ادای احترامی به ساحت قلم بهمناسبت روز قلم/ قلم، اهل خود را میخواهد
در حقیقت، برای کسانی که قلم بهدست میگیرند، اهل قلم شدن موضوعیت پیدا میکند. چه باید کنیم تا اهل قلم شویم و به مقام اهلیتداشتن در این زمینه برسیم؟
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، اهل اصفهان، اهل تهران، اهل شیراز، اهل زمان قاجار، اهل ذکر، اهل کار، اهل تفریح، اهل ایمان، اهل خانه، اهل قلم و...؛ هرکدام از این اسمها و صفات، اهل خود را میطلبد؛ یعنی ما از رفتار یا گفتار او پی میبریم که اهل فلان مکان یا فلان زمان یا متعهد به موضوع خاصی است. چون رفتار او با آن موضوعات همخوانی دارد. به همین خاطر، پسر نوح از اهل او نبود؛ چون رفتارش با دنیای نوح همخوانی نداشت.
بهعبارتی، میشود گفت: هرکدام از این اسمها و صفات، اهل خود را میسازد و انتخاب میکند. مثلاً اهل اصفهان خصوصیاتی مثل لهجۀ اصفهانی دارند که نشان میدهد اصفهانیاند. اهل شهرهای دیگر حتی اگر بسیار هم تلاش کنند، باز هم نمیتوانند لهجهای کاملاً اصفهانی بهخود بگیرند؛ یا مثلاً زنان در زمان قاجار، چادرهای خاصی بر سر میکردند که زنان امروزی به آن، چادر قاجاری میگویند، یعنی چادری که مربوط به زمان قاجار بوده و الان احیا شده است و سرکردن آن، شبیهشدن به زنان قاجار است و البته، نه قاجاریشدن؛ اهل ایمان کسانی هستند که ایمان آوردهاند و رفتار و اعمال خود را با الگوی ایمان میسنجند و بر طبق آن جلو میروند و اهل قلم باید کسانی باشند که حق قلم را ادا کنند.
در حقیقت، برای کسانی که قلم بهدست میگیرند، اهل قلم شدن موضوعیت پیدا میکند. چه باید کنیم تا اهل قلم شویم و به مقام اهلیتداشتن در این زمینه برسیم؟ آیا همین که دست به قلم میگیریم، اهل آن میشویم؟ نه. آزمونها در پیش است تا به مقام اهل قلم برسیم. نه آنکه هرکس قلم به دست گرفت و هرچه نوشت، اهل قلم شود. تازه وقتی قلم به دست بگیریم، انواع امتحانات از جنس قلم پدیدار خواهد شد: «فلانی خوب مینویسد. ایدههایش را بگیر و نوشتهاش را کمی دستکاری کن و به نام خودت بنویس، چه کسی میفهمد؟»؛ «من 15 سال است دارم مینویسم، چطور او که دو سال است دست به قلم گرفته، بهتر از من شود؟»؛ «باید یک مطلب 1100 کلمهای تحویل بدهم، الان شده 800 تا، 300 کلمۀ دیگر احتیاج دارم»؛ «بیمۀ اهل قلم هستم»؛ «اگر اسمم را بالای سر مطلب نزنند، نوشتنش خیلی وقتگیر نخواهد شد»؛ و... در همۀ این ادعاها، خطر «خوداهلپنداری» بیدلیل یا خطر «عادیشدن» وجود دارد که در هردوی این خطرات، فرد از پویایی و رشد بازمیماند؛ از غرور سابقۀ نوشتن گرفته تا اعتبارهای مختلف که بهواسطۀ قلمبهدستگرفتن ایجاد میشود.
اما برای اهلقلم شدن باید مدام این سؤال را از خود بپرسیم که آیا قلم من همانگونه مینویسد که شایستۀ قسمخوردن است؟ آیا حق مینویسم؟ اصلاً دغدغهام نوشتن حق است یا گرفتن پول یا امتیاز؟ آیا در نوشتن، وجدان بهخرج میدهم؟ و آیا هر مطلب جدیدی که مینویسم، هنوز هم برایم باطراوت است و سرزندهام میکند یا نه؟ آنچه مینویسم، با فکر و روان خواننده چه میکند؟ آیا روح او را شاداب میکند یا ناامید؟
خداوند به قلم قسم یاد کرد و به آنچه مینویسد. پس قلم در پیشگاه خداوند شأنی دارد که به آن قسم یاد کرده است؛ اما قلمها خیانت هم میکنند؛ با دزدیدن مطلب، با تحریف کلام، با ناامیدکردن خواننده، با میراندن قلب مخاطب، با آببستن در مطلب، با خطانوشتن و... و خائنان قلم، هرگز اهل قلم نخواهند شد...
قلمتان حق
انتهای پیام/