تلویزیون نیاز به سوپراستاری منطبق با فرهنگ ایرانی دارد / افتخار من روستایی بودنم است
اقبال واحدی به بهانه فعالیت در رسانه ملی از خاطرات کارش گفت.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، روزگاری همه ما از بزرگ و کوچک صبحها که از خواب بیدار میشدیم اول سراغ شبکه یک تلویزیون می رفتیم و به صدای مجریان صدا و سیما در برنامه صبح بخیر ایران گوش می دادیم. صبح بخیر ایرانی که شعارش همواره توجه به همه نقاط ایران از پایتخت گرفته تا نقاط دور از دسترس، بوده است. صبح بخیر ایرانی که مجریان توانمند رسانه ملی را به خود دیده و بسیاری را هم تربیت کرده است. این برنامه یکی از برنامههای صبحگاهی قدیمی رسانه ملی است. برنامه ای که شاید بیش از هر برنامه تلویزیونی دیگری نام اقبال واحدی را به ذهنمان می آورد.
به بهانه سالها تجربه کار در رسانه ملی، با اقبال واحدی درباره تجربیات، خاطرات و سختی هایکارش به گفتوگو نشستهایم. مهمترین نکات این مصاحبه تفصیلی به شرح زیر است:
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید؛
چرا محمد علی واحدی به اقبال واحدی معروف شد؟
ما از بیوگرافی و اصالت خانوادگی شما بسیار خواندهایم، اما یک سوال؛ نام و یا لقب «اقبال» از کجا آمد؟
اسم شناسنامهای من سید محمد علی واحدی است، ولی همه من را به نام اقبال واحدی میشناسند. در سال 1334 در دورهای پدرم به همراه برادر و عموهایم عبدالحسین واحدی، شهید محمد واحدی و همچنین شهید نواب صفوی، شهید ذوالقدر و طهماسبی از گروه فدائیان اسلام در زندان بودند. دی ماه همان سال شهید نواب صفوی و یارانشان اعدام شدند. پدر و برادر من هم منتظر حکم اعدام بودند، پس از مدتی در 28 فروردین سال 1335 من به دنیا آمدم و به دنبال تولدم پدر و برادرم از اعدام تبرئه و از زندان آزاد شدند. به دلیل این خوشقدمی برای خانوادهام به اقبال معروف شدم.
همیشه علاقه و یا حرفه خانواده باعث کشش کودکان و نوجوانان به عرصه هنر میشود. حضور در عرصه اجرا و تلویزیون برای شما چگونه رقم خورد؟
ورود من به تلویزیون و علاقمندیام به سینما از سن 8 سالگی با پخش فیلم سفر کربلا کاروان شربتاوغلی در مسجد جامع نارمک شروع شد. پدرم در آن زمان امام جمعه مسجد نارمک بود. فردی از کاروان شربتاوغلی می خواست فیلم خود را پخش کند وچون آن زمان پخش فیلم را بد می دانستند، از پدرم که روشنفکر و نویسنده بود، اجازه خواست در مسجد فیلم پخش شود. فیلم در مسجد بر روی یک ملحفه سفید نصب شده به دیوار کتابخانه، برای عموم مردم به نمایش درآمد. در آن موقع همه به فیلم نگاه می کردند، اما من مجذوب آپارات شده بودم. به نوعی این اتفاق یک معجزه برایم بود و از همان زمان علاقه من به سینما تشدید شد و بر همین اساس تفریح و حتی انتخاب دوستانم هم پیرامون سینما شکل گرفت.
فعالیتهای انقلابی اقبال واحدی
با توجه به این همه علاقه و عشق، رشته تحصیلی شما هم در همین زمینه بود؟
در هنرستان رشته فنی برق خواندم و علاقهام به سمت عکاسی، تدوین، صنعت سینما و تصویر کشیده شد. سال 1356 زمانی که سرباز بودم و در چاپخانه پادگان فعالیت داشتم، به دلیل اینکه چاپخانه و لابراتوار دست خودم بود، اعلامیههای امام خمینی (ره) را پنهانی چاپ میکردم.
آغاز همکاری اقبال واحدی با صدا و سیما
از چه زمانی با صدا و سیما مرتبط شدید؟
سال 67؛ آن زمان حتی برای یک تدوین ساده برای رفتن به سازمان صدا و سیما باید آفیش میشدیم. به همین دلیل با دوستان تصمیم گرفتیم، دستگاه تدوینی به مبلغ 400 هزار تومان آن زمان خریداری کنیم.، بعد از آن دوره بود که ارتباطمان با بچههای صدا و سیما بیشتر شد و با تهیهکنندگان سازمان برای کار آشنا شدیم.
از همان بدو ورودتان به سازمان بود که «صبح بخیر ایران» شکل گرفت؟
بعد از رسیدن به سازمان صدا و سیما تصمیم بر این شد که برای تلویزیون برنامه صبحگاهی طراحی کنیم. سیما در آن دوره فقط از ساعت 4 بعدازظهر تا 12 شب آنتن پخش داشت و هیچ برنامه صبحگاهی نداشتیم. از طرفی در دیگر کشورها مثل آلمان و آمریکا برنامههای صبحگاهی رواج پیدا کرده بود. ما هم سعی کردیم با نشان دادن طلوع خورشید و گسترش سحرخیزی برنامه «صبح بخیر ایران» را طبق نظر مدیران وقت صدا و سیما پایهریزی کنیم. از همین رو از سال 1373 به صورت رسمی کار خود را در استودیویی بالای تپه صبا شروع کردیم.
پس شما از همان سال 1373 استخدام صدا و سیما هستید؟
نه، من تا سال 90 استخدام رسمی سازمان نبودم و اگر میبینید که هنوز بازنشسته نشدهام، چون فقط 4 سال است که سابقه کار دارم و پیش از این به صورت قراردادی کار میکردم.
حضور محمد علی کلی در برنامه صبح بخیر ایران
شما ساختارهای متفاوتی از اجرا را تجربه کردید. تا به حال به اجرای مناظرههای انتخاباتی و یا گفتگوهای سیاسی فکر کردهاید؟
چون در آن سالها تنها برنامه صبحگاهی کشور برنامه «صبح بخیر ایران» بود و آنتن زنده در اختیار داشتیم، تمام وزرا و سیاستمداران به تریبونی مانند صبح بخیر ایران نیاز داشتند. بر همین اساس روابط عمومی وزارتخانهها برای گفتوگوی وزرای خود از قبل وقت میگرفتند و یا ما در مناسبتها و با موضوعات مختلف گزارش سیاسی پخش میکردیم. البته «صبح بخیر ایران» مهمانان ویژهای مانند روژه واردین و محمدعلی کلیهم داشت.
از اجراهای «صبح بخیر ایران» کدام برای شما ماندگارتر شده است؟
یکی از کارهای ماندگار و خاص «صبح بخیر ایران» گزارشهای همسفر است که آن را با سفر به مناطق مختلف ایران و ضبط گزارشها به صورت تولیدی آغاز کردیم. تا اینکه برای پخش گزارش کسوف (خورشید گرفتگی) در بیرجند، صدا و سیما به ما ماهواره داد تا اولین پخش زنده گزارش «همسفر» را به مدت 3 تا 4 ساعت داشته باشیم. پس از آن طبق نظر مدیران سازمان برنامه «همسفر» به صورت زنده از شهرهای مختلف ایران ادامه پیدا کرد.
با توجه به توصیفات شما، پس برنامه «مستقیم آبادی» ادامه برنامه «همسفر» است.
بله، چون من بعد از آن همیشه در روستاها بودم و خودم افتخار میکنم که روستایی هستم. «مستقیم آبادی» وسیله ارتباطی من با روستاییان است.
ازدواج، همسر و فرزندان اقبال واحدی
این همه سال در سفر بودن برای خانواده سخت نیست؟
برای خانوادهام خیلی سخت است؛ ولی همسرم همیشه میگوید ما به نفع مردم عقب نشینی کردیم. خوشبختانه همسرم از همان ابتدا همراهم بوده و کاملاً مدیریت خانه را بر عهده دارد. حتی در آن زمانی که من اجرا داشتم، نوار خالی ویدئویی میگرفت و برنامههای من را ضبط میکرد و الان من خیلی از برنامههایم را به روی ویدئو ( VHS) دارم.
چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
من در 14 مهر سال 1361 ازدواج کردم و ماحصل آن دو فرزند به نامهای سید امیرحسین و حنانه سادات است.
فرزندانتان هم راه شما را ادامه دادند؟
ما در خانه خود 4 هنرمند داریم و هر 4 نفرمان هنرستانی هستیم. من خودم هنرستان فنی برق خواندهام. همسرم، پسر و دخترم هنرستان هنر تحصیل کردهاند. دخترم در حال حاضر فوق لیسانس انیمیشن دارد و پسرم در رشته گرافیک و تدوین مشغول به کار شده است.
خاطره اقبال واحدی از اجرای برنامه در مشهد مقدس
با توجه به اینکه شما شهرهای بسیاری را دیدهاید، زیباترین شهر ایران کدام است؟
من نمیتوانم قضاوت کنم؛ چون هر جا که رفتهایم به ما خوش گذشته است. ولی گزارشهای منحصر به فردی را از مدرسه فیضیه و مشهد مقدس برای اولین بار به صورت زنده به روی آنتن بردیم.
خاطرهای از اولین اجرا در مشهد دارید؟
ولادت امام رضا (ع) سال 74 و 75 بود که برای اولین بار اجرای پخش زنده را از حرم امام رضا (ع) به روی آنتن رفتم. در آن زمان کسی ماهواره نداشت و کشورهای اطراف ما مانند افغانستان، پاکستان و غیره تصویر را از طریق آنتن به صورت برفکی میگرفتند. در آن برنامه با توجه به شماره تماسهایی که داده بودیم، بازخورد خوبی از کشورهای دیگر و مردم خودمان گرفتیم و تا ساعت 2 بامداد به صورت رفت و برگشتی اجرا میرفتیم.
اقبال واحدی و برنامه مستقیم آبادی
باشگاه خبرنگاران جوان: سفرهای استانی شما تا چه اندازه توانسته در این سالها به دیده شدن استانها و شهرها کمک کند؟
در بسیاری از سفرها فرمانداران هر شهر به ما میگفتند یک ماه قبل و دو ماه بعد از حضور شما در شهر ما آمار طلاق، نزاع و غیره پایین میآید؛ چراکه یکسری از شهرستانها نام آشنا بودند و دیده نمیشدند و برنامه «همسفر» تأثیر بالایی در معرفی این شهرها داشت. از طرفی وقتی شما دوربین پخش زنده صدا و سیما را بدون ممانعتی وسط میدان بزرگ یک شهر بگذارید و 15 سال اجرا کنید، این به نوعی امنیت میآورد.
در «مستقیم آبادی» چطور به شعار جهادی پرداختید؟
پس از پخش برنامه «مستقیم آبادی» بازخوردهای مثبتی درباره گرفتیم. آنگونه که بیان شد، آمار درخواست رشتههای کشاورزی در دانشگاهها بالا رفت و چون شعار ما «میتوانید به روستاها بروید و پولدار شوید» بود، ما کار علمی کشاورزی و ... را نشان دادیم.
دیدار اقبال واحدی با مقام معظم رهبری
تصاویری از شما دیدیم که دیداری با مقام معظم رهبری داشتید. درباره این دیدار صمیمانه برای ما بفرمایید.
خوشبختانه افتخار این را داشتم که به همراه دوستانم در زمان بیماری ایشان به عیادت آقا برویم. آن عزیز بزرگوار هم به دلیل روابط خانوادگی و تلویزیون من را میشناختند. من قبل از اینکه یک مجری تلویزیون باشم، خودم را یک بسیجی میدانم و دوست دارم این روحیه همیشه در من وجود داشته باشد. خودم را یک سرباز میدانم و به خاطر این سرباز بودن در اکثر مواقع «چرا» نمیگویم؛ زیرا یک سرباز باید پا در رکاب باشد و به کشورش خدمت کند.
توقع شما از نیروهای جوانی که پای در عرصه اجرا گذاشتند، چیست؟
توقع من از مجریان نیست، توقع من از سیستم تهیهکنندگی است. تهیهکنندگی در تلویزیون مانند کارگردانی در سینماست. یک تهیهکننده باید دارای سواد و اطلاعات عمومی بالایی باشد. اگر یک تهیهکننده حرفهای داشته باشیم، آن فرد میداند که کدام مجری برای چه برنامهای مناسب است. هم اکنون مدیر تولیدها تهیهکننده شدهاند. تمام هم نسلهای من برای ورود به اجرا و تهیهکنندگی دوره گذراندهاند. امروزه اگر تعریف درستی از تهیهکنندگی بیان شود، مسائل بسیاری اعم از محتوا، اجرا و ... در تلویزیون حل خواهد شد؛ چون تهیهکننده جایگاهی دارد که میتواند تصمیمگیری کند و در اتاق فرمان و برنامه حرف اول و آخر را بزند. یک تهیهکننده نباید وامدار حامیان مالی باشد و باید خود را از صدا و سیما بداند.
سازمان صدا و سیما خانه دوم شماست؟
در واقع صدا و سیما خانه اول من است؛ من حتی از خانه هم جلوتر رفتهام. همیشه میگویم آنتنی که این اعتبار و زندگی را به من داده، قبله دوم من است و برایم ارزش زیادی دارد. همیشه به جوانترها میگویم اگر امروز به جایگاهی رسیدید و میتوانید خود را به مردم نشان دهید، وامدار آنتن رسانه و جایگاهتان هستید. آدم باید قدردان جایگاهی باشد که کمکش کرده است.
دغدغه این روزهای اقبال واحدی و توصیه به جوانان
دغدغه شما بعد از این سالها چیست؟
بیشترین دغدغه این روزهایم کاری است. ای کاش تا زمانی که انرژی و توان دارم، از تجربههایم استفاده کنند. تلویزیون زحمت کشیده و من را از پایه مانند یک ساختمان بنا کرده است. من تازه الان قابل استفاده هستم؛ اگر به حال خود رها شوم فرسوده خواهم شد. همانطور که به ساختمانها به عنوان بیتالمال رسیدگی میشود، ما مجریان و برنامه سازان هم بیت المال صدا و سیما هستیم.
کلام آخر آقای اقبال واحدی؟
دوست دارم بچههای تلویزیون ارج و قرب داشته باشند. این لوگو و یا نامی که به همراه دارند، جایگاه داشته باشد. البته هر فرد و جایگاهی، زمانی اعتبار دارد که متولی آن خانه ارزشی برایش قائل باشد. خود ما نیز باید هوای این میکروفون و دوربینی که در اختیار داریم را داشته باشیم. تلویزیون نیاز به سوپراستار دارد، نه سوپراستار به معنی فرهنگ غربی؛ بلکه ما میتوانیم سوپراستارهایمان را مال خود کنیم و زبان تلویزیون و رسانه جهانی را بلد باشیم.