جدی نباشید تا جدی شوید
«پارتیزانت» در حالی که اصلا جدی نبودند، شبی پُر از انرژی و حالِ خوب را برای مخاطبان ایرانی رقم زد.
خبرگزاری تسنیم - یاسر شیخی یگانه
رابیندرانات تاگور میگوید: «برخی از آدمها سعی میکنند حماقت ذاتی خود را در پسِ جدی بودنشان پنهان کنند، من آدمهایی که جدی نیستند را، جدیتر میگیرم.»
غروبِ روز جمعه به تاریخ 8 اردیبهشت 1396 تالار وحدت پُر از تماشاگر شده است. ساعتِ 18:00 معمولا زمان مناسبی برای برگزاری کنسرتهای موسیقی نیست، اما این کنسرت ساعت 6 صبح هم برگزار میشد، همینطور پُر از تماشاگر بود.
دو نفر آرام و البته با انرژی روی صحنهی تالار وحدت میآیند. لباسها ساده و کلاههایی بر سر. «کریستف توچکو» موهایی بلند دارد و گَرد پیری بر صورتش نشسته است. پسرش اما «میکوآی توچکو»، جوان است و پُرجنبوجوش. پدر گیتار مینوازد و پسر هم درام(سازهای کوبهای).
کریستف، گیتاری دو دسته در دست دارد. تکنیکش کمنظیر است. «تپینگ دو دستی» نامِ تخصصیِ یکی از تکنیکهایش در نوازندگیِ گیتار است. در این تکنیک صدا را با ضربه انگشت به سیم ایجاد میکنند.
کمی آن طرفتر «میکوآی» شلواری مشکی و تیشرتی مشکیتر پوشیده و کلاهی سیاه هم بر سر دارد. وقتی چوبهای «درام» را در دست میگیرد و شورِ جوانیش را در ریتمهای گوناگون به رخ میکشد، آدمی را یادِ آن پسرِ جوانِ فیلمِ wiplash میاندازد. در جایی از کنسرت آنقدر سریع و با انرژی مینوازد که دستش خونی میشود؛ درست مانند همان پسرِ فیلمِ یاد شده که او هم آنقدر تمرین میکرد که در آخر دستش کبود و خونی میشد.
پدر و پسرِ لهستانی هر قطعهای که مینوازند حالی خوش به تماشاگران ایرانی تقدیم میکنند. از همان آغاز هر دو نوازنده با مخاطبان به راحتی ارتباط میگیرند. پس از پایان هر قطعه یک بار پدر و یک بار هم پسر با تماشاگران سخن میگوید. حرفها هم اصلا جدی نیست. همه چیز حولِ شوخی میگذرد. اما هنگام اجرای موسیقی جدیاند. گروهِ دو نفرهی «پارتیزانت» خوب میداند که چطور با مخاطب بهترین ارتباط را برقرار کنند تا مخاطب را در تمام طول کنسرت با خود همراه کنند.
آنها آثاری بیکلام از موسیقی فیلمهای کلاسیک سینمای جهان را نواختند. در میانههای کنسرت هم در حرکتی جالب، قطعهی «جان مریم» را اجرا کردند. یادم هست که در میان بزرگان موسیقی خودمان هم حسین علیزاده این کار را خوب بلد است. علیزاده هم در تور کنسرتهایی که در ایران برگزار میکند، به هر شهر و دیاری که میرود، قطعهای از موسیقی آن منطقه را هم در رپرتوارش جای میدهد تا مخاطبان آن منطقه را بیشتر با خود همراه کند.
«پارتیزانت» هم خوب میدانست که اگر قطعهای آشنا برای مخاطبان ایرانی اجرا کند، بیشتر در دلِ مخاطبان ایرانی جا باز میکند. و چه قطعهای بهتر از «جان مریم»؟
آنها در تمام طول اجرا انرژی داشتند و خوشحال بودند و هرگز برای مخاطب قیافه نگرفتند. لبخند و البته گاهی قهقههایشان واقعی و باورپذیر بود.
در جایی از کنسرت، «کریستف توچکو» گیتاری را از جلدش بیرون آورد و به همراه پسرش «میکوآی» به نواختن با همان یک گیتار پرداختند. «میکوآی» با دو چوبِ ساده(شاید هم دو مداد) بر روی سیمها مضراب میزد و «کریستف» پردهها را میگرفت. این نوعِ نواختن آنقدر جذاب بود که همه بر روی صندلیهایشان میخکوب شوند.
به هر روی شبِ به یادماندنیِ لهستانیها برای ما به پایان رسید و رفتار آنان بر روی صحنه درسی بزرگ را برای ما تکرار کرد که دقیقا همان درسِ «رابیندرانات تاگور» است. درسی که شاید در همهی زمینههای زندگی به کار میآید. درسی که از جدی نبودن میگوید.
این روزها در فضای موسیقی ما جدی بودن موج میزند و پنهان کردنِ ضعفهای موسیقایی در پسِ جدی بودنها تقریبا مُد شده است. حتی بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ هم در عینِ سطحی بودنِ موسیقیشان، سعی میکنند خود را جدی نشان دهند تا شاید جدی گرفته شوند. اما غافل از آناند که برای جدی گرفته شدن، لازم است کمی از کالبُدِ جدی بودن، بیرون آمد.
«بیایید کمی جدی نباشیم».
انتهای پیام/