روایتی کوتاه از بزرگمردی کوچک؛ به یاد حافظ ۱۲ ساله قرآن و نخبه استان اصفهان+تصاویر
۱۲ سال بیشتر نداشت، حافظ کل قرآن و از نخبگان استان اصفهان که اخلاقی سرآمد و دل بزرگی داشت و نبودش این روزها برای جامعه قرآنی اصفهان غمانگیز است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، هنوز سجادهاش در اتاق پهن است، بوی ناب عشق میدهد، عشق به پروردگاری که خیلی زود دستان کوچکش را به سمتش دراز کرد و راهی شد؛ لبخند او را میتوان در آسمان دید.
رضا شریف حافظ کل قرآن بود و این انس با قرآن چنان در زندگی او نقش بسته بود که آنگونه که دوستانش میگویند میشد او را نمونه یک نخبه قرآنی دانست، تلاش و پشتکار او در زمینههای دیگر زندگیاش نیز تجلی کرده و از نور قرآن تأثیر گرفته بود، در درس و اخلاق او را به الگویی برای همسالانش بدل کرده بود. جهد او در ورزش نیز قابل توجه است، آنگونه که در شنا دارای رتبه و در والیبال و اخلاق شهره بود.
هنوز داغ فقدان «رضا شریف» برای نهتنها خانواده و نزدیکانش، که برای جامعه قرآنی و دوستانش تازه است. رفتن او نزد پدر و مادر داغدیده سخت تر از آن چیزی است که فکرش را میکنیم.
عباس شریف پدر این نخبه قرآنی، با وجود آنکه هنوز داغدار فرزند خود بود با آغوش باز ما را پذیرفت و با صبر بسیار به پرسشهای ما پاسخ داد.
تسنیم:آشنایی رضا با قرآن از چه زمانی صورت گرفت؟
شریف: مادرش برای او دائمالذکر بود و از قبل از تولدش تا هنگامیکه به دنیا آمد مادرش ختم قرآن میکرد تا به دنیا آمد که تا کنون این توفیق ادامه دارد.
تسنیم:تأثیر ختم قرآن پیش از تولد و پس از آنکه پا به این دنیا گذاشت مشخص بود؟
شریف:وجود او برکت بود، تنها برکت مادی نبود، ما را به حوزههایی که خودش با خدایش دنبال میکرد هدایت کرد، برای ما مسجد و عزاداری حسینی و گشت و سفر و دعا و قرآن و رکوع و سجده و زندگی بود، در تمام طول زندگی همواره با خدا بود.
حدود 3 سال داشت که برکت وجود او ما را به زیارت خانه خدا برد، در همین سهسالگی طواف کرد و نماز طواف را در مقام ابراهیم خواند سعی صفا و مروه را کامل به پایان رساند و عرفات مشعرالحرام و منا و رمی جمرات را هم تجربه کرد. در مسجدالحرام بعد از مراسم به جمع قاریان و اطفال آنجا رفت و با آنها قرآن و نماز خواند.
تسنیم: از چه سنی شروع به حفظ قرآن کرد؟
شریف:از سالهای اولی که شروع به صحبت کرد به حفظ قرآن با زبان بچگی خود میپرداخت، از پنجسالگی بهطور جدی به حفظ قرآن پرداخت، در 10 سالگی حفظ را تمام کرد. او هم نخبه درسی بود، هم نخبه ورزشی و برای آنکه همه ابعاد را حفظ کند فرصت نمیکرد که همه وقتش را بگذارد تا در یک یا دو سال قرآن را حفظ کند، بدین جهت در 10 سالگی حافظ قرآن شد و که البته درک و فهم تفسیر و مفاهیم قرآن را هم رها نمی کرد و در دو سال اخیر دو روز هفته را به مباحثه و تحصیل حاصل تکرار حفظ قرآنش در مسجد یا جامعه القرآن به اساتیدش اختصاص داده بود و قرار بود 26 شهریور برای اخذ مدرک بین المللی حفظ قرآن برود که اجل فرصت به او نداد.
