تکلیف که باشد زمین سوریه با کربلای ۵ فرقی نمیکند
همرزمان شهید همدانی جملهای از او نقل میکنند با این مضمون که «بازنشستگی برای یک پاسدار معنی ندارد. ما که این لباس را تنمان کردهایم آنقدر آن را حفظ میکنیم که کفنمان شود.» این جمله از مردی شصت و چند ساله نقل میشود که...
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، همرزمان شهید همدانی جملهای از او نقل میکنند با این مضمون که «بازنشستگی برای یک پاسدار معنی ندارد. ما که این لباس را تنمان کردهایم آنقدر آن را حفظ میکنیم که کفنمان شود.» این جمله از مردی شصت و چند ساله نقل میشود که حداقل 35 سال از عمرش را در مسیر پاسداری از ارزشهای نظامی اسلامی صرف کرده بود. رزمندهای تکلیفگرا که جهاد را پیش از انقلاب در مبارزه با طاغوت آغاز کرد و از فتنه کردستان گرفته تا فتنه 88 در تمامی آوردگاهها حضوری فعال داشت و نهایتاً در دفاع از حریم اهل بیت به شهادت رسید.
عصاره بچههای انقلاب
شهید همدانی نماینده نسلی است که تکلیفگرایی را سرلوحه امور خودشان قرار داده بودند. اگرچه دیباچه مبارزات او از دوران طاغوت آغاز میشود، اما همدانی را بیشتر در قامت یک رزمنده سپاهی میشناسیم که با لباس سبز پاسداریاش در عرصههای گوناگون نقشآفرینی میکرد. حاجحسین وقتی لباس رزمش را بر تن کرد، برای هر مأموریتی آماده بود. نه شرط تعیین میکرد و نه گلایه و شکایت داشت. امر به تکلیف میشد، پوتین به پا میکرد و راهی میدان نبرد میشد.
اگر روزی تکلیف شد در کوههای سر به فلک کشیده کردستان خدمت کند و در محیط آلوده به ستون پنجم دشمن حضور یابد، یا علی میگوید و قدم در کف میدان نبرد میگذارد. سردار رحیم صفوی در همین خصوص میگوید:«شهید همدانی در جنگ با ضد انقلاب در کردستان از سال 59 تا شروع جنگ تحمیلی فعال بود. ایشان در سپاه همدان واقعاً نقش محوری در آن جنگ داشت. مبارزه با ضد انقلاب و ایجاد امنیت پایدار در مناطق کردستان ، آذربایجان غربی و. . . از برکات عمر شهید همدانی است».
خود شهید همدانی نیز خاطرات جالبی از ایام حضور در جبهه کردستان دارد: اواخر بهار سال 59 بود. بعد از شکستن حلقه محاصره ضدانقلاب برگرد شهر سنندج که در جریان آن بچههای سپاه همدان موفق شدند گردنه استراتژیک صلواتآباد را فتح کنند، ما عازم مریوان شدیم. تا اواخر اردیبهشت ماه سال 59، درگیر آزادسازی و تثبیت امنیت سنندج بودیم. درست در اواخر خرداد سال 1359 و به فاصله کوتاهی بعد از آزادسازی مریوان توسط صیاد و متوسلیان بود که ما به ملاقات حاج احمد متوسلیان رفتیم. آنچه ما از احمد در ذهن داشتیم، تصویری از یک آدم بزنبهادر بود! آدمی قلدر و خشن و بیمنطق که دست بزن دارد و حالا هم دارد در مریوان حکومت میکند. حوالی ظهر بود که رسیدیم به سپاه مریوان. خودمان را معرفی کردیم و گفتیم: مسئولان سپاه استان همدان هستیم و آمدهایم برای ملاقات با برادر احمد متوسلیان. بعد از چند دقیقه که حاج احمد وارد اتاق شد، همگی چشم شدیم و شروع کردیم به بررسی ظواهر او. از همان دیدار اول فهمیدیم آدمی است جدی و بسیار منضبط.
برخورد با نمایندگان بنیصدر
شهید همدانی بعد از شروع جنگ در جبهه سرپل ذهاب حضور مییابد. وی در همین منطقه برخوردی جالب با فرستادگان بنیصدر دارد که در خصوص آن میگوید: قبل از شروع جنگ در سرپل ذهاب بودیم که نمایندگانی از طرف بنیصدر به منطقه آمدند. آنها را نزدیک مرز بردیم و تانکهای عراقی را نشانشان دادیم. به ما خندیدند و گفتند اینها که میبینید تانک نیستند، ماکت تانک هستند! وقتی هم که بنیصدر عزل شد، جبهه مثل ایام عید، جشن بود. شبی که در سپاه همدان بودیم ساعت 10، 10ونیم شب خیلی از بچهها به محوطه آمده بودند و با ژ3 تیر هوایی شلیک میکردند. از آنجا به جبهه رفتم، دیدم بچهها خیلی بشاش و خوشحال هستند. از آن روز امید به توفیق عملیاتها و تغییر و تحول در جبهه در دل فرماندهان و بچهها ایجاد شد. مهمتر از همه آنکه تا آن روز بهخاطر اینکه فرمانده کل قوا آدمی مثل بنیصدر بود، احساس شرمندگی میکردند.
