شرفشاهی: ادبیات شیعی در دوره قاجار ادبیاتی منهای اندیشه شد/ اسماعیلی: توقف شعر آیینی در منزل محبت
شعر آیینی پس از انقلاب به یکی از شاخههای قدرتمند شعر دینی تبدیل شد، اما کنار همه پیشرفتها با آسیبهایی نیز مواجه شده است، رضا اسماعیلی توقف در منزل محبت را سرآغاز این آسیبها برمیشمرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، هرچند از منظر بسیاری از کارشناسان، شعر آیینی پس از انقلاب اسلامی یکی از شاخههای قدرتمند و عرصههای توانا در حوزه شعر و ادب معاصر است و این امر را میتوان هم از منظر کمی و هم از حیث کیفی مشاهده کرد، اما این حوزه شعری نیز با آسیبهای متعددی به ویژه در سالهای اخیر همراه بوده است. گسترش اعتقادات خرافی و ورود اندیشههای انحرافی از طرق مختلف به وادی دین و آیین، سبب شده تا شعر آیینی نیز گرفتار آسیبهای متعدد شود. وجود آسیبهای اینچنینی زمانی خطرناک و به سمی مهلک تبدل میشود که در قالب ابیات منظوم در هیئتها که تریبون شیعه به شمار میآید و یا در قالب کتاب منتشر شود؛ از این رو نقد سرودهها با این نگاه و فراتر از آن، بررسی روند شعر آیینی در حوزههای مختلف ضرروت بیشتری مییابد.
به همین منظور خبرگزاری تسنیم در میزگردی با حضور کامران شرفشاهی و رضا اسماعیلی شاعر آیینی به بررسی رویشها و آسیبهای شعر هیئت پس از انقلاب پرداخته است، رضا اسماعیلی در این میزگرد اصلیترین دلیل آسیب در شعر آیینی را توقف در منزل محبت و نرسیدن به منزل شعور دانست. شرفشاهی نیز با اشاره به گذشته شعر آیینی از ممانعت حکام پیش از انقلاب از ورود اندیشه به شعر آیینی سخن گفت. بخش نخست این میزگرد به شرح ذیل است:
* تسنیم: شعر انقلاب وام گرفته از شعر آیینی است، که پس از مدتی با شاخههای متنوعی چون شعر دفاع مقدس مواجه شد که آن هم از شعر آیینی وام گرفته شده است، آیا این دو گونه شعری پرطرفدار پس از انقلاب زمانی که به قوام رسیدند، شعر آیینی را نیز متحول کردند؟ آیا میتوان گفتفشعر آیینی پس از انقلاب با تغییرات شگرفی مواجه شده است؟
پس از پیروزی انقلاب چون بالافاصله با جنگ تحمیلی مواجه شدیم، شعر انقلاب تحت الشعاع شعر دفاع مقدس قرار گرفت، هنوز شعر انقلاب قوام نگرفته بود که ما با مقوله دفاع مقدس مواجه شدیم و به نوعی شعر انقلاب و دفاع مقدس در هم تنیده شده و شعر دفاع مقدس برجستگی بیشتری پیدا کرد، در همان دوران 8 ساله دفاع مقدس شاهد رویش و جوانه زدن شجره نهال شعر آیینی بودیم، شعر آیینی بعد از انقلاب. چون پیش از انقلاب هم ما شاعران بزرگی در عرصه مذهبی و دینی داشتیم که در تمام دورهها با موضوع بزرگان دینی شعر میگفتند، به خصوص در حوزه شعر توحیدی که ادب فارسی کارنامه درخشانی دارد، ما وقتی دیوان اکثر شاعران بزرگ فارسی زبان را باز میکنیم از رودکی تا سنایی و حافظ و عطار و مولانا و ... میبینیم که آغاز دیوانشان متبرک به ستایش ذات حضرت حق شده است.
اما بعد از انقلاب به خاطر حاکمیت و ارزش های اسلامی و به خاطر نظام مقدس اسلامی رویکرد به شعر آیینی گستردهتر شد، به خصوص شاعران نسل اول انقلاب با توجه به اینکه نفیس حق حضرت امام را درک کرده و در کوران بحرانهای انقلاب رشد کرده بودند، در کنار سرودن شعر دفاع مقدس رگههایی از شعر آیینی نیز در آثارشان قابل روئیت است. به این معنا که وقتی شما شعر بزرگانی مثل سلمان هراتی، قیصر امینپور، سیدحسن حسینی و نصرالله مردانی را میخوانید، میبینید، موضوع دفاع مقدس است اما نمادها و سمبلهایی که ازش یاد کردهاند، اسوههای قیام حسینی است، از حضرت اباعبدالله حسین(ع) تا حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت زینب(س) حر و ... به عنوان اسوههای حماسی و مقاومت نام بردند که با برجسته کردن این اسوهها رزمندهها را به حضور در جبههها و پیروی از سیره عملی این اسوههای دینی تشویق کردند.
اسماعیلی :شعر آیینی به معنای خاص پس از دفاع مقدس هویت پیدا کرد
اما شعر آیینی به معنای خاص و به صورت مستقل با هویت مستقل بعد از پایان دفاع مقدس هویت پیدا کرد، به این معنا که وقتی جنک تحمیلی به پایان رسید شاعران مدتی در خلاءی که از نظر مضمونی ایجاد شده بود دست وپا میزدند که از این بعد تکلیف ما چیست؟ چه شعری بگوییم با چه مضمونی؟
عدهای رفتند در فضای شعرهای عاشقانه و راهشان را از شعر انقلاب جدا کردند، عدهای هم چنان در حوزه شعر انقلاب پابرجا ماندند و به شعر اعتراض ورود کردند که به نقد و کالبد شکافی انقلاب اسلامی پرداخت و به کمرنگ شدن ارزش های انقلاب اعتراض داشت که نمونه شاخص آن شعر «مولا ویلا نداشت» از علیرضا قزوه یا شعر خیابان هاشمی از محمد رضا عبدالملکیان بود. شعرای دیگری چون محمد حسین جعفریان، سلمان هراتی و ... با موضوع اعتراض و یا حسرت ( حسرت خودرن بر ارزشهای دوران دفاع مقدس)به مسیر خود ادامه دادند، اما گروهی از شاعران به صورت اختصاصی و خیلی جدی به حوزه شعر دینی و آیینی ورود پیدا کردند که به شاعران دینی و آیینی معروف شدند.
