"غاگ" روایتی متفاوت از ناگفتههای جنگ؛ جنگ خاطرهای تلخ و فراموش نشدنی است
نویسنده کتاب "غاگ" گفت: اغلب سوژههایی که در مورد جنگ انتخاب میکنم همیشه سالهای بعد از جنگ است مشکل خانوادهها از نظر اجتماعی دانان بالاخره جنگ شد و نمیشود کتمان کرد و گفت اتفاقی نیفتاده و وظیفه من نوشتن درباره ناگفتههای جنگ و پس از آن است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، محمدرضا آریانفر از نویسندگان جنوب کشورمان است که سالهاست در اصفهان زندگی میکند، نویسندهای پرکار که با هربار حرف زدن خبر از چاپ کارهای جدیدش میهد و در این اوضاعکتاب و کتابخوانی که همه خبر از راکد بودن این مقوله فرهنگی سر میدهند؛ اما او همچنان فعال است.
شخصی که به گفته خودش دنبال خطوط قرمز میرود زیرا آنها بخشیهایی از واقعیت جامعه هستند که باید گفته شود، نگاهی تیزبین و برنده که ممکن است خیلیها دوست نداشته باشند اعلام شود.
نویسندهای که دفاع مقدس را نیز از عمق وجودش مینویسد و همین سبب شده آثارش در این باره گیرایی خاصی داشته باشد که خواندنش خالی از لطف نیست. به تازگی مجموعه کتابی نمایشنامهای به عنوان" غاگ" با حمایتحوزه هنری اصفهان از وی به چاپ رسیده، نمایشنامههایی با نگاهی متفاوت که حتی برخی از آنها اجرا شده و مورد تحسین مخاطبان نیز قرار گرفته است یکی از آنها نمایشنامه "پیرمرد، بقچه، دوچرخه" است.
در ادامه با هم گفتوگو با این نویسنده پرکار را میخوانیم.
تسنیم:گفته شده مجموعه کتاب نمایشنامههای "غاگ" نگاهی متفاوت به جنگ دارد، نگاه متفاوت شامل چه بخشهایی است؟
محمدرضا آریانفر: بخاطر بومیگرایی بودن در روایت جنگ است برای مثال در همین کتاب چند نمایشنامه دارد، یکی از آنها "غاگ" است که در گویش خرمشهری مرغ دریایی است از معدود نمایشنامههایی است که به گویش جنوبی و اعراب گذاری است داستان مربوط به پس از جنگ است، ناخدایی که 12 سال پیش جوانهای جزیره را سوار لنج خود میکند تا از مرز و کشور دفاع کند اما در بین راه با ناوچه جنگی عراق همه از بین کشته میشوند و همه فکر میکنند ناخدا کشته شده بعدها ناخدا میآید و می بیند که برادرش با همسرش ازدواج کرده است. ناخدا هم میرود این یک تراژدی تلخ است و در جنگ ما از این موارد زیاد اتفاق افتاده است.
تسنیم:رمانها و نمایشنامههای شما هنگام جنگ را روایت میکند یا پس از جنگ؟
محمدرضا آریانفر: پس از جنگ است، اغلب سوژههایی که در مورد جنگ انتخاب میکنم همیشه سالهای بعد از جنگ است مشکل خانوادهها از نظر اجتماعی با تمام ارزشی که برای شهدا قائل هستم اما بالاخره جنگ شد و نمیشود کتمان کرد و گفت اتفاقی نیفتاده، من وظیفه دارم و نمیتوانم جنگ را فراموش کنم.
تسنیم: اغلب نوشتههای شما از جنگ عمق زیادی دارد، به دلیل این است که جنگ را لمس کردهاید؟
محمدرضا آریانفر: قطعا همینطور هست، از جنگ دور نبودم جنگ لمس را کردم درست است که اسلحه در دستم نبوده اما اجساد زیادی بر روی دستانم گرفتم برای همین نمیتوانم از این فضا دور شوم، مطمئنم اگر بعد از جنگ به دنیا میآمدن و باز هم مینوشتم ممکن بود از جنگ هم بنویسم اما به این شکل نه، زیرا گرمایش را حس کردم.
اما نویسندهای جوان حالا وقتی در مورد جنگ مینویسند بیرمق و سرد مینویسند، هیچ گناهی هم ندارند زیرا نتیجه از دور دست داشتن بر آتش همین است.
تسنیم: کارشناسان معتقدند برخی از رمانها و یا نمایشنامههای مربوط به جنگ با بهرهگیری از قهرمانهای جنگ غرب نیز در شخصیتپردازی و شبیهسازی در این متون دیده میوشد که به نوعی آسیبزا است، به نظر شما چنین شخصیتپردازی مورد قبول است؟
محمدرضا آریانفر: فیلم "پرواز در شب" رسول ملاقلی پور را دیدهاید؟ وقتی مرحوم سلحشور در محاصره هستند آب ندارند قمقمه وصل میکند تا آب بیاورد در مسیر مرتب گلوله میخورد اما میرسد و قمقمه را آب میکند.
انگار آرنولد شده است؛ اینجا رزمنده غلو شده به نوعی چهره تاریک میکند من و شما نمیتواینم باور کنیم این همه ادم تیر بخورد و قمقمه هم آب کند همه ما انسانیم بعضی وقتها تصاویری که از رزمندهها میدهند کاملا سفید و دشمن سیاه سیاه میکنند در حالی که قاعدتا همه اینها باید خاکستری باشند.
در حال حاضر به من سفارش دادهاند در مورد شهید جهان آرا یک کار بنویسم،اعلام کردهام از منظر عشق میخواهم بنویسم کاری به جنگ ندارم یک بعد شخصیت او را در نظر میگیرم اخلاقی و انسانی این همه در مورد سلحشوری وی نوشتند یک بار هم سمت و سوی نگاهمان را تغییر دهیم اتفاق خاصی میافتد؟
تسنیم: فکر میکنید نمایشنامههای اکنون توانسته لایههای مختلف جنگ را نشان بدهد؟
محمدرضا آریانفر: الان بله، نگاهها در حال تغییر است.
تسنیم: تمام آثارتان دفاع مقدسی است؟
محمدرضا آریانفر: نه من در حوزه اجتماعی هم نوشتم، یادم است نخستین مجموعه کتابم به نام ظهور بود که بعدها پس از چاپ 7 بار بازبینی توسط سازمانهای مختلف فقط اجازه دادند در حشنواره برای یک بار به روی صحنه برود، در مورد دختر کشی بود که چند سال بعد فیلم "عروس آتش" ساخته میشود و پس از آن بچههای سوسنگرد آن را به زبان عربی ترجمه و اجرا کردند.
تسنیم: الان فکر میکنید شرایط تغییر کرده که اجرا شود؟
محمدرضا آریانفر: بله چند سال پیش رادمهر کشانی آن را روی صحنه برد و به هر حال من در شرایطی این نمایشنامه را نوشتم که کسی در موردش حرف نمیزد، الان در حوزه نوشتاری سراغ سوژههایی میروم که به نوعی خطوط قرمز هستند برای مثال نمایشنامه "اناری که از شاخه هفتم افتاد "سرگذشت دختری است که ناپدریاش به او تجاوز کرده و در اصفهان هم اجرا شد.
باید واقعیتهای پس از جنگ را نیز گفت من در زمان "رقص با طوفان" و نمایشنامه " وصله بر سایههای ترک خورده" ناگفتهها و حقایق تلخی از جنگ و پس از آن را نوشتم.
2 رمان دیگر هم حوزه هنری اصفهان در مورد دفاع مقدس از من خریده است.
تسنیم: این 2 رمان چه چیزی را روایت میکند؟
محمدرضا آریانفر: یکی "عُلُو "که خاطرات شخصی خودم از سقوط خرمشهر است بعدی "لیلو" یک نوع درخت خرما است یک سفر ادیسهوار آدم عاشقیو سربازی است که از اصفهان به سمت اهواز برای دیدن نامزدش سفر میکند اوایل جنگ است و ماشین گیرش نمیآید پیاده میرود و تمام مشاهدات خود را از روز نخست جنگ روایت می کند. همزمان با "غاگ" یک کتاب دیگر هم توسط نشر پرسش به چاپ رساندهام.
تسنیم: این کتاب هم دفاع مقدسی است؟
محمدرضا آریانفر: نه، عنوان آن" نام خودم را در کوچههای اصفهان گم کردهام" به چاپ رسیده در2 فصل نوشته یک در اصفهان فصل دیگر در اهواز است اجتماعی است سرگذشت یک نمایشنامه نویس است که از اهواز به اصفهان آمده سالها در اصفهان زندگی کرده یک خواهر همزاد دارد که فوت میکند و او مرگش را نمیپذیرم .
داستان به یک نحوی زندگی خودم است اما از شخصیتها دیگر نیز ساخته و پرداخته شده این کتاب با 3 نوع نثر نوشته شد زمانی که اصفهان آمدم یک شعر در مورد اصفهان گفتم که چاپ شد این را به صورت مقدمه ابتدای کتاب آوردهام که فکر میکنم یک اصفهانی هم به این شکل درمورد شهرش صحبت نکرده است.
این کتاب با حمایت شهرداری اصفهان و مدیر تالار هنر تعداد زیاید خریداری شد که جا دارد از آنها تشکر کنم.
من متاسفانه زیاد ارتباطی با اینجا ندارم، رسانههای تهران با من گفتوگوهای زیادی داشتهاند در اصفهان سعی کردهام بیشتر منزوی باشم و کار کنم.
تسنیم:چرا منزوی؟
محمدرضا آریانفر: جَو اصفهان خیلی بد است من اصفهان را دوست دارم وقتی در میدان نقش جهان قدم میزنم همه چیز را فراموش میکنم من وابسته به این تاریخ هستم این تاریخ و بناها و بازار هیاهوی آن تیمچهها آرامش خاصی میدهد. بعضی از همشهریها یک مقدار من را اذیت میکنند ولی خب اشکال ندارد( میخندد)
من دوستان خوبی در اصفهان دارم هیچ چیزی را با هم جمع نمیبندم دکتر بهشتی حرف خوبی زده و گفته کار کردن در اصفهان مانند راه رفتن روی میدان مین است؛ همه را قضاوت نمیکنم آنها که بیشتر آزارم دادند، البته دوستان خیلی خوبی هم در اصفهان دارم.
گفتوگو از نگین فروغی
انتهای پیام/