بعد از شروع جنگ شهید همدانی در سمتهای متعددی ایفای نقش میکند. فرماندهی جبهه میانی سرپل ذهاب از گامهای اولیه وی در دفاع مقدس بود. پس از مدتی کوتاه به همراه حاج احمد متوسلیان و شهید همت و شهید شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر 27 محمدرسولالله (ص) نقش بسزایی ایفا میکند. شهید همدانی عملیات فتحالمبین و الیبیتالمقدس را در همین لشکر سپری میکند.
سردار محمدرضا یزدی فرمانده سپاه محمدرسولالله(ص) تهران بزرگ در خصوص حضور شهید همدانی در لشکر 27 میگوید: «با شهید همدانی در عملیات الی بیت المقدس آشنا شدم. آن زمان به عنوان رزمنده در لشکر27 بودم. ایشان از فرماندهانی بودند که با اخلاق خوبشان دل همه بسیجیها و رزمندهها را به دست میآوردند. بچهها خیلی زود با لحن ساده و نرم ایشان اخت میشدند. اما حیف که حاج حسین بعد از عملیات الی بیت المقدس از لشکر رفتند. با این وجود تا پایان جنگ در مقاطع مختلف ایشان را زیارت میکردم و از همصحبتیشان فیض میبردم».
حضور در کردستان عراق
شهید همدانی تا پایان دفاع مقدس مأموریتهای بسیاری را عهدهدار شد و در سمتهای مختلفی خدمت کرد. وی اولین فرمانده لشکر 32 انصارالحسین (ع) استان همدان بود. همچنین فرمانده لشکر 16 قدس استان گیلان و معاونت عملیات قرارگاه قدس از دیگر سمتهای او هستند. همدانی در مقطعی در کردستان عراق نیز حضور یافته و با مجاهدان کرد معاند رژیم بعث ارتباط داشت.
خود شهید از این مقطع میگوید: «پیشمرگهها پیش از ما وارد روستاها میشدند تا جوانب کار را در نظر بگیرند. ما به هر منطقهای میرفتیم تغییر لباس میدادیم. وضع ظاهری را مطابق منطقه میکردیم تا شناسایی نشویم. یک بار در کنار روستایی بودیم که دیدیم پیشمرگهها طول دادند. یکی از اهالی ما را دیده و متوجه شده بود که ایرانی و پاسدار هستیم. از ما دعوت کرد برای پذیرایی به خانهاش برویم. شب بود و شک داشتیم برویم یا نه. رفتیم و همسر جوان آن آقا در را به روی ما باز کرد. آنقدر راه رفته بودیم که انرژیمان تمام شده بود. چای خواستیم و همسر میزبان برای هر کدام از ما پنج، شش تا چای میریخت و همه را میخوردیم. بس که کم رمق و بیانرژی بودیم. بعد با نان محلی از ما پذیرایی کرد. میگفت شما سرباز امام خمینی هستید و همه عشقش این بود که به سربازان امام خدمت کند».
حضور مؤثر در برابر فتنه 88
بعد از اتمام دفاع مقدس شهید همدانی مسئولیتهای متعددی را عهدهدار شد. اما شاید هیچ سمتی مثل فرماندهی سپاه محمد رسول الله(ص) در مقطع حساس فتنه 88 نام او را بر سرزبانها نینداخت. محسن فرجی افسر همراه شهید همدانی درباره اولین اقدامی که حاج حسین در برخورد با اغتشاشات سال88 انجام داد، میگوید: اولین اقدام وی این بود که اغتشاشات را جداسازی کرد. یک عده را فریب خورده و یک عده را معاند خواند. شهید همدانی گفت که نقش معاندان و کسانی که در قضیه انتخابات بازی خوردند بسیار متفاوت است. افراد فریبخورده را باید از طریق کارهای فرهنگی،آگاهسازی توسط روحانیون مساجد و علما هدایت و متوجه کرد که الحمدلله با کارهای فرهنگی که از طریق بسیج مساجد، بسیج اصناف و بازاریان انجام شد توانست زیرسازی این مسئله را به خوبی انجام دهد. در اغتشاشات خیلی از بسیجیها آسیب دیدند. در آن سال یک بلوک بتنی روی سر پاسداری افتاد که ایشان را به مدت یک سال به کما برد. با این حال شهید همدانی به هیچ وجه اجازه استفاده از اسلحه را ندادند، اعتقاد داشتند همین که بچههای بسیجی حضور داشته باشند فتنهگران حساب کار دستشان میآید.»
یکی دیگر از همرزمان شهید میگوید: «حاجحسین در اوج شلوغیها شخصاً وسط معرکه حاضر میشد تا بداند اوضاع چگونه است. کمتر فرماندهای بود که در بطن شلوغیها حاضر شود و به اوضاع رسیدگی کند. شهید همدانی در تمام مراحل این اعتراضات و اغتشاشات در صحنه حاضر بودند. ایشان در سال 88 کارهای فرهنگی زیادی انجام دادهاند. حاج حسین روحیهای انقلابی داشت. بارها پیش میآمد که همه ما کم میآوردیم. گاهی میشد ساعت 12 شب شهید همدانی میگفت که به فلان منطقه برویم و سر بزنیم. از طرفی هم تمایل زیادی به استفاده از ماشین نداشت. خیلی وقتها با موتور برای سرکشیها میرفت. حتی یک روز برای شرکت در یک جلسه به سمت در ورودی ناجا آمدیم. دژبانی ما را راه نداد. دژبانی باور نمیکرد میگفت شما دروغ میگویید. مگر سردار با موتور به جلسه میآید. شهید همدانی خیلی متواضع و بیریا بود.»
شهادت کیلومترها دور از وطن
حضور در جبهه سوریه آخرین آوردگاهی بود که حاج حسین در زندگی دنیایی آن را تجربه کرد. شهید همدانی در حالی قدم در جنگ سوریه میگذاشت که بیش از شش دهه از عمرش میگذشت. اما همان روحیه تکلیفگرا باعث شد تا این ژنرال با تجربه در حالی که مویی سفید کرده بود قدم در یکی از سختترین آوردگاههای عمر خویش بگذارد. آوردگاهی که موی سفیدش را به خون سرخش خضاب کرد.
سردار محمد باقری رئیس ستادکل نیروهای مسلح در همین خصوص میگوید: شهید همدانی در سال 90 که شرایط خاصی در سوریه بود به آنجا رفت، یک ارتش خسته که باید در دهها جبهه مقابل نیروهای تازهنفس و با انگیزه تروریست که از همه طرف تجهیز میشد، بایستد. در چنین شرایطی که بسیار سخت بود و از طرف دیگر در عراق هم صحنه دیگری باز شد شهید همدانی به آنجا رفت و با الگوبرداری از بسیج نیروهای مردمی وارد این مسئله شد تا مردم شیعه، سنی، مسلمان و غیرمسلمان را آموزش دهند. اگر چنین توانی و نیروهای مردمی ایجاد نشده بود حتماً بهلحاظ مادی سوریه سقوط کرده بود. سردار سلیمانی و شهید همدانی و دیگر فرماندهان مستشار ما با سازماندهی نیروهای انقلاب اسلامی از کشورهای مختلف کاری کردند که ورق برگشت و مناطق اشغالشده آرام آرام باز پس گرفته شد.»
خود شهید همدانی نیز از مقطع حضورش در سوریه و سختیهای این مسیر میگوید:«زمانی که من را انتخاب کردند، حدود 80 درصد سوریه به دست گروههای مسلح افتاده بود و جیشالحر 110هزار نیرو را سازماندهی کرده بود. اینکه چرا بنده را انتخاب کردند باید از خودشان بپرسید. وقتی رفتیم سوریه آقای سلیمانی ما را به آنجا معرفی کردند. یکی دو ماه فعالیت کردیم تا اینکه به هرحال خدا کمک کرد و راه تعامل باز شد. حزب بعث یک در آهنین دارد و یک دیوار فولادی که به هیچکس راه نمیدهد! شبیه معجزه بود. امروز هم دولتمردان و هم مردم آنجا، ایران را فرشته نجات میدانند. ما بنا به تکلیف رفتیم سوریه، همان تکلیفی که برای دفاع مقدس بود، زمین سوریه با کربلای 5، مهران، دشت عباس، قصرشیرین با عملیات الیبیتالمقدس فرق نمیکند.»
سردار به نقل از رسانههای خارجی
تواناییهایی که حاجحسین همدانی در میادین مختلف از خود نشان داد، حتی بیگانگان را نیز به زبان تحسین واداشته بود. روزنامه والاستریت ژورنال درباره سردار همدانی مینویسد: ژنرال همدانی یکی از فرماندهان نخبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که به عنوان افسر سپاه پاسداران اعلام خدمت داشته است. همدانی یک متخصص در نحوه رزم عملیات نیروهای منظم با شبهنظامیان است.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/