دست به قلم شدن فرهاد مهندس‌پور

دست به قلم شدن فرهاد مهندس‌پور

فرهاد مهندس‌پور پس از مدت‌ها بر نمایش «روز عقیم» حسین کیانی یادداشتی نگاشته است که واژگان آن می‌تواند برای برخی تفسیر باشد.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

نخست درباره دست به قلم شدن‌های مهندس‌پور شایغات بسیار است. برخی می‌گویند یادداشتی از او باعث کار نکردن یک پیشکسوت تئاتر شد، پیشکسوتی که دین استادی بر بخش قابل‌توجهی از بدنه تئاتر کشور داشته است. درستی یا نادرستی آن را می‌توان بعدها از خود او پی‌جو شد. اینکه آیا او در کار نکردن آن پیرمرد دخیل بوده یا خیر.

بازخوانی واقعه نیز به زمانی بازمی‌گردد که مهرداد رایانی‌مخصوص در برنامه «چشم شب روشن»، در گفتگو با نصرالله قادری، درباره دعوت از سمندریان برای اجرا در تئاتر شهر می‌گوید «ایشان پاسخ داد کسی به من نقدی کرده است و من که 70 و چند سال سن دارم، با اینکه تا به حال 12، 13 نمایش بیشتر اجرا نکرده ام می خواهم باز هم وسواس به خرج بدهم. خودم هنوز در این باره به نتیجه نرسیده ام. کسی مرا نقد کرده و این نقد هنوز در گوشم مانده است. پرسیدم چه کسی؟ گفت آقای فرهاد مهندس پور سال 83 در جشنواره 23 تئاتر فجر به من گفت شما به روز نیستی و فرد قدیمی هستی که باید اجازه بدهی جوان‌ترها بیایند و دیگر دور، دور شما نیست.»

دوم با این حال، پس از سال‌ها مهندس‌پور بار دیگر دست به نقد شده است و از نمایش «روز عقیم» حسین کیانی گفته است. نمایشی که تابستان آرامی در گیشه سپری کرد؛ اما از منظر ممیزی‌ها بسیار پرتلاطم دنبال شد. نمایش که به موضوع آتش زدن «شهر نو» اشاره داشت، از دید بازبینان اداره کل نظارت و ارزشیابی نیازمند تغییرات عمده بوده است. این در حالی بود که «آینه‌های روبه‌رو» محمد رحمانیان وفادار به متن بهرام بیضایی بی‌کم‌وکاست روی صحنه می‌رفت.

کیانی آن روزها دست به قلم بود و اعتراضات خود را علنی می‌کرد. همان‌طور که در آستانه فجر جشنواره را تهدید به خروج از جشنواره کرده بود و باعث شد مهندس‌پور برای او نامه‌ای نسبتاً دلجویانه بنگارد. وضعیت اما ادامه‌دار است. اواخر شب گذشته مهندس‌پور بار دیگر به دنیای نقد ورود کرد و درباره نمایش حسین کیانی یادداشتی نگاشته است. اگرچه به نظر می‌رسد این یادداشت محصول همان اتفاقات ممیزی و گلایه کیانی از دخالت‌های نهادهای نامرتبط با تئاتر بوده باشد.

مهندس‌پور در این مرقومه می‌نگارد:

«حسین کیانی استعاره «روز عقیم» را از آیه 55 سوره حج در قرآن کریم به وام گرفته است.

و لا یزال الذین کفروا فی مریه منه حتی تاتیهم الساعه بغته او یاتیهم عذاب یوم عقیم. الحج. آیه 55

آنان که کفر ورزیده‌اند همواره در تردیدند تا به ناگاه پایان آنان فرا رسد یا رنجِ روز بدفرجامی‌شان.

