در تجاوزات مرزی سربازانشان کشته میشوند و از آنها به عنوان شهید راه وطن یاد میکنند. سربازان ما در کشور و خاک خودمان برای دفاع از مملکت و برای امنیت ما به شهادت می رسند و باید بیشتر از این به شهدای مرزبانی ادای احترام نمود.
این نویسنده، کلمه مدافع وطن را اینگونه توصیف می کند: کلمه شهید مدافع وطن بسیار کلمه زیبایی است همانگونه که امام صادق علیه السلام میفرمایند: وطن پرستی نیمی از ایمان است و این کلمه همه جانبه است زمانی که یک سرباز ایرانی ارمنی و یا آشوری یا مسیحی و غیره به شهادت می رسد نباید فرق بگذاریم زمانی که می گوییم شهید مدافع وطن همه اینها زیر یک پرچم جمع می شوند، پرچمی که الله و بیست و دو الله اکبر دارد.
انتهای پیام/