پاکسازی روستاهای فلسطینی و تعلل کشورهای عربی برای مقابله
در حالی که در سال ۱۹۴۸ صهیونیستها بسیاری از روستاهای فلسطینی را پاکسازی کرده بودند؛ ولی کشورهای عربی زمانی به فکر مقابله افتادند که تقریبا نیمی از این روستاها پاکسازی شده بود.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، بعد از جنگ جهانی اول و اشغال فلسطین به وسیله انگلیس روند ورود صهیونیستها به فلسطین تشدید شد و صهیونستها طی 30 سال حضور انگلستان در سرزمین فلسطین توانستد تحت حمایت این کشور رشد و برای خود سازمانهای مدنی و نظامی ایجاد کنند و سرزمینهای فلسطینی را اشغال کنند.
طی این مدت صهیونیستها که چندین سازمان نظامی ایجاد کرده بودند اقدام به اشغال شهرها و روستاهای فلسطینی و پاکسازی آنها از اهالی این مناطق کردند به گونه ای که بسیاری از کارشناسان فلسطین حتی تاریخدانان یهودی این اقدام صهیونیست ها را طرحی از پیش آماده شده برای پاکسازی نژادی سرزمین فلسطین میدانند.
از جمله این دانشمندان «ایلان پاپه» مورخ یهودی و استاد سابق دانشگاه حیفا است. وی کتابی را با عنوان «پاکسازی نژادی در فلسطین» نوشت که بعد از نگارش این کتاب مورد آزارهای مکرر قرار گرفت و از دانشگاه اخراج شد و اکنون در دانشگاه های انگلیس تدریس میکند.
در این کتاب طرحها و اقدامات صهیونیستها برای کشتار، اخراج و آواره کردن ساکنان روستاها و شهرهای فلسطینی با استناد به مدارک تاریخی روایت شده است که بخشهایی از آن در ادامه آورده شده است.
بخش اول ، دوم، سومو چهارم این گزارش را اینجا مطالعه کنید.
تا اواخر ماه مارس، به دنبال عملیات نیروهای یهودی، بخش عمدهای از مناطق روستایی یافا و فلسطین نابود شده بودند. در واقع تفاوتی ظاهری بین عملکرد نیروهای هاگانا و ایرگون وجود داشت. در حالی که نیروهای هاگانا طی روندی منظم و مطابق نقشه از محلی به محل دیگر پیش میرفتند، نیروهای ایرگون اجازه عملیات پراکنده خارج از فهرستی که به آنها ارائه شده بود را داشتند به همین ترتیب بود که نیروهای هاگانا در تاریخ 30 مارس وارد روستای «شیخ مونس» شده، جمعیت آن را به زور بیرون کردند.
امروزه ساختمان دانشگاه تلآویو روی خرابههای همین روستا بنا شده و یکی از معدود خانههای بازمانده از این روستا، به باشگاه دانشگاه تبدیل شده است. سران روستا با جدیت تلاش کردند برای جلوگیری از عملیات اخراج و اشغال، با نیروهای هاگانا رابطه نزدیک برقرار کنند؛ ولی کارشناسان یهودی به این نتیجه رسیده بودند که چنین توافقی هیچ ضرورتی ندارد و به دنبال آن نیروهای ایرگون تمامی ساکنان این روستا را اخراج کردند.
واحد مشاوره بار دیگر در تاریخ هفتم آوریل 1948 تشکیل جلسه داد و اعضای آن تصمیم به نابودی و اخراج تمامی ساکنان روستاهای واقع در جادههای تلآویو - حیفا، جنین - حیفا و بیتالمقدس - یافا گرفتند. در پایان روز غیر از تعداد انگشتشماری از مردم روستاها هیچ کس در امان نمانده بود. به این تریتب در همان روزی که ایرگون روستای شیخ مونس را نابود کرد هاگانا در مدت یک هفته شش روستا را در همان نزدیکی اشغال کرد. روستای خربت عزون اولین این روستاها بود که در تاریخ دوم آوریل اشغال شد و به دنبال ان روستاهای خربت لید، عرب الفقرا و عرب النفی تا تاریخ 10 آوریل و روستای چرقیس در تاریخ 15 این ماه تخلیه شده بودند. تا آخر ماه سه روستای دیگر در نزدیک یافا نیز اشغال و ویران شده بودند. تمامی این عملیاتها پیش از آن صورت گرفت که حتی یک سرباز عرب نیز توانست وارد فلسطین شود.
این عملیات با چنان سرعتی انجام میشد که دنبال کردن آن برای مورخان معاصر نیز مانند مورخان قدیمیتر، دشوار شده بود. در فاصله زمانی 30 مارس تا 15 می، 200 روستا اشغال و ساکنان آنها اخراج شده بودند. تا زمانی که دولتهای عربی از روی بیمیلی در نهایت تصمیم به اعزام نیروهای خود به فلسطین گرفتند نیمی از روستاهای عربنشین هدف حمله قرار گرفته بودند. در فاصله 15 می تا 11 ژوئن 1948 و زمانی که یکی از دو توافقنامه آتشبس اجرایی شد 90 روستای دیگر نیز نابود شده بودند.