واژه «عقیم» یک بار دیگر در آیه 41 از سوره الزاریات تکرار شده است که در آن به عاد فراخوانده شده که «ریح العقیم» بر آنان فرستاده خواهد شد. حسین کیانی استعاره «ابتر بودن»، «سترونی» و در‌هم‌کوفتگی کاراکترهای نمایشش را با آوردن «روز عقیم» پیشینه و پشتوانه‌ای مذهبی داده است. خاستگاه گروهی که حسین کیانی به آنان پرداخته، به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد و داستان نمایش درباره سه زن است که از محله بدنام آن روزگار گریخته‌اند و برای نجات چشم امید به یاری مردی با نام کریم دارند که منتظر رسیدن اویند. این سه زن که مظهر سترونی زندگی خویش‌اند، در روزگار به سر آمده‌شان، آنچنان ناکامی و سختی و مرارت کشیده‌اند که مفهوم زندگی و زنانگی و ازدواج و خانواده و مهر و زایش را گم کرده‌اند و اکنون با پرخاش و تندی به همه چیز می‌نگرند و در وضعیتی گرفتار آمده‌اند که نه فهمی از آن دارند و نه راهی برای گریز یا دانایی می‌یابند.

 حسین کیانی بی‌پرده و صریح این «حقیر نگاه داشتگی» و استضعاف کاراکترهایش را نشان داده است و گاه به آنان اجازه داده که از دریچه تنگ نگاه‌شان به بررسی فلاکت خود بپردازند، و گاهی حتی خود را بی‌تقصیر قلمداد کنند یا با پرخاش به همدیگر، در این خیال باقی بمانند که می‌توانند با انداختن تقصیر به گردن دیگری، خود را خلاص کنند؛ ولی چه فایده که آنان در همین موقعیت اکنونی‌شان نیز کورکورانه چشم امید به مردی (کریم) دارند که کمی مانده به پایان نمایش درمی‌یابند او دروغگویی است که خود را انقلابی و مصلح جا زده و از دریچه پنجره می‌بینند که مردمِ انقلاب، در پی او هستند تا درست از نادرست معلوم گردد. حسین کیانی این استیصال و درماندگی کاراکترهای مفلوکش را به «یوم العقیم» پیوند داده تا به تماشاگرانش گفته باشد که این داستانی است کهن و عبرت آمیز. مفهوم اخلاقی نمایش «روز عقیم» در خلال آرزوها و ناکامی‌ها و گرفتاری و نکبت و پرخاش کاراکترهایش، عبرتی است که درونمایه نمایشنامه بر اساس آن نوشته شده است.

از سویی دیگر باید به یاد داشته باشیم که حسین کیانی یکی از نمایشنامه‌نویسان امروز ایران است که به جریان تئاتر اجتماعی ایرانی اهتمام دارد  و یکی از کسانی است که با نگاه به آنچه که تاکنون نوشته و کارگردانی کرده است، می‌تواند امید تئاتر ملی، تئاتر زندگی امروز و ایرانی امروز باشد. اگر بخواهم به جزییاتی در اجرا بپردازم بسزاست بگویم که بازیگران گاه فراموش می‌کنند که حتا در تندی‌ها و پرخاش‌های کاراکترها، نباید فراموش کنند که بلندی صدایشان بیش از آن است که فضا و موقعیت کاراکترها بطلبد و شاید از همین روست که نجواها و سرکوفتگی کاراکترها، به فرمی شعارگونه بدل می‌شود و چه‌بسا زمینه این سوء‌تفاهم را ایجاد کند که تاکید نمایش بیش از این‌که بر بازنمایی زندگی تباه شده کاراکترها باشد، بیانیه صادر کردن است و این البته نقصی است که با توانمندی بازیگران، به سادگی برطرف خواهد شد.»

سوم آنچه در نوشتار مهندس‌پور قابل‌توجه است ریشه‌یابی نوشتار کیانی در تعاریف قرآنی است. این شروع با وجود آن سه نامه ردوبدل شده کمی جالب به نظر می‌رسد. گویی وجود نهادهای نامرتبط صحت داشته است و این یادداشت در پاسخ به شبهات آنان‌ است. شبهاتی که می‌تواند با بیان جملاتی چون «این نمایش علیه انقلاب است» یا «کیانی با نظام زاویه دارد» همراه بوده باشد. هیچگاه از محتوا و هستی این نهادها سخن به میان نیامده است؛ اما گویی مهندس‌پور در مقام یک استاد تئاتر ظهور می‌کند تا خوانشش کیانی و نمایشش را از برهوت نجات داد، برهوتی که بارها و بارها او را تحت فشار قرار داده است.

