کف فروش ۳۰ درصدی و راندمان ۴۰ درصدی/ روایت آنچه در ایرانشهر میگذرد
تماشاخانه ایرانشهر در نیمسال اول ۹۶ تنها موفق به استفاده از ۴۱درصد ظرفیت خود شده است. نزدیک به ۵۰درصد فروش بلیتهایش به بلیتهای تخفیفدار اختصاص یافته است. آیا شرایط فروش در ایرانشهر مساعد است؟
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
ساخت تماشاخانه ایرانشهر در سال 1381 زیر نظر شهرداری تهران تصویب شد؛ اما ساخت آن بهطور جدی از سال 1385 آغاز شد و در نهایت تیر 1388 به طور رسمی افتتاح شد. ایرانشهر اولین سالن اختصاصی تئاتر بود که پس از انقلاب در تهران ساخته میشد. فارغ از فرهنگسرای نیاوران و ظرفیت تئاتری آن، ایرانشهر بالانشین تئاتر تهران بود.
از همان آغاز تماشاخانه با انتخاب آثار از چهرههای محبوب آن روزگار، به فضایی بورژوازی بدل شد. منطقه شش تهران، در میان پارک هنر و در کنار سازه خانه هنرمندان و داشتن فضای کافیشاپ، ایرانشهر را محلی برای سرگرمی قشری از جامعه کرد و این مهم بر پیشانی آن نهاده شد. کسی از ایرانشهر توقع اجرای تئاتر دانشجویی، تجربی یا آوانگارد نداشت.
اما ایرانشهر با حضور افرادی که بعدها «دایره ده» را تشکیل دادند موفق شد تئاتر شبهتجربی را به عنوان تئاتر تجاری به جامعه معرفی کند. کارگردانانی چون رضا حداد، رضا گوران، رضا ثروتی و ... با پشتوانه چند دهه فعالیت آتیلا پسیانی و قلم محمد چرمشیر، ایرانشهر را به محلی برای تماشای آثاری کرد که میتوانستی در آن تئاتر غیرروایی تماشا کنید. در دورانی که بلیت تئاتر تعریفی تجاری نداشت ناگاه با نمایش «کالیگولا» به کارگردانی همایون غنیزاده، نرخ بلیت به گروه اجرایی سپرده میشود و موجب اعتراضات بسیار میشود. با این حال تابوشکنی غنیزاده در تئاتر نهادینه میشود. هماکنون در شش ماه نخست سال در ایرانشهر سیستم نرخگذاری میان 30 تا 50هزار تومان متغیر بوده است و این نرخ کاملاً به اثر و وجوه جانبی آن بستگی داشته است.
در دوران مجید سرسنگی تلاشهایی برای شکسته شدن تصویر بورژوازی ایرانشهر صورت گرفت. برای مثال سرسنگی دو فصل در سال را به گروههای دانشجویی اختصاص داد؛ اگرچه این دو فصل در دوران رکود تئاتر - محرم، صفر و رمضان - قرار داشت. با این حال برگزاری مراسم گشایش و نواختن زنگ آغازین نمایش در دوران سرسنگی، با حضور ستارگان سینمایی و ورزشی فضای بورژوایی شدن را تشدید کرد. این مهم چنین تلقین میکرد که حضور در ایرانشهر به معنای فروش است. شرایط سخت مالی ایرانشهر در زمان سرسنگی به واسطه تصور فروش بالا هر هنرمندی را مجاب میکرد هزینههای جاری آن را بپردازد.
