«ژِنِ خوب» به دنیای هنر هم رسید؛ از کیارس تا وجدانی
زمانی که بردیا کیارس به رهبری ارکستر ملی انتخاب شد، کمتر کسی با حضور او در کنار ارکستر مخالف بود، چرا که نه مدیریتی در سیستم وزارت ارشاد داشت و نه ارادتی خاص به مدیران.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مهدی وجدانی دیشب ارکستر ملی ایران را رهبری کرد تا بار دیگر ثابت شود که در ایران «ژِنِ خوب» از هر ویژگیِ دیگری مهمتر است. اگر شما حمایتِ معاون هنری وزیر را داشته باشید تحت هر شرایطی چوب رهبری ارکستر ملی را به شما میدهند و این مسئله هیچ ربطی به میزان سواد، سابقه و یا داشتههای شما ندارد.
شنبه 29 مهر 1396 روزی تاریخی در هنر ایران بود. روزی که «ژِنِ خوب» در عرصه هنر هم جواب داد. دیشب در تالار وحدت ثابت شد که «ژِنِ خوب» فقط موجب گرفتنِ امتیاز فلان تاکسیِ اینترنتی نمیشود. «ژِنِ خوب» فقط موجب گرفتنِ امتیاز واردات و صادرات نمیشود. «ژِنِ خوب» فقط شما را یههویی مدیر نمیکند؛ «ژِنِ خوب» میتواند شما را با حداقل داشتهها، به هر جایی از هنر هم که میخواهید برساند.
تا همین دیروز، گمان خیلیها بر این بود که رانت و «ژِنِ خوب» فقط در عرصههای مدیریتی و گرفتنِ امتیازهای خاص کاربرد دارد. اما شب گذشته از این مسئله تعریفی تازه ارائه شد.
تا همین دیشب تصور جامعه بشری بر این بود که هر جایگاهی را میتوان با «ژِنِ خوب» تصاحب کرد، الا جایگاه هنری را... اما این تصور دیگر باطل است.
از مدیر روابط عمومی تا رهبری ارکستر ملی
مهدی وجدانی مسئول روابط عمومیِ معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. شاید مهمترین علت تصدی این سِمت از سوی وجدانی آشنایی و ارادتِ او به علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این ارادت تا جایی پُر رنگ است که مهدی وجدانی در یکی از مراسمهایی که مجری برنامه بود، علی مرادخانی را با این بیت به روی صحنه دعوت کرد:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
شاید اگر سِمت وجدانی در معاونت هنری و ارادتش به علی مرادخانی نبود، او هرگز به رهبری ارکستر ملی نمیرسید.
از سوی دیگر اگر مهدی وجدانی بدونِ توجه به سِمتش در معاونت هنری و ارادتش به علی مرادخانی، رهبر ارکستر ملی میشد؛ بیشک با حجم گستردهای از اعتراضها روبهرو نمیشد و حتی شاید حمایت بسیاری از اهالی موسیقی و اهالی رسانه را هم با خود میداشت.
از کیارس تا وجدانی؛ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
اگر هر جوان دیگری از میان بااستعدادهای موسیقی ایران چوب رهبر ارکستر ملی را به دست میگرفت؛ آن زمان میشد این کار را به حسابِ جوانگرایی گذاشت. همان جوانگرایی که روزگاری در همین ارکستر ملی با آمدنِ بردیا کیارس شکل گرفت.
زمانی که بردیا کیارس به رهبری ارکستر ملی انتخاب شد، کمتر کسی با حضور او در کنار ارکستر مخالف بود، چرا که نه مدیریتی در سیستم وزارت ارشاد داشت و نه ارادتی خاص به مدیران.
کیارس در موسیقی رشد کرده بود و در همان جا هم پلههای ترقی را طی کرده بود و توانست به رهبری ارکستر ملی هم برسد.
بردیا کیارس همین چند روزِ پیش تئاتر موزیکال دولتی آذربایجان را رهبری کرد؛ اجرایی که رسانههای آن کشور از آن به عنوان دو شب عید یاد کردند. او به تازگی هم رهبری ارکسترِ تئاتر موزیکال «اولیور توییست» را به عهده گرفته است.
وجدانی واقعا سواد خواندنِ نُت را داشت!
حال پرسش اینجاست که اصلا از کجا معلوم که مهدی وجدانی توانِ رهبری ارکستر ملی را دارد یا خیر. از کجا معلوم که وجدانی شایستهی این جایگاه هست یا خیر.
وقتی میخواهیم دربارهی صلاحیت یا عدم صلاحیتِ کسی در زمینهی رهبری ارکستر سخن بگوییم، بهتر است سراغ کسی برویم که در این کار استاد است و منافعش هم به بودن یا نبودنِ آن شخص مورد نظر گره نخورده است.
دیدگاهِ علی رهبری(یکی از مهمترین رهبران ارکستر در موسیقی کلاسیک که سابقهای طولانی در ارکسترهای مهم دنیا دارد) دربارهی مهدی وجدانی را میخوانید:
«وجدانی به صورت آماتور سواد خواندن الفبای موسیقی را دارد. آقای مهدی وجدانی مدیر روابط عمومی معاونت هنری، با مقا یسه با حد اقل 10 رهبر موجود در تهران، رهبر حرفهای نیستند و سطح موسیقیاییشان هم از اغلب نوازندگان ارکسترهای ایران پایینتر است و تجربه زیادی هم در این رشته ندارند.»
خواندنِ همین یک پاراگراف کافی است تا بدانیم چه فاجعهای رخ داده است. مهدی وجدانی دیشب که ارکستر ملی را رهبری میکرد ثابت کرد که واقعا سواد خواندن نُتها را دارد. او پیشتر هم ارکستر «نوای صلح» را رهبری کرده بود. اما مگر همین دو ویژگی برای رهبری ارکستر ملی کافی است؟
آنچه دیشب از ارکستر ملی شنیده شد، صدایی بیروح بود. نوازندگان به طور مکانیکی تنها مینواختند؛ همین. ارکستر روح و صلابت لازم را نداشت؛ و این درست همان وظیفهای است که رهبر ارکستر بر عهده دارد.
رهبر ارکستر باید بتواند به اجرای ارکستر روح بدهد و نوازندگان را همدل کند. وگرنه نوازندگان بدون حضور رهبر هم میتوانند دست و پا شکسته هر قطعهای را اجرا کنند.
آنچه ارکستر ملی به رهبری وجدانی نواخت
سوئیت دشتی با آهنگسازی جواد معروفی و تنظیم مازیار حیدری، «نینوا» با آهنگسازی حسین علیزاده و «مرثیه» با آهنگسازی مهدی وجدانی، آثاری بودند که شب گذشته ارکستر ملی آنها را نواخت.
در میان این آثار ملودیِ «نینوا» آنقدر برای هر ایرانی آشنا و لذتبخش است که حتی اگر ارکستری محلی هم آن را اجرا کند، به نظر مخاطب زیبا میآید.
از علی رهبری به مهدی وجدانی رسیدیم
وقتی علی رهبری به ایران آمد تا مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران شود، در ابتدا برنامهای شش ماهه ارائه داد و در ادامه هم به تدوین برنامهای یک ساله دست زد. او تمرینهایی مداوم و اجراهای بسیاری را طراحی کرد. رپرتوارهایی که برای ارکستر در نظر میگرفت متنوع بود و هر بار جوانی از استعدادهای نوازندگی را به جامعه هنری معرفی میکرد.
به هر روی عرصه را بر علی رهبری تنگ کردند تا در نهایت او از ایران برود. علی رهبری رفت تا در چنین روزی ما به کسانی مانند مهدی وجدانی برسیم. این روند نشان از سقوطی آزاد در عرصه موسیقی ارکسترال دارد که اگر اینگونه پیش برود، فاجعه غمانگیزتر از اینها هم خواهد شد.
انتهای پیام/