فیض: طنز اجتماع اضداد است
ناصر فیض با بیان اینکه طنز اجتماع اضداد است، گفت: طنز عموماً یک دغدغه اجتماعی را هم بیان میکند؛ در حالی که در فکاهی اینگونه نیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در آخرین کلاس از اردوی دختران آفتابگردان که در مشهد برگزار شد، محمدمهدی سیار به بیان چند مورد از آرایههای نوپدید در شعر امروز پرداخت.
وی با ذکر این پرسش که آیا با توجه به تحولات امروز در شعر فارسی میتوان آرایههای تازهای کشف کرد که با قبل متفاوت باشد، گفت: در گذشته آرایهها به چهار دستۀ بدیعی، بیانی، لفظی و معنوی تقسیم میشدند. گاهی آرایۀ تازهای را تحت عنوان آرایۀ دیگری طبقهبندی میکنند؛ مثلا جانبخشی به اشیا، همان استعارۀ مکنیه است.
شاعر «حق السکوت» به آرایۀ نوپدیدی تحت عنوان «سرایت» اشاره کرد و افزود: نسبت دادن صفت یک عنصر به عنصر همنشین آن برای ایجاد معنا و تصویر تازه را سرایت میگویند. مثلا در شعر قطار از قیصر امینپور (قطار میرود/ تو میروی/ تمام ایستگاه میرود/ و من چقدر سادهام که سالهای سال/ در انتظار تو/ کنار این قطار رفته ایستادهام/ و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام)، هنر شاعر آنجاییست که میگوید «تمام ایستگاه میرود... » و «به نردههای ایستگاه رفت تکیه دادهام» که در اینجا سرایت دادنِ صفتی از یکی از عناصر شعر، به دیگری اتفاق افتاده است. شاعر در اینجا رفتن را که ویژگی قطار است به کلمۀ همنشینش (ایستگاه) نسبت میدهد.
سیار ادامه داد: صفات در جهان شاعر مسریاند. و اینکه صفات، اشیا را به هم نسبت بدهند، نشاندهندۀ خلاقیت شاعر است. او سپس شعری از علیمحمد مؤدب مثال زد که «برگ برگ/ شاخه شاخه/ دسته دسته/ دست دست/ گلفروش خردسال را/ باد برده است. و گفت: شاعر، صفتِ "به باد رفتن" را که برای گل است به گلفروش منتقل کرده است.
وی دربارۀ تفاوت سرایت با تشخیص گفت: در تشخیص ما ادعایی داریم اما سرایت نوعی اینهمانی است و هیچگونه پیشاندیشی در کار نیست.
سیار در ادامه آرایۀ «آمیختگی زمان و مکان» یا «تجسد زمان» را معرفی کرد و افزود: این آرایه به عبارتی ترسیم و تصور زمان به مثابه مکان است. مانند این بخش از شعر قیصر امینپور که «روزهای سهشنبه پایتخت جهان بود.» یا «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را».
فیض: طنز اجتماع اضداد است
همچنین ناصر فیض در این دوره به تبیین ویژگیهای شعر طنز پرداخت. وی با بیان اینکه شعر در زبان پهلوی هم وجود داشته است، به گفتوگو طنز در کتاب «درخت آسوریک» اشاره کرد و گفت: این کتاب نشان میدهد از همان اول برای بیان برخی حرفها از زبان طنز و کنایه استفاده میشد. عموماً طنز جایی کاربرد دارد که نمیتوان مستقیماً حرف زد، زیرا فرد مورد نظر ما جایگاهی دارد که دست ما را میبندد. حافظ میگوید: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»؛ این رندی حافظ است که حرفش را میزند و اگر زاهدی بگوید چرا به من اینگونه گفتی در جواب میگوید با تو نبودم، به این ترتیب اجازه نمیدهد محکومش کنند.
این شاعر افزود: ساختار طنز براساس تضاد و تناقض است. همین ما را به خنده میاندازد؛ مثلا لورل و هاردی. یکی بسیار لاغر و دیگری بسیار چاق؛ قبل از اینکه کاری کنند یا حرفی بزنند ما به خنده افتادهایم؛ به عبارتی طنز، جمع اضداد است که ماهرانه و هنرمندانه کنار هم چیده میشوند.
وی با اشاره به اینکه طنز عموماً به سمت عدالتخواهی میرود، اضافه کرد: شاعر ابتدا مسئلهای شخصی را بیان میکند اما در لایههای پنهان صدای جامعه است که از ناملایمتیها شکایت دارد. برخی طنز را به دستههای مختلفی تقسیم میکنند اما من به این کار اعتقادی ندارم؛ زیرا رأس امر طنز است و به سمت هزل یا هجو گرایش پیدا میکند. طنز عموماً یک دغدغه اجتماعی را هم بیان میکند؛ در حالی که در فکاهی اینگونه نیست. همین فکاهی گاهی دستآویز شاعر میشود برای اینکه حرفش را بزند. شاعر خودش را به آن راه میزند و بهعبارتی تجاهل میکند و گاهی سکوت، که همین سکوت یعنی اعتراض.
به گفتۀ فیض؛ شاعر بهتر است که بتواند در طول ابیات طنزآلود خود به مسائل اجتماعی هم بپردازد، به طوری که کسی نتواند متهمش کند وگرنه بستن یک مجله کار آسانی است. مجله «توفیق» در زمان مشروطه با رویکرد انتقادی، بیشتر مطالب فکاهی منتشر میکرد. گرچه نقد اجتماعی هم داشت اما فلسفی و عمیق نمیشد و بیشتر عموم مردم را جذب میکرد. از همین مجله شاعرانی مثل ابوالقاسم حالت برخاستند. هر شاخه از طنز باید ارزشمندی خودش را داشته باشد. هزل یا هجو هر کدام در جای خود کاربرد دارند و هر یک ظرفیتی اساسی است. مثلا مولانا میتوانست با تمثیل بسیار ساده نتایج عمیقی بگیرد، پس به توان شاعر بستگی دارد که از این ظرفیتها به بهترین نحو استفاده کند.
او سپس به وضعیت شعر طنز در حال حاضر پرداخت و گفت: امروزه بهعلت ظلم پنهانی که خیلی از بزرگان حکومتها بر مردم روا میدارند طنز از جایگاه ویژهای برخوردار است و اساساً در جامعهای که دارای تشتت باشد شعر طنز بیشتر رواج مییابد. هزل را نمیتوان از شعر حذف کرد؛ زیرا ظرفیت خوبی دارد و گاهی در این قالب بهتر میتوان کسی را مورد خطاب قرار داد تا اینکه بخواهیم از باب نصیحت و حکمت با او وارد شویم.
در پایان چند تن از شاعران طنزپرداز به شعرخوانی پرداختند.
انتهای پیام/