با کمرنگ شدن نقش سرسنگی در ایرانشهر و باز شدن پای علیرضا دریابیگی سیر نزولی فروش در ایرانشهر نمود پیدا کرد. تماشاخانه به مکان سرد و رخوتوار مبدل شد و حواشی آن نیز افزایش یافت. عمر مدیریت دریابیگی کوتاه بود و به دلایل نامعلوم سرسنگی از خانه هنرمندان رفت. با آمدن رجبی معمار به خانه هنرمندان، امور تئاتری به حسین پارسایی سپرده شد. حسین پارسایی کسی بود که چندی پیش در مراسم افتتاحیه سالن سرو بنیاد روایت، در زمان برگزاری جشنواره مقاومت از رجبی معمار به عنوان همکاری قدیمی دعوت به عمل آورده بود. پارسایی چندی بعد با حفظ سمت مدیریت سرو به ایرانشهر کوچ کرد.
مدیریت شورایی و هزاران حرف
آمدن پارسایی به ایرانشهر بازگشت به دوران بورژوازی گذشته بود. طبقه مرفه جامعه پایش به تئاتر ایرانشهر گشوده شد. اگرچه رجبی معمار برنامه افتتاحیهها را کنسل کرد؛ اما حضور چهرههای سینمایی و ورزشی در نمایشها فروشها را تضمین میکرد. حتی در ماه رمضان، نمایش «اسم» به کارگردانی لیلی رشیدی در سانس دوازده شب، به فروش مناسبی دست پیدا میکند تا ایرانشهر به حاشیه امن فروش برای هنرمندان بدل شود. در سال 95 نیز با اعمال قانون حذف حق گیشه سالن سهم مالی هنرمندان بیشتر شد؛ اما یک قانون به جای آن نشست: حفظ کف فروش. حسین پارسایی و شورای هنری سالن مصوب کردند هر نمایش که کف فروش 30% را رعایت نکند از اجرا حذف میشود و فرصت اجرا به نمایش رزرو سپرده میشود. اتفاقی که اخیراً برای نمایش «فروغ ساراپینا» محسن حسینی افتاد.
حال چند پرسش، وضعیت مالی ایرانشهر در شش ماه نخست امسال نشانگر چه چیزی است؟ آیا دیگر نمایشهای ایرانشهر کف فروش را رعایت کردهاند؟ آیا شرایط فروش در ایرانشهر مساعد است؟ آیا وضع در ایرانشهر خوب است؟
صندلیهای خالی، بلیتهای مانده
بیایید کمی به اعداد و ارقام پناه ببریم. ایرانشهر برخلاف دیگر سالنهای تئاتری همواره میزان فروش گیشه آثار را ارائه داده است. از روزهای نخستین فروردین تا فصل پیشین ایرانشهر که در شهریور ماه برپا بوده، فروش کل گیشه ایرانشهر یک میلیارد و 230 میلیون و 556 هزار تومان بوده است. این فروش از 532 اجرای به دست آمده است. با توجه به اینکه متوسط بلیت در ایرانشهر 30هزار تومان است، میتوان گفت هر سانس ایرانشهر 2میلیون و 313هزار تومان فروش داشته است که برابر با 77 بلیت است. یعنی در هر سانس 77 نفر پای نمایش نشستهاند.
اما ایرانشهر چقدر ظرفیت دارد؟ سالن ناظرزاده باکس ثابتی دارد. این سالن 221 صندلی دارد که در برخی نمایشها با اضافه شدن صندلیهای فایبرکلاس میتواند به 230 ارتقا پیدا کند. با توجه به آنکه متوسط مخاطب 77 بوده آن چند صندلی محلی از اعراب ندارد. ظرفیت سمندریان به طور متوسط 154 صندلی است؛ اما در شرایطی میتواند این عدد به 350 برسد. چنین شرایطی در نیمسال نخست تنها برای نمایش «سونات پاییزی» ممکن بود. با توجه به اینکه تنها یک نمایش از این ظرفیت استفاده کرده میانگین را بر همان 154 میگیریم. پس ایرانشهر به طور متوسط 375 صندلی در هر اجرا در اختیار دارد. با توجه به بلیت 30هزار تومانی ارزش هر دو اجرا - علت چنین محاسبهای اجرا نمایشها به شکل توأمان است - میتواند به فروش 11میلیون و 250 هزار تومان دست پیدا کند.
