بهت جامعهشناسی از پدیده حججی
در روزهایی که ذائقه مردم با سلفی تحقیر تلخ شده بود به یکباره محسن حججی طعم عزت را به ملت چشاند و بدن بیسر او در راس اخبار و گفتوگوهای مردمی قرار گرفت و اکنون مردم در روزهای عرفه و عید قربان استقبال از او را به انتظار نشستهاند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اسارت و بعد از آن شهادت عاشورایی محسن حججی جامعه ایران را بهشدت تکان داد و عواطف بسیاری را برانگیخت. مردم، هنرمندان، ورزشکاران، سیاسیون همه و همه به شهادت جوانی از نسل چهارم در کیلومترها دورتر از وطن واکنش نشان دادند و به تحسین آن پرداختند. در روزهایی که ذائقه مردم با سلفی تحقیر تلخ شده بود به یکباره محسن حججی طعم عزت را به ملت چشاند و بدن بیسر او در راس اخبار و گفتوگوهای مردمی قرار گرفت و اکنون مردم در روزهای عرفه و عید قربان استقبال از او را به انتظار نشستهاند. با وجود چنین گستره عظیمی از تاثیرگذاری، جامعه جامعهشناسی ایران کمتر به تحلیل این پدیده پرداخت و در قبال آن موضع سکوت را در پیش گرفت.
در تحلیل جامعهشناسی پدیده شهید حججی و چرایی سکوت سرد جامعه جامعهشناسی کشور با ابراهیم فیاض استاد دانشگاه تهران به گفتوگو نشستیم.
تحلیل شما بهعنوان یک جامعهشناس از ظهور پدیده شهید حججی و واکنشی که جامعه در قبال آن داشت چیست؟
ابتدا باید توضیح داد که ما در چه دوره تاریخی قرار داریم و بعد جایگاه این پدیده مشخص شود.
وقتی شهید حججی شهید شد یاد اول جنگ افتادم. در آغار دوره پس از انقلاب اسلامی ایران، مجاهدین خلق و مارکسیستها جامعه را دچار تنش عقیدتی و فکری و سیاسی کرده بودند. در اطراف ایران و شهرهایی چون خوزستان، ترکمنصحرا و کردستان جنگ شده بود و به تازگی انقلاب اسلامی را سپری کرده بودیم. حتی مساجد هم خالی شده بود. در یکی دو سالی که بین انقلاب و جنگ فاصله بود ما به مسجدی که در شهرستان کازرون و از مراکز انقلاب هم بود میرفتیم؛ حتی امام جماعت هم دیگر نداشت و من و یکی دو نفر پیرمرد در آنجا نماز میخواندیم.
با آغاز یکباره جنگ تحمیلی علیه ایران همه کسانی که در این مدت خود را ساخته بودند و اهل نماز و روزه و حتی شب زندهداری و عبادت بودند به جبهه رفتند و شهید شدند. در این زمان بود که به یکباره ملت و مردم ایران دچار انقلابی شدند. مردم به یاد شهدا و خاطرات آنها میافتادند. اینقدر این بچهها خوب بودند که انسان فقط از آنها مهربانی و لبخندهایشان را به یاد داشت.
یکی از آنها علیاکبر پیرویان با وجود اینکه زندگی خیلی خوبی داشت در زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد به آنجا رفت و در مقابل آنها جنگید؛ در حالی که دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران بود. اگر شما الان به دانشکده پزشکی بروید یک سالن بزرگ تشریح با عنوان علیاکبر پیرویان نامگذاری شده است. ببینید این دیگر چه کسی بود که قبل از انقلاب آن هم در سالهای حدود 54 این کار را انجام داد. بعد هم که جنگ ایران شروع شد به سوسنگرد و هویزه رفت و در کنار شهید علمالهدی در آنجا شهید شد.
شهادت این شهدا در جبهه در جامعه انقلابی به پا کرد و مردم و جامعهای که مارکسیست زده و دچار غرب زدگی شده بودند، با خون این شهدا به یکباره دوباره بازگشتند. همین شهدای جنگ که واقعا انسانهای عجیب و غریبی بودند باعث ایجاد انقلابی فرهنگی در جامعه شدند. بهطوری که غربگراها و لیبرالها و افرادی چون بازرگانها و منافقین همه مهجور ماندند. منافقین در پی انتقام از این مردم بمبگذاریها و ترورها را آغاز کردند و به کشت و کشتار مردم عادی پرداختند؛ خون این بچهها در آن فضا جامعه را برگرداند.
پدیده شهید حججی هم چنین چیزی است. شهدای مدافع حرم در ابتدا بسیار مظلوم بودند و حضرت آقا هم چندین بار به این موضوع اشاره کردند که اینها از شهدای جنگ تحمیلی هم مهجورتر و مظلومترند. اوایل که جنگ سوریه آغاز شده بود شهدای مدافع حرم را بدون هیچ تبلیغات و مراسم تشییع مفصلی دفن میکردند؛ بچههای تیپ فاطمیون هم به همین ترتیب. اما رفته رفته خون این شهدا راه را باز کرد. اوج آن هم شهید حججی بود که اسیری و بعد هم شهادتش با آن حال معنوی تجلی روز عاشورا بود. شهیدی از شهرنجفآباد اصفهان که بازتولید رشادتهای لشکر نجف اشرف و شهید حاج احمد کاظمی در جنگ تحمیلی بود.
شهید کاظمی اسطوره شد. تجلی بازگشت خون شهدا به جامعه در جامعه امروزی ما شهید عزیز محسن حججی بود که او هم تبدیل به یک اسطوره شد. در جامعه امروز ما این اتفاق به فاصله چند روز رخ داد که اوج ذلت و غربزدگی و نکبت در رفتار نمایندگان مجلس و آن عکس سلفی بود و اوج عزت هم در شهادت و نحوه شهادت شهید حججی در سوریه. در این دو اتفاق مردم به خوبی توانستند اوج ذلت و عزت را ببینند. مردم ما مردمی خدایی با فطرتی خدایی هستند و ذلت و کرامت و خوب و بد را به خوبی از هم تمییز میدهند. تجلی از خدا بود و خون این شهدا در حال گشایش راه است. سالها سعی کردند مباحث جهاد و شهادت در فضای اجتماعی به تمسخر گرفته شود ولی این اتفاق نیفتاد. با شهادت این شهید جو به کلی عوض شد.