بعدها شاخهای از شعر آیینی به نام شعر هیئت معروف شد در واقع شعر هیئت عنوانش جدید است اما از نظر مضمون و محتوا همان نوحهها و مراثی است که پیش از انقلاب و از زمانی که عزاداریهای حسینی قوام گرفت، در ایران گسترده شد. از زمان حکومت صفویه رسمیت پیدا کرد و عزاداریها آزاد شد و مردم برای برپا کردن علم عزاداری سالاتر شهیدان در میادین و مساجد دستهجات عزاداری راه میانداختند، نوحههایی که در این مراثی خوانده میشد به شعر هیئت معروف شد. که زیرشاخه شعر آیینی ماست و بیشتر کاربرد اجتماعی و مردمی دارد، به این معنا که در شعر هیئت باید شاعر زبانش به زبان مردم نزدیکتر شود، با زبان مردم کوچه و بازار انس و الفت بیشتری داشته باشد تا در دستهجات سینهزنی و مجالس دم گرفته شود و گستردگی فراوانی پیدا کند،
شاعرانی هم که شعر هیئت میگویند، سعی میکنند زبان مردم باشند با مولفههایی که مورد پسند مردم است، شعر بگویند که از همین راه آسیبهایی گریبانگیر شعر هیئت ما شده است.که من در ادامه به آن خواهم پرداخت.
* تسنیم: آیا ما قبل از انقلاب شاعر آیینی یا سبک شعر آیینی را به این شیوهای که امروز میبینیم داشتهایم؟
من قائل به این هستم که برای درک عمیق تر این موضوع ما باید برگردیم به زمان وقوع واقعه عاشورا. بعد از این واقعه ما شاهد این هستیم که حضرت امام سجاد(ع)، حضرت سکینه دختر حضرت امام حسین(ع) در بازگشت به مدینه میکوشند تا در منزل خود جلساتی بگذارند دعوت میکنند از شاعران متعهد برای این که از این حماسه با زبان رسا و شورانگیز شعر بسرایند و به عصرها و نسل های آینده منتقل کنند این رویکرد را ما در سایر ائمه\(ع) هم شاهد هستیم و یک نگاه هوشمندانه ای پشت این ماجرا بوده که به شعر به عنوان یک رسانه موثر و قوی نگاه میشده است و اهل بیت(ع) همیشه نظر داشتند روی شعر و شاعران برای انتقال و انعکاس این حماسه بزرگ.
از اواخر قرن سوم و قرن چهارم به تدریج ادبیات دینی وارد شعر پارسی میشود و در طول زمان این مسئله ادامه پیدا میکند گاه به شکل بسیار کم رنگ و محتاطانه به لحاظ اینکه بسیاری از حکومتهای آن دوران حکومتهای ضد شیعی بودند و گاه شاهد پررنگ شدن این مسئله هستیم که برمیگردد به روی کار آمدن حکومتهای شیعی در ایران که این حکومتها شعر شیعی را تقویت میکنند و از شاعران شیعی حمایت میکنند. این روند استمرار داشته و من قائل به این هستم که شعر آیینی ما از زمان پیدایش دولتهای شیعی در ایران قوت بیشتری پیدا کرد. مثل آل بویه وصفویه که محتشم آمد و بسیاری از شاعران دیگر و حتی پادشاهان ترغیب میکردند که به جای مدیحه سرایی برای ما برای اهل بیت(ع) شعر بگویید.
شرفشاهی: تلاش قاجار برای دور ماندن شعر آیینی از هدف و رسالت اصلی
هر چه فاصله میگیریم از این دوران می بینیم تعداد شاعران بیشتر می شود تعداد شعرها بیشتر می شود و به تدریج ما شاهد یک دورهای هستیم که شاعران بسیاری مشغول سرودن شعر هستند مثلا در دوره قاجاریه شاعران بسیاری مشغول سرودن شعر آیینی هستند دیوان شان پر از شعر آیینی است اما یک رویکردی در این دوران وجود دارد و آن هم نفوذ و تلاشی است که حکومتها میکنند برای این که این شعر را از آن هدف و رسالت اصلی خود دور کنند، ما مثلا در شعر معروف مولانا شاهد این هستیم که مولانا داستانی را بیان میکند که کاروانی در ایام محرم وارد شهری میشود، میبیند که مردم در حال عزاداری هستند میگوید برای چه عزاداری میکنید؟ میگویند ما برای چنین شخصی عزاداری میکنیم که چنین مبارزه کرد در برابر ستم ایستاد و سرانجام خودش و تمام اعضای خانوادهاش در این راه به شهادت رسیدند و آن شخص میگوید که او نیاز به گریه و زاری ندارد. این شمایید که احتیاج به گریه و زاری دارید.
