نمایشگاه کتاب و ریاضیات نمایشگاهی


نمایشگاه کتاب و ریاضیات نمایشگاهی

در سال‌های اخیر، تخصیص غرفه و متراژ به ناشران در نمایشگاه کتاب همواره محل بحث و بررسی و گاهی اعتراض بوده است. با وجود اینکه چند سالی است «فرمول»هایی برای شفاف‌شدن روند اختصاص غرفه‌ها به ناشران معرفی و اجرا می‌شود، هنوز شاهد اعتراضات هستیم.

باشگاه خبرنگاران پویا؛‌ عادل طالبی کارشناس ارشد مدیریت کسب و کارهای الکترونیک:

مقدمه:‌

در سال‌های اخیر، تخصیص غرفه و متراژ به ناشران در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، همواره محل بحث و بررسی و گاهی اعتراض بوده است. همیشه در فروردین و ابتدای اردیبهشت شاهد اعتراض به متراژ غرفه‌های تخصیص داده شده هستیم. با وجود اینکه چند سالی است که «فرمول»هایی برای شفاف‌شدن روند اختصاص غرفه‌ها به ناشران معرفی و اجرا می‌شود، هنوز شاهد اعتراضات مختلف به این امر هستیم.

...

مشکل تخصیص غرفه در بخش‌های مختلف نمایشگاه کتاب شدّت و حِدّت متفاوتی دارد. در برخی بخش‌ها، مشکل کمبود فضا با توجه به تعداد ناشران کمتر احساس می‌شود و در بعضی بخش ها، به دلیل تعداد بیشتر ناشران این مشکل جدی‌تر دیده می‌شود.

چند سالی است که برخی بخش‌های نمایشگاه کتاب، با ارائه‌ فرمول‌هایی، شرایط حضور و میزان متراژ قابل تخصیص را شفاف‌تر کرده‌اند. البته به تدریج، همین موضوع فرمول‌ها که در ابتدا بسیار خوب به نظر می‌رسید، در بلند مدت، موجب بروز مناقشه‌های بیشتری شده است. البته، هنوز هم، در شرایط فعلی، اغلب ناشران پذیرفته‌اند که با وجود اشکالاتی که به فرمول‌های تعیین متراژ و تخصیص غرفه وارد می‌شود ، ادامه‌ همین روند بهتر از روش‌های مبتنی بر تخصیص خودمانی، دوستانه و به اصطلاح «هیاتی» تخصیص غرفه است.

به نظر می رسد، اختصاص غرفه به شرکت‌کنندگان در نمایشگاه‌ها، باید موضوع نسبتاً ساده‌ای باشد. در اغلب نمایشگاه‌های دیگر هم تقریباً همینطور است. بازار عرضه و تقاضا تناسب قابل قبولی دارد و متناسب با هزینه پرداختی می‌توان حق انتخاب متراژ و محل غرفه را به دست آورد. اما، موضوع نمایشگاه کتاب، موضوعی بسیار متفاوت است. از یک طرف، تعداد بسیار زیاد بازدیدکنندگان از نمایشگاه کتاب، آن را به محلی مهم برای ناشران (و حتی سایر کسب و کارها برای حضور) تبدیل می‌کند و از سوی دیگر، وجود رایانه یا سوبسیدی که چه به ناشران (بابت هزینه غرفه) و چه به مراجعان و خریداران کتاب (در غالب بن کتاب، بودجه خرید سازمانی و ...) پرداخت می‌شود، حضور در نمایشگاه کتاب را برای ناشران حیاتی می کند. در کنار این، تمایل نهادها و سازمان‌های مختلف را قرار بدهید که آنها هم در هر نمایشگاهی، علاقه به حضور دارند و همین حضور آن هم با  متراژهای وسیعی که تقاضا می‌کنند و معمولاً هم به آنها اختصاص می‌یابد، فضا را برای ناشران تنگ‌تر می‌کند.

به دلیل همین تقاضای بالا و عدم وجود امکان افزایش عرضه، طبیعی است که رقابت برای حضور هر چه پررنگ تر در این نمایشگاه شکل می گیرد و برای سامان دادن به این تقاضای نامحدود، ارائه‌ فرمول ها، تنها راه به نظر می‌رسد.