با این حال مهندس‌پور چندان به مسائل فنی نمایش کیانی ورود نمی‌کند. او روی شخصیت‌ها متمرکز می‌شود و از کنش‌های اشتباهشان سخن می‌گوید. شاید برخی جملات این نوشتار بتواند مخالفان مهندس‌پور را راه بیاندازد. برای مثال تعریفی که او از شخصیت «کریم» دارد.

اگر یادداشت مهندس‌پور به مسائل فنی ورود می‌کرد آنگاه می‌شد به چرایی حضور «روز عقیم» در بخش بین‌الملل پرداخت، جایگاهی که چندان برای برخی پیش‌بینی‌پذیر نبود. نمایشنامه عصبی کیانی با ریتم کند و داستانک‌هایی دنبال می‌شود که ناگهان در یک چرخش 180 درجه‌ای به هیچ کار نمی‌آید. نمی‌شود برچسب مدرن بودن بدان زد و باید گفت همانند کهنه بودن سمندریان، اثر کیانی نیز در اجرا نخ‌نما بود.

در یادداشتی نگاشته بودم «نود دقیقه زمان نیاز است تا دریابیم این سه زن چه تفاوت درونی با یکدیگر دارند. انگار همه چیز از اول سر گرفته می‌شود. زمانی که مرگشان مسجل می‌شود لب به سخن می‌گشایند از خودشان می‌گویند. از عشق و گذشته می‌گویند. قصه تعریف می‌کنند و از شرایط مردن آگاه می‌شوند. وضعیت زمانی بدتر می‌شود که پری یک‌باره، بدون نشانگانی در اجرا و صحنه از مرده بودن شخصیت‌ها آگاه می‌شود. نمایش از هم می‌پاشد. اینجاست که «دیگران» در ذهن زنده می‌شود. فضاسازی نمایش به قدری غرق در بلبشوی ابتدایی است که فراموش می‌کند نشانگان مردن و مرگ را از همان ابتدا جانمایی کند. باز یک غافلگیری، همانند بسیاری از متون ایرانی. همه چیز همانند معجزه ناگهان ظاهر می‌شود. وضعیت بدتر هم می‌شود، آنجا که یکی از علائم مرگ را عدم تأثیر تریاک و مشروب بر بدن می‌دانند. پرسش در اینجا مطرح می‌شود که چطور در ابتدای نمایش نئشگی و مستی شخصیت‌ها را درگیر خود می‌کرد؟ آیا عدم تأثیرگذاری نمی‌توانست دلالت خوبی برای گره‌گشایی مرگ باشد؟ اصلاً تلفن قرار است موتیف چه چیزی باشد؟ این چه کسی است که به جهان مردگان تماس می‌گیرد؟ چرا تلفن را مخفی می‌کنند؟ تلفن چه خطری برای شخصیت‌ها دارد؟»

چهارم پاسخ به پرسش‌هایم می‌توانست روشن کند چرا باید «روز عقیم» در یک رقابت قرار گیرد و مهندس‌پور در یادداشت خود به هیچ‌یک از آنان پاسخ نداده است. پاسخ را جایی نیافتم.

البته این نوشتار را باید به فال‌نیک گرفت. نوشتن درباره یک نمایش شروع گفتگو است، گفتگویی که شعار جشنواره است و به نظر می‌تواند برای شروع باشد. باید به یاد داشته باشیم همواره مهندس‌پور و شخصیتش برای مخالفانش وجوهی ضدگفتگو داشته است. او هنوز یک معماست و این یادداشت بر ابهاماتش می‌افزاید؛ اگرچه واژگانش روشنگرند و نیاز به تفسیر برای آنانی ندارد که او را می‌شناسند.

همه چیز با یک گفتگو می‌تواند اوج گیرد؛ روزی که مهندس‌پور لب به سخن می‌گشاید و از امروز خود می‌گوید.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران