مجسمه شهید حججی و فرجا... سلحشور در حوزه هنری خاک میخورد
علیاصغر یوزباشی مجسمهساز گفت: پرتره فرجا... سلحشور و مجسمه شهید حججی که وقت بسیاری برایشان صرف شده، در کارگاه مجسمهسازی حوزه هنری رها شده است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، متواضعانه خودش را هنرمند نمیداند؛ ولی مشاهده کارهایش همگان را بر آن میدارد که او را یک هنرمند قلمداد کنند. هنرمندی بیادعاست و همواره سعی کرده است به دور از هر گونه ریا خودش باشد و با مجسمههایش حرفهایش را بزند. علیاصغر یوزباشی 61 ساله که نزدیک به 20 سال است در مجسمهسازی فعالیت میکند، سعی کرده با دستان توانمند و هنرمندش روایتگر عشق به خدا، اهلبیت و شهدا برای آیندگان باشد. به گفته خودش تحصیلات آکادمیک ندارد و آثارش را به صورت تجربی خلق کرده است. در سال 60 در راستای اهداف انقلاب وارد حوزه هنری شد و تا سال 72 مسئول کتابخانه حوزه هنری بود. درسال 72 به دلیل تغییر سیستم کتابخانه به بخش تجسمی وارد شد و مسئول اجرایی کارگاه مجسمهسازی شد. درونمایه و ذوق هنری وی باعث شد مسیر زندگیاش را عوض کند و کم کم به هنر مجسمهسازی روی آورد. ازجمله کارهایش میتوان به مجسمه خوارزمی در دانشگاه امیرکبیر، پرتره شهیدحسین فهمیده در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مجسمه سعدی در جزیره کیش و... اشاره کرد. کار روی همه مواد مجسمهسازی را دوست دارد و خودش را محدود به موضوعات خاصی نکرده است. از اینکه این روزها سازمانها کمتر به ارزشهای ایثار و شهادت توجه دارند، گلایه میکند و امیدوار است فراموش نکنیم که انقلاب ما با چه ارزشهایی گره خورده است. با این هنرمند مجسمهساز گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
تا الان چه تعداد مجسمه از شخصیتهای هنری، سیاسی، اجتماعی و ... کار کردهاید و آیا در اجرای آثارتان به سراغ موضوعات خاصی میروید؟
فکر میکنم تعداد پرترههایی که تا الان کار کردهام به 10 تا 12 مجسمه برسد. اصولا در کار خودم را مقید به موضوع یا متریال خاصی نمیکنم، بلکه هم کار روی پرتره و هم روی حجم را دوست دارم. کار کردن روی موادی چون برنز، گل، گچ، فایبرگلاس و آهن همه برای من لذت بخش است و تقریبا در کارهای خودم از همه آنها استفاده میکنم. آن چیزی که فکر میکنم سخت باشد رسیدن به یک مدل اولیه و پرداخت آن است؛ وگرنه با توجه به ابزارهای مکانیکی که موجود است، شکلدهی مواد در روزگار فعلی راحتتر شده است.
مجسمههایی که کار کردهاید بر اساس یک رسالت هنرمندانه و احساس شخصی بوده یا سفارش کارفرما؟
همه پرترهها و حجمهایی که کار کردهام بر اساس یک تکلیف و نگاه هنری بوده و به نوعی در آن برهه از زمان احساس نیاز میکردم. البته بعد از پایان کار؛ شهرداری و سازمانهایی دیگر سراغ آنها آمدند و از آن استفاده کردند. در این میان سازمانهایی هم بودهاند که سعی داشتهاند استفاده ابزاری از مجسمههای من کنند. به عنوان مثال از پرتره فرجا... سلحشور در روز افتتاحیه سینمای دفاع مقدس استفاده شد ولی بعد از آن حوزه هنری مکانی درست را برای آن تعریف نکرد و پشت در کارگاه مجسمهسازی حوزه هنری رها شد. همینطور در مورد مجسمه شهید حججی که وقت بسیاری برای آن صرف شد، نیز بدین منوال رفتار کردهاند و در کارگاه مجسمهسازی حوزه هنری رها شده است. البته اینکه اثرم را در مکانی نصب کنند یا نکنند خیلی برای من مهم نیست؛ بلکه چیزی که مرا به ادامه راه مصممتر میکند، ساخت مجسمههایی است که خودم با آن ارتباط برقرار میکنم. شاید کمتر مجسمهسازی به فکر موضوع 9 دی باشد؛ ولی من برای مسابقهای با این عنوان سه ماکت طراحی کردم که یکی از آنها دوم شد.
مجسمهسازی به خاطر عرضه محیطی آن ارتباط تنگاتنگی با شهرداری دارد، در این سالها رویکرد شهرداری در حمایت از مجسمهسازان چطور بوده است؟
چند وقتی است که دیگر مفهوم هنرهای ارزشی و موضوعات برآمده از ارزشهای انقلاب در سازمانهای ما حال و هوای قدیم را ندارد. حتی شهرداری که مردمیترین نهاد در این کشور است، فراموش کرده که انقلاب ما با ارزشهای شهادت، ایثار و عدالتخواهی گره خورده است و نهتنها از امثال من که دغدغه اینگونه موضوعات را داریم و در این باره کار کردهایم، حمایت نمیکند بلکه بیشتر به سمت نمایش فرمهای انتزاعی میرود. یک ایراد عمده دیگری که در حوزه مجسمهسازی بر شهرداری وارد است، اینکه بسیاری از مجسمههای نصب شده در معابر و اتوبانها، خیلی جنبه کارشناسی ندارد و برای مردمی که در حال گذر هستند به آسانی و از مسافتهای دور امکان تماشای آنها میسر نیست. به عنوان مثال مجسمه شهید همت که در بزرگراه این شهید بزرگوار نصب شده به گونهای است که خیلی به سختی توسط مردم دیده میشود و نمونههایی از این دست در شهر بسیار هستند.
فکر میکنید برگزاری جشنوارهها و سمپوزیومها چقدر برای برگزارکنندگان و هنرمندان آنها مفید است؟
جشنوارهها در ایران دو دسته هستند. یک دسته آن جشنوارههایی که هنرمند با موضوعات آن احساس قرابت و نزدیکی میکند و از صمیم قلب آثار خودش را برای آنها ارسال میکند. یک دسته هم جشنوارههایی هستند که جنبه مالیشان بیش از هر چیزی برای هنرمندان ارجحیت دارد. یادم میآید که در دومین سمپوزیوم مجسمهسازی که در بوستان ولایت برگزار شد، خیلی از هنرمندان نسبت به موضوعات محدودی که در رابطه با ارائه اثر وجود داشت، گلایه داشتند ولی به خاطر حقالزحمه آن حاضر بودند، بمانند و به تولید اثر بپردازند. به نظرم جشنوارهها نباید خود را محدود به موضوعات کنند، بلکه باید به صورت آزاد برگزار شوند تا هنرمند اندیشه خود را تولید کند.
از محدودیتهای کاری مجسمهسازی بگویید و اینکه فکر میکنید وجه بارز مجسمهسازی ما با کشورهای دیگر چیست؟
کار مجسمهسازی بیش از هر چیز نیاز به یک فضای بزرگ دارد. وقتی بخواهید یک کار شهری در ابعاد و حجم بزرگ انجام دهید، دیگر کارگاههای کوچک جوابگوی کار شما نیست. تهیه مواد لازم برای ساخت اثر و بالا بودن هزینههای ریختهگری و تراشکاری نیز از دیگر مواردی است که اندکی ما را با مشکل روبهرو میکند. این در حالی است که هنرمندان کشورهای غربی از حمایتهای خوبی برای تهیه مواد اولیه برخوردارند و نقش حمایتهای دولتی در به سرانجام رساندن یک اثر کاملا محسوس است؛ در حالی که ما در حوزه هنری برای درخواست تهیه مواد باید چند وقتی را در پروسه های اداری طی کنیم تا برای ما تهیه کنند.
در مقایسه با سایر هنرهای تجسمی، نمایشگاههای کمتری را از مجسمهسازان شاهد هستیم؛ دلیل خاصی دارد؟
تولید یک مجسمه مراحل طولانی را میطلبد. وقتی ایده یک کار در ذهن مجسمهساز بهوجود آمد، باید مدل اولیه آن را طراحی کند، سپس وارد مرحله قالبگیری شود. تا به سرانجام رسیدن یک کار حداقل چند ماه زمان میبرد. مطمئنا تولید چند اثر شاید سالهای زیادی را بطلبد و باعث شود مجسمهسازان کمکارتر از سایر هنرمندان نشان داده شوند.
هر هنرمند با یک حس خاصی، قدم در مسیر تولید اثر میگذارد. این مهم در مورد شما چقدر صادق است؟
احساس داشتن به کاری که میکنید نهتنها در میان هنرمندان؛ بلکه در میان تمام کسانی که کاری را شروع میکنند، باید وجود داشته باشد. اگر احساس در کار هنرمند نباشد، مطمئنا اثری تولید نمیشود.
حس چیزی نیست که به راحتی و با کلمات بتوان آن را بیان کرد. هنگامی که یک چیزی یا فردی روی هنرمند تاثیر بگذارد، سعی میکند به هر نحوی آن را پیاده کند. برای من هم اگر موضوعی نظرم را جلب کند و احساس من را به وجد آورد، تا حد امکان سعی میکنم تا به ثمر نشاندن آن دست از تلاش برندارم. چهبسا برای ساخت مجسمه شهید حججی به هر نوعی احساس میکردم این کار باید انجام شود و شبانهروز برای ساخت آن تلاش کردم و بالاخره به سرانجام رسید و تا حد توان دین خودم را به مقام این شهید ادا کردم.
در مسیر ساخت یک مجسمه چقدر از نظرات هنرمندان دیگر استفاده میکنید؟
تقریبا نظر اول و آخر را در کارهایی که کردهام، خودم میدهم. البته همفکری و نظر دیگران اگر در امتداد مسیر حرکتم باشد، اشکالی ندارد و از آنها استفاده میکنم ولی اینکه نظر کسی بخواهد بر انجام کارم تغییر محسوسی بگذارد، خیر اینگونه نیست. اجازه نمیدهم. وقتی من به درجهای از احساس رسیدم که این اثر باید به این شکل باشد، پس نظرم است و باید دیگران هم آن را بپذیرند.
جهانبینی و نگرش شما به محیط چقدر در کارتان دخیل است و چه کار میکنید تا این حس را به راحتی به مخاطب خود منتقل کنید؟
نگاهی که من به یک موضوع واحد دارم متفاوت با اشخاص دیگر است. ادراکهای متفاوت از یک موضوع واحد به شرایط محیطیای که در آن پرورش یافتهایم و بسیاری از فاکتورهای دیگر بستگی دارد.
این ادارکهای متفاوت، من هنرمند را در انتقال مفهوم مد نظر خودم به مخاطب با مشکل روبهرو میکند. بنابراین باید سعی کنم برای انتقال آن از نامگذاری صحیح یا توضیح استفاده کنم تا حس خودم را هر چه بهتر به مخاطبان نشان دهم.
تعداد اندکی از خانمها در هنر مجسمهسازی فعالیت میکنند. این موضوع به خاطر سختی کار در این حوزه است یا دلایل دیگری دارد؟
موادی که ما در مجسمهسازی با آن کار میکنیم برای شکلدهی و فرم گرفتن، قدرت بدنی بالایی میخواهد. در مقایسه با هنرهای دیگر، مجسمهسازی از لطافت و ظرافت کمتری برخوردار است. بنابراین خانمها ترجیح میدهند در هنرهای دیگر فعالیت کنند یا اگر هم آثاری از آنها میبینیم بیشتر از موادی چون فلز و فایبرگلاس ساخته شده است چراکه انعطافپذیرتر هستند.
جزء هنرمندانی هستید که از دهه 60 تا الان در حوزه حضور داشتهید و با هنرمندان و مدیران بسیاری کار کردهاید. میخواستم بدانم حوزه هنری فعلی در مقایسه با گذشته چه فرقی کرده است؟
به طور کلی نمیتوان گفت حوزه بهتر شده است یا بدتر. ممکن است در بخشهایی تولیدات منحصربهفردی ارائه شده باشد و در بخشهای دیگر خیلی حرفی برای گفتن نداشته باشیم. بیشک این سالها در حوزه تجسمی خیلی موفق عمل نکردهایم و بعد از فوت و مهاجرت خیلی از هنرمندان دیگر شاهد آن تولیدات دهه 70 در حوزه هنری نیستیم.
چیزی که در این سالها ما شاهد آن در اجاره سالنهای حوزه هنری به سازمانهای دیگر هستیم و هر اثر هنری سطح پایینی را به نمایش درمیآوریم بیشتر شبیه بازار است. هدفی که حوزه برای آن متولد شده بیشک اعتلای هنر و تولید آثار فاخر بوده؛ اما در این سالها ما شاهد چیز دیگری هستیم که با اصل و اساس تشکیل آن زمین تا آسمان فرق دارد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/