لحظه‌های بی‌قراری و لبیک نخستین شهید مدافع حرم قم برای دفاع از حریم حرم زینبی


لحظه‌های بی‌قراری و لبیک نخستین شهید مدافع حرم قم برای دفاع از حریم حرم زینبی

به گفته شهید مهدی علیدوست دو چیز است که آدمی تا آن‌ها را دارد قدر نمی‌داند، یکی امنیت و دیگری سلامتی، و چون در حال حاضر هدف تکفیر کشور ماست پس باید برویم تا این دو را برای مردم کشورم به ارمغان آورم.

 به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، امنیت و آرامش از ارزش‌هایی است که رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس برای ما به یادگار گذاشتند، ازآنجایی‌که کشور و جامعه مسلمین از دیرباز تاکنون آماج کینه‌توزی دشمنان اسلام بوده است، امروز هم کشور ما هدف کینه خواهی و دشمنی داعشیان و تکفیریان بی‌دین قرارگرفته است، و از این مقوله در امان نخواهد بود. حال‌آنکه تنها دل‌هایی بارنگ و بوی حسینی و جوشش خونش در رگ‌ها می‌توانند برای دفاع از اعتقاد و دین و میهن خویش به پا خواسته و این‌گونه حماسه‌آفرینی کنند. مدافعان حرم، این غیور مردان، حسینی وار با دل کندن از علی‌اصغرهایشان جانی دوباره به دین‌داری اهل دنیا دمیدند، تا با بیداری دنیاطلبان، هم‌پیمان و دنباله‌رو راه حسین (ع) باشند.

امنیت و سلامتی ارمغانی است که شهیدان ما برای مردمان سرزمینشان به یادگار گذاشته و می‌گذارند، شهید مهدی علیدوست نیز با ملحق شدن به کاروان عاشقان حسینی، جان خود را فدای آرامش و امنیت مردم سرزمینش کرد،.به همین بهانه با همسر شهید مدافع حرم مهدی علیدوست به گفت‌وگو پرداختیم.

لبخند جاودان شهید

آزاده سادات مداری در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم، دفتر زندگی خود را که تمام صفحاتش سرشار از عشق و محبت و مهربانی شهید بزرگوار بود را با آغاز زندگی مشترکشان باز می‌کند و می‌گوید: بار اولی که آقا مهدی را دیدم مجذوب رفتار، کردار، مهربانی و چهره نورانی‌اش شدم و با صحبت‌هایی که باهم داشتیم و اعتقادات و ملاک ازدواجشان و همچنین رضایت خانواده‌ام مصمم و با اشتیاق به درخواست ازدواجش پاسخ مثبت دادم و زندگی خود را با یک مراسم ساده در تیرماه سال 90 آغاز کردیم که حاصل 4 سال زندگی مشترکمان، فرزند دلبندمان، علی‌اصغر است. 

همسر شهید مدافع حرم از ویژگی بارز و لبخند همیشگی شهید که بر چهره‌ پرمهرش نقش می‌بست، یاد می‌کند: لبخندی که سراسر عشق و عطوفت به اطرافیانش بود، لبخندی که حکایت از وجود و حضور خداوند می‌کرد، حال‌آنکه جهانی به اعتبار لبخند خداوند زیبا شده، گویی این زیبایی(لبخند خداوند) را با تمام وجود حس می‌کرد که در چهره‌اش نقش بسته بود. حال این زیبایی لبخند، در تمامی ذهن‌ها و عکس‌هایش نمایان شده است.