تسنیم: تجلی قرآن در زندگی او به چه صورت بود؟
شریف:در عین بچگی انسان بزرگی بود که ما او را در زمان حیاتش درک نکردیم، انس او با قرآن سبب شد تا خصوصیات اخلاقی خدایی پیدا کند، قرآن را که با او نگاه کنیم شاهد تجلی کلمه به کلمه قرآن در رفتارش بودیم، در خانه و در ماشین و قبل و بعد از ورزش ذکر و کلامش قرآن بود.
دوستانش را به مسجد میبرد تا انس با قرآن و معبودش را به آنها بیاموزد، از 5 سالگی نمازش ترک نشد، امسال بهجز یک روز که در سفر بود تمام روزههایش را گرفت، بسیار رئوف و بخشنده بود و زود میبخشید گرچه به خاطر قرآنی که خدا در سینهاش قرار داده بود از برخی آزار میدید در حدی که می گفت به کسی نگویید من حافظ قرآن هستم.
تسنیم: دلیل این آزارها چه بود؟
شریف: همانگونه که در قرآن گفته شده خود قرآن مهجور و غریب است، زمانی که برای مسابقات متعدد و مختلف او را میبردند، مورد حسادت معدود خانوادههای غیرقرآنی قرار میگرفت و برخی از آنها او را آزار میدادند و همانطور که نقل شده زمانی پیامبر از قبرستانی عبور می کردند و فرمودند بیش از نیمی از این درگذشتگان در اثر چشم دیگران از دنیا رفتهاند، در مورد او خیلی از افراد از جمله بعضی علما و اساتیدش گفتند که بسیاری تحمل نکردند که او در این سن نخبهای در تمام ابعاد باشد.
تسنیم: جواب او در مقابل آزار دیگران چه بود؟
شریف:اگر کسی او را آزار میداد سریع میگذشت و حتی هدیه برایش میبرد، پول میگرفت و برای آنها غذا تهیه میکرد، اعتمادبهنفس زیادی داشت و هر کسی کاری در مدرسه داشت به سراغ رضا شریف میآمدند، کار خوب و حتی دادخواهی از طریق او مطرح میشد، او نماینده کسانی بود که نمیتوانستند خوب صحبت کنند. اشتباهش را زود جبران میکرد و به راستی و درستی حتی در مواقعی که فکر میکرد به ضررش هم تمام شود پایبند بود، از نافرمانی از دستورات معبودش بیمناک بود، سریع در جلب رضایت پدر و مادرش میکوشید و تحمل ناراحتی آنها را نداشت، به عفاف و حجاب زنان و دختران اهمیت و ارزش زیادی میداد و او را خوشنود میکرد.
تسنیم:دیگران نیز تأثیر قرآن در رفتار او را درک میکردند؟
شریف: بله، او قرآن که میخواند با تمام وجودش آنرا درک میکرد و این را بهخوبی میشد درک کرد، مدیر مدرسهاش میگفت هنگامیکه من سخنرانی میکردم او داوطلب میشد تا آیات قرآن مربوط به کلام من را بگوید. مدیریت جامعه القرآن، استاد میرسعیدی میگفت "من شاگردان بسیاری داشتم اما دوست داشتم این حافظ قرآن را خودم آموزش دهم آن هم به دلیل ادب و خلوص این نوجوان که همه جذب او میشدند".
تسنیم:ارتباط او با ائمه اطهار به چه صورت بود؟
شریف:وقتی به دنیا آمد آرزوی ما از خدا این بود که او را قرآنی کند و آن را آنگونه کند که خودش میخواهد هدایت کند، بسیار عاشق امام حسین (ع) بود، به اقامه نماز اول وقت و به حضرت زهرا(س) عشق میورزید و آخر تشهدهایش حتماً سلام بر حضرت زهرا(س) را میخواند. در مراسم عاشورا و تاسوعا از حال میرفت، شبهای دهه محرم به سینهزنی اهمیت میداد و مساجد مختلف مسیر عزاداری را میرفت.
تسنیم:علاقه او غیر از درس و قرآن و ورزش به چه چیزهایی دیگری بود؟
شریف:یک بسیجی ولایی بود که مطالعات زیادی داشت، به مادرش گفته بود حدود 2000 کتاب خواندهام، بیشتر به کتابهای دفاع مقدس و عرفانی علاقه داشت و زندگینامه شهدا را میخواند، سرداران جنگ را خوب میشناخت، اشتباهاتی که در مورد سرداران در فیلمها و برخی نوشتهها بود را متذکر میشد، برخی کتابها را چندین بار میخواند، از کارهایی که دوست داشت تبدیل وصیتنامه شهدا بهصورت مقتل و دکلمه بود، وصیتنامه شهدا را میخواند و اشک میریخت.