شرفشاهی: در دوره قاجار جنبه شوگ شعر آیینی به عمد پررنگ و پویایی از آن گرفته شد
تاکید ماجرا بر اصل حماسه است اما در دوره قاجاریه میبینیم که جنبه سوگ پررنگ شده و تلاش میشود که ادبیات پویا، ستم ستیز و جاندار و جانبخش و رهایی بخش شیعه را تبدیل به یک ادبیات تختیتری که فقط به گریه و زاری میپردازد و ادبیاتی منهای اندیشه است.در واقع دعوت سرخ حضرت اباعبدالله(ع) فراموش میشود، وقتی که میفرمایند در آخرین لحظات «کسی هست مرا یاری کند؟» این دعوت در واقع به آن جماعتی که روبه روی ایشان بودند، نبود چون تکلیف روشن بود تمام اعضای خانواده و یارانش را از دست داده و میدانستند آنها سر سازش ندارند بنابراین یک دعوتی بود به عصرها و نسلهای آینده و تلاشی که اهل بیت(ع) داشتند ما در نخستین سرودهها در آثاری که در پیشگاه خاندان پاک وحی ارائه شد شاهد این بودیم که در همه اینها یک روح بیداری وجود داشت .اما در دوره قاجار می بینیم که این مسئله وجود ندارد بالعکس جنبه تختیری به آن میدهند.
* تسنیم: این حکومتها آیا هدف خاصی از این کار داشتند؟ یا اینکه اقتضائات اجتماعی ایجاب میکرد که چنین اشعاری گفته شود؟
به لحاظ اینکه حکومتهای وقت حکومتهای فاسدی بودند و به هر حال آن روح اصلی پیام اهل بیت(ع) و اسلام را مانع حکومت خود میدانستند و هراس داشتند از بیداری ملت و بازگشت و رجعت آنها به اسلام راستین این بود که کوشش میکردند، جلوه وارونهای از دین ارائه کنند و از سوی دیگر خودشان تظاهر میکردند، بزرگترین تکیههای تعزیه که یک هنر نمایش منظوم ایرانی هست در دوره قاجار بوده است و اتفاقا سلاطین هم می آمدند حتی خود سلاطین هم شعر میگفتند مراجعه به دیوان فتحعلی شاه قاجار داشته باشید به دیوان ناصرالدین شاه قاجار فراوان شعر برای اهل بیت(ع) دارد. اما شعری که برانگیزاننده باشد آگاهی بخش باشد و جامعه را به حرکت در بیاورد در برابر آن وضع اسفناکی داشت، وجود ندارد.
شرفشاهی: هر چه به انقلاب نزدیک شویم، بیداری اندک اندک در شعر آیینی نمود بیشتری پیدا میکند
شما می دانید تاریخ آن دوره را در روزگاری که به لحاظ بی فایتی و فساد فراوان کشور رو به اضمحلال بود بیگانگان مسلط شده بود، حکومت هراس داشت از بیداری ملت و از آن پیام سرخ عاشورا که در واقع پیامی است که ذلت پذیر نیست و جامعه را دعوت میکند به این که ذلت پذیرنباشند سرافرازانه زندگی کنند، البته آثاری است که در آنها رگه هایی از بیداری وجود دارد و ما هر چه به سمت انقلاب نزدیک می شویم می بینیم که تقریبا این بیداری کم کم در شعر آیینی ما نمود بیشتری پیدا میکند. به عنوان مثال خوش دل از شاعرانی که در دوره پهلوی زندگی میکرد، شعری دارد که در آن دوره خیلی معروف شد «بزرگ فلسفه مرگ شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است»
زمانی که من بچه بودم، به یاد دارم که این شعر گاهگداری در هیئتها خوانده میشد این شعر معروف شد به خاطر همین روح بیداری بود. باز ما در واقع هر چه به انقلاب نزدیک می شویم شاهد ظهور یک نسلی از شاعران دین باور هستیم که این ها شاعران هوشمند و آگاهی هستند و آثاری را خلق می کنند که این ها در جهت حرکت جامعه موثر واقع شود در سال های قبل از پیروزی انقلاب هم به هر حال در ایام ماه محرم حسینیه ها، تکایا، مساجد، این ایام را مشغول عزاداری بودند شاعران شعرهایشان را می سرودند نوحه خوان ها نوحه می خواندند و انجمن های آیینی بود و شاعران بزرگ آیینی ما داشتیم مثل اصفهانی، خوش دل تهرانی و کسان دیگری بسیاری از بزرگورانی که به جریان شعر انقلاب پیوستند این گونه نبود که ما شعر آیینی نداشته باشیم.
* تسنیم: حاکمیت به این افراد بها نمیداد که خودجوش شعر نگفتهاند یا خودشان تمایلی نداشتند؟
دو تا بحث مطرح است یکی فشار خود حاکمیت بود یعنی اینها جلوگیری میکردند از شعرهایی که جنبه آگاهی بخش داشت، تذکر میدادند ممنوعالمنبر میکردندو ... از سوی دیگر یک فضای فرهنگی ایجاد کرده بودند که اگر کسی شعر آیینی بگوید، فناتیک و امل است و به گونهای طرف را در موضعی قرار میدادند که از نزدیک شدن به ادبیات آیینی و از دین گفتن فاصله بگیرد و در واقع خود این فضای فرهنگی موجب شده بود تا بسیاری از شاعران رویگردان باشند و یا اگر تمایلاتی دارند، بروز ندهند و ابراز نکنند با پیروزی انقلاب در واقع شاهد یک رجعت عظیم دین در شعر آیینی بودیم، این که شاعران بازگشتند به آن ارزشها و باورها و آثاری را خلق کردند که این آثار در تهییج جامعه نقش بسیار موثری داشت و در تمام صحنههای پس از پیروزی انقلاب هم ما شاهد این هستیم که شعر هنر اولی است که در میدان حضور پیدا میکند و بسیاری از اشعار این سالها با الهام از آیات قرآن کریم، احادیث و روایات شکل گرفته و این جریان تا به امروز ادامه دارد.