جای خالی میاندار هیئت

وی با بیان علاقه و اعتقادات همسرش، به اهل‌بیت (ع) و ولایت‌فقیه تصریح می‌کند: شهید گویی نخستین گام‌های خود درراه رسیدن به آرمان‌هایش را از میانداری هیئت حسینی آغاز کرده بود، تا به دفاع از حریم حرم زینبی رسید. به گفته دوستانش، عطر حضورش در هیئت‌ها احساس می‌شود، اما جای خالی میاندار هیئت حسینی را نمی‌شود پر کرد. او در مناجات و نجواهای عاشقانه‌اش به‌قدری غرق می‌شد که گویی چیزی جز معبود را نمی‌دید، و شیفته و دلداده ولایت و رهبری بود. بله درنهایت، قدم‌های قرص و محکم تو در راه عشق به حسین (ع) این‌گونه به ثمر نشست.

بانو مداری از مأموریت و روزی می‌گوید که شهید علیدوست  برای پاک‌سازی میدان مین به منطقه شمال غرب عزیمت می‌کند، در آنجا گویی منطقه‌ای برای میدان تیر شناسایی‌شده بود، که باد و خاک تمامی نشانه‌ها و سیم‌خاردارها را مستتر کرده بود، ناگهان یک مین زیر پای مهدی جانم منفجر می‌شود به‌طوری‌که موج انفجار او را فرامی‌گیرد، به‌طوری‌که همه همکارانش گمان می‌کنند شهید شده، تا اینکه بعد از سرحال شدن با چشمان اشک‌بار و حال و هوای عجیب به همکارانش می‌گوید (تا مرز شهادت رفتم اما ...)

گره‌گشای مشکلات

 به گفته همسر شهید مهدی علیدوست از دغدغه‌های زندگی شهید را می‌توان دستگیری و گره‌گشایی از مشکلات دیگران دانست. آن‌قدر در وجودش عشق به هم نوع سرشار و پررنگ بود، که از هر فرصتی برای کمک به دیگران استفاده می‌کرد و سر از پا نمی‌شناخت، و زمانی هم که گره‌ای از مشکل کسی می‌گشود، شور و اشتیاق تمام وجودش را فرامی‌گرفت و تمام اعمالش خالص، و از صمیم قلب و با تمام وجود برای انجامش وقت می‌گذاشت.

 

 وی از بی‌قراری‌های همسر شهیدش بعد از حمله به سوریه می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: همسرم بعد از شنیدن حمله داعشیان و اهالی تکفیری به سوریه می‌گفتند: داعشیان و اهالی تکفیری از نسل همان ظالمانی هستند که به مادر سادات سیلی زدند علی را خانه‌نشین ساخته و حسین را مظلومانه به شهادت رساندند و زینب کبری را آواره شهر و دیار غربت کرده و حرمتش را شکستند حال هدف تکفیر کشور ماست، می‌روم تا امنیت و سلامتی را برای مردم کشورم به ارمغان آورم. من صدای بچه‌های سوریه رو می‌شنوم، حرم حضرت زینب (س) درخطر است و من باید بروم. من باخدا معامله کردم و شمارا به خدا می‌سپارم شما هم به خدا توکل کنید و از حضرت زینب (س) می‌خواهم که برایت دعا کند، این بود که با دیدن بی‌قراری‌هایش و بیان احساساتش راضی به رفتنش شدم.

لالایی رفتن پدر

 بانو مداری از علاقه و نامه‌ای که همسر شهیدش خطاب به حاصل زندگی‌شان نگاشته بود، می‌گوید: علی‌اصغر عزیز پدر در روزهای آخر برایت لالایی رفتن را چه زیبا  می‌سراید، رفتنی که آن‌ها معامله‌ای باخدا می‌خواند، رفتنی که برای فرزند دوساله‌اش و تمامی فرزندان میهنش آرامش در پی خواهد داشت. پدر باوجود سختی‌های دوری از تو آرامشت را بر ندیدنت ترجیح می‌دهد، تا تو بتوانی راحت و آسوده ببالی و پرورش یابی،  پدر عاشق تو و نام زیبای توست (با استمداد از نام علی‌اصغر امام حسین (ع) و همچنین بر خدمت و احترام و مراقبت از مادرت تأکید می‌کند و مادر را بعد از خدا به تو می‌سپارد و تو را نیز ضمن دعوت به آرامش بعد از شهادتش به خدای هستی‌بخش می‌سپارد.