چه تفاوتی میان شهدای امروز با شهدای انقلاب و جنگ وجود دارد؟
این بحث خیلی جدی است. شهدای انقلاب هم افرادی پاک و معنوی بودند که به شهادت رسیدند. به یاد دارم که در زمان انــــقـــلاب در کـازرون اولین شهیدی که آوردند شهید منصور محسنپور بود. من در آن زمان 12 سال داشتم که بر سر جنازه آن شهید حاضر شدم. فقط چهار پنج نفر در آنجا حضور داشتیم و حتی خانوادهاش هم خبر نداشتند. این موضوع برای قبل از انقلاب و سالهای 54 و 55 است. انقلاب هنوز آنچنان گسترده و عام نشده بود اما به یکباره با خون این شهدا حیاتی نو پدید آمد و خون تازهای به جامعه و مردم تزریق کرد و شوری تازه به جامعه داد؛ بهطوری که در شبهای منتهی به 22 بهمن دیگر خود پادگان پرچم سفید را بالا برد و امامجمعه کازرون، آیتا... ایمانی که الان امامجمعه شیراز است، رفت و با ارتش صحبت کرد و پادگان را تحویل گرفت. یعنی وضعیتی که در آن اوایل سه چهار نفر سر جنازه مطهر آن شهید حضور داشتند؛ به یکباره به کجا رسید و چه کار کرد.
بعد هم در دفاع مقدس برخی از شهدا را من به شخصه میشناختم. برخی از آنها چندان قـیـافـه حـزبالـلـهـی نداشتند ولی انسانهای پاکی بودند که تا جنگ شروع شد به جبهه رفتند. اوایل جنگ بهشدت برای اعزام نیرو مشکل داشتیم. در سالهای اوایل دهه 60 شهادت بچههایی که در محله بسیار خوشنام و ملکوتی بودند باعث شد تا سیل جمعیت به سمت جبههها روانه شوند.
شهدای امروز که به شهدای حرم مشهور شدهاند را میتوانیم شهدای امام زمان(عج) نامگذاری کنیم زیرا این شهدای حرم هستند که در حال جهانی کردن انقلاب اسلامی ایرانند. شهدای انقلاب و شهدای جنگ در زمان خودشان به مسئولیت خود عمل کردند. این شهدا در حال گسترش فلسفه ظهور امام زمان(عج) و مهدویت هستند. شهدایی مانند شهید حججی در حال جهانی شدن هستند و خون شهید حججی به همه جای جهان؛ مصر، سوریه، ترکیه و عراق و رفته است و تنها خدا میداند که این شهید چه امتحاناتی را در پیشگاهش گذرانده که به چنین مقامی دست یافته که ظهور و بروز آن در میان مردم و در همه جا قلب همه را دگرگون کرده است. اینها شهدایی هستند که ساختار جهانی را عوض میکنند و این همان کاری است که شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی هم انجام دادهاند. وضعیتی که در ابتدا دو سه نفر بر سر جنازه یک شهید انقلاب حاضر بودند اما الان ببینید تا کجا ادامه پیدا کرده و پیام انقلاب تا کجا رفته است. شهید حججی هم مانند شهدای شروع جنگ، آغاز و ابتدای حرکتی عظیم محسوب میشود. از الان به بعد «یدخلون فی دین ا... افواجا» را نظاره کنید و ببینید با محوریت انقلاب اسلامی در جهان اهل سنت چه اتفاقی رخ خواهد داد. در جهان اسلام چه اتحاد عظیمی میان شیعه و سنی در مقابل غرب به وجود خواهد آمد و ما شاهد ذلت روزافزون اسرائیل در منطقه خواهیم بود.
به شهید کاظمی اشاره کردید. باید عرض کنم که شهید کاظمی هم شهید عرفه بود و الان در ایام عرفه پیکر شهید حججی نیز قرار است تشییع شود. به ادامه بحث بپردازیم، شما عاشورا و بهطور کلی دین را بهعنوان یک عنصر هویتی دارای چه نقشی در ظهور و بروز چنین پدیدهای میدانید؟
آن خباثتی که در جهان اسلام به وجود آمده در اصل بنیانگذارش بنیامیه ملعون بوده است. آنان از زمان خلیفه دوم راشدین این حرکت را آغاز کردند. زمانی که شام به دست معاویه سپرده شد، بنیامیه قبل از اسلام و در زمان آغاز اسلام با پیامبر اسلام(ص) به عداوت و مخالفت پرداخت و بعد با اسلامی کردن آن خباثت و کفر خود، آن را منتشر کرد و این خباثت پشت جنگ جمل و به رهبری مروان که لعنت شده از سوی پیامبر اسلام بود، آغاز شد. او جنگ جمل را هدایت میکرد و انحراف را از این جنگ شروع کرد. جنگ صفین هم در اصل جنگ میان بنیامیه و حضرت علی علیهالسلام نبود؛ بلکه جنگ میان بنیامیه و اسلام محمدی(ص) بود و در پی آن بودند که اسلام اموی را پایهگذاری کنند. بعد هم خوارج را ایجاد کردند؛ خوارجی که براساس مکتب زهد خشک و شدید خلیفه دوم بود و در نهایت همین خوارج باعث شهادت امام علی علیهالسلام شدند. در روز عاشورا هم همکاری میان بنیامیه و خوارج بود و فرماندهان کفر بنیامیه بودند و لشکر و کارگزاران از خوارج.
بعد از جنگ جمل هم به ناچار با حقه پلید معاویه امام علی(ع) به ناچار حکمیت را پذیرفت و فقط به امور کوفه رسیدگی کرد ولی معاویه مانند داعش امروز به موصل و اردن و یمن رفت و کشت و کشتار به راه انداخت. به عبارت دیگر ارباب داعش و وهابیت امروز همان معاویه لعنتا... علیه است که لشکریان او در کشتاری که به راه میانداختند سر کودکان کوچک و شیرخوار را جلوی مادرانشان میبریدند و مادران را دچار جنون میکردند.