این فرمول‌ها در دو سطح ارائه می‌شوند. یکی در سطح نمایشگاهی است. مثلاً اعلام می‌شود که تنها ناشرانی اجازه حضور در نمایشگاه کتاب را دارند که در سال گذشته، مثلاً 40 عنوان کتاب منتشر کرده باشند. یا برای متراژها، جدول قیمت‌گذاری تعیین می‌شود. طبیعی است که برای ناشران شهرستانی، تخفیفاتی قائل شوند یا برای تنظیم بازار، با توجه به بودجه نامحدود یا لااقل بدون محاسبات کافی که ناشران دولتی دارند، برای آنها هم تعرفه‌های ویژه (معمولاً بالاتری با هدف کنترل تقاضا) تعیین شود. این، سطح یک فرموله کردن تخصیص غرفه و متراژ است.

در یک سطح دیگر، در داخل بخش‌ها، با فرمول‌ها مواجه هستیم. مثلاً در یک بخش، با توجه به شرایط آن بخش و میزان تقاضا و میزان فضای موجود ممکن است با استفاده از پارامترهایی مثل تعداد عناوین کتاب چاپ شده، تعداد صفحات، تیراژ یا شمارگان چاپ، تعداد چاپ‌ها، تعداد کتابهای چاپ اول یا تکرار چاپ و مانند آن برای تعیین متراژ فرمولی تعیین شود.

در نگاه اول همه چیز خوب و عادلانه به نظر می‌رسد. هر ناشر با توجه به میزان کاری که انجام داده است و متناسب با خروجی خود طی یک یا چند سال اخیر، متراژ متناسب را دریافت می‌کند. اما، در طول دوره‌های متوالی برگزاری با این روش‌ها، مشکلات آن نیز بیشتر و بیشتر دیده می‌شود.

فرمول‌ها، متکی به سنجه‌های قابل شمارش هستند (مانند تعداد عنوان، صفحه، چاپ، تیراژ و ...). اما «کتاب»، یک محصول کیفی است. چگونه می توان به ناشری که با چاپ 20 عنوان کتاب با کیفیت در سال، امکان حضور در نمایشگاه را از دست می‌دهد، پاسخ داد در حالی که در برابر چشمانش، ناشر دیگری با چاپ 100 عنوان کتاب (گاهاً) بی ارزش و تکراری و بی کیفیت، نه تنها امکان حضور در نمایشگاه را به دست می‌آورد، بلکه متراژ قابل توجهی را هم می‌تواند به خود اختصاص دهد؟

چگونه می‌شود پاسخ ناشری که با انتخاب ده کتاب فاخر، و انتشار آن در یک سال، موجب ارتقای سطح کیفی بازار کتاب شده است، اما با همین فرمول‌ها از حضور در نمایشگاه و ارتباط با مخاطبانش محروم شده است را داد، وقتی که می بیند، برخی ناشران دیگر با چاپ کتاب‌های به اصطلاح «دکه‌ای» و به مدد تکرار چاپ آنها، در نمایشگاه حضور دارد؟

چگونه می شود به ناشری که شرافتمندانه عمل می‌کند و به خانه‌ کتاب، آمار واقعی و منطبق با تعداد عناوین و شمارگان چاپ شده‌اش  را ارائه می‌دهد پاسخ داد در حالی که در برابر چشمانش، کسانی موفق به حضور در نمایشگاه کتاب می‌شوند که با تولید «ماکت کتاب» و ارائه آن به کتاب‌خانه ملی و خانه کتاب، آن هم با درج شمارگان (تیراژ) یا درج چاپ‌های غیرواقعی، عد‌د‌های «سنجه» های کمّی خود را ارتقاء داده‌اند؟‌

از این دست «چگونه می‌شود پاسخ ... را داد؟» باز هم می‌توان ذکر کرد. نیازی نیست. تقریبا همه ما می‌دانیم که هر فرمولی، در واقع یک تابع در علم ریاضی است و با تغییر مقدار متغیرهای ورودی، خروجی تابع (که در اینجا امکان حضور در نمایشگاه و میزان متراژ تخصیص یافته به غرفه است) را تغییر داد.

