همه پرسی کاتالونیا و موج منطقه گرایی در اروپا
اروپا دیگر مانند گذشته قادر به انتقال بحرانهای مرزی و منطقهای خود به خارج از این قاره نیست و این به معنی شعلهور شدن اختلافات کهنه و قدیمی در این قاره است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، با نگاهی سطحی به تاریخ اروپا از اواخر قرون وسطی تا پایان جنگ دوم جهانی، یک چالش سیاسی، بسیار برجسته خود نمایی می کند. این چالش مسئله بحران مرزها و جنگ های خانمان سوز منطقه ای است. خصوصا با رشد اندیشه ملی گرایی و آگاهی ملی در اروپا با آغاز انقلاب فرانسه، این چالش به یک فاز بسیار خون آلود می رسد. اما اروپاییها از زمان انقلاب صنعتی، تلاش کردند بحران مرزی و منطقه ای شان را به خارج از اروپا منتقل کنند. از همین رو، با کنگره ی وین در سال 1815 عملا قدرت های بزرگ اروپا، اختلافاتشان را به خارج از اروپا منتقل کردند. به این معنا که با موازنه قوا میان این دول، کشورهای آسیایی و افریقایی به تاخت و تاز استعماری آنها تبدیل شد.
اروپای امروز با توجه به بحران های عمیق سیاسی ـ فرهنگی و البته شکست های پیاپی در سیاست خارجی در منطقه آسیای غربی و در قبال روسیه، اساسا توان حل مشکلات اش را از طریق حواله دادن آنها به ملت های غیر اروپایی ندارد. این به معنای شعله ور شدن اختلافات کهنه و قدیمی اروپای در خاک این قاره سبز است. در همین قالب می توان همه پرسی جنجالی منطقه کاتالونیا را در اسپانیا مورد بررسی قرار دارد. تاریخ مناسبات سیاسی منطقه کاتالونیا و اسپانیا پُر از مناقشه های مرزی و اختلافات فرهنگی است. در سال 1714 منطقه ی کاتالونیا بعد از منازعات سیاسی فراوان به صورت خشونت آمیز و به اجبار به خاک اسپانیا الصاق می شود. این الصاق خشونت آمیز این منطقه به اسپانیا، تاریخ دراماتیک این منطقه را در ذهن مردم بومی اش شکل می دهد که همواره خود را جدا از هویت اسپانیایی تعریف می کردند. اما از سال 1975 یعنی بعد از سرنگونی دیکتاتوری ملی گرایانه فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا، مجددا منطقه کاتالونیا یک استقلال نسبی از مادرید در قالب فدرالیسم پیدا می کند. منتها با توجه به این که این منطقه بخش ثروت مند اسپانیا است؛ همواره میل به استقلال به علت نارضایتی از سیاست های دولت مرکزی در آن باقی می ماند.
در هر صورت هم پرسی بحث برانگیز در اول اکتبر در عین مخالفت حکومت مرکزی برگزار شد، نهایتا نود درصد شرکت کنندگان رای به استقلال این منطقه دادند. این انتخابات در حالی برگزار شد که با تدابیر شدید امنیتی و خشونت پلیس دولت مرکزی همراه بود و از همین رو تقریبا بیش از نیمی از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت نکردند. آقای کارلوس پوجدمون رئیس ایالت کاتالونیا با انتقاد از خشونت های نیروهای امنیتی در روز همه پرسی، اعلام کرد که مردم این منطقه به استقلال رای دادند و ما برای تحقق تصمیم مردم منطقه، عمل خواهیم کرد. این در حالی است که دولت مرکزی این انتخابات را فاقد اعتبار قانونی دانست و از طرفی دادگاه قانون اساسی اسپانیا در سال 2010 برگزاری هر نوع همه پرسی استقلال را در تناقض با قانون اساسی اعلام کرده بود. مسئله نگران کننده برای امنیت اروپا با توجه به همه پرسی کاتالونیا، تشویق شدن مناطق میل به خود مختاری در اروپا است که در قالب سازمان دهی رفراندوم، قدم های بعدی را برای تکه تکه شدن اروپا بردارند. در حال حاضر گرایش های تجزیه طلبانه در کشور بلژیک با توجه به چند فرهنگی بودن این کشور کوچک، منطقه تیرول جنوبی در کشور ایتالیا و یا منطقه های ولز و اسکاتلند در بریتانیا وجود دارد که با برگزاری همه پرسی تجزیه طلبی در اسپانیا، قدم های حقوقی را برای استقلال می توانند بردارند. نکته مهم در این باب، سکوت اتحادیه اروپا و بروکسل در مورد برگزاری همه پرسی در کاتالونیا بود که مجددا ثابت کرد که اتحادیه اروپا محفلی برای تامین منافع دولت های ملی در اروپا نیست. بلکه بروکسل یک سازمان بین المللی و فرا ملی برای اهداف اقتصادی و نظامی فرا منطقه ای است که نسبتی با امنیت داخلی اروپا ندارد و البته همین مسئله به بدبینی کشور های اروپا نسبت به بروکسل خواهد افزود.
این جنجال همه پرسی در اروپا با اختلافات دولت آلمان و لهستان بر سر غرامت های جنگ دوم جهانی همزمان شده است. دولت لهستان به عنوان بخشی از شوروی سابق بعد از جنگ جهانی دوم از غرامت هایی که آلمان می بایست به این کشور بابت تجاوز طلبی و خسارت های به بار آورده دهد؛ صرفه نظر کرد. حال دولت محافظه کار لهستان خواستار پرداخت غرامت از آلمان شده است؛ چرا که به زعم این دولت، در زمان جنگ سرد این کشور مستعمره شوروی بوده است و استقلال تصمیم گیری نداشته است. این مسئله باعث تیره شدن مناسبات امروز آلمان و لهستان شده است. خصوصا که جریان های دست راستی در آلمان با توجه به ادعاهای غرامتی لهستان، خواستار برگرداندن مرز های لهستان با آلمان به مرزهای قبل از سال 1939 با توجه به این که اقلیت آلمانی در مناطق مرزی لهستان زندگی می کنند؛ است!
همه ی این مسائل در مورد میل به تجزیه طلبی و اختلافات مرزی حکایت از یک آینده هرج و مرج گونه در اروپا است. تاریخ اروپا مملو از جنگ های خانمان سوز در جهت نابودی اقوام اقلیت یا الصاق اجباری آنها به خاک کشور بزرگ تر است. برای حل این چالش و سرکوب اختلافات داخلی، دول اروپایی دست به استعمار ملت های آسیایی و افریقایی و تقسیم جهان بین خودشان زدند تا اختلافات داخلی را بخوابانند. تقسیم ملت های غرب آسیا بر اساس منافع اروپایی ها در پایان جنگ اول جهانی یکی از استراتژی های سیاه این تفکر بود که نتیجه آن جنگ های خانمان سوز امروز در سوریه و عراق است. و البته نباید فراموش کرد که نطفه ی این تفکر را رژیم صهیونیستی در غرب آسیا گذاشت. اما بی شک، امروزه با توجه به موج منطقه گرایی در اروپا در کنار آشفتگی فرهنگی بحران مهاجرت، ورق برگشته است.
دکتر سید علیرضا موسوی
دانش آموخته علم سیاست در آلمان
کارشناس مسائل سیاسی اروپا
انتهای پیام/