هفتادمین شماره فصلنامه ذهن به چاپ رسید
شماره جدید فصنامه علمی-پژوهشی ذهن که در زمینه معرفت شناسی است توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسید.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، هفتادمین شماره فصلنامه علمی-پژوهشی ذهن با ارائه مقالات زیر منتشر شد:
1) تبیین و ارزیابی مبناگروی استقرایی در تحصیل یقین از دیدگاه شهید صدر/ محمد محمدرضایی و سیدهحوراء موسوی
چکیده:
معرفتشناسی ذاتیِ شهید صدر، پس از طرح مراحل دلیل استقرا و یقین آوری آن، به ترسیم نظام مبناگروی خود بر اساس آن پرداخته است. در باب گزاره نظری، درجه احتمالی با ملاک صدقِ «قناعت استنباطی» و درجهت صدیق یقینی در این گزارهها نیز با ملاک صدق «هماهنگی با سایر یقینها» مورد نقد است. در گزارههای بدیهی، با عبور از یقینی بودنِ وجدانیات بهنحو پیشین و ناکارآمدی راه استقرا در آن، گزاره اولی و امکان اجرای دلیل استقرا در تلازم بین موضوع و محمول، مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه آن شد که محکی گزارههای اولی، اعم از گزارههای مقدر و خارجی- به شرط اثبات وجود موضوع در خارج- است و دلیل استقرا امکان اجرا بر محکی آن ندارد. در صورت اجرا نیز با ملاکی روان شناختی روبهروست. از طرفی هم ملاک صدق بدیهی اولی در نظر شهید صدر، هماهنگی و عدم تناقض با سایر تصدیقات یقینی عنوان شده که انسجامگرایی را تداعی میکند. تبیین پایههای معرفتی (احتمالی و یقینی) در مبناگرایی معتدل شهید صدر و نیز نقد آن، بر بینیازی دلیل استقرا به اصل علیت عقلی بهنحو پیشین، نقطه عطف این نوشتار در ارزیابی دیدگاه صدری است.
2)یقین در تفکر فارابی/مهدی عباسزاده
چکیده:
معرفتشناسیِ فارابی، مکتبی است یقینگرا؛ بدین معناکه معرفت غیریقینی را معرفت حقیقی تلقی نمیکند. یقین اجمالا بر دو قسم است: یقین روانشناختی و یقین معرفتشناختی. یقین روانشناختی عمدتا از سنخ اقناع است و از نظرگاه منطقی و فلسفی یقین به شمار نمیرود اما یقین معرفتشناختی یقینی است که از نظرگاه منطقی و فلسفی یقین به شمار میرود و در تفکر منطقی و فلسفی فارابی به دو قسم است: خاص و عام. یقین خاص یا ضروری (مطلق و دائم) خصوصیت جاودانی و همیشگی دارد اما یقین عام یا غیرضروری (غیرمطلق و غیردائم) ممکن است در برخی زمانها زایل شود؛ لذا یقین به معنای حقیقی فقط قسم نخست است. یقین در تفکر فارابی اولا ناظر به مقام تصدیق است و اگرچه تصدیق از اقسام علم حصولی است، دیدگاه وی در باب یقین، ناظر به علم حضوری نیز میباشد؛ چه دریافتهای حضوری نیز میتوانند در قالب تصدیقی و گزارههای بیان یا حکایت یا تفسیر شوند؛ ثانیا یقین در تفکر او از سنخ یقین عقلی است و چنین یقینی یا از طریق علم به احکام عقلی بدیهی و یا از طریق قیاس برهانی (مبتنی بر احکام عقلی بدیهی) حاصل میشود. به نظر میرسد مجموعا دیدگاهفارابی در مساله یقین کاملا متعهد به رویکرد عقلگرا، موجه و دقیق است، اگرچه ممکن است با این نقد مواجه شود که او علی رغم بررسی انواع و مراتب مختلف یقین- حتی بررسی یقین در برخی ادراکات حضوری- تبیینی از کیفیت یقین در ادراکات شهودیِ عرفا [و اشراقیون] ارایه نکرده است.
3)دخالت اجتناب ناپذیر پیشفرضها در فهم در محک عقل و آیات قرآن/ محمد عربصالحی
چکیده:
مهمترین ادعای هرمنوتیک فلسفی گادامر تاریخیت یا تاریخمندی فهم است. گادامر در کتاب حقیقت و روش حیثیتهای مختلفی برای فهم می شمارد؛ از جمله حیثیت اطلاقی فهم، حیثیت امتزاجی فهم و حیثیت تبعیت ضروری فهم از پیشفرضهای سیال. هدف او از برشمردن و تحلیل هر یک از این حیثیتها اثبات تاریخمندی فهم به معنای مصدری فهم (فهمیدن) است که بالتبع فهم به معنای اسم مصدری (فهم گزاره های) هم تاریخمند خواهد شد. مقاله حاضر ابتدا اصل انگاره دخالت اجتناب ناپذیر پیشفرضها در فهم را تحلیل و سپس نقدهای عقلی و تحلیلی این نظر را ارایه کرده است و در بخش سوم مقاله دیدگاه گادامر در ترازوی دلالت آیات قرآن به محک زده شده است. گرچه قرآن کتاب معرفتشناسی نیست اما از لوازم برخی آیات می توان دیدگاه قرآن را درباره موضوع مقاله اصطیاد کرد. اینجا هم دلالت آیات بر خلاف مدعای ایشان به اثبات رسیده است.
4) ادراک کلی از منظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی/ ابوالحسن غفاری
چکیده:
بحث از مفاهیم کلی و چگونگی شکلگیری آنها از مهمترین مباحث معرفت شناسی است. ملاصدرا در این بحث بر خلاف نحوه حصول مفاهیم جزیی، حصول مفهوم کلی را محصول خلاقیت نفس نمیداند، بلکه معتقد است ناشی از اشتداد جوهری نفس و مشاهده عقول میباشد. این نظریه مورد پذیرش بیشتر حکمای پیرو حکمت متعالیه است ولی علامه طباطبایی با پذیرش اصول فلسفه ملاصدرا مناقشانی بر ملاصدرا در این باره از جمله در مساله عقول عرضی و ارباب انواع دارد و در صدد است با انتقال مساله از عقول عرضی به عقول طولی، هندسه معرفتی صدرالمتالهین را تکمیل نماید. در این مقاله از اشاره به نحلهها و نظریات مهم درباره چگونگی شکل گیری مفاهیم کلی، به تحلیل و مقایسه نظر صدرالمتالهین و علامه طباطبایی پرداخته میشود.
5) ماهیت ادراک حسی و اعتبار آن از منظر حکمت عقلانی وحیانی/ابوالحسن حسنی
چکیده:
ادراک حسی یکی از مسائل بسیار مهم در معرفتشناسی است. مساله اصلی این مقاله بررسی ماهیت و اعتبار ادراک حسی در چارچوب حقیقتگرایی است. در این مقاله از برخی یافتههای وحیانی بهره گرفته شده است. گرچه امروزه این یافتهها چندان پنهان نیستند که استناد به وحی در آنها ضروری باشد اما یکی از اهداف مقاله نشان دادن این نکته است که اگر متفکران مسلمان به این یافتهها توجه میکردند، بیش از هزار سال پیش به یافتههای این مقاله میتوانستیم دست یابیم. در این مقاله هم از ماهیت ادراک حسی و هم اعتبار آن تحلیلی جدید ارائه شده است. شاید جذاب ترین یافته مقاله این نکته باشد که بدون انکار شخصی بودن مفاهیم شخصی، آنها را حاصل تجرید دانسته و عقل را عامل این تجرید شمرده است. نویسنده تلاش کرده است دو موضوع را به اثبات برساند: نخست اینکه ادراک حسیعبارت است از ادراک امری طبیعی با واسطه اندام حسی در حین تاثیر آن امر طبیعی بر یکی از اندام حسی؛ دیگر اینکه ادراک حسی مسبوق به ادراکی اجمالی پیشین از همان شی محسوس است. در این ضمن، تحلیلی جدید از اقسام مفاهیم نیز ارایه شده است.
6) تحلیل عرفانـی- روانشنـاختی از کشفیـات متنـاقض مبتنی بر نور و رنگ/ محسن حسنزاده و رضا الهیمنش
چکیده:
عرفا در سیر و سلوک نفسانی خود مراتب و مقاماتی را طی می کنند که هر کدام از آن مراتب، آثار خاص خود را دارد؛ از جمله اینکه عارف وقتی به مشاهدات قلبی رسید و تمثلات رنگین برای او حاصل شد، این تمثلات از مرتبه و مقام او حکایت میکند. رنگ از جمله عناصر مهم در زبان نمادین عرفان است که عرفا برای تحلیل معارف و حقایق بهکار می گیرند. سالک در مسیر حرکت معنوی خود رنگهای مختلف و متفاوتی را شهود می کند که به ظاهر در تضاد و تناقض با هم هستند. از طرفی در روان شناسیِ رنگها، هر رنگ اثر روانی و معرفتی خاص خودش را دارد که گاهی در تضاد با هم می باشند و دو نوع حالت متضاد با هم را برای سالک به ارمغان می آورند. اکنون این پرسش مطرح می شود که با توجه به روان شناسی رنگها، آیا ممکن است عارف در یک مقام، دو حالت متفاوت و متناقض برای او حاصل شود؟ و این حکایت از شطحگویی او دارد یا باید به گونه های دیگر به تحلیل آن پرداخت؟ ما در این پژوهش با بیان بعضی از این وقایع در صددیم به تحلیل این تمثلات بپردازیم؛ به این صورت که سالک در ابتدای سلوک در مقام تلوین بوده، هر کدام از اسما و صفات الاهی با رنگ خاص خود بر او جلوهگری می کند؛ از طرفی تناسب و هماهنگی بین رنگهای متفاوت، عارف را از لذت شهود اسما و صفات به لذت شهود ذات حق سوق می دهد. با رسیدن به مقام تمکین عارف به عبادات و اذکارخود توجهی نمی کند و رنگها دیگر برای او جلوهای ندارد و به مقام فنا و شهود ذات حق رسیده که با نور و رنگ سیاه خودش را نشان می دهد؛ لذا تمثلات رنگی مختلف که در آنِ واحد برای عارف شهود می شود، حکایت از مقام او می کند و اینکه در ابتدای سلوک است نه اینکه تناقض گویی و شطح از او سر زده باشد.
7) بینامتنیّت مضامین اخلاقی قرآن با غزلیات عربی دیوان شمس/ علی صیادانی
چکیده:
یادگرفتههای هر شخص، خواه ناخواه در کلام و گفتارش انعکاس مییابد و گفتار هر شخصی به تناسب بهرهگیری از منابع مختلف دستخوش تغییرات و تاثراتی است که متون و آموزههای پیشین بر او دیکته میکنند. شاعران نیز که همواره یک قدم از افراد دیگر در کشف نهان اشیا جلوترند، از این پدیده مستثنا نیستند بلکه قصاید و اشعار شاعران به شکل بارزی، انعکاسی است از آموزههای مختلفی که فراگرفتهاند. آموزههای قرآنی دراین میان بخش وسیعی از پیشفرضهای ذهنی شاعران را شکل میدهد. در آثار مولانا نیز میتوان نکرد عینی این آموزههای اخلاقی قرآن را مشاهده کرد؛ از جمله در دیوان شمس که بخش وسیعی از آن را ابیات عربی تشکیل داده است. پژوهش حاضر بر آن است که نشان دهد چگونه مولانا معنایی عارفانه را با آیات بیان کرده است و برای تبیین این مساله از روش تحلیلی و توصیفی بهره برده و با استناد به بینامتنی مضمون و لفظ این همتنیدگی مضامین آیات قرآنی را با کلام مولانا در غزلیات عربیاش به تصویر کشده است. نتیجه این پژوهش در دو محور زیر خلاصه میشود: نخست اینکه مولانا به دفعات زیاد، لفظ و مضامین آیات قرآنی را در غزلیات عربی به کاربرده است؛ دوم آنکه تغییراتی ظریف در لفظ، معنا و موسیقی واژهها ایجاد کرده تا بهتر بتواند پیام مورد نظر خود را به مخاطبش منتقل کند.
علاقه مندان میتوانند جهت تکمیل اطلاعات و تهیه این فصلنامه به وبگاه فصلنامه علمی پژوهشی ذهن و یا پایگاه اینترنتی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مراجعه نمایند.
انتهای پیام/