پالتی سلا یکی از اعضای نیروهای یهودی بود که در اشغال و پاکسازی نژادی بیسان مشارکت داشت به او دستور داده شده بود که قبایل بادیهنشینی که برای قرنها به طور فصلی در مناطق اطراف شهر زندگی میکردند را نیز از محل سکونت موقتشان بیرون کند. او بعدها در این باره میگوید:
زمانی که منطقه را از وجود قبایل بادیهنشین پاکسازی کردیم زخم چرکی بیسان هنوز به روستای فراونا و سامریه آلوده بود. هیچ نشانای از ترس در آنها مشاهده نمیشد. ساکنان این مناطق هنوز روی زمینهای کشاورزی خود کار میکردند و در جادهها در رفت وآمد بودند.
یکی از روستاهایی که در مناطق شرقی و در عملیات نیروهای یهود به اشغال آنها در آمد روستای سرین بود داستان این روستا سرنوشت بسیاری از این منطقه را که بعد از حمله نیروهای یهود خالی از سکنه شدند مجسم میکند و هرگونه تلاش برای پیدا کردن کوچکترین نشانهای از حیات فلسطنیان که زمانی در رگهای این منطقه در جریان داشت را بیهوده جلوه میدهد.
روستای سرین
روستای سرین در تاریخ 12 می 1948 اشغال شد. این روستا در نزدیکی بیسان و در یکی از زمینهای جفتلک قرار داشت. این زمینها (که در آن زمان از آن به عنوان مزنیهای مدور یاد میشد) با این که به طور اسمی تحت مالیکتی امپراتوری عثمانی قرار داشتند؛ ولی کشاورزان فلسطینی روی آنها کار میکردند این روستا که آرامگاه یکی از مردان مورد احترام مسلمان به نام شیخ ابن سرین در آن قرار داشت به منطقه پر رونق تبدیل شده بود در این منطقه زمینها بسیار سفت و خشک بودند و تابستانهایی بسیار گرم و طاقتفرسا داشت با وجود این جمعیتی که در اطراف مقام و چشمههای اطراف آن ساکن شده بودند از آب و هوای بهتر و منابع پایان ناپذیری از آب تازه برخوردار بودند.
این روستا به دلیل اینکه راه ماشینرو نداشت تقریبا متروک و منزوی بود با وجود این سبک ساختمانهای روستای سرین برای افراد خارج از این روستا ویژه و خاص بود. خانههای این روستا از سنگهای سیاه آشتفشانی که با خاک رس مخلوط شده بود ساخته شده بودند سقف خانهها نیز با لایههایی از چوب و بامبو پوشیده شده بود.
تاریخ سرین به دوران عثمانی بازمیگشت و ساکنانش هنوز به آن پایبند بودند. در این منطقه از یک طرف کشاورزان به دنبال جمعآوری سرمایه از طریق کشاورزی بودند و از طرف دیگر صهیوینستها برای تصرف زمینها در تلاش بودند این روستا سه باغ بزرگ میوه و مزرعه کشت زیتون داشت که به کل روستا اختصاص داشت و تعداد اعضای هر خانواده سهم آن را از محل و زمین تعیین میکرد. آژانس یهود به خانواده زعبی که مهمترین خانواده روستای سرین بودند به دیل تعلق به قبیلهای مشترک مصونیت داده بود. مبارک الحاق الزعبی مختار روستای سرین مردی جوان و تحصیلکرده بود که رابطه نزدیکی با احزاب مخالف داشت. او از زمانی که در شرکت بارون روتچیلد کار میکرد از دوستان شبتای لوی شهردار یهودی حیفا بود. او اطمینان داشت که جمعیت 700 نفری روستای سرین از سرنوشتی که بر سر روستاهای مجاور آمده بود مستثنا بودند اما قبیلهای دیگر در سوتا وجود داشت که به الحاج امین الحسینی مفتی سابق و حزب ملی او وفادار بودند. بر مبنای پروندهای که هاگانا در سال 1943 از این روستا تهیه کرده بود حضور این قبیله باعث شد نسخه نابودی روستای سرین پیچده شود.
مختار سرین امیدوار بود که مصونیت این روسا به واسطه حضور یک قبیله کوچک مسیحی که با بقیه ساکنان روابطی بسیار عالی داشتند هر چند بیشتر تضمین شود. یکی از این افراد معلم روستا بود که تلاش میکرد در کلاس خود که با حضور 40 دانشآموز تشکیل میشد نسل آینده را بدون هیچ پیشداوری سیاسی یا وابستگی قبیلهای تربیت کند. بهترین دوست او شیخ محمد المصطفی امام مسجد محلی و مسئول کلیسا و صومعهای بود که در همان نزدیک واقع شده بود اما فقط چند ساعت تمام آن همزیستی و هماهنگی مذهبی از هم پاشید نیروهای یهودی مسلمانان (از هر دو قبیله) و مسیحیان را جمع کرده آنها را مجبور به عبور از رود اردن کردند. بعد از آن مسجد، کلیسا و صومعه محلی را به همراه تمامی خانهها ویران کردند. بعد از مدت کوتاهی تمامی درختان در بوستانهای سرین خشک و نابود شدند البته یهودیان هرگز موفق نشدند مانند فلسطنییها در بهرهبرداری از خاک خشک و سفت این منطقه موفق باشند؛ ولی چشمههای آبی که در آن نزدیکی قرار داشت همچنان پابرجا هستند و منظره وهمآوری را بدون اینکه هیچ مصرفی داشته باشند ایجاد کردهاند.
انتهای پیام/