این، ایراد ذاتی «فرموله» کردن یک موضوع «کیفی» است. در یک نگاه سیستماتیک، فرموله کردن مسایل کیفی مانند کتاب، به صورت خودکار موجب کاهش کیفیت عملکرد کل سیستم می‌شود. چرا که در پارامترهای فرمول، هیچ عامل «کیفی» لحاظ نشده است.

البته اگر صحت پارامترها تا حد قابل قبولی بالا بود و مثلاً متغیرهایی مانند میزان تیتراژ و عناوین چاپ شده قابل اثبات بود (و با فروش در بازار تناسب داشت و مربوط به فروش سازمانی و رانتی و مشابهات آن نبود) شاید مشکلات کمتری را شاهد بودیم. اما، آمارهای مختلفی در همین سال‌های گذشته منتشر شدند که نشان می داد تعدد چاپ ها یا شمارگان ثبت شده به عنوان تیراژ گاهی بسیار نادقیق هستند.

طبیعی است که با ورودی‌های نامعتبر، نمی توان انتظار خروجی معتبر داشت و اشکال فرموله‌ها در همین جا خود را نشان می‌دهد.

چاره چیست؟

وقتی شما بیمار می‌شوید، معمولاً به پزشک مراجعه می‌کنید. پزشک در ابتدا سعی می‌کند بیماری را تشخیص دهد. سپس درمان مناسب و موثری که منجر به بهبود می‌شود را تعیین می‌کند. از آنجا که معمولاً «بهبودی کامل» زمان زیادی را می‌طلبد و بیمار نیز در حال درد کشیدن است، معمولاً برای طی کردن این دوره درمان، پزشک از مُسَکّن‌ها استفاده می‌کند. اما از همان ابتدا، می‌داند که این مسکن ها فقط برای این است که بیمار، از نظر جسمی و روانی، درد کمتری را تحمل کند تا دوره‌ درمان کامل شود. به نظر می‌رسد در صنعت نشر، این سوبسیدها، دقیقا نقش همان مسکن‌ها را بازی می‌کنند، اما پزشک (در اینجا، دولت و وزارت محترم ارشاد) هیچ پروسه‌ درمانی مشخصی را برای درمان بیماری‌های صنعت نشر در دستور کار ندارد. شاید هنوز دکتر، مشکل اصلی را شناسایی نکرده است. اگر، مشکل اصلی ناشران، «عدم توانایی آنها در ایفا کردن نقش خود» به عنوان یک «کسب و کار» در یک حوزه صنعتی به نان «صنعت نشر» باشد، تکرار تزریق مسکن‌هایی مانند سوبسیدها، تنها به «پوک شدن استخوان‌های اسکلت این صنعت» منجر خواهد شد. شاید وقت آن رسیده تا با آسیب‌شناسی و بررسی مشکلات صنعت نشر، به خصوص در حوزه بازاریابی در بخش های مختلف، از جمله بازارشناسی، بازارسازی و بازارداری، سوبسید‌ها را به برطرف کردن این مشکلات زیربنایی اختصاص داد.

در چنین شرایطی، با شناور کردن قیمت غرفه‌ها در نمایشگاه می‌توان اجازه داد، هر حضوری، قیمت رقابتی خود را داشته باشد. در بازار آزاد، عرضه و تقاضا قیمت حضور را تعیین می‌کند. تا زمانی که دولت، خود را متصدی و کفیل حوزه نشر بداند و معرفی کند، هر فرمولی برای حضور و بقای ناشران تعریف شود (چه در نمایشگاه‌های داخلی و خارجی و چه در بازار) به هر حال موفق نخواهد بود. به نظر می رسد در نهایت، تنها فرمول درست، فرمول سپردن تعیین قیمت حضور به بازی عرضه و تقاضا باشد و دولت، نهایتا نقش خاصی که برای خود در تعیین سیاست های کلی قائل است را ایفا کند.

به امید پایان دوره طولانی بیماری صنعت نشر.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران