قاسمعلی فراست: نبود طنز در داستان یکی از خلأهای ادبیات داستانی امروز است
فراست در نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «ننه کاراته» گفت: یکی از خلأهای جدی ادبیات داستانی امروز ما نبود طنز در داستانهاست که موجب شده زبان داستان زبان خشکی باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «ننه کاراته» با حضور سیروس همتی، علی سلیمانی، قاسمعلی فراست، علی یعقوبزاده و ... در خانه هنرمندان برگزار شد.
سیروس همتی درباره مجموعه داستان «ننه کاراته» گفت: احساس میکنم که هشت داستان این مجموعه وجه داستانی غالبتری نسبت به وجه نمایشی آن داشته باشد. این داستانها جزئیاتی دارد که اگر قرار بود نمایشنامه شود، دلیلی بر گفتن آن وجود نداشت. این جزئیات مرا به داستاننویسی ترغیب میکرد. معتقدم که خود نوشته و کلمات به من میگویند که من را در کجا قرار بده. شاید یکی از آنان هم بتواند تبدیل به فیلمنامه بشود. میخواهم بگویم که همانند نویسنده معروف ایتالیایی، داستان نوشتم و بعداً فکر کردم که اگر آن را فیلمنامه بکنم بهتر است و دیگری باید نمایشنامه باشد و ... .
همتی اضافه کرد: من فقط مینویسم و این خود متن است که به من میگوید که چه کار بکنم یا نکنم. بنابراین خودم را محدود نمیکنم که آنچه مینویسم نمایشنامه باشد، فیلمنامه باشد یا چیز دیگری. این را بعد از نوشتن آن تصمیم میگیرم. به این سوال فکر میکنم که هر کدام از این 8 داستان که نوشته شده است، تبدیل به چه چیزی میتواند بشود. نوشتههای این کتاب، همه داستان بودند و دیگر به آنان دست نزدم. اساساً بعد از چند نمایشنامهای که توسط نشر نیستان، افراز و نمایش منتشر شده است، به واسطه تجربه، مسلطتر بودم و میتوانستم موضوع بهتری ارائه بدهم اما خود نوشتهها به من گفتند که به ما دست نزن و داستان بهتر است؛ بنابراین دیگر آنها را تغییر ندادم و تقدیم نشر نیستان کردم و با حمایت و استقبال مواجه شدم.
قاسمعلی فراست نیز دیگر سخنران این نشست بود که در سخنانی گفت: باید از اینجا شروع کنم که ادبیات داستانی ما خلاءهایی دارد. یکی از آن خلأها طنز در داستان است. داستانهایمان طنز ندارد و خشک است. کمتر داستانی وجود دارد که وقتی آن را بخوانیم، لبخند بر لبهایمان بنشیند و با طنز آن را جلو ببریم. وقتی داستانهای چخوف را میخوانیم، درست است که مضمونهای آن دردناک است اما خنده دلنشینی بر لب خواننده مینشاند و همین موضوع کار را راحتخوانتر میکند. این ویژگی چخوف در داستانهای معاصر ما خالی و به شدت کمرنگ است.
وی ادامه داد: این موضوع به این دلیل است که جامعه ما مسائل تلخی در اطراف خود دارد. هر چه قدر جدیتر میشویم، میبینیم که مشکلات زیاد باعث از بین رفتن طنز در داستان میشود. اگر به تمام نویسندههای طنز ما نگاه کنید، سوای هنرشان، یقین دارم که یکی از ویژگیهای موفقیتشان همین موضوع است چرا که با ذات و فطرت آدمها ارتباط دارد. کتاب آقای سیروس همتی این ویژگی را دارد. نیامده است که خواننده را قلقلک بدهد. یک وقت است که نویسنده مرا میخنداند اما مواقعی هست که مرا قلقلک میدهد که شاید بخنداند.
فراست تصریح کرد: داستان ننه کاراته این ویژگی را دارد که موقعیت آن، فرد را میخنداند و در طنز قرار میدهد. این موضوع یکی از ویژگیهای مهم کتاب است. این کتاب 8 داستان دارد و همگی با راوی اول شخص روایت شده است. همیشه داستان است که به من میگوید که چه جوری آن را بنویسم؛ کوتاه باشد یا بلند، رمان باشد یا داستان کوتاه و ... بنابراین خود داستان است که به من میگوید که راوی آن چه کسی باشد. برایم سوال است که با وجود این همه زاویه دید، چرا همه هشت داستان زاویه اول شخص دارند؟ آیا از منظرهای دیگر، امکان روایت وجود نداشت؟ این سوالی است که به ذهن من رسید. اگر به عنوان منتقد در داستان بگردم و ببینم که بهترین راوی در تمام داستانها، اول شخص است، باید به آقای همتی تبریک بگویم اما به نظر میرسد که در مواردی این چنین نباشد.
علی سلیمانی، کارگردان و بازیگر تئاتر نیز در سخنانی با اشاره به وجه شباهت خود با سیروس همتی در فعالیتهایش گفت: وقتی شروع به صحبت با سیروس میکنم، فقط دو سه کلمه فارسی حرف میزنیم و سپس به صورت ناخودآگاه آذری صحبت میکنیم. وقتی با دوستی با این نزدیکی مواجه میشوید که کار خاصی را دنبال میکند، هر قصه که میخوانید جغرافیا و دکوپاژ خاص خود را دارد. در این مورد که چرا اول شخص مینویسد باید بگویم که او میخواهد خودش را محور قرار بدهد. با خود فکر میکردم که اگر قرار بود این داستانها را من بنویسم، جور دیگری روایت میکردم. سیروس آدم آرامی است و اطرافش را به مناقشه نمیکشاند اما در مقابل من پر مناقشه هستم و دوست دارم که حرف خودم به کرسی بنشیند. سیروس دموکراتتر است و به خواننده اجازه میدهد که خودش تصمیم بگیرد و به همین دلیل خیلی درباره جزئیات توضیح نداده است. به همین دلیل دست مخاطب را باز میگذارد تا ذهنیت او را در داستان ببنید. این ویژگی ننهکاراته، ویژگی خاصی است. باید بگویم که شخصیت ننه کاراته، شخصیت خاصی است که در جوادیه، محل زندگیمان وجود داشت. در حقیقت او یک شخصیت واقعی است که در گذشتهها توپ بچهها را پاره میکرد و ... ذهنیت یک نوجوان از کسی که بازی او را به چالش میکشید، منفی است و به همین دلیل منطق این نگاه خیلی خوب در کتاب آمده است. سیروس همتی سعی دارد به همه افراد بها بدهد. برای مثال در تئاترهایش دیدهام که بعضی افراد را به گروه اضافه میکند. خب این موضوع باعث هزینه میشود چرا که دستمزد باید به آنان داد. او میگوید که دوست دارم این شخص جدید با ما باشد و در فضایی جدید قرار بگیرد. او اساساً معلم است و افراد را فارغ از دستمزد و مشارکت و ... در معرض آموزش قرار میدهد.موضوع تعلیم و تعلم در کتاب او نیز جاری است. به او تبریک میگویم که کتابش را به گونهای نوشته است که برای هر مخاطب با هر سنی، قابل خواندن و لذت بردن است.
سیروس همتی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به استفاده از راوی اول شخص در داستان گفت: وقتی یک داستان را مینویسم، از سه منظر اول شخص، دوم شخص و سوم شخص مفرد آن را مینویسم. اولین کسی که آن را میخواند همسرم است و نفرات بعدی مانند آقای سلیمانی، آقای پورزند و ... آن را میخوانند. این افراد به من اطلاع میدهند که از میان این 3 گزینه، کدامیک بهترین است. این دوستان در انتخابهایشان به من گفتند که اول شخصها بهتر هستند؛, بنابراین استفاده از این راوی به این دلیل است که تکنیکیتر یا فنیتر است. حال اگر این آراء به این گونه باشد که بگویند دوم شخص بهتر است، همان را انتخاب خواهم کرد. آرا را جمع میکنم و در نهایت میبینم که اکثریتشان معتقد هستند که از نظر یک خواننده، اول شخص بهتر است. به شدت تلاش میکنم که از این فضا بیرون بیایم و دوم شخصهای بهتری بنویسم تا آن انتخاب شود. شاید نتوانم که از دوم شخصها آن فضا را برای مخاطب ترسیم کنم. امیدوارم که با تلاش فنی این موضوع را بتوانم حل کنم.
علی یعقوبزاده، دیگر مهمان این جلسه بود. او درباره این کتاب گفت: دوستی من با آقای همتی به فیلم «سفر به چزابه» در 26-27 سال پیش برمیگردد. خواندن متون وی از گذر تجربیاتش به ما کمک میکند که راحتتر بتوانیم قصههای وی را درک کنیم. در کارهایی که با همدیگر بودیم، نگاه مینیمال وی در تئاتر، تلویزیون و ... باعث شده است که بسیار گزیده و فشرده شده به این سمت برود. این موضوع از جهتی مثبت است و از جهتی منفی است. طبیعتاً قصه کوتاه گذری در لحظه است و خیلی وسعت پیدا نمیکند. طبیعتاً نگاه بازیگری وی موجب شده است که قصههای وی دیالوگمحور باشد. به همین دلیل کلمات استفاده شده خیلی راحت در دهان مینشیند و انگار بارها و بارها آن را میخواند و اجرا میکند. یاد قطعهای در رادیو افتادم که مربوط به تحلیل آناکارنینا نوشته لئو تولستوی بود. در این جلسه یک خانمی بلند میشود و خطاب به نویسنده میگوید که شماها خیلی بیرحم هستید. شخصیتی را خلق میکنید، با او زندگی میکنیم و احساساتش را میگیریم اما ناگهان او را میکشید. شما به احساس مخاطبان اهمیت نمیدهید. تولستوی در جواب این خانم میگوید که من خیلی با آناکارنینا صحبت کردم و سعی کردم که او را منصرف کنم اما در نهایت کاری را انجام داد که میخواست. من نتوانستم که او را منصرف کنم. چیزی که به ذهنم رسید این است که تجربه وی در حوزه تئاتر و تلویزیون، نوشتههایش را تصویریتر کرده است و شاید این را عیب بدانم. بدین معنا که تصاویر خیلی دکوپاژ شده هستند. او میگوید که فقط این صحنه را ببین در حالی که در نوشتههای دیگر نویسندهها، تصویر کلی و جزئیاتی از کار را میدهند. نگاه ایشان باعث شده است که شما چیزی را ببینید که او میخواهد. این موضوع میتواند یک حُسن باشد و یا یک عیب باشد. این ویژگیکار وی است که خیلی شسته و رفته به سمت کاری که میخواهد میرود. همچنین داستان کوتاه تصویر است نه تفصیل. ما فرصت تفصیل نداریم. خوشحال هستم که وقتی تماشاگر این داستان را میخواند، خنده بر لبهایش مینشیند. در حقیقت موقعیت است که برای من نشاط میآورد نه این که بخواهد با زور مرا بخنداند. این ویژگی را در آثار عزیز نسین دیدهام. همچنین نگاه طنز اجتماعی آل احمد و جمالزاده در قصههایشان داشتند نیز چنین است. شناخت آقای همتی کمک میکند که قصه را بهتر بفهمیم. توقفها و مکثهایی که در داستان ایجاد کرده است، داستان را پختهتر کرده است.
مظفر شجاعی قائم مقام انتشارات نیستان ضمن اشاره به انتخاب نوع قطع کتاب توسط ناشر گفت: میخواهم یک نکته کوتاهی در موضوع داستان کوتاه به صورت کلی بگویم. آنچه که در افکار مردم مرسوم است این است که فکر میکنند که شروع کار نویسندگان از داستان کوتاه است تا به رمان برسند. در حقیقت فکر میکنند که داستان کوتاه نوشتن، دستگرمی است. خود نویسندگان هم این باور را دارند که شاید داستان کوتاه نوشتن خیلی مهم نباشد و رمان مهمتر است و تاثیر بیشتری دارد. حقیقت این است که جمع و جور کردن داستان کوتاه سختتر از رمان است و شاید رمان نوشتن راحتتر باشد. به همین دلایل در مجموع، مخاطب داستان کوتاه کمتر است و با کم مخاطبی روبهرو است.
وی ادامه داد: این موضوع در حدی است که در مقطعی به عنوان ناشر در استقبال از پیشنهاد نویسندگان میگفتیم که داستان کوتاه را برای چاپ قبول نمیکنیم اما در جلسات و تحلیلهایی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که این موضوع اشتباه است و اگر از نظر اقتصادی تا مدتی مشکل داشته باشد و گردش اقتصادی نداشته باشد، اهمیت داستان کوتاه چه از نظر تاثیرگذاری و چه از نظر مطابقت با زمان بسیار بیشتر است. اکنون افراد حوصلههای آنچنانی ندارند و به کوتاه نوشتهها علاقهی بیشتری است.
شجاعی ادامه داد: باید با کمی صبر و حوصله، مخاطب را با داستان کوتاه آشتی بدهیم و اگر گردش اقتصادی آن کم است، با ترویج مساله و کارهای برجسته از نویسندگان مشهور و تازهکار، انرژی بیشتری روی این کار بگذاریم تا جای خود را باز کند و از نظر تکنیکی و محتوا تاثیر خود را بگذارد. از این فرصت استفاده می کنم تا از نویسندگان باتجربه و صاحبنام دعوت کنم که دوباره به داستان کوتاه رجوع کنند و با داستانهای خوبشان مخاطبان را جمع کنند و این گونه ادبی جایگاه خود را پیدا کند. ما قبلا نیز تجربه نشر داستان کوتاه را داشتیم. از آقای فراست، امیرخانی، سید مهدی شجاعی و ... داستان کوتاه داشتیم. همچنین از نویسندگان کار اولی داستان کوتاه خوب داشتیم. برای مثال داستان «بحران عروسکی» جز نامزدهای بهترین کارهای دفاع مقدس است که جز کار اولیهای ما به حساب میآید. البته از نظر مخاطب و فروش، این گونه ادبی جایگاه خود را نداشته است و امیدواریم با این کار و حرکت اوضاع بهتر بشود و سلیقه مخاطبان به این سمت سوق پیدا کند. میزان فروش کتاب ننه کاراته در همین مدت چاپ بسیار خوب بوده است و بیش از حد انتظارمان بود.
انتهای پیام/