خوارج ساخته دست معاویه در ابتدا امام علی (ع) را به شهادت رساندند و بعد امام حسن(ع) را ترور کردند و خنجر به پای حضرت زدند و سجاده از زیر پای ایشان کشیدند و به امام گفتند تو کافری و چرا با معاویه صلح کردی. درنهایت همین خوارج در روز عاشورا کارگزاران بنیامیه شدند و واقعه عظیم عاشورا را به راه انداختند.
امروز روز عرفه است و متاسفانه دعای عرفه خیلی خوب شناخته نشده است. در بیان فلسفی دو نوع برهان وجود دارد. برهان لمی و برهان انی. در برهان لمی از معلول به علت استدلال میشود و در برهان انی از علت به معلول. امام حسین (ع) در ابتدای دعای عرفه یکی یکی به وسیله آیات به حق استدلال میکند اما زمانی که به خداشناسی میرسد برهان لمی شروع میشود و در آنجا از علت به معلول و از حق به آیه استدلال میکند. کسانی که پیرو فلسفه ارسطویی هستند به دنبال برهان انی و استدلال از معلول به علتند. اما در حکمت اسلامی هم از آیه به حق، یعنی برهان لمی و هم از حق بر آیه یا همان برهان انی استفاده میشود و این اوج شناختشناسی حکمت اسلامی است که در دعای عرفه امام حسین علیهالسلام شاهد آن هستیم. اما طیفی که در مقابل حضرت بودند عرفانی بدلی داشتند. در حال حاضر یزیدیان فرقهای عرفانی الحادی دارند که بدون خداوند و شرکآمیز است؛ یعنی همان عرفان پدران سفیانیشان است. الان داعشیان همین عرفان کاذب را دارند که به آنها اجازه میدهد دست به کشت و کشتار بزنند و ذبح کنند. این داعشیان و وهابیان همان عرفان قبایل عشایر عرب بدوی قبل از اسلام را دارند که قرآن نیز آنها را نکوهش کرده است و میفرماید: الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کفْرًا وَنِفَاقًا (توبه 97). قرآن بیان میکند که عرب بدوی پر از کفر و نفاق است. حکمت علوی و نبوی بر «انا مدینه العلم و علی بابها» و «انا مدینه الحکمه وهی الجنه وانت یا علی بابها» استوار است. اینها که سفیانیها و قبیلههای مدینه بودند از ابتدا با مدنیتی که پیامبر اسلام ایجاد کرد، مشکل داشتند. پیامبر اکرم(ص) مبنای مدنیت را هم مسجد قرار داد و از همین مسجد النبی حکومت به وجود میآید. وقتی معاویه به شام رفت همین عرفان کفری و بدوی اعرابی را دوباره احیا کرد و عرب را بر عجم ترجیح داد. حتی وقتی دید زنانی که آنجا هستند رومیاند و هنوز عربی نشدهاند، آمدند تا زنان مدینه را از شوهرانشان جدا کنند و به شام ببرند که ائمه از این کار جلوگیری کردند.
در روز عاشورا نیز که تجلی نفاق و کفر بدوی بنیامیه و همراهی کفر و نفاق خوارج بود، این زوج عربی و بدوی پر از نفاق و کفر آن واقعه عظیم را رقم زدند. هنوز خوارج هم کاملا شناخته نشدهاند. نفاق و کفر در اینها بسیار زیاد بود و مثلا اشعث ابنغیث معلوم نبود اموی است یا اهل خوارج و با هر دو هم ارتباطات صمیمی داشت. پسر او محمد ابناشعث هم در کوفه قبیله الکندی را برای کشتن امام حسین (ع) بسیج کرد.
در روز عاشورا امام حسین (ع) و یاران و اصحاب ایشان نمونه و نشاندهنده توحید حکمی علوی حسینی بودند که جنگ را آغاز نکردند و کاری خلاف اخلاق و اسلام واقعی نمیکردند و در مقابل این یاران نورانی، کفر و نفاق، فسق، فجور و جاهلیت عرب قرار داشت که در لشکریان یزیدی جمع شده بود که کارهای غیراخلاقی آنها در مقابل امام و یارانش بر کسی پوشیده نیست؛ از آتش زدن خیمهها گرفته تا اسارت و بریدن و بر سر نیزه بردن سرها که همه از رفتار بدوی سفیانی آنها نشات گرفته بود. یزید ملعون که در آن مجلس مشهور بر لبان آقا امام حسین علیهالسلام چوب خیزران زده و اشعاری را خواند نشان از این داشت که علاوهبر فسق و فجورش به تفکر بدوی و سفیانی قبل اسلام هم برگشته بود.
الان فضایی ایجاد شده است که اهل سنت هم با دعای عرفه امام حسین (ع) آشنا شوند؛ حتی وقتی دعای کمیل در عربستان خوانده میشد شرطهها و ماموران انتظامی عربستانی هم اشک میریختند و گریه میکردند. این خود بحثی جدی است که خوارج فقط قرآن نازل را خوانده و دیدهاند و قرآن صاعد را ندیدهاند. افتخار شیعه به قرآن صاعد است که همان دعاست. آنها با همان کفر و نفاقشان از قرآن تاویلهای عجیبی که مطابق با هوای نفس و دنیای آنها باشد، داشتند. حضرت علی علیهالسلام هم با همین نوع تفکر میجنگیدند. خشونت خوارج هم نشات گرفته از این تاویلها بود و زمانی که آمدند تا امام حسین علیهالسلام را به شهادت برسانند فقط براساس تاویلهای خود از این قرآن نازل عمل کردند. فقهای ملعون بنیامیه با توجه به تاویل خود به این نتیجه رسیدند که امام حسین (ع) خارجی است و حکم به قتل آقا امام حسین دادند؛ همان کاری که در قبایل بدوی قبل از اسلام هم انجام میدادند. در جایی هم مادر معاویه، هند جگرخوار، جگر حمزه علیهالسلام، عموی پیامبر را جوید. این چیزی است که امروز هم در رفتار داعشیان دیده میشود و آنها جگر سرباز سوری را در دمشق جویدند.