همسر شهید مدافع حرم بابیان این مطلب گفت: شبی که فردای آن روز خبر شهادت آقا مهدی را برایم آوردند خوابی دیدم که با لباس نظامی به منزل آمدند و خطاب به من گفتند مأموریت من در سوریه انجام شد و دیگر در کنار شما خواهم ماند، و بیدار شدم، تا اینکه خبر شهادتش را شنیدم در آن لحظه به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که چگونه نبودن و ندیدن عزیزترین کسم را تحمل‌کنم، و درکی از اینکه می‌گفتند شهید زنده است را نداشتم تا اینکه با شهادت همسر شجاع و مهربانم به این باور رسیدم و در آن لحظه خود را تنها ندیدنم، بلکه او در کنارم احساس کردم، او مرا نگاه می‌کرد و با من می‌خندید، که حالم خوب شد.

معامله باخدا

  وی با صدایی لرزان و اشک جاری بر دیده ادامه داد: وقتی برای آخرین بار او را دیدم، لبخند زیبایی بر لبانش نقش بسته بود و چشمان نیمه بازی داشت دست خود را روی قلبش گذاشتم و به او گفتم (داری به من نگاه می‌کنی عزیز دلم من بهت افتخار می‌کنم، تو رو از خدا گرفته بودم و به خدا می‌سپارمت.) من افتخار می‌کنم که همسر اولین شهید مدافع حرم قم هستم، بله این راه سختی‌های خودش را دارد. ولی همان‌طوری که آقا مهدی باخدا معامله کرده من هم باخدا معامله کردم.

آری مهدی جان همان‌طور که آرزو داشتی، درنهایت تو به حریم حرم زینبی دعوت شدی، تا با دفاع عاشقانه از آن حریم و فدای جانت در این راه، این‌گونه لبیک حق را پاسخ‌گو باشی و برای ما افتخاری بزرگ بیافرینی.

فرازی از وصیت‌نامه شهید 

از خدای خود سپاس‌گزارم که بااین‌همه بار گناه من را هم جزء سربازان ولایت قرارداد و یک فرصت برای جبران گناهان کوچک و بزرگم، برای من فراهم ساخت. می‌گویند دو چیز است که آدمی تا آن‌ها را دارد قدر نمی‌داند، یکی امنیت و دیگری سلامتی. الآن شرایط جوری است که باید برویم تا این دو چیز را برای مردم کشورم به ارمغان آورم. هدف تکفیر کشور ماست و الآن جبهه‌ی ما کاملاً مشخص است پس کسی به من خرده نگیرد که کجا می‌روی و برای چه رفتی. ما نسل جوان ادامه‌دهنده راه حسین هستیم و خون حسین و اهل‌بیت(ع) در رگ‌های ما جریان دارد پس می‌رویم، می‌رویم تا دشمن نتواند نگاه چپ به ناموس ما، به کشور ما، و به انقلاب ما، و به اسلام؛ بکند. از مردم عزیز کشور می‌خواهم هیچ‌وقت از مسیر ولایت دور نشوند و راه را با رهبری طی کنند. چون راه اسلام و انقلاب فقط با رهبری سید علی به مقصد می‌رسد و هیچ‌کس نمی‌تواند بهتر از ایشان این انقلاب را پیش ببرد. نمازخواندن کمک می‌کند تا به اصول انقلاب پایبند باشیم. البته نمازی که از ته دل باشد نه بخاطراین که فقط تکلیف خود را انجام دهیم. نماز از گمراهی نجات می‌دهد، پس به نماز اهمیت زیادی بدهید همین‌طور قرآن که راه را به ما نشان می‌دهد.

 گزارش از الهام پناهی فر

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon