کجراهه یک پروژه ریلی/ اجاره ۱۵ساله گلوگاه مسیر شمال ــ جنوب به باکو
ضروری است مقامات ذیربط ایرانی دستکم درباره خبر اخیر رئیس شرکت راهآهن جمهوری آذربایجان مبنی بر اجاره ۱۵ساله خطآهن آستارا ــ آستارا اطلاعرسانی کنند و توجیه اقتصادی، سیاسی و راهبردی واگذاری این گلوگاه حملونقلی به باکو را برای مردم نیز توضیح دهند.
به گزارش گروه دفاتر خارجی خبرگزاری تسنیم، جاوید قربان اف، رئیس شرکت راه آهن جمهوری آذربایجان اعلام کرده ایران خط آهن آستارا – آستارا را برای 15 سال به جمهوری آذربایجان اجاره داده است. همچنین، به گفته این مقام باکویی، ایران 35 هکتار زمین اختصاص یافته برای ساخت پایانه های بارگیری و تخلیه بار در آستارا در چارچوب طرح حمل و نقل بین المللی شمال – جنوب را به مدت 25 سال به باکو اجاره داده است.
براساس تاکیدی که طرف باکویی دارد شرکت راه آهن جمهوری آذربایجان در این باره با ایران قرارداد امضاء کرده است. اما، معمولا در اخباری که منابع خبری رسمی کشورمان از دیدارهای مقامات وزارت راه و شرکت راه آهن ایران با همتایان باکویی شان منتشر می کنند، درباره اجاره دادن زمین و تاسیسات بخش مهمی از مسیر حمل و نقلی شمال – جنوب که در واقع "گلوگاه" این مسیر بین المللی محسوب می شود، اطلاع رسانی دقیق و درستی ندارند.
اینکه گلوگاه مسیر حمل و نقل شمال – جنوب برای مدت 15 تا 25 سال در اختیار تام و تمام باکو قرار داده شده و ایران اختیارات خود را براساس قراردادی که درباره آن برای ملت ایران اطلاع رسانی نیز نشده است، به دولت جمهوری آذربایجان واگذار کرده است،می تواند چنان تبعات منفی در پی داشته باشد که اساسا وجود مسیر شمال – جنوب را زیر سئوال ببرد.
به خصوص که مطالبات و در واقع زیاده خواهی های باکو در این طرح مشترک با ایران چنان افراطی است که سرریز آن به رسانه های جمهوری آذربایجان نیز حکایت از وجود شراکتی نامتعادل میان تهران و باکو در ساخت خط آهن شمال – جنوب دارد.
از قرار معلوم و براساس خبری که منابع رسمی کشور در 24 دی ماه 1396 منتشر کردند، هیئت وزیران ایران با صدور مجوز به وزارت امور اقتصادی و دارایی برای اخذ وام از جمهوری آذربایجان به مبلغ حداکثر 500 میلیون دلار به منظور اجرای طرح «ساخت راه آهن رشت – آستارا» موافقت کرده است.
مصوبه هیئت دولت جمهوری اسلامی ایران در این زمینه در حالی است که ریاست جمهوری ، هیات دولت و مجلس جمهوری آذربایجان تاکنون درباره مشارکت مالی این کشور در سرمایه گذاری برای ساخت خط آهن رشت – آستارا که باکو نسبت به تهران سود بیشتری از آن خواهد برد، هیچ اقدام رسمی و قانونی انجام نداده اند و در بودجه سال جاری جمهوری آذربایجان نیز مبلغی برای آن درنظر گرفته نشده است!
اما، طی دو سال گذشته رسانه های باکو پر شده از است از این خبر که « ایران از جمهوری آذربایجان وام می گیرد!» و «باکو با پرداخت وام به ایران موافقت کرد!»
با در نظر گرفتن حجم خبررسانی و تبلیغات بدون پشتوانه منابع مالی که باکو درباره به اصطلاح «وام دادن جمهوری آذربایجان به ایران» در دستور کار خود قرار داده است، می توان فهمید که این طرح بیش از این که ارزش اقتصادی برای جمهوری آذربایجان، داشته باشد ارزش سیاسی و تبلیغاتی برای باکو دارد.
البته، این سخن به معنای کم بودن سود اقتصادی خط آهن شمال – جنوب برای باکو در صورت تکمیل شدن این خط آهن و ترانزیت بین المللی کالا از طریق آن نیست. بلکه، در مقایسه سود اقتصادی با منافع سیاسی و تبلیغاتی، وزنه منفعت سیاسی این طرح برای باکو می چربد. باکو از یک سو، با تبلیغات گسترده درباره وام دادن به تهران ، ضربه حیثیتی بزرگی به ایران وارد کرده است و تا زمانی که این سرمایه گذاری محقق شود، انتشار سلسله اخبار و تحلیل ها و گزارش های پی در پی در این باره، این بازی تبلیغاتی را همچنان کش خواهد داد.
باکو از این طریق می کوشد جمهوری آذربایجان را به هزینه ایران، «مرکز ترانزیت منطقه» قلمداد کند و بر اهمیت راهبردی این کشور میان اروپا و آسیا و شمال وجنوب بیافزاید. باکو برای تحقق این هدف خود از دستپاچگی و ناپختگی موجود در مذاکرات ایران با جمهوری آذربایجان درباره خط آهن شمال – جنوب ، حداکثر سوء استفاده را می کند.
بعضا مقاماتی که در این باره اظهارنظر می کنند، چنان با اشتباهات فاحش سخن می کنند که طرف باکویی به راحتی متوجه ضعف طرف ایرانی در مذاکره و دیپلماسی می شود. به عنوان مثال، اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری اسلامی ایران 28 مهر 1396 در دیدار با الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان در استانبول در حاشیه اجلاس گروه دی – 8 ، با بیان اینکه مسیر راه آهن رشت- آستارا- باکو در حال تکمیل است گفت: «تاکنون برای این طرح اعتبارات بسیاری هزینه شده است و امیدواریم تا پیش از سفر رئیسجمهور آذربایجان به تهران این مسیر ریلی تکمیل شود. »
بیان این جمله از زبان معاون اول رییس جمهوری اسلامی ایران به وضوح نشان می داد که یا کارشناسان مربوطه در اطلاع رسانی به وی در باره مراحل طرح راه آهن رشت – آستارا به درستی عمل نکرده اند یا اینکه معاون اول شخصا دچار اشتباه شده است و تکمیل این خط آهن را اندکی پس از مهر ماه سال گذشته قابل حصول دانسته و در گفت و گو با الهام علی اف نیز برای آن اظهار امیدواری کرده است! طبیعی است که این نوع بی اطلاعی سطح بالا آن هم در گفت وگو با علی اف که با جزییات کامل و شخصا پیگیر طرح شمال – جنوب بوده است، نکته منفی بزرگی برای دیپلماسی تهران با باکو در موضوع این طرح مهم تلقی می شود و راه را برای سوء استفاده طرف آذری باز می کند.
به نحوی که باکو خود را در شرایطی می بیند که مذاکرات طرح شمال – جنوب را به سمتی پیش ببرد که بتواند با عقد قرارداد با تهران، گلوگاه این مسیر را به اجاره 15 تا 25 ساله خود در آورد.
درباره علت دستپاچگی و ناشی گری طرف ایرانی در مذاکرات درباره طرح راه آهن رشت – آستارا که موجب بهره برداری باکو از آن شده، دلایل چندی را می توان برشمرد:
- رویکرد افراطی در به اصطلاح تنش زدایی با باکو، ریشه اصلی امتیازاتی نسنجیده ای بوده است که طی سال های اخیر تهران به باکو داده است.
یکی از مهمترین گذشت ها و در واقع حاتم بخشی های ضدملی که در این سال ها به باکو شده است، کوتاه آمدن ایران در اعمال حق حاکمیتی خود بر فراز بخش ایرانی خزر و در مقررات آمد و شد هوایی بوده است که صرفا براثر بی اطلاع بودن سفیر وقت ایران از سیاست های باکو در قبال ایران و اشتباه تصمیم گیری در سطوح عالی دولتی در زمان دولت نهم روی داد و اعمال حق حاکمیت ایران بر فراز 20 درصد سهم ایران از خزر که «ایکائو» ، سازمان هواپیمایی کشوری بین المللی نیز آن را به تمامی کشورها و شرکت های هواپیمایی ابلاغ کرده بود، منتفی و به عنوان هدیه ای سیاسی به الهام علی اف تقدیم شد.
حال آنکه در مقابل تمامی خوش خدمتی هایی که سفیر وقت ایران به باکو می کرد، تنها عایدی وی از باکو، دریافت «دکترای افتخاری» از آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان بود!
همین نوع خوش خدمتی و حاتم بخشی در دوره دولت دهم نیز تداوم یافت و براساس اخباری که وزیر اقتصاد و رسانه های باکو اعلام کردند نیمی از منافع سد خداآفرین و قیزقلعه سی که بر روی رود ارس و با سرمایه ایران ساخته شده است، به باکو واگذار شد و در مقابل آن، رییس وقت کمیسیون مشترک ایران با جمهوری آذربایجان، از دست الهام علی اف «مدال دوستی جمهوری آذربایجان» را دریافت کرد.
در آن زمان نیز طرف ایرانی درباره توافق مربوط به سد خداآفرین اطلاع رسانی دقیق و درستی نکرد و اکنون نیز اعلام جزییات مربوط به مذاکرات و توافقات طرح شمال – جنوب ، به باکو واگذار شده است تا راست و دروغ را چنان به هم ببافد که تفکیک آنها از همدیگر به راحتی امکان پذیر نباشد.
از این رو، ضروری است که مقامات ذی ربط ایرانی دستکم درباره خبر اخیر رییس شرکت راه آهن جمهوری آذربایجان مبنی بر اجاره 15 ساله خط آهن آستارا – آستارا اطلاع رسانی کنند و توجیه اقتصادی و سیاسی و راهبردی واگذاری این گلوگاه حمل و نقلی به باکو ( البته با فرض تکمیل مسیر شمال – جنوب که خود داستانی طولانی و با توجه به شرایط جمهوری آذربایجان سرنوشتی مبهم دارد) را برای مردم نیز توضیح دهند.
- از دیگر علل ناپختگی طرف ایرانی در مذاکره با طرف باکویی در گفت وگوهای طرح شمال – جنوب، سیاسی شدن این طرح و غلبه ابعاد سیاسی و بین المللی آن بر ابعاد اقتصادی آن است. برگزاری نشست های سه جانبه روسای جمهوری ایران و روسیه و جمهوری آذربایجان و مطرح شدن طرح شمال – جنوب در این نشست ها و عجله ای که تهران برای ایجاد ظاهری قابل قبول از تغییر چهره و جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران در دوره پس از دولت های هشتم و نهم داشته است وبه اصطلاح تنش زدایی و بهبود روابط با همسایگان ناسازگاری همچون جمهوری آذربایجان نیز در همان قالب می گنجد، موجب شده است که طرح شمال – جنوب بیش از آنکه اقتصادی باشد، واجد ابعاد سیاسی بشود.
به همین علت، کارشناسی اقتصادی روی این طرح تحت الشعاع اهمیت و پیگیری های سیاسی آن قرار گرفته است. به نحوی که ایران و روسیه و جمهوری آذربایجان در سطح رییس جمهور در حال پیگیری این طرح بوده اند و به دیدگاه کارشناسان اقتصادی در این باره توجه چندانی نشده است.
به عنوان مثال، در حالی که صعب العبور بودن مسیر برای اتصال خط آهن ایران به ارمنستان و نیاز به احداث تونل های فراوان در مسیر، از جمله دلایل کنار گذاشته شدن این طرح اعلام می شود، در پیگیری طرح احداث خط آهن رشت – آستارا برای اتصال خط آهن ایران به جمهوری آذربایجان ، به همین عامل هیچ توجهی نمی شود.
به نحوی که گویا مسیر خط آهن رشت – آستارا اصلا صعب العبور نیست و در مسیری هموار ساخته خواهد شد!
- از دیگر عوامل مهم در پیگیری طرح اتصال راه آهن ایران به جمهوری آذربایجان و کنار گذاشته شدن طرح اتصال خط آهن ایران به ارمنستان، قوی عمل کردن و پیگیری های لابی باکو در ایران بوده است.
جمهوری آذربایجان طی سال های گذشته برای تشکیل لابی برای خود در کشورهای مختلف تلاش و هزینه فراوانی را مصرف کرده است. اما، بطور تعجب برانگیزی شاید بتوان گفت که قوی ترین لابی باکو در ساختارهای دولتی ایران شکل گرفته است و در تمامی سازمان های ذیربط روابط کشورمان با جمهوری آذربایجان، افراد موثری وجود دارند که با طرح دلایل و منافع موهوم ارتباط با جمهوری آذربایجان، بر چشم پوشی بر تمامی زوایای منفی سیاست های باکو در قبال تهران پافشاری می کنند و روابط را به سمتی سوق می دهند که ایران در این معادله همواره طرف امتیازده و چشم پوشی کننده بر خطاهای برادر کوچکتر باشد!
در چنین معادله ای از روابط دوجانبه، دولت جمهوری آذربایجان انتظار دارد که ایران در همکاری با باکو ، عواملی نظیر ارتباط گسترده جمهوری آذربایجان با رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی را که اساسا علیه ایران ساماندهی شده است، بی ارتباط با روابط باکو با ایران فرض کند، بر تحریکات قومی باکو علیه ایران چشم پوشی کند، خصومت ورزی و تحریف تاریخ و فرهنگ ایران در کتب درسی و منابع رسانه ای و تبلیغاتی جمهوری آذربایجان را نادیده تلقی کند و در طرح های اقتصادی مشترک نظیر طرح شمال- جنوب نیز از منافع و سهم خود به نفع جمهوری آذربایجان صرف نظر و اینطور رفتار کند.