واقعیت میگوید اجرای دو نمایش همزمان در ایرانشهر 4میلیون 626هزار تومان است، یعنی تنها 41درصد از ظرفیت فروش ایرانشهر استفاده شده است. اگر فروش کل ایدئال ایرانشهر را نیز در نظر بگیریم این رقم به 3میلیارد میرسد که نسبت به فروش کلی آن، باز تنها از 41درصد ظرفیت فروش سالن استفاده شده است.
مخاطب در سایه
برای دور شدن از خطا بهتر است تعداد مخاطبان را نیز مدنظر قرار دهیم. البته در ارقامی که تماشاخانه ایرانشهر اعلام کرده است احتمال خطا بسیار است. برای مثال در حالی که جمع تعداد مخاطبان نمایش «نمیتونیم راجع بهش حرف بزنیم» عدد 7 هزار 889 اعلام شده است؛ اما در جمع به عدد 7هزار و 667 میرسیم. یعنی در آمار 222 نفر وضعیت نامشخصی دارند. برای نمایش مطرب نیز وضعیت بدین منوال است. تماشاخانه از عدد 3131 نفر استفاده کرده در حالی که رقم مجموع 3252 نفر است. از همین رو ملاک را جزییات قرار میدهیم.
در نیمسال نخست 96، 27هزار 933 نفر با بلیتهای تخفیفدار به تماشای نمایش نشستهاند. تنها 26هزار 993 هزینه کامل بلیت را پرداخت کردهاند و در مجموع 6هزار و 918 نفر نیز در نقش مهمان به ایرانشهر آمدهاند. در واقع 61هزار 844 نفر به تماشای نمایش در ایرانشهر نشستهاند.
به طور متوسط در هر سالن ایرانشهر 266 اجرا برپا شده است. یعنی سالن ناظرزاده حداکثر میتوانسته میزبان 58هزار و 786 نفر و سالن سمندریان میزبان 40هزار و 694 نفر باشد. این نکته را در نظر بگیرید که در این آمار حداقل ظرفیت هر دو سالن در نظر گرفته شده است. پس در مجموع این مجموعه میتوانسته میزبان 99هزار و 480 نفر بوده باشد. به عبارت دیگر، این مجموعه از 62درصد صندلیهایش استفاده کرده است. پرسش، این اختلاف 21درصدی ناشی از چیست؟
پاسخ را میتوان اینگونه ارائه کرد که 45درصد مخاطبان ایرانشهر با بلیت تخفیفدار به تماشای اثر نشستهاند، یعنی آنان حاضر به پرداخت بلیت 30هزار تومانی نشده و با بلیتهای 15 و 20هزار تومانی مشتری ایرانشهر شدهاند. این مهم بدان معناست بخش عمده مخاطبان ایرانشهر خواهان بلیتی با قیمت برابر با تئاترشهر هستند.
در مقابل 43درصد از مشتریان ایرانشهر هزینه کامل نمایش را دادهاند. عموم این مخاطبان پای نمایشهای خاص نشستهاند که در ادامه بدان میپردازیم. 11درصد از مخاطبان ایرانشهر نیز میهمان بودهاند. پس میتوان به همان 41درصد تکیه زد و این بدان معناست که فروش ایرانشهر به کف فروشش بسیار نزدیک است.
کففروشهایی که رعایت نشده است
حال بیاییم چند مورد را بررسی کنیم. نمایش «مروارید» پس از 25 اجرا به فروش 12میلیون 543هزار تومان میرسد. این نمایش در ناظرزاده با 221 صندلی روی صحنه رفته است. تعداد مخاطب آن 1013 نفر بوده - تماشاخانه عدد 907 را اعلام کرده است - که نشان میدهد این نمایش تنها از 18درصد ظرفیت خود بهره برده است. «مروارید»کف فروش را رعایت نکرده و تا پایان روی صحنه میماند. «نماینده ملت» نیز با 22 شب اجرا در ناظرزاده 1459 مخاطب داشته که نشان از استفاده از 30درصد ظرفیت سالن دارد که نشان میدهد شبهای بسیاری این نمایش کف فروش را رعایت نکرده است. البته این درصد با احتساب بلیتهای میهمان محاسبه شده است.