شهید حججی را که دید آرزوی شهادت کرد، اما خدا از راه دیگری او را برد که حکمت اوست، برای این شهید بسیار اشک میریخت و سعی میکرد که ما متوجه ناراحتی او نشویم اما آنچنان در غم این شهید متأثر بود که کاملاً قابل مشاهده بود.
تسنیم:برنامه زندگیاش به چه صورت بود؟
شریف:برنامهاش به این ترتیب بود که شب حدود ساعت 7 به رختخواب میرفت و حدود ساعت 5 بلند میشد و نماز صبح را اول وقت میخواند، بعد از صبحانه حدود یک ساعت و نیم تا دو ساعت قرآن میخواند و تجدید حفظ و دوره میکرد، در راه مدرسه در ماشین قرآن میخواند و دعا میکرد، به دعای عهد و معراج و زیارت عاشورا بسیار علاقه داشت، بسیار امام زمان (عج) را دوست داشت و با یاد ایشان و جدشان امام حسین (ع) و عمویشان حضرت عباس تنفس و زندگی میکرد و به تعقیبات بعد از نمازهایش به ویژه به تسبیحات حضرت زهرا (س) عشق میورزید و مکرر میگفت به من مهلت دهید که خداوند با قرآنش با بندهاش حرف میزند و بنده با دعا با خداش.
در مدرسه تنظیم کننده مراسم صبحگاه بود، اگر مراسمی بیرون مدرسه داشتند او را برای تهیه مقاله میخواستند هیچگاه احساس ضعف نمیکرد و برای نوشتن مقاله و تبدیل کتاب به سناریو و فیلمنامه توانایی و اعتماد به نفس بالایی داشت، گروه تشکیل میداد و نقشها و موضوعات را بهصورت بازی و نقش اجرا میکرد، احساس کمبود نمیکرد و بسیار قدرتمند بود.
هر روز یا یک روز در میان برای نماز به مسجد میرفت و دوستانش را به مسجد میبرد و دوستانش را به نماز جماعت تشویق میکرد، سپس به زمین ورزش میرفت و با دوستانش ورزش میکرد، اگر در مسجد تنها بود تمرین حفظ قرآن میکرد، هر روز برنامه حفظ قرآن و یک روز در میان ورزش میکرد.
روزهای پنجشنبه و جمعه برنامهاش را آزاد گذاشته بود و تنها حفظ قرآنش را در این دو روز ترک نمیکرد، برنامهاش را بهگونهای انجام میداد که در روزهای کاری هفته کارش تمام میشد و برای روزهای پایانی هفته چیزی نمیگذاشت، به نماز جمعه بسیار علاقه داشت و در نماز جماعت علاقه داشت به صف اول برود.
تسنیم:هدایت شما و شیوه تربیتی شما در مورد او چگونه بود؟
شریف: در طول زندگی همیشه با ما بود و چون تنها فرزندی بود که کنارمان داشتیم به انتخاب و شخصی و هویت اسلامی شخص و خانواده دوستان و رفتارش نظارت داشتیم، همیشه دقت میکردیم که به کجا رفتوآمد میکند، از دیدنیها و تفریحات و مکانهایی که گناه بود و نام خدا نبود او را دور میکردیم. ما هر قدر توان داشتیم در تربیت او امر خدا را انجام دادیم، هر جا کوتاهی کردیم در توان ما نبوده است.
تسنیم:داستان فوت این جوان نخبه قرآنی چیست؟
شریف:شب سوم ذیالحجه 1438 ضمن اعلام اینکه مدرسه ما تکلیف کرده که چهارم شهریور باید به مدسه برویم از ما خواست تا او را روز جمعه برای تفریح با دوستانش بیرون ببریم و عصر دوم شهریور قرار گذاشت که فردا صبح برای تفریحی او را همراهی کنیم. آن شب به گفته خودش حدود دو و نیم ساعت بیشتر نخوابید، 4 صبح ما را بیدار کرد و آماده شد، وسایل ورزش و والیبال و شنا را در کیفش گذاشت، به دانشگاه بردمش، با دوستش تمرین والیبال و تیراندازی کرد، خواست تا او را بهجایی ببرم که آب باشد، از شهر بیرون رفتیم، هفته قبل تحت حفاظت در زایندهرود شنا کرده بود، همانطور که گفتم مدال شنا داشت ولی چون دوستش همراه ما بود این بار برای شنا به زایندهرود نرفتیم، از شهر بیرون رفتیم تا بعد از سمیرم به محلی به نام "بیبی سیدان" رسیدیم، آب "چشمه ناز" از آنجا عبور میکند که این مکان را به محلی برای گردشگری بدل کرده است.
البته بیشتر این آب را برای بردن به مزرعه پرورش ماهی کانالکشی و به این مزرعه ماهی بردهاند و رودخانه حداکثر حدود 25 سانتیمتر آب دارد و آبی که عبور میکند تا نیمه ساق کودکان هم نمیرسد، رضا و دوستش در آب راه میرفتند به خروجی سرریز آب آن مزرعه پرورش ماهی در بستر رودخانه رسیدند، فردی چند تکه سنگ گذاشته بود که بخشی از آب راکد شود، رضا و دوستش کیارش درحالیکه راه میرفتند به بعد از این سنگ رسیدند، رضا به کیارش گفت "بیا اینطرف سنگ" و تا این حرف را زد غیب شد، این اتفاق در کمتر از چشم به هم زدن رخ داد.
دستم را دراز کردم تا او را بگیرم، دیدم 2 لوله در زیر آب مخفی شده است، بدون هیچ محافظی، لوله 34 سانتیمتری پسر 45 کیلویی را به داخل کشیده بود، دو لوله بود که نمیدانستیم به داخل کدام یک کشیده شده و ته لوله کجاست، فریاد زدیم و کمک خواستیم، اهل روستا آمدند و گفتند نمیدانند این لولهها اینجا بوده است، کسی نمیدانست ته لولهها کجا رفته است، فکر کردم آب او را برده و آنطرف در آمده است، کارگری افغان گفت آنسوی رودخانه انتهای لولههاست، دو لوله را با پوششی بتونی سرازیر از زیر و عرض رودخانه بردهاند؛ کسی که لولهها را کشیده بود در این محل هیچ تابلویی نزده بود که در این مکان لوله ای وجود دارد ولی در محلی دیگر تابلویی نصب کرده که در این رودخانه فرش نشویید مبادا برای ماهیهایی که پرورش میدهد مشکلی پیش بیای.
با اینکه این منطقه مخصوص گردشگری شده است و جمعیت زیادی در این محل جمع میشوند و تورهای متعددی به این مکان میآیند اما هیچچیز آنجا نبود، نه اورژانس و نه هلالاحمر و راهنمای گردشگری و ...، بعد از مدتی که گذشت مردم روستا با بیل و کلنگ برای کمک آمدند اما نشد لولهها را از زیر بتن بیرون بیاورند، دو تراکتور آوردند اما باز هم ممکن نشد لولهها را جابجا کنند، پس از مدتی و با تاخیری بسیار زیاد هلالاحمر آمد با تنها ارهای که آورده بود لولهها را بریدند، حدود 5 تا 6 متر که لولهها را بریدند، رضا را آنجا در وضعیتی بسیار دردناک یافتند و در حالتی به دیدار و ملاقات معبودش برده شد که حتی نتوانست یک کلمه بگوید و من نتوانستم کمکش کنم، و با نصب مخفیانه این آلت قتاله پنهانی حق اطلاع از خط و دفاع مشروع و مراقبت از پدر و فرزند سلب نمودند و فرزندم حتی نتوانست یک بار هم شهادتین بگوید.
تسنیم: پیگیری پرونده فوت رضا شریف به کجا رسیده است؟
شریف:حدود 80 روز از فوت فرزند ما می گذرد و ما پیگیر پرونده هستیم اما با وجود تمام پیگیریها پرونده کند پیش میرود، در حالی که این نوجوان می توانست سرمایهای برای اسلام و نظام باشد، باید و شایسته است در مورد پرونده چنین فردی پیگیری جدیتری از سوی مراجع ذی ربط انجام شود.
گفتوگو از سعید امامی ابرقویی
انتهای پیام/