گویی جمهوری آذربایجان همچنان در شرایط نیازمندی همانند ابتدای استقلال خود قرار دارد و باز هم ایران باید گندم رایگان یا نسیه به این کشور بدهد و پول آن را نگیرد.
یا جاده های شمال غرب کشور را به طور رایگان برای ارتباط جمهوری آذربایجان با نخجوان قرارد دهد و هیچ چشمداشتی نیز در مقابل نداشته باشد و در مقابل تمامی این ها نیز باکو نیز از هیچ اقدام ضدایرانی دریغ نکند!
اکنون با کجراهه ای که در مذاکرات و توافق های طرح شمال – جنوب پیموده شده است، طلبکاری های باکو در حال افزایش است. به نحوی که چندی پیش رسانه های باکو به نقل از قابل حسینلی، از مقامات و مشاوران ارشد ریاست جمهوری آذربایجان در دوره حیدرعلی اف که به علت «عدم صداقت و صمیمیت» از کار در ریاست جمهوری این کشور کنار گذاشته شد و مدتی نیز نان خود را از طریق عضویت در سطوح بالای حزب مخالف مساوات به دست آورد و در سال های اخیر بازهم از حزب مساوات دور شده و در قبای «تحلیلگر سیاسی» به یکی از سخنگویان ریاست جمهوری آذربایجان تبدیل شده است، نوشتند : « اگر جمهوری آذربایجان به ایران 500 میلیون دلار وام برای ساخت خط آهن می دهد، حق داریم که از ایران نیز مناسباتی نظیر ترکیه در قبال جمهوری آذربایجان را انتظار داشته باشیم!» قابل حسینلی مدعی شد : « جمهوری آذربایجان به اجرای طرح شمال – جنوب که برای ایران (!) اهمیت فراوانی دارد، کمک بزرگی می کند. حتی ، در حالی که باید پل بر روی رود آستارا بطور مشترک احداث می شد، جمهوری آذربایجان به تنهایی بیش از 40 میلیون دلار هزینه کرد.
اکنون نیز باکو با درصد بسیار ناچیزی به ایران نیم میلیارد دلار وام می دهد تا تهران ساخت خط آهن رشت – آستارا را با سرعت به اتمام برساند!! ایران نسبت به جمهوری آذربایجان، درآمد بیشتری از طرح خط آهن شمال – جنوب کسب خواهد کرد! باکو با این مخالفتی ندارد، دولت ها همکاری می کنند و بهره خود را از آن برمی دارند. مسئله اینجاست که جمهوری آذربایجان از مسیر جاده ای نیز ایران را به اروپا و روسیه متصل می کند. جمهوری آذربایجان حتی در دوره تحریم ها نیز روابط تجاری خود با ایران را متوقف نکرد(دروغ محض). تهران باید تمامی این خوبی های باکو را در نظر بگیرد و فراموش نکند که ریشه های تاریخی و وحدت فرهنگی و حتی وحدت زبانی بخاطر آذربایجانی های ساکن آن کشور به هم پیوند می دهد. از همین رو، به دلایل زیادی فکر می کنم که حق داریم از ایران بخواهیم مناسباتی نظیر ترکیه در قبال جمهوری آذربایجان داشته باشد.»
اگر از منظر «رفتارشناسی» به موضع گیری ها و مطالبات رسانه ها و مقامات جمهوری آذربایجان توجه شود، به راحتی می توان پیش بینی کرد که با تداوم چشم پوشی ها و سهل انگاری های طرف ایرانی، مقامات و رسانه های باکو در آینده در قالب «نظر تحلیلگران سیاسی» و خبر و گزارش، این مطالبه را نیز از ایران بکنند که در مدت 15 سال اجاره خط آهن آستارا – آستارا و 35 هکتار زمینی که برای احداث پایانه های بارگیری و تخلیه بار به مدت 25 سال به اجاره باکو درآمده است، هیچ دخالتی در کارهای باکو در این منطقه نداشته باشد و طبیعی است که باکو تحت پوشش این قرارداد اجاره سعی کند بسیاری از فعالیت هایی را که تحت پوشش همکاری راهبردی با رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی در حوزه های امنیتی و... دارد و آنها را قانونی تلقی می کند، در آستارای ایران نیز تحت پوشش های محلی به پیش ببرد.
انتهای پیام/