اسماعیلی: شعر آیینی در دهه سوم و چهارم انقلاب در منزل محبت متوقف ماند
* تسنیم: آقای اسماعیلی شعر هیئت زیرشاخهای از شعر آیینی است که پس از انقلاب شکل گرفته است، در صحبتهایتان اشاره کردید که شعر هیئت دچار آسیبهایی شده است از این آسیبها بگویید؟
نکته ای در مورد شعر آیینی دهههای اخیر وجود دارد که باید به آن تاکید کنیم، نسل اول و دوم انقلاب چون امام را درک کرده بودند و از دل انقلاب جوشیده بودند و دوران دفاع مقدس را درک کرده بودند، شعرشان خود به خود لهجه حماسی پیدا کرد، از همین رو بود که شعر آیینی نسلهای اول و دوم انقلاب که با بزرگانی مثل حضرت امام و علامه طباطبایی و استاد مطهری، مفتح، دکتر بهشتیهاو... بزرگ شده بودند، بالیده بودند و با عالمان دینی حشر و نشر داشتند و در یک فضای آمیخته با معرفت دینی و حماسه بالیده و قد کشیده بودند، سرشار از رگههای معرفتی حماسی و مضامین ارزشمند دینی است، ولی در دهه سوم و چهارم متاسفانه شعر دینی و آیینی ما به انحراف افتاد به این معنا که در واقع یکی از بزرگترین ضعفهایی که متوجه شعر دینی و آیینی ما شد در منزل محبت متوقف ماندیم یعنی شاعر آیینی گفت من فقط وظیفم این است که محبت اهل بیت را بیان و ترویج کنم و شعر ما تبدیل به مدح و منقبت صرف و سوگ و مرثیه شد.
اسماعیلی: سعی نکردم محبت را با معرفت گره بزنیم
این خواست حاکمیت یا نظام مقدس جمهوری اسلامی نبود این به خاطر عدم شناخت و کوتاهی شاعران نسل های بعدی انقلاب در شناخت ماهیت انقلاب و در واقع شناخت بزرگان دینی بود که فکر میکردیم شعر آیینی این که مدح صرف بگوییم، منقبت بگوییم و تلاش کنیم که با شعر خودمان را با دیگران به گریه بیندازیم و در سوگ و مرثیه شعر بگوییم در واقع به صورت توجه داشتند و از سیرت و سیره عملی بزرگان دین غافل ماندند وقتی در منزل محبت متوقف بمانیم و به قله معرفتی دینی سعود پیدا نکنیم طبیعتا این شعر آمیخته می شود با تحریفات، خرافات و با یک لهجه غیرمستند و غیرواقعی پیدا می کند که در این مرحله بود که شعر دینی و آیینی ما دچار تنزل شد و شاعران آیینی ما خواسته یا ناخواسته به این ورطه افتادند در این حوزه تلاش کنیم شعری بگوییم در مجالس خوانده شود مداحان دم بگیرند و شورآفرینی بکنند به بحث شورآفرینی بیشتر توجه شد و به آن مبحث شعور معرفت دینی در حاشیه قرار گرفت و خیلی از کاستیها آفتها و تهدیدها از این ناحیه متوجه شعر ما شد که سعی نکردیم که محبت دینی و محبت اهل بیت را با معرفت اهل بیت گره و پیوند بدهیم و اگر محبت با معرفت دینی تلفیق می شد به پیروی از بزرگان دینی منجر می شد.
محبت و معرفت وقتی با هم تلفیق و آمیخته شوند، نتیجه و محصولش اطاعت و پیروی از بزرگان دینی است ولی چون با معرفت آمیخته نشد و ما در منزل محبت توقف کردیم دچار بدفهمی از آموزه های دینی شدیم و آفات فراوانی متوجه شد، البته این نکته را اضافه کنم که ما در عصر حاضر شاعران آیینی بسیار ارجمند و فاخری داریم که این ها با معرفت دینی شعرهای بسیار ارزشمندی سرودند و شعر دینی ما بعد از انقلاب هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی پیشرفت های قابل تامل و قابل ستایشی داشته است.
اسماعیلی: موضوع برخی اشعار آیینی امام حسین (ع) است اما موضعش دینی نیست
ولی متاسفانه در بخشی از بدنه شعر آینی ما این مشکلات هست مثلا وقتی خودم به عنوان داور در این جشنواره های دینی حضور پیدا کردم و آثار را بررسی می کنم، به ویژه در داوری جایزه کتاب سال به خصوص میبینم که مثلا در سال 95متجاوز از 1500 عنوان مجموعه شعر دینی و آیینی چاپ شده است که وقتی ما میخواهیم رصد کنیم که از این میان چه تعداد برای معرفی به عنوان الگو به جامعه معرفی کنیم، مناسب است با 20 عنوان مواجه میشویم که هم از لحاظ فرم و مولفههای زیبایی شناختی و هم از لحاظ مضمون و محتوا ارجمند و ارزشمند است، بقیه اشعار همان در حوزه سوگ و مرثیه و مدح و منقبت است که موضوع دینی دارد ولی موضع دینی ندارد. یعنی شاعر در مورد امام حسین(ع) شعر گفته در مورد حضرت ابوالفضل(ع) شعر گفته در موردحضرت زینب(س) شعر گفته است، موضوع حضرت زینب(س) است، موضوع امام حسین(ع) است، اما موضعش دینی نیست. یعنی به بحث عدالتخواهی، ظلم ستیزی، حقخواهی و... پرداخته نشده است، به کرامت های انسانی اصلا توجه و اعتنایی نشده است صرفا به ظاهر بزرگان دینی توجه شده و در وصف چشم و ابرو و زور و بازوی حضرت ابوالفضل(ع) شعر گفته شده است که این در جای خودارزشمند است ولی افراط در این مسئله باعث می شود شعر دینی ما از محتوای ارزشمند تهی شود.
آسیبها:
غالیگری
من به برخی از آسیبها اشاره میکنم، یکی از بزرگترین آفاتی که شعر آیینی امروز ما را تهدید میکند بحث غالیگری یا غلو در شعر آیینی است که این غلو سه شاخه دارد شاخه اول همان بحث نسبت اولوهیت دادن به بزرگان دینی یا به تعبیر ساده تر معصوم پرستی است. من شاعر به خاطر اینکه در منزل محبت اهل بیت(ع) متوقف شدهام، می خواهم علاقه خود را به امام حسین(ع) نشان دهم، بنابراین اشعاری را میگویم که در آنها این امام معصوم(ع) را آنقدر بزرگ میکنم که نسبت خدایی به این بزرگان میدهم. جان دین اسلام توحید است شعار اسلام لااله الله است و پیامبر اکرم(ص) میگوید من برای برافراختن پرچم توحید و یکتاپرستی مبعوث شدم، برای احیای کرامتهای انسانی مبعوث شدم ولی در شعر بسیاری از مجموعههایی که امروز چاپ میشود، موارد فراوانی داریم که اگر بخواهیم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود.
شاخه دوم غلو در شعر آیینی اهانت به مقدسات سایر ادیان و تحریک عصبیتهای مذهبی است، مقام معظم رهبری در دیدار سالیانهای که هر سال با شاعران دارند، بسیار دغدغه دارند و تاکید می کنند اگر خدای ناکرده ما بین ادیان الهی اختلاف افکنی کنیم و وحدت شکنی کنیم و در واقع کاری کنیم که بین مذاهب و فرقههای دینی تسنن و تشییع اختلاف ایجاد کنیم، این خیانت در شرایط فعلی است.
شعر آیینی نیز در واقع باید وحدت آفرین باشد ولی متاسفانه ما می بینیم که من شاعر و من ذاکر اهل بیت(ع) شعر میگویم برای اهل بیت و به بزرگان سایر ادیان الهی توهین میکنم، البته ناخودآگاه و ناخواسته است فقط میخواهم بگویم امام حسین(ع) من دوستت دارم ولی به بزرگان ادیان دیگر توهین میکنم و یا بین تسنن و تشییع اختلاف افکنی میکنم که این تعابیر در آموزه های دینی مورد تایید نیست.
شاخه سوم غلو که مقام مقام معظم رهبری هم در بیاناتشان به آن اشاره کردند و فرمودند به شاعران که این چه حرفی است که می زنید میگویید امام حسین(ع) از حضرت رسول اکرم(ص) هم بالاتر است. حضرت رسول باید بیاید نعوذبالله از امام حسین(ع) پیروی کند.اگر ما ادب و آداب مسلمانی و دینی را بخواهیم رعایت کنیم براساس معرفت دینی شعر آیینی بگوییم باید توجه داشته باشیم که بزرگان دینی سرسلسله شان پیامبر(ص) است اینها شاگردان پیامبر هستند و ما نباید حضرت زینب(س) را فراتر از پیامبر به تصویر بکشیم حضرت ابوالفضل(ع) را فراتر از پیامبر به تصویر بکشیم اینها شاخههای غلو و غالیگری در شعر آیینی ماست.
جنون ستایی و عقل گریزی
آفت دوم جنون ستایی و عقل گریزی است، متاسفانه در هیئتهای مذهبی بسیار این آسیب وجود دارد، که به نوعی شیدایی و شیفتگی تن میدهند و میگویند ما وقتی نام امام حسین(ع) را میشنویم دیوانه می شویم و اصلاً اختیار را از کف میدهیم و کارهایی میکنیم که دست خودمان نیست و از نهضت قیام حسینی به عنوان نهضتی که براساس جنون سرخ استوار است نام می برند در حالی که شیخ عباس قمی مولف مفاتیح الجنان، یک منشوری برای مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) دارد که در آن توصیههای ارزشمندی به مداحان و ذاکران داشته است و میگوید، که به هنگام بیان فضایل مقامات امامان(ع) و پیامبران مطالبی را نگویید که با عقل در تقابل باشد. در احادیث نیز روایت شده است که هر مسئله ای را می شنوید و به ما نسبت میدهند اگر به عقل عرضه کردید و دیدید با عقل و با آموزههای دینی در تقابل و تضاد است به دیوار بکوبید، یعنی دین اسلام دین اندیشه و خرد و در واقع معرفتاندیشی است و ما نباید جنون ستایی داشته باشیم.
در شعر آیینی ما میگوییم «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة» امام حسین (ع) در واقع مشعل هدایت و کشتی نجات است، مشعل هدایت نماد خرد و عقلانیت است. امام حسین (ع) ما را به سمت توحید و یکتاپرستی هدایت میکند. من این اواخر دیدم در یک پرچم این بیت را در مورد امام حسین نوشته بودند که «گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم/ گردش چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم» یعنی دائما میگوییم که قیام حسین(ع) یک قیام بر پایه عقل و عقلانیت نیست!
افراط در اظهار خاکساری
همان طور که اشاره کردم چون در منزل محبت اهل بیت(ع) متوقف ماندیم هی میخواهیم عرض ارادت بکنیم و خیلی غلیظ این عرض ارادت رانشان میدهیم. هنوز ورود پیدا نکردیم به منزل معرفت اهل بیت(ع). بنابراین خودمان را به آب و آتش میزنیم که این محبت را متجلی و بیان کنیم، به هر شکل و هزینهای که شده است. گاهی از تعابیر و واژگانی در ادبیات دینی استفاده میکنیم که اصلا با کرامت انسانی هماهنگ نیست، ما باید تلاش کنیم که در شعر آیینی منطبق بر آموزههای اخلاقی و قرآنیحرکت کنیم، پیامبر اسلام میگوید من مبعوث شدم برای احیای کرامتهای اخلاقی و امر به معروف و نهی از منکر. اصلا شعر آیینی باید کلاس انسان شناسی و دانشگاه اخلاق و آموزههای دینی باشد. شعرهای بسیاری وجود دارد که شاعر در آنها خود را به سگ تشبیه میکند.
گاهی وقتی اعتراض میکنیم دوستان میگویند مراجع عظام هم در گذشته این مسائل را گفتهاند، در حالی که ما باید شرایط زمانی و مکانی را در نظر بگیریم امروز وقتی مقام معظم رهبری میگویند که شعر آیینی ما یک رسانه قدرتمند است و تریبون اسلام و مسلمانی است، حق نداریم در شعر آیینی هر مسئله ای را عنوان کنیم، شرایط تغییر کرده است، بله من در خلوت خود در تنهایی خود می توانم نجوا کنم، به اهل بیت(ع) عرض ارادت کنم با هر تعبیر و واژگانی. ولی وقتی این شعر قرار است، رسانهای شود و در واقع در تیراژ میلیونی خوانده و دم گرفته شود این را باید توجه داشته باشیم که دنیا به این اشعار نگاه میکند و ما بر اساس این شعرها اسلام را معرفی میکنیم.
زبان حال گویی
آسیب بعدی زبان حال گویی است. گاهی ما از زبان اهل بیت(ع) با عجز و لابه صحبت و مسائلی را بیان میکنیم که این بزرگان واقعاً ما را نمی بخشند، من احساس میکنم وقتی سیمای اهل بیت(ع) را طوری به تصویر میکشیم که خواننده احساس ترحم میکند نسبت به امام حسین(ع) و خاندان اهل بیت(ع). این در حالی است که شعارها و رجزهای عاشورایی چون «هیهات من الذله»، «دور باد از ما زلت و خواری»، «من مرگ را عین سعادت و خوشبختی و زندگی با ستمگران را شکنجهای دردناک میدانم»، «اگر دین جدم با کشته شدن من استوار نمیگردد پس ای شمشیرها مرا در آغوش بگیرید»،« مرگ با عزت برتر از زندگی با ذلت با ستمگران است» سراسر عزت و عزت مداری و ظلم ستیزی است.
گاهی متاسفانه بعضی از هیأت مذهبی و مداحان معروف این شعرها را میخوانند و دم می زنند به خاطر این که این شعر اشک ملت را در میآورد ولی ما توجه نمیکنیم آیا شان اهل بیت(ع) با این شعر حفظ میشود؟ عزت مداری با این شعر حفظ میشود؟ این شعرها شعرهایی است که جز مخدوش کردن چهره اهل بیت(ع) و ارائه چهره عجز و لابه و تسلیم چیز دیگری ندارد. ما باید پرهیز کنیم و می دانم این شاعران هم شاعران عزیز و ارجمندی هستند می خواهند محبت خودشان را به اهل بیت(ع) ابراز کنند، اما باید توجه کنند این شیوه محبت دوستی خاله خرسه است در واقع ما میخواهیم محبت کنیم، اما به جای اینکه اهل بیت(ع) را سربلند کنیم، سرشکسته میکنیم به جای اینکه اهل بیت را بزرگ کنیم کوچک میکنیم.
تصویر سیمای شکست از قیام حسینی(ع)
آسیب بعدی تصویر سیمای شکست از قیام حسینی(ع) است به جای این که ما تصویر پیروزی از قیام حسینی ارائه دهیم. در بسیاری از اشعار شاعر از نگاه حضرت زینب(س) قیام حسینی و صحنه کربلا را به تصویر کشیده و آمده در واقع تمام آن جنبه های منفی و سلبی و جنبه های سیاه را در شعر خود بیان کرده است، ما مگر نمیگوییم قیام حسینی قیام پیروزی خون بر شمشیر بود؟ باید این پیروزی را به تصویر بکشیم، در حالیکه معمولاً سرهای برآمده بر نیزه، گودال قتلگاه، تنور، فریاد العطش، خیمههای آتش گرفته و سوخته، فجایعی را که یزید و ابن سعد و عمر زیاد بر اهل بیت(ع) روا داشتند، بزرگنمایی میکنیم. این تصویر شکست است ما باید از نگاه حضرت زینب حماسه حسینی را به تصویر بکشیم، مگر نگفت «جز زیبایی ندیدم» شاعر باید آن زیباییها را به تصویر بکشد و صحنههای رشادت و حماسه آفرینی و سربلندی عظمت و شکوه قیام حسینی را در شعر آیینی بیان کند.
متاسفانه بسیاری از شاعران و مداحان اهل بیت از نگاه یزید به کربلا نگاه میکنند و این باعث میشود آن صحنههای عجز و التماس بیشتر برجسته شود.
تعریف غلط از شفاعت و تشویق به گناه در شعر آیینی
متاسفانه این آسیب بسیار در شعر معاصر به چشم میخورد، در گذشته هم بوده است. متاسفانه تعبیر و تفسیر غلطس از روایات و احادیثی که در مورد امام حسین (ع) و اهل بیت(ع) وجود دارد منجر به این شده که این باور پیش آید که اگر ما توسل و شفاعت به اهل بیت(ع) داشته باشیم و حتی یک قطره اشک برای امام حسین(ع) بریزیم تمام گناهان ما بخشیده میشود و قلم عفو کشیده میشود، چنین چیزی نیست مقام معظم رهبری و همه عالمان دینی میگویند راه سعادت و رستگاری بندگی است، اگر بنده صالحی برای حضرت حق باشیم بزرگان دینی از ما شفاعت میکنند، ولی اگر ما یک سال دنبال فسق و فجور و لهو و لعب و مردم آزاری و گناه و معصیت باشیم، بخواهیم روز عاشورا اشک بریزیم چه کسی گفته است که گناهان ما بخشیده میشود؟
شاعری به نام حاجب بروجردی روزی برای امام علی(ع) شعر میگوید و این نکته را عنوان میکند «حاجب اگر محاسبه حشر با علی است من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن» همان شب امام علی(ع) به خوابش میآید و به این شاعر اعتراض میکند و میگوید که تو ما را دوست داری، محبت داری،خیلی خوب است ولی ای کاش که با معرفت دینی این شعر را میگفتی و به این شکل شعر را اصلاح کن و بگو «حاجب اگر محاسبه حشر با علی است شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن» این شعر نشان میدهد که اهل بیت(ع) راضی به گناه نیستند.
اسطورهسازی به جای اسوه سازی
در قرآن آیهای نازل شده است که ای پیامبر(ص) به مردم بگو من هم انسانی مثل شما هستم. پیامبر تجارت میکرد، مثل مردم عادی زندگی میکرد، زراعت میکرد، غذا میخورد، لباس میپوشید و... فرقش این بود که به پیامبر وحی میشد به انسان های دیگر وحی نمیشود، یعنی در واقع اگر علمی هم این بزرگان داشتند به اذن الله بوده است. ولی در شعر آیینی متاسفانه ما فقط به اسطورهسازی پرداختیم. یعنی چهرههای بزرگان دینی را به عنوان یک قهرمانان دست نیافتنی به تصویر میکشیم و این بزرگان را در هالهای از تقدس میپیچیم و بیشتر معجزاتشان را روایت میکنیم. وجوه افتراق را بیان میکنیم. در حالیکه بزرگان دینی دو وجه و در واقع دو سیما دارند، چهره ملکوتی و چهره خاکی، چهره ملکوتی هم در جای خود باید بیان شود و ارزشمند است ولی ما باید الگوسازی نیز داشته باشیم و بزرگان دینی را به عنوان اسوه مطرح کنیم که برای نوجوان ما، برای جوان مسلمان ما در جامعه امروز الگو باشد تا درس بگیریم و اقتدا کنیم و پیروی کنیم. بنابراین صرف بیان معجزات و کرامات کافی نیست، ما باید درکنار بیان آن سیمای ملکوتی و به تصویر کشیدن سیمای ملکوتی، سیمای انسانی این بزرگان را نیز بیان کنیم و وجوه اشتراکشان را با انسان امروز بیان کنیم.
استفاده از ادبیات و واژگان نامتجانس با فرهنگ توحیدی و عاشورایی
متاسفانه ما در گذشته هم این مشکل را داشتیم امروز هم داریم ما باید از واژگان و ادبیاتی در شعر آیینی استفاده کنیم که هویت دینی و آیینی داشته باشند. در واقع هویت شیعی داشته باشند، سوءپیشینه نداشته باشند، متاسفانه بسیاری از واژگان که گاهی ناخودآگاه در ادبیات دینی مان به کار میبریم که اتفاقا از روی ارادت و محبت هم است، تبدیل میشود به دوستی خاله خرسه. استفاده از واژگانی چون شاه در حالی که تعبیری والا چون امام و مولا وجود دارد. وقتی امام حسین (ع) را به شاه و پادشاه تشبیه میکنیم یعنی معنای امام را نفهمیدیم، معنای مولا را نفهمیدیم، تفسیر درستی از این کلمات نداریم.
استفاده از فرهنگ و واژگان فئودالی مثل ارباب و رعیتی، من یک زمانی در یک تعداد رباعیها گفتم که ما به امام حسین (ع) نگوییم ارباب دوستان گفتند شما بیسواد هستید نمی فهمید ارباب منظورمان آقا و بزرگ است، امام حسین (ع) را بزرگ میکنیم درست است یکی از معانی ارباب آقا است. اگر میخواهیم بگوییم آقا چرا نمیگوییم؟ مولا چرا نمیگوییم امام؟ ارباب بار منفی دارد بار منفی در آن غالب بر بار مثبت است، بار سلبیاش بر بار ایجابیاش غالب است. همچنین ما متاسفانه در ایران فرهنگ ارباب و رعیتی داشتیم یعنی ارباب مظهر ظلم و جنایت و پستی و خباثت بوده است. اگر تاریخ را مطالعه کنید، ارباب و رعیتی با فجایع و ظلم بسیار همراه بوده است.
حتی در آیات قرآنی هم در چهار پنج آیه واژه ارباب برای خدایان دروغین استفاده شده است. بنابراین وقتی بار منفی این کلمه اینقدر زیاد است، چرا به امام حسین(ع) لقب ارباب میدهیم.
بعضی ها میگویند حافظ و سعدی هم اینگونه شعر گفتهاند، برای نمونه یک شاعر ارجمندی یک شعری را برای حضرت معصومه گفته است با این بیت که «چه قدر شهرتان گدا دارد شوری آب قم ز اشک گداست»، حافظ و سعدی هم برای گدا و پادشاه شعر گفته است، اما وقتی ما در مورد شهر مقدس قم و در مورد مردم قم صحبت میکنیم یا در مورد زائران حضرت معصومه(س) صحبت میکنیم، باید ادبیات فاخر و ارزشمندی داشته باشیم.
طرح مطالب دروغ و خرافه و غیرمستند
طرح مطالب دروغ و خرافه و غیرمستند که باعث تحریف حماسه حسینی میشود که هدفش گریاندن و اشک ریختن برای امام حسین(ع) است. بزرگان دینی چون استاد مطهری، حضرت امام و مراجع بزرگ دینی در موردبرخی مباحث منتسب به واقعه عاشورا اعتراض کرده اند در کتاب هایشان گفتند این ها سند تاریخی ندارد، مثلا عروسی حضرت قاسم که در نوحهها و مرثیههای ما مداحان بسیار روی آن تاکید میکند، اصلا سند معتبر تاریخی ندارد قصه دامادی حضرت قاسم در کتب تاریخی نقل نشده است، علامه مجلسی گفته است من در کتب معتبر تاریخی چنین چیزی را ندیدم. محدث قمی هم داستان را بی اعتبار دانسته است، یا متاسفانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب(س) که دستاویز قمه زنی قرار گرفته است و موجب صدمات و هزینههای بسیاری برای شیعه شده است رد شده است، شیخ عباس قمی این مسئله را رد کرده و میگوید اسرای کربلا را بر ناقههای عریان بی جهاز بردند آنجا محملی نبوده که حضرت زینب(س) سرش را بر آن بکوبد. یا ماجرای به غارت بردن انگشتر حضرت امام حسین (ع) که این را هم با سوز و گداز در نوحهها و مرثیهها میگویند، که از نظر تاریخی رد شده و هیچ سند معتبر تاریخی در این مورد وجود ندارد و حتی از امام صادق حدیثی داریم که از امام سوال میکنند که آیا این ماجرا درست است؟ ایشان رد میکنند و میگویند که الان این انگشتر در نزدماست. بنابراین طرح مسائل دروغ، خرافه و غیرمستند در شعر آیینی فراوان است
شعر و مرثیه مکشوف
شعرها و مرثیه های مکشوف در گذشته فقط در روضهها و مرثیهها روضه مکشوف داشتیم، اما الان شاعران آیینی ما متاسفانه شعرهای مکشوف میگویند که این آفت جدیدی است که جدیداً در شعر هیئت و آیینی ما فراوان دیده میشود، برای من مایه تاسف است که چرا ما به این ورطه افتادهایم که شاعران جزئیات بسیاری را از لحظات شهادت بیان میکنند، تا مردم گریه کنند، اگر خدای ناکرده یکی از عزیزان من حاثه فجیعی رخ دهد و به رحمت خدا برود، کسی که برای عرض تسلیت آمده است میگوید که من آن صحنه را دیدهام ؟ با جزییات آن صحنه فجیع را تعریف میکند؟ آیا این باعث نیشتر زدن به زخم آن خانواده نمیشود؟ ما به خودمان اجازه میدهم چنین کاری کنیم؟ چه طور به خودمان اجازه میدهیم در مورد اهل بیت و خاندان عصمت و طهارت در مورد امام حسین(ع) با جزییات این مسائل را تعریف کنیم که حضرت ابوالفضل چگونه زمین خورد و دستش را قطع کردند و یا حضرت سکینه، رقیه و علی اصغر چگونه به شهادت رسیدند.
ما اگر نام مبارک امام حسین(ع) را به زبان بیاوریم جمعیت گریه میکند آن کسی که محب واقعی اهل بیت(ع)است، اشکش با بردن نام آنها نیز سرازیر میشود.
* تسنیم: اصلا چه شد که به جایی رسیدیم که هدف از شعر و مداحی گریاندن مردم شد، نه افزایش معرفت آنها؟
بعد از حادثه محرم 61 آن زمان چون اجازه عزاداری نمیدادند و اصلا نام بردن از اهل بیت(ع) و امام علی(ع) و امام حسین(ع) و یارانش کفر بود، چنین فضایی وجود نداشت که شیعه و مسلمانان آزادی عمل نداشتند برای اهل بیت عزاداری کنند. آن زمان تنها رسانه قدرتمندی که باعث افشای چهره پلید یزید میشد رسانه اشک بود. آن زمان با زبان بی زبانی و با اشک و گریاندن در واقع آن ماهیت پلید نظام یزیدی را افشا میکردند و کار بسیار درست و به جایی بود. یعنی تنها اسلحه ما در آن زمان اشک بود. ولی در زمان حاضر که ما این همه امکانات این همه تریبون معرفت افزایی و بصیرت افزایی داریم عالمان دینی با آزادی تمام میتوانند خطبههای روشن گر در مجالس دینی بیان کنند و ما میتوانیم با خواندن روایت و احادیث معرفت افزا آگاهی بدهیم و روشن گری کنیم. اشک باید درکنار این مسئله باشد، نه اصل موضوع.
امروز تاریخ و قیام حسینی(ع) را تحریف میکنیم که ملت را بگریانیم
ولی الان هدف اصلی اشک شده است. در گذشته این اشک یک رسانهای بوده برای این که ما آن مظلومیت را بیان کنیم، امروز تاریخ و قیام حسینی(ع) را تحریف میکنیم که ملت را بگریانیم. یعنی در واقع حاضریم که چهره امام حسین را تحقیر کنیم، برای این که 4 نفر در روضه ما بگریند. یعنی گریاندن هدف شده است. این بیان مقام معظم رهبری است که من بارها خواندم و لذت بردم« در مرثیه خوانی باید به صدق واقعه پایبند بود درست است که شما میخواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گرایاندن را به وسیله هنرنمایی در کیفیت بیان واقعه تامین کنی،د نه در ذکر واقعهای که سندیت ندارد. این درست نیست اشک گرفتن از مردم که هدف نیست، هدف آمیختن این دل اشک آلود با معارف زلال اهل بیت(ع) است با هنرنمایی»
رهبر انقلاب همچنین یک خاطره ای تعریف می کنند که خیلی زیباست، ایشان میگویند «ما در مشهد یک منبری معروفی داشتیم خدا او را رحمت کن، مرحوم رکن الواعظین منبر می رفت و مردم پای منبر روضه خوانی او مثل ابر بهاری گریه میکردند در حالی که خودش هم بارها می گفت من اسم نیزه و خنجره نمیآورم واقعا هم نمی آورد، بنده دهها منبر از او دیده بودم حادثه را آن چنان هنرمندانه به تصویر میکشید بدون این که بگوید کشتند بدون این که بگوید تیر زدند بدون اینکه بگوید شمشیر چنین و چنان زدند با خنجر چنین و چنان کردند. اینها را نمی گفت و ملت مثل ابر بهاری اشک میریختند، میتوان با شیوههای هنرمندانه روضه خوانی کرد و خوب گریان».
ادامه دارد...
انتهای پیام/