ماجرای گرو گذاشتن آبرو نزد شهدا و شفای مادر زائر خارجی
راوی دفاع مقدس میگوید: به شهدا گفتم که اگر میخواهید ما همچنان بیاییم و برای شما در شلمچه روایت گری کنیم ، شفای این مادر را بدهید، این ها از راه دور آمده اند و اگر شفا ندهید ما دیگر کم توفیق می شویم و اینجا نمیآییم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا اعزامی به مناطق عملیاتی دفاع مقدس جنوب کشور، حوزه علمیه جامعة المصطفی(ص) از مراکزی است که طلبههای غیرایرانی را پوشش داده و حمایت میکند و مؤسسه بنتالهدی زیرمجموعه جامعة المصطفی بوده که فقط خواهران طلبه در آنجا تحصیل میکنند. در این مرکز دروس حوزوی و دانشگاهی با یکدیگر ادغام شده و دانشجویان در هر دو بخش تحصیل میکنند. در شش ماه اول ورود دانشجویان به ایران، فقط زبان فارسی را میآموزند و سپس دورههای تمهیدیه که آشنایی با مفاهیم و آموزههای اسلامی است، کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را گذرانده و مدرک بینالمللی دریافت میکنند.
همزمان با ایام راهیان نور، 120 نفر از دانشجویان این موسسه که از کشورهای مختلفی مثل هندوستان، چین، بحرین، برمه، پاکستان، ترکیه، چین، سریلانکا، بوسنی، تاجیکستان، تانزانیا، تونس، حجاز، زامبیا، غنا، مادرید، بلژیک، اندونزی، ازبکستان و افغانستان از مناطق مختلف عملیاتی دفاع مقدس جنوب همچون بیمارستان صحرایی علی بن ابی طالب(ع)، گلزار شهدای آبادان، موزه دفاع مقدس خرمشهر، گلزار شهدای خرمشهر، یادمان شهدای دشت ذوالفقاری، علقمه، اسکله شناسایی شهید هاشمی در هورالعظیم، طلائیه، بیمارستان صحرایی امام رضا(ع)، محل شهادت شهید علم الهدی و یارانش، یادمان شهدای هویزه، معراج شهدای اهواز، شلمچه، یادمان شهید سبحانی، یادمان شهدای چزابه و کانال کمیل دفاع مقدس جنوب کشور بازدید و زیارت کردند.
جواد تاجیک راوی دفاع مقدس و مسئول قرارگاه نور سازمان بسیج دانشجویی کشور، چندین سال است که توفیق روایت گری برای این دانشجویان را دارد، در گفتوگو با تسنیم درباره یکی از خاطرات خود هنگام روایت گری برای این دانشجویان، میگوید: من یک خاطره ای از این کاروان دارم. سه سال پیش که با این کاروان همراه بودم به شلمچه رفتیم که در آن منطقه یکی از مسئولانشان به من گفت :« مادر یکی از این بچه ها که اