«مادر»؛ یک روایت سمبلیک از انجیل
فیلم «مادر !» آرونوفسکی ، بسیار شبیه به بخشهایی از انجیل است و علی رغم اینکه فیلم سرگرم کنندهای است اما در نهایت ، سطوح سمبلیک و واقعی این تمثیل بلندپروازانه ، همدیگر را کامل نمیکنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، فیلم «مادر» اثر دارن آرونوفسکی، نمایشی اخلاقی – انتقادی از یک زوج است که در یک خانه ی روستایی به دور از شهر، با پس زمینهای مرموز زندگی میکنند. آنها در خانهای زیبا اما پر تنش زندگی میکنند. همسر، زنی وفادار است اما مرد که یک شاعر است، دچار شرایطی شده است که دیگر نمیتواند بنویسد و مقصر این حالت را زنش میداند .
کارگردان این فیلم ، دارن آرونوفسکی ، فیلم را به شکل یک تمثیل تعریف میکند که رابطه ی بین خدای مردانه و یک زمین زنانه را به تصویر میکشد که نقش خدا را خاویر باردم و زمین را جنیفر لورنس بازی میکند و درون خود داستان ، به روایت های کتاب مقدس مسیحیت اشاره میشود و نشان میدهد که با زمین آنطور که شایستهاش است ، رفتار نمیشود. داستان زیرین این فیلم به شکل سمبلیک است اما داستان اصلی فیلم ، درباره ی یک ازدواج ناموفق و بد بین یک شوهر متعصب و جنسیت زده و یک زن مظلوم ، است.عدم تناسب بین این دو سطح از معنی یعنی سطح سمبلیک و سطح واقعی ، همان چیزی است که این فیلم را بسیار گیج کننده میسازد.
یک شب، در خانه آنها به صدا در می آید و پشت در دکتری است که آنها او را نمیشناسند . سپس همسر شرور دکتر می آید و با ریختن نوشیدنی در آشپزخانه ی زیبا ی این زوج آنجا را خراب میکند. مادر برای ساختن این خانه بسیار تلاش کرده بود و میخواست که آنجا ، پناهگاهی برای استعداد های همسر شاعرش باشد اما هر بار که از او کمک میخواست ، هیچ وقت جوابی نمیگرفت. سپس ، فرزند مهمان های ناخوانده می آید و خانه ی مادر با خشونت نابود میشود . زن بر سر مزاحمان فریاد میکشد و فیلم تبدیل به یک فانتزی ترسناک میشود . در ابتدای فیلم ، مادر ، باردار است و در نهایت وقتی زایمان میکند که خانه اش پر است از تمام چیزهایی که هیچ وقت نمیخواست در خانه اش وجود داشته باشند . افرادی که به خانه ی آنها می آیند ، شیفته ی مرد شاعر هستند و فقط میخواهند او را پرستش کنند ، میخواهد فرزند او را ببینند و آن را با خود ببرند . در نهایت وقتی صبر مادر تمام میشود و از عصبانیت به دیوانگی کشیده میشود ، فیلم ، به ابتدای خودش برمیگردد. شاعر به مادر صدمه میزند . نابودی زن در یک سیکل فقط یک بار است و میبینیم که خالق این سیکل ، خود شاعر است و این سیکل باید اتفاق بیفتد تا شاعر بتواند کارش را انجام دهد.
آرونوفسکی ادعا میکند که این فیلم تمثالی از انجیل است و در کل فیلم میتوان نشانه هایی از این موضوع را دید. واضح ترین نشانه ، همان مزاحمانی هستند که به" بهشت" خانه تجاوز میکنند. همسر دکتر با اینکه از دست زدن به ظرف کریستال روی میز شاعر منع شده بود اما دست میزند و آن را میشکند . همسر دکتر اطلاعات غلطی را با خود به این خانه می آورد و نمادی از اغوای حوا است. وقتی پسر این مزاحمان از راه میرسد ، آنها با هم دعوا میکنند. خون ناشی از خشونتشان پخش میشود و کف خانه ی زیبای " مادر " را کثیف میکند . در اینجا شاعر نمادی از خدا است و مدام از نیروهای شیطانی که به خانه اش هجوم آورده اند ، مهمان نوازی میکند و امنیت و عقلانیت همسرش را به خطر می اندازد.
جنیفر لورنس بازیگر نقش مادر میگوید : این فیلم ، زجری که مادر زمین میکشد را شرح میدهد.در انتهای فیلم ، خانه نابود میشود و آتش همه ی چیزهایی که آنها با هم ساخته بودند را از بین میبرد .
بر طبق صحبت های لورنس و آرونوفسکی ، مادر ، نماد بهشت است و شاعر نوعی از خدا را به نمایش میگذارد که طعنه وار ، نابودی بهشت را با خلق انسان ( با تغییرات محیط زیستی و دیگر نیروها )، تسهیل میکند. اما آندروفسکی ورای این تمثیلات ،داستانی اخلاقی انتقادی از یک ازدواج ویران شده توسط نابرابری جنسیتی را در سطح واقعی به نمایش میکشد.
نقص بزرگ این فیلم در ساختار آن است . آرونوفسکی از نابرابری جنسیتی که یک مشکل اجتماعی است به عنوان یک استعاره برای کشف جایگاه انسان در طبیعت استفاده کرده است که حداقل در عبارات کتاب مقدس مسیحیت که وی ادعا میکند با آنها کار میکند، وجود ندارد . کارگردان ، نابودی بهشت توسط انسان در انجیل را با موقعیت اجتماعی زنان برابر میکند، بدون تصدیق این موضوع که مظلوم واقع شدن زنان یک رویداد طبیعی یا خدادادی نیست بلکه نتیجهی شرایط اجتماعی است . داستان سمبلیک نابودی زمین و داستان واقعی فیلم یعنی زنی که از مردسالاری رنج میبرد ، با هم جور درنمی آیند. علی رغم اینکه فیلم سرگرم کننده ای است اما در نهایت ، سطوح سمبلیک و واقعی این تمثیل بلندپروازانه ، همدیگر را کامل نمیکنند.
انتهای پیام/