برای مثال نمایش «هزار شلاق» بدون احتساب بلیت میهمان، تنها 35درصد از ظرفیت صندلی خود را به فروش رسانده است. این نمایش 75درصد بلیتهایش تخفیفدار بوده است. در واقع این نمایش میتوانسته به فروش 179میلیون و 10هزار تومان فروش دست پیدا کند؛ اما تنها 40میلیون و 345 تومان فروخته، یعنی تنها 23درصد بلیتهای ایدئالش به فروش رفته است.
یا برای نمایش «رولور» که 1304 بلیتش به فروش رفته و به رقم 28میلیون و 557 رسیده، تنها 23درصد از فروش خود بهره برده است.
بیاییم روی یک نمایش موفق مانور دهیم. نمایش «دیگری» که با حواشی بسیار به رقم فروش 100میلیون و 79هزار تومان دست یافت. ارزش فروش نمایش با احتساب بلیت 30هزار تومانی 179میلیون و 10هزار تومان است. پس تنها 56درصد به فروش ایدئال نزدیک شده است.
اعداد و ارقام چه میگویند؟
آنچه میتوان از فروش نیمسال ایرانشهر استنباط کرد فقدان فروش خوب در این مجموعه است. عمده مخاطبانش بلیت را با تخفیف میخرند و خبری از نرخگذاری گرانقیمت آن نیست. البته باید گفت رقم سیهزار تومان عدد میانگین است. نمایشهای پرفروش این سالن رقمی بین 40 تا 50هزار تومان برای فروش بلیت در نظر گرفته بودند که خود نشان میدهد چگونه آمار یک نمایش نسبت به دیگر نمایشها افزایش مییابد. مهمتر آنکه در ایرانشهر قیمت بلیت را نه سالن؛ بلکه گروه نمایش تعیین میکند. پس با بلیت با قیمت شناور روبهروییم.
وضعیت زمانی شبههناک میشود که زمزمه خرید بلیت توسط گروه به گوش میرسد. شنیدهها حاکی است که هنرمندان برای حفظ کففروش خود بلیت میخرند تا در آمار لحاظ شود و با توجه به حدف سهمیه سالن، پول بار دیگر به جیب گروه بازمیگردد. مسئلهای که محسن حسینی در گفتگو با خبرنگار تسنیم آن را رد میکند
حتی با در نظر نگرفتن شایعه خرید بلیت گروه، عدد 41درصد نشان از یک فاجعه مالی دارد. سالن توسط شهرداری تأمین هزینه میشود و با توجه به حذف سهم از فروش، تمامی اتفاقات از بیتالمال صرف میشود.
پرسش این است چرا باید بیتالمال به نمایشی اختصاص یابد که توانایی جذب مخاطب ندارد؟ چرا فرصت سوبسیدی به جوانانی داده نمیشود که فاقد توانایی اجرا و شرایط مالی مناسب هستند؟ چرا باید شخصیتهایی که سبقه تئاتری نداشته یا آنکه سبقه کارگردانی در تئاتر نداشته فرصت استفاده از امکانات دولتی را به دست آورند و هر دو در فروش و جذب مخاطب شکست خورند؟
به نظر میرسد حسین پارسایی در ایرانشهر به یک بحران رسیده است.حسین پارسایی در این مدت به هیچ عنوان درباره تئاتر و ایرانشهر مصاحبه نکرده است شاید او این حرف نزدن را یک برتری برمیشمرد.
انتهای پیام/