علت این تاویلهای اشتباه و کفرآمیز به خاطر توجه به قرآن نازل بدون توجه به قرآن صاعد است. قرآن صاعد همان دعاست که انسان حین اینکه قرآن میخواند مفاهیم قرآنی را در دعا دریابد. این کاری است که ائمه علیهم السلام انجام دادند و امام حسین (ع) هم آن را در دعای عرفه به ما نشان داد. دعای عرفه همان قرآن صاعدی است که صعود میکند به سوی خدا. این دو با هم همراه که بشوند تفسیر درست حاصل میشود. قرآن نازل همان قرآن مجید است و قرآن صاعد همین عترت است که در قالب دعا مطرح میشود. ائمه در فقه و دعاهایشان همین قرآن را بازتولید کردهاند. آنچه با این قرآن صاعد حاصل میشود این است که انسان را از تکبر و نفاق و کفر دور میکند؛ چیزی که در ذات بنیامیه بود کفر، نفاق و تکبر جاری بود که منجر به کشتار و بیرحمی شد. زیرا روح دعا در میان آنها نیست و فقط تاویلی بدون عترت از قرآن است. دعا همان قرآن نازل است که توسط امام تفسیر میشود و حالا صعود کرده است. به عبارت دیگر حالا با زبان خدا با خدا مناجات میکنیم و این امر باعث میشود قرآن دچار تاویلهای کفرآمیز نشود. فقط هم صحیفه سجادیه نیست؛ همه ائمه ما دارای مصحف بودهاند.
این بحث بهشدت در جهان اسلام پیش خواهد رفت. در تایلند مناجات خمس عشر امام سجاد (ع) را به شعرای بودایی نشان داده بودند و آنها که عرفان بودایی داشتند کاملا شوکه شده بودند. این خود به این معناست که عرفان اسلامی در جهان در حال انتشار است.
جنگ در جامعهشناسی موضوع مهمی محسوب میشود. الان هم در سوریه ما درگیر جنگ هستیم که ارتباط مستقیمی با مردم و سرنوشت جامعه ایرانی دارد. ولی از سوی جامعهشناسان ما مورد توجه قرار نمیگیرد و جامعهشناسی جنگ اتفاق نمیافتد. سوال کلی این است که چرا جامعهشناسی ما مانند فیلمهایمان آپارتمانی شده است؟
جامعهشناسی ما به نوعی تئوری سکولاریزه کردن جامعه و بردن جامعه به سمت بیدینی است. جامعهشناسی ما ضد حججی است. قواره جامعهشناسی تنگتر از آن است که شهید حججی و مانند ایشان در آن جای گیرد. جامعهشناسی به معنای واقعی از دهه 1990 مرده است. سالهای سال است که مرده است. در ایران هم جامعهشناسیای که انجام میشود بهشدت غربگراست. الان جامعهشناسی مرده است و جهان و علم جدید در حال شکلگیری است و چون آقایان بهشدت غربگرا و مقلد غرب هستند؛ این جامعهشناسی هم چیزی جز غربگرایی در خود ندارد. جامعهشناسی یعنی علم غربگرایی و ایدئولوژی غربگرایی. آیا آقایان متوجه انقلاب اسلامی شدهاند؟ انقلاب اسلامی ایران سالهاست که به جلو حرکت میکند و آنها هنوز در حال نظاره کردن هستند و مثلا میگویند با داعش مذاکره کنیم! آیا داعش به عهد و پیمان خود وفادار میماند. مگر نه اینکه اینها وارثان معاویه هستند که به عهد و پیمان خود با امام حسین (ع) پشت کردند. پس اینها قابل اعتماد نیستند. غربگراها درکی از اتفاقاتی که در جهان در حال رخ دادن است، ندارند. به همین دلیل تمام استادان اعظم دانشگاه تهران شب انتخابات آمریکا معتقد بودند کلینتون رای خواهد آورد. درنهایت ترامپ رای آورد و بوی گند نژادپرستی جنایتکاریشان با ظهور او بلند شد. علوم انسانی کنونی در ایران یک علوم انسانی بسیار عقبمانده است؛ حتی عقب ماندهتر از هند، عراق، کویت و آمریکایلاتین. فهم شرایط امروزی را ندارند. انقلاب اسلامی را هم نفهمیده است. عدهای از همین آقایان که در دوم خرداد مسلط شدند، شروع به تخطئه و کوبیدن انقلاب کردند و بعد از آن هم جنگ تحمیلی را کوبیدند. در حال حاضر هم جامعه و جهان بهشدت در حال پیشروی است ولی اینها هنوز در جهل خود ماندهاند. متاسفانه در آموزش عالی هم نفوذ دارند.
مردم دارند جلو میروند و اینها عقب میمانند. همین شهید حججی الان چقدر تئوری تولید میکند. شهدایی چون حججی یا شهدای جنگ چون ابراهیم همت و متوسلیان که همگی کم سن و سال بودند و شهید شدند بسیار مورد توجه مردم هستند.
شهدا برای مردم ما بسیار قابل احترامند و حتی برخی شهدا در اقصی نقاط ایران دارای بارگاه باشکوه هستند و مردم برای مسائل ازدواج خود به زیارت آنها میروند. مثل امامزادهها که در گمنامی شهید میشدند و مزارشان زیارتگاه میشد و مردم کیلومترها طی میکنند تا به آنجا بروند. این حرکت به تازگی آغاز شده است. شهید حججی نیز آغازگر این حرکت انقلابی است؛ شروع خیلی چیزهاست. به همان شکلی که شهدای انقلاب و جنگ آغازگر خیلی چیزها بودند و ما اکنون به اینجا رسیدهایم.
****************************
بررسی پدیده مقاومت در جامعهشناسی در گفتوگو با غلامرضا خواجهسروی
چرا سهم «مقاومت» در جامعهشناسی اندک است؟
موضوع یا پدیده «مقاومت» یکی از آرمانهای نظام جمهوری اسلامی ایران است که چه بسا، ریشه آن از نظر تاریخی به آموزهها و اندیشههای اسلامی یا ایرانی نیز بازگردد. مقاومت که در ابعاد مختلف، بهخصوص در نوع حماسی آن که در مقابله با دشمنان و تهدیدهای خارجی پیوند میخورد، بعد از انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، شکل و ادبیات تازهای به خود گرفت. این موضوع که در بطن و جان بسیاری از مردم جاگرفته است، هنوز هم با گذشت زمان، یکی از آرمانهای مهم آنان را تشکیل میدهد. مقاومت، بهعنوان یک جنبش در بسیاری از جوانب مورد ارزیابی و مداقه قرار گرفته است؛ اما سهم جامعهشناسی و جامعهشناسان در تبیین این موضوع چگونه بوده است؟ آیا اساسا «مقاومت» در چارچوب جامعهشناسی قابل ارزیابی است؟
در پاسخ به این سوال و سوالات مرتبط دیگر، سراغ غلامرضا خواجهسروی، سیاستمدار و استاد دانشگاه رفتیم و پاسخ این سوالات را از ایشان جویا شدیم. خواجهسروی، با مهم دانستن پدیده مقاومت، سهم جامعهشناسی در ارزیابی این موضوع را اندک و ناچیز دانست و به دلایل این موضوع نیز پرداخت. متن پیشرو، مصاحبه «فرهیختگان» با ایشان است که در آن به برخی سوالات مرتبط پاسخ داده شده است.
در جهان امروز با پدیده مقاومت مواجه هستیم.جامعهشناسان ما چه نسبتی با این پدیده که ارتباط مستقیمی با جامعه ما دارد، برقرار کردند؟
در اینجا با مساله مقاومت به دو شکل روبهرو هستیم. مقاومت مردم در مقابل مشکلات داخلی و فشارهایی که ایجاد شده و مقاومت خارجی و مساله مقاومت در منطقه مورد نظر است. اگر پدیده مقاومت را در داخل و مشکلات داخلی و تهدیدهای خارجی مد نظر قرار دهیم و در حوزه جامعهشناسی آن را بررسی کنیم، قاعدتا بخشی از اتفاقاتی که در داخل کشور ایران افتاده و مقاومتی که شکل گرفته است، مربوط به فشارهایی میشود که از خارج کشور بر ما وارد شده است و بخش دیگر آن مربوط به مشکلاتی است که در داخل کشور رخ داده است. مقاومتی که در برابر فشارها و در داخل شکل گرفته، مقاومتی است که از آن میتوان به عنوان مقاومت ملی یاد کرد. به این معنا که این مقاومت از سوی مردم و ملت ما انجام شده است و اگر بخواهیم نگاه جامعهشناختی به مساله داشته باشیم باید دقیقا مشخص کنیم اقشاری که در جامعه حضور داشته و مقاومت کردند، چه کسانی بودند. بهطور کلی تمامی اقشار و مردم ایران در این مساله سهم داشتند اما میزان فهمها با هم متفاوت است.
در این رابطه جامعه به سه طبقه و قشر مرفه، متوسط و فقیر تقسیم میشود. طبقه پایین جامعه ما که بیشترین و اکثریت جامعه را به خود اختصاص داده، با فهم بیشتری در این قضیه دخیل است و طبقه متوسط و بالای جامعه سهم کمتری دارند. البته بخش دیگر این قضیه به فرهنگ مربوط میشود که تقریبا در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، مقاومت به صورت فرهنگ عمومی مردم ما درآمده و نهادینه شده است. ثمرات انقلاب اسلامی این مقاومت را در لایههای مختلف فرهنگی ایران نهادینه کرده و تقریبا این خود یکی از دلایل بسیار مهمی است که باعث شده مقاومت در کشور ما پاسخ بدهد.
به چه میزان جامعهشناسان ما با این پدیده ارتباط برقرار کردند؟
از لحاظ منطقهای جامعهشناسی با این مقاومتی که در منطقه شکل گرفته، خیلی ارتباط علمی برقرار نکرده است. البته بحث مقاومت در منطقه در جاهایی ثبت میشود، اما در حوزه جنبشهای اسلامی بیشتر مورد بحث قرار گرفته است. درست است که جامعهشناسی در اینجا هم مورد استفاده قرار میگیرد، ولی چارچوب آن چارچوب جامعهشناسی نیست. در کشور ما جامعهشناسی بیشتر به داخل کشور توجه کرده است ولی غیر از جامعهشناسی، این مساله بهعنوان جنبشهای اسلامی یا اسلام سیاسی یا در رابطه با کشورهایی که با این مساله درگیر هستند و از مسائل مبتلا به آنهاست، در حوزه جنبشهای اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است. البته نگاه جامعهشناسانه هم به برخی بخشهای این جنبشهای اسلامی شده است. به هر حال کسانی که این جنبشها را ساماندهی میکنند از نظر قشربندی اجتماعی، تفکر، نحوه بسیج و آرمانها همه مورد توجه قرار گرفته است. حال ممکن است که بیشتر نگاه تاریخی یا روایی به آن شده باشد. ولی آنچه مهم است این که در کشور ما سیاستمداران و معلمان و دانشجویان علم سیاست نسبت به جامعهشناسان بیشتر در این حوزه فعالیت کردند.
به نظر شما بحث مقاومت در مقابل تهدیدهای خارجی نمیتواند در چارچوب جامعهشناسی مورد بررسی قرار بگیرد؟
البته که حتما میتواند بهعنوان یک پدیده مهم در فرهنگ و روحیه ایرانی بررسی شود. به هر حال این مساله در کشور ایران نهادینه شده و همین نهادینگی در ایران باعث شده است که مردم ما بهطور ملموس با آن ارتباط برقرار کنند و آشنا باشند. بهطور مثال در همین قضیه اخیر که مربوط به شهادت شهید عزیز محسن حججی است، باید گفت که در این مساله هم با جامعهپذیری سیاسی در جمهوری اسلامی و جامعهپذیری فرهنگی مواجه هستیم که هر دوی اینها در حوزه جامعهشناسی بحث و از مسائل مهم محسوب میشود. در مورد این مساله که آیا ارزشهای دفاع مقدس و انقلاب و جنگ تحمیلی توانسته به نسلهای بعدی انتقال پیدا کند، میتوان گفت شهید حججی نمونه و نشاندهنده این است که این ارزشها به خوبی توانسته انتقال پیدا کند. اینکه این انتقال فرهنگی توانسته فراگیر باشد و بخشهای مختلف جامعه را تحتتاثیر قرار دهد خود قابل مطالعه است. اما خود این قضیه از لحاظ جامعهشناسی فوقالعاده اهمیت دارد که مطالعه شود. در رابطه با بحث دفاع از حرم، مقاومت در مقابل تکفیریها و شکست دادن آنها و مسائلی چون تهدیدها و تحریمها و ایستادگی ملت ایران نشاندهنده این است که فرهنگ مقاومت و ارزشهای مقاومت به خوبی از نسلهای اول به نسلهای بعدی انتقال یافته است؛ زیرا اگر این انتقال صورت نگرفته بود، ما امثال شهید حججی را نمیداشتیم.
آیا آثار قابلتوجهی در رابطه با بحث مقاومت انتشار یافته است؟
در حوزه جامعهشناسی مقاومت آثار کمتر ولی در حوزه فرهنگی و روایی و تاریخی آثاری وجود دارد و بهطور مثال خاطرات زیادی چاپ شده که البته تاثیرگذار هم بوده است. فیلمهای تاثیرگذاری هم ساخته شده است. اما در حوزه جامعهشناسی این آثار غلبه نداشته است که خود پدیده قابل تامل و بررسی است.
به جز بحث مقاومت به نظر شما در حال حاضر چه چیزی مساله امروز جامعه ما و جامعهشناسان است و این موارد در جامعه ما به چه میزان دارای نقش و تاثیر هستند؟
در جامعه ایران یکی از مسائل مهم که در حوزه جامعهشناسی هم از اهمیت بالایی برخوردار است، مساله بنیان خانواده است و مسائلی که به حوزه خانواده مربوط میشود. مساله دیگر با توجه به درگیریهای موجود در منطقه بحث جامعهشناسی جنگ است. از لحاظ جامعهشناسی، جامعه ما در دوران گذار به سر میبرد و این خود قابل بررسی است که چه عواملی این دوران گذار را ایجاد کرده است و چه کسانی این گذار را ایجاد کرده و آن را دنبال میکنند و ریشههای این گذار کجاست. همه این موارد جای تامل و بررسی دارد.
به نظر شما جامعهشناسی مقاومت چه دستاوردهای علمی و کاربردی برای جامعه ما میتواند داشته باشد اگر که گسترش پیدا کند؟
اگر در این زمینه مطالعه شود بیشترین دستاوردی که میتواند داشته باشد این است که به جامعه ما نشان خواهد داد میزان موفقیت جامعه ما در انتقال ارزشهای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی از نسلهای اول به نسلهای بعدی تا چه حد بوده است. به این معنا که این کارنامه را ارزیابی کرده و به آن نمره میدهد. از لحاظ کاربردی این مساله بسیار حائز اهمیت است و نباید آن را دستکم گرفت؛ زیرا اگر که این کارنامه به درستی به دست بیاید، در آن صورت میتوان برای آینده طرحها و برنامههایی را پیریزی کرد و با در نظر گرفتن کمبودها و آسببها آینده درخشانتری برای کشور ترسیم کرد. درنهایت اینکه باید گفت، باید کسانی که انگیزه مساله مقاومت را دارند، آن را به صورت آکادمیک و دانشگاهی مطرح کرده و به اشکال مختلف حمایت کنند تا این مساله فرهنگسازی شود. البته اینطور نبوده که تا به حال اقدامی انجام نشده باشد، اما باید به صورتی جدیتر روی آن کار شود و این مساله وارد فضای آکادمیک و دانشگاهی بشود. متاسفانه بعضا کسانی که در محیط دانشگاهی مشغول تحصیل هستند چون با مقاومت ارتباط نزدیکی برقرار نمیکنند، نمیتوانند وارد این حوزه شده و روی آن کار کنند یا آنکه انگیزهای هم ندارند. به همین دلیل باید حمایت جدیتری نسبت به این مساله صورت گیرد و این مساله تعمیم پیدا کند.
*************
شریف لکزایی استاد دانشگاه: نگاهی صدرایی به پدیده حججی الگوهای دینورزی در عصر ما
صدرالمتالهین در بحثی درباره ویژگیهای یک جامعه مطلوب و بهخصوص رهبری آن به نکته مهمی اشاره میکند و آن این است که آن کس که درسر سودای ارزشهای الهی دارد و برای تحقق آنها تلاش میکند باید هر لحظه برای شهادت آمادگی داشته باشد. این نکته به این مطلب اشاره دارد که در سختیهای اجتماعی و سیاسی و حکمرانی در چنین جامعهای افراد شاخص و بهویژه رهبران جلودارند و نهتنها از سختیها باکی ندارند بلکه حاضرند در این راه شهادت را نیز تجربه کنند و باکی از مرگ ندارند. از اینروست که میتوان شهدا را الگوهای دینداری و حضور موثر در عرصه اجتماعی جامعه مطلوب به شمار آورد. امامخمینی(ره) فرمودند که رهبر ما آن طفل سیزدهسالهای است که نارنجک به کمر خود بسته و به مصاف خصم میرود. شاید بتوان گفت که این نشانی است از فدا کردن خود برای جامعه. شاید بتوان شهید محسن حججی و امثال او را نیز در زمره چنین فداییانی به شمار آورد که آمادگی عملی خود را برای فداشدن در راه اجتماع به ما نشان دادند و الگوهای ارزشی دینورزی در دوران کنونیاند و شهدای والامقام نماد مقاومت تا مرز شهادتند.
*****************
یادداشت/ عبدالله بیننده پژوهشگر
فهم پدیده محسن حججی از منظر زبانی نماد نظام دانایی انقلاب اسلامی
نظام معنایی هر ملت_ملت به معنای دقیق کلمه؛ یعنی هم معنای عرفی و مرسوم آن که وجه جغرافیایی و نژادی دارد و هم در معنای دینی آن یعنی دین _ آکنده از مفاهیمی است که هم در نظام زبانی و اندیشهای موجود هستند و هم در افواه عمومی یک جامعه. این مفاهیم که در قالب الفاظ بیان میشوند به اقتضای زمان، مکان و فضایی که در هر دوره زمانی وجود داشته باشد، برخی در متن قرار میگیرند و برخی در حاشیه.
این مفاهیم که از مجموع آنها یک نظام معنایی شکل میگیرد، علاوهبر موجود بودن در نظام اندیشهای و رفتاری یک ملت، هنگامی که با جهانبینی و نظام اندیشهای آن ملت گره میخورند، میتواند نمایانگر مطلوبها، تنفرها، هنجارها و آرمانهای یک ملت باشد.
در نظام معنایی ملت در ایران، هم در وجه ملی و هم در وجه دینی، برخی مفاهیم همواره مطلوب تلقی شده و غالبا وجه قدسی نیز پیدا کردهاند و در ادبیات نوشتاری و گفتاری به انحا و زبانهای مختلف بازتولید شدهاند. ازجمله این مفاهیم میتوان مواردی را برشمرد: شجاعت، دفاع از وطن، دفاع از ناموس، عدالتخواهی و ظلمستیزی، مظلومنوازی، تبعیضستیزی و مفاهیمی از این قبیل.
از این زاویه_ یعنی از وجه زبانی _ اگر بخواهم پدیده محسن حججی را تحلیل کنیم، نکات زیر به نظر برجسته میآیند:
1- نظام معنایی و رفتاری ایشان تنها در بستر «نظام دانایی» انقلاب اسلامی معنا مییابد؛ یعنی ایشان با نظام معناییای میاندیشید و در بستر آن کنش میکرد که در انقلاب اسلامی برساخته شدن مفاهیمی مانند تکلیف، جهاد، ولایتمداری، دفاع از حریم وطن و دین و امثالهم.
2- در نظام دانایی انقلاب اسلامی، درسآموزی از امام مظلوم یعنی حسین(ع) ازجمله مفاهیم بنیادی است. مبارزه تا آخرین نفس و شجاعت و نشان ندادن ضعف در برابر دشمن ازجمله درسهای قصه کربلاست و در محسن حججی بهعنوان کسی که خود را مقید به این مشرب میدانست نیز متجلی شد.
قداست مفاهیمی ازقبیل آنچه ذکر آن رفت در جامعه ایران را میتوان دلیل نحوه تجلیل یکپارچه افراد و صنوف مختلف که غالبا به یک گونه نمیاندیشند و نمیزیند، از محسن حججی دانست. حججی برای این جامعه، تجلی عینی آن مفاهیم قدسی که یکباره زمینی شدهاند، شد. او به یکباره تجلی شجاعت، مجاهدت، مدافع حرم و وطن شد و جالب آنکه همه این مفاهیم در نگاه نافذ و نترس او در لحظات آخرین حیات اینجهانی، در چند ثانیه متبلور میشوند. او با این کار هم خود مقدس شد و هم تجلیکننده عینی آن مفاهیم قدسی شد.
4- وصیتنامه و فعالیتهای فرهنگی محسن حججی نیز بیش از هر چیز نمایانگر نظام معنایی و زبانیای است که تنها در منظومه انقلاب اسلامی معنا دارند. از اینرو فهم جامعهشناختی و اندیشهای پدیده حججی، مستلزم فهم آن منظومه است. در این منظومه است که مرگ برای انسان پایان حیات نیست بلکه آغاز زیستن است منتها در قالب و عالمی دیگر. این نگاه است که شوق به شهادت در انسان میآفریند و او مشتاقانه به سوی مرگ اینجهانی میبرد. و محسن حججی اینگونه بود و این شوق به شهادت در وصیتنامه و سبک زندگی جهادیاش متبلور شد.
5- حججی نه یک شخص بلکه یک نماد است؛ از وجه نمادین ایشان نماینده گونهای از تفکر است که در قالب یک مجاهد_در سه عرصه اردوی جهادی، جهاد فرهنگی و در انتها جهاد نظامی_ نمود پیدا کرده است. تفکری که تکلیفمداری دینی و مجاهدت به انحای مختلف در راستای آن را اصیل میداند و در راستای این اصالت حتی از بذل جان هم دریغ نمیکند؛ آن هم در زمانهای که مادیگرایی در اوج است و منافع شخصی اصالت همگان. او یک نماد است؛ نماد یک شیوه اندیشه و زیست. شیوه زیستی متفاوت با طریقه حاکم بر جامعه؛ طریق اندیشه و زیسته که به زعم او اصیل ولی در حاشیه است. بنابراین به زعم نگارنده، محسن حججی و امثال او که هر روز در قالب نامی خوانده میشوند و امروز نام مدافع حرم یافتهاند، نماینده گونهای نظام معنایی هستند که این نظام معنایی، برساخته انقلاب اسلامی است و در منظومه فکری و زبانی آن قابل تحلیل است و رفتار او از موضع عزت نفس در لحظات آخر حیات، نمایانگر امتداد آن نظام معنایی در شیوه زیست اوست. نماینده نظام معنایی اصیل ولی در حاشیه که شجاعت در لحظه شهادت امثال او، تلاشی است برای معرفی این سبک اندیشه و زیست.
*******************
پدیده شهید حججی و ما
یک خیزش اجتماعی تمامعیار
روایت رخداد شهید محسن حججی با یک عکس آغاز شد؛ عکسی که به سرعت به نماد و این شهید بزرگوار به یک پدیده منحصربهفرد جامعه ایرانی تبدیل شد. شهید محسن حججی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که برای مبارزه با گروههای تکفیری به سوریه، کارزار اصلی نبرد هجرت کرده و پس از درگیری به اسارت داعش درآمده بود؛ او در آن تصویر در عین اسارت در دست دشمنان و آگاهی از فرجام آن، اقتدار و عزتی تمامعیار داشت و از آنسو فرد تکفیری داعش چاقو به دست ولی پراز شقاوت و استرس بود.
کنش جمعی «مشترک» مردم در شبکههای اجتماعی در مواجهه با این تصویر - با وجود اینکه جامعه ایرانی با «تنوع» و «چندگانگی»، «تفاوت» و حتی «منازعه» در سبکهای زندگی مواجه است- حامل پیامی جدی از لایههای درونی این جامعه است. عکسی که نماد یک خیزش اجتماعی تمامعیار و حرکتی نوگرایانه برای نمایش جامعه آرمانی اسلامی- ایرانی شد. دامنه واکنش نسبت به شهادت شهید محسن حججی در کالبد جامعه ایرانی به نحوی بود که میتوان آن را در زمره پدیدههای منحصربهفرد جامعهشناختی توصیف کرد، زیرا یکی از مهمترین بسترهای سنجش رخدادها، گفتارها و نوشتارها در منازعات و مناسبات بین افراد جامعه، درک صحیح از اجتماع شبکهای یا شبکه روابط غیررسمی و به دور از قدرت حاکم است. از منظر جامعهشناسی، پدیدهها و رخدادهای خاص اجتماعی اصیل در بدو شکلگیری ماهیت «دستوری» و «هدایتگری» ندارند و «تصادفی» نیز شکل نمیگیرند؛ شناخت پدیده واکنش ایرانیان به تصویر شهید محسن حججی و سپس انتقال آن در روزهای آتی در مراسم تشییع پیکر ایشان نیازمند بررسی دقیق همهجانبه است که در این یادداشت تنها به بخشی از آن اشاره خواهد شد.
فرامتن چنین رخدادی به تحولات پیشین بر میگردد؛ ایرانیان چند روز قبل از این رخداد شاهد تصویر سلفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی با خانم موگرینی بودند؛ این تصویر نمایانگر رسوخ تفکر غربباور- به شکل کاریکاتوری آن - در میان کارگزاران سیاسی کشور بود؛ که این بار در نفیر عریان و عیان ولی کودکانه بازنمایی شده بود؛ پساز این رخداد افکار عمومی در برابر این «وبازدگی» به تعبیر جلال آلاحمد با هشتگ انتقادی # سلفی_حقارت بر رفتار نمایندگان تاختند. ایرانیان این رخداد را خدشه به «عزت ملی» تلقی کردند و پس از انتشار تصویر شهید حججی، صلابت ایشان در اوج اسارت را نماد «عزت ملی» دانستند و در ذهن مخاطبان ایرانی «سلفی عزت» در مقابل «سلفی حقارت» بازنمایی شد. از سوی دیگر یکی از زاویههایدید نسبت به این رخداد؛ اینهمانی آن با مهمترین حادثه شیعی در پیکره هویت ایرانی بود؛ صلابت نگاه اسیر ایرانی و نحوه خاص شهادت و تصویر آخرالزمانی در سرزمین شام بهمثابه تکرار حادثه کربلا و وضعیت اسیران آن در برابر لشکر یزید بود که در مفهوم والای «شهادت» تجلی پیدا میکرد.
شهید و شهادت با مفاهیم خاص اسلامی برای جامعه ایرانی «سرمایه نمادین» پایدار محسوب میشوند که در شکلگیری حرکتهای اجتماعی مردم موتور محرکه بوده و میتوان آن را با اغماضهای محتوایی تعبیر به سرمایه نمادین فرهنگی کرد؛ از منظر بوردیو سرمایه فرهنگی شامل آن دسته میشود که برای مردم بهعنوان نماد محسوب میشود و مردم برای دارنده آن احترام و منزلت خاصی قائل میشوند. سرمایه فرهنگی نمادین چیزی است که فرد با داشتن آن در چشم مردم مورد ستایش و احترام است... درکل باید گفت که سرمایه نمادین فرهنگی گونهای از سرمایه فرهنگی محسوب میشود که بهعنوان نماد و سمبل و پرستیژ استفاده میشود و دارنده آن از جانب مردم یا گروهی خاص مورد احترام قرار میگیرد. که با وجود همه حملات به این مفهوم همچنان بار معنایی خود را حفظ کرده است.
از سوی دیگر به روایت پاتنام سرمایه اجتماعی به منزله اعتماد، هنجارها و شبکههایی است که همکاری و مشارکت را برای منافع متقابل تسهیل میکند و سرمایه اجتماعی در فضای شبکه را دارای سه مولفه ویژگیهای ساختی با شاخص سنجش اندازه شبکه و ترکیب شبکه و ویژگیهای تعاملی با سنجش فراوانی تماس و صمیمیت و ویژگیهای کارکردی آن دانست که منجر به حمایت اجتماعی میشود. در مورد موضوع شهید حججی در فضای مجازی همه شاخصهای تحقق سرمایه اجتماعی در بالاترین حد رخ داد و ما شاهد تقویت «سرمایه اجتماعی ملی» از طریق رخداد «شهادت» ایشان هستیم به نحوی که وبگاه آمریکایی المانیتور عکس شهید حججی ایرانیها را منتشر کرده است و در همین راستا نوشته است: «با دست به دست شدن تصاویر اسارت و بدن بیسر محسن حججی، مقامات ایرانی و کاربران شبکههای اجتماعی فورا همدردی و تسلیت خودشان را به والدین و همسر حججی ابراز کردند و قول به پاکسازی منطقه از داعش دادند.»
ارتقای سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی ایران اسلامی با سرمایه نمادین فرهنگی شهادت میراث پایدار محسوب میشود؛ به نحوی که دو سال قبل در واکنشهای فضای مجازی و تشییعپیکر مطهر 175 شهید غواص یادگار دفاع مقدس شاهد آن بودیم و حالا بازتولید آن را باید در اقبال مردمی و همچنین مراسم چند روز آینده تشییعپیکر شهید هفتادی یادگار دفاع از حرم شریف حضرت زینب (س) مشاهده کنیم. مسلما خیزش مشترک ایرانیان در فضای شبکههای اجتماعی، در هنگام تشییع پیکر این شهید بزرگوار به خروش اجتماعی در ساحت عمومی بدل خواهد شد و فرازهایی از یک جنبش اجتماعی با سویههای بازگشت به خویشتن را دربرخواهد داشت. با این شرایط حاکم در جامعه ایرانی شهادت شهید محسن حججی را نباید به مثابه یک «حیرت اجتماعی» تلقی کرد بلکه آن را باید فرصت بازشناسی جدید برای ترسیم سیاستگذاری مناسب فرهنگی با شناخت دقیق فصل مشترکها در جامعه متکثر ایرانی دانست.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/