۲۴ رباعی برای مردم ایران: «در دولت عدل، حال ملت خوب است»
یکی از شاعران کشور تازهترین سرودههای خود را به تجدید میثاق ملت سربلند ایران با امام(ره)، انقلاب و رهبری اختصاص داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، رضا اسماعیلی، از شاعران کشور، همزمان با راهپیمایی مردم در پاسخ به اغتشاشگران، تعدادی رباعی را به این موضوع اختصاص داده که به این شرح است:
«از جملهى چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک می کند، بهبود معیشت مردم است. «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا». جامعهاى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمی کند. فقر، انسان ها را به فساد می کشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشه کن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید به طور جدّى در برنامههاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمداللَّه مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.» (از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 23 اردیبهشت 1393)
1
ما شیعه حیدریم و عزت با ماست
فرزند حماسهایم و غیرت با ماست
در دایره عدل علی می چرخیم
تا حشر، تبسم عدالت با ماست
2
هر آینه، گفتن از عدالت خوب است
با عدل، امارت و حکومت خوب است
در سایه عدل، زندگی شیرین است
در دولت عدل، حال ملت خوب است
3
جز عدل، کتاب دیگری ما را نیست
گلواژه ناب دیگری ما را نیست
برخاستهایم، تا به پا گردد عدل
جز عدل، حساب دیگری ما را نیست
4
انسان گرسنه، درد را میفهمد
دستان فقیر مرد را میفهمد
شرمندگیِ سفره خالی از نان
در آینه، آه سرد را میفهمد
5
ای کاخ نشینان! به خدا برگردید
از کاخ، به سوی کوخها برگردید
از شورش پابرهنهها در عالم
گردیده قیامتی به پا، برگردید
6
ما مردم زخم خورده بیداریم
برخاستهایم اگر که ما، حق داریم
خواهان عدالتیم و خصم فتنه
از دشمن ملت و وطن بیزاریم
7
ما پیرو خاندان عصمت هستیم
لب تشنه زمزم عدالت هستیم
مُردیم به زیر بار ناکامیها
خواهان رسیدگی به ملت هستیم
8
قربان امام و حرفهای نابش
قربان دلِ شکسته بی تابش
بُردیم ز یاد حرفهای او را
کردیم به چارچوب نسیان قابش!
9
در شهر، ترقص تجمل تا کی؟
از دیدن اختلاس، قُل قُل تا کی؟
بردند تمام هستیِ مردم را
خون خوردن و روزه تحمل تا کی؟
10
برگرد ز حرص و آز، آقازاده
با خلق خدا بساز، آقازاده
شد صورت خلق، سرخِ سیلی از فقر
برخیز ز خواب ناز، آقازاده
11
در شهر هزار کاخ و ویلا داری
در بانک، حسابهای بالا داری
با پولِ نزول، خیریه میسازی
روی سر پابرهنگان جا داری!
12
ای حضرت مُستطاب! پیش از آن که...
شیرازه انقلاب پیش از آن که...
عفریته فقر، عِرض مردم را برد
برخیز هلا ز خواب، پیش از آن که...؟!
13
باهوشی و دانش اداری داری
در حَلق، زبانِ چرب؟ آری، داری
با تک تک پابرهنگان این شهر
میدانم، عکس یادگاری داری!
14
دوران خوشی است، بیرگی، بیدردی
با پول بدون رنج، دنیاگردی
وقتی که کسی نیست بپرسد از تو:
«آقای رئیس! از کجا آوردی؟!»
15
خوش باد تو را درونِ این آبادی
با پولِ گرسنگان، بساط شادی
گفتند به تو: فرازِ چشمت ابروست؟!
لعنت به پرنده! مرگ بر آزادی
16
حرفای قشنگ میزنی، این کم نیست
بر آینه سنگ میزنی، این کم نیست
در شهر به مغز مردم بیچاره
هر روز کلنگ میزنی، این کم نیست!
17
تو نابغهای، ملت ما میداند
هر کس که نشسته با شما میداند
در صنعت اختلاس فردِ فردی
این حُسن تو را «راز بقا» میداند!
18
تو نوکر مردمی، ز حالت پیداست
در شهر، ز بوی قیل و قالت پیداست
تو حرف دلِ گرسنه را میفهمی
از جاه و جلال بیزوالت پیداست!
19
در شهر، عزیزِ دل! قیامت کردی
به مردم ناامید، خدمت کردی
در بین برهنگانِ تیپا خورده
تن جامهای از «شعار»، قسمت کردی
20
جنتلمن و باکلاس و دلبندی تو
در دادن وعدهها، توانمندی تو
در پشت شعارِ «زنده بادا مردم»
بر ریش تمام خلق، می خندی تو!
21
ماییم و ولایت علی، بسم الله
همسایه عزت علی، بسم الله
همسنگر غیرت ابوذر مردان
سرباز عدالت علی، بسم الله
22
وقت است دو باره دل به دریا بندیم
ما لشکر قطرهها به هم پیوندیم
دریا بشویم اگر، به جا میمانیم
بر نسل سراب، راه را میبندیم
23
با دشمنان انقلاب:
ماییم همان ملت پیروزی که...
آن ملت فاتح و ستم سوزی که...
کردیم قیام و سرنگون شد طاغوت
ای قوم! بترسید از آن روزی که...؟
24
ما زاده عشق و وارثان دردیم
در سینه دلی حماسه خوان پروردیم
گر فتنه ببارد و ورق برگردد
هیهات اگر ز راه حق برگردیم
انتهای پیام/