ماجرای تکراری کلیشهها و طنزی که به هیچ ختم میشود
فیلم سینمایی«پاتو کفش من نکن» مجموعهای از کلیشههای سینمایی را برایمان به ارمغان آورده و مروری بر فرمول تکراری فروش داشته است.
باشگاه خبرنگاران پویا- امید سهرابی
نخست؛ کدام فیلم سینمایی؟
ساخته جدید فرح بخش که «پاتو کفش من نکن» نام دارد، داستان خود را از یک بنگاه همسریابی آغاز میکند. به یکباره بخاطر پولدار بودن نقش رضا ناجی، بهنوش بختیاری عاشقش میشود. به یکباره عقد میکنند، ازدواج در شناسنامههایشان اشتباه ثبت میشود. یوسف تیموری و سحر قریشی کسانی هستند که ازدواج آنها با رضا ناجی و بهنوش بختیاری اشتباه ثبت شده است. کل داستان به دنبال عاقد برای درست کردن شناسنامهها میگذرد. دست آخر هم فیلم تمام میشود.
البته این تمام ماجرا نیست. شما میمانید با 12 هزار تومان پولی که دادهاید تا این کلیپ را روی پرده عریض سینما ببنید و اینجاست که میگویند«کاش میشد جنس فروخته شده سینما را پس گرفت». همین 90 دقیقه رقتبار کافی است تا تمام برنامههای یک روز تعطیلت را به هم بریزد.
دوم؛ سناریو
«پاتو کفش من نکن» سناریوی از هم گسیخته، نازل و مبتذلی دارد، البته اگر سناریویی وجود داشته باشد. چرا که این فیلم بینظم آدم را به تعجب وا میدارد که آیا در این فیلم چیزی به نام سناریو وجود دارد؟
آقای فرح بخش دعا کنید نظریه پردازان مطرح دنیا در امر فیلمنامهنویسی مانند سید فیلد و رابرت مک کی کلیپ شما را نبیند؛ چرا که یا جان به جان آفرین تسلیم میکنند و یا این که هرچه آموخته و تدریس کرده بودند، از شاهپیرنگ گرفته تا خرده پیرنگ و ضد پیرنگ و همه و همه را به کل فراموش میکردند و به روستا رفته و به کشاورزی مشغول میشوند. در بخش سناریو حرف بسیار است که از حوصله این یادداشت خارج است.
سوم؛ مشکلات
فیلم سینمایی«پاتو کفش من نکن» از هیچ شروع میشود و در هیچ به انجام میرسد. البته در این میان چنین صحنه مبتذل را نیز به نمایش در میآورد. فرح بخش فیلم خود را کمدی میداند در حالی که هیچکدام از سکانسها این فیلم باعث خنده مخاطبان نمیشود. چرا که مخاطبان این صحنهها کمدی را بارها و بارها دیده و شندیدهاند. «پاتو کفش من نکن» یک پایان است، پایان تهیهکنندهای که سالهاست در سینمای ایران کار میکند، اما با ورود به عرصه کارگردانی شرایط زوال خود را فراهم آورده است. در کل نمیتوان لقب فیلم را به کلیپ فرح بخش داد؛ چرا که اگر این فیلم و فیلمسازی است که 80 میلیون شهروند میتوانند دوربین به دست شده و و فیلم بسازند.
در سینمای حال حاضر که همه تلاش میکنند تا مخاطبان فراری از سینما را بار دیگر به سالنهای سینما بازگردانند فیلم فرح بخش تمام برنامهها را به هم میریزد. آقای فرح بخش شانس بزرگی آورده است که در کشور ما سایت مرجعی به نام IMDB وجود ندارد که به فیلمها امتیاز بدهد؛ اگر چه این سایت به کارهای قبلی فرح بخش بیشتر از 4 امتیاز از 10 امتیاز نداده است و این یعنی یک کارگردان باید از دنیای فیلمسازی خداحافظی کند.
چهارم؛ بازیگران
متاسفانه بازیگران سینمایمان به اندازه سوژههایی که درباره آن فیلم ساخته میشود، کلیشه شدهاند. مثلاً بازی بهنوش بختیاری، یوسف تیموری و حتی علی صادقی همان گونه است که در چند فیلم و سریال دیدهایم. حالات و نحوه ایفای نقشی که دیگر برای مخاطبان جذاب نیست چرا که بارها بارها آن را دیدهاند، فقط موقعیت و دیالوگ آنها تغییر کرده است، بازی همان بازی است.
البته این موضوع به معنی آن نیست که این بازیگران سینما و تلویزیون کار خود را به درستی انجام نمیدهند. برعکس تمام کسانی از آنها نام بردیم از جمله بازیگران پر تلاش و دغدغهمند سینما و تلویزیون هستند. اشکال کار از کارگردانی است که خود نمیداند که چه هدفی از ساخت فیلم دارد. کارگردانی که نداند که از کجا شروع کرده و به کجا میخواهد در فیلمش برسد، چطور میتواند راهبر بازیگران باشد و از آنها بازی بگیرد.
و در نهایت؛ سینمای ایران
سینمای ایران بهشت فیلمهایی مانند «پاتو کفش من نکن» است. چرا که اینگونه فیلمها به راحتی پروانه ساخت و نمایش گرفته و اکران میشوند. اگر هم ژورنالیست یا منتقدی بیاید و بگوید این فیلم از کیفیت لازمه برخوردار نیست، آن را عَلم میکنند و دست سلبتریتیهایشان میدهند و مخاطبانی که محو بازیگران و سلبریتیها میشوند.
البته بد برداشت نشود، مخاطبان فهیم سینما مدنظر نیستند، مقصود افرادی هستند که قبل از شروع فیلمها وقتی عکس بازیگران را جلوی درب سالن میبیبند، کلی قربان صدقه بازیگران میروند. چند نفر از این دوستان محو در صورت بازیگران را قبل از اکران ساخته جدید آقای فرح بخش قابل مشاهده بود.
کاش میشد، شورای پروانه ساخت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار سنجش سینابس فیلمنامهها با خط قرمزها، ضرورت ساخت این فیلمها نیز مد نظر قرار میداد.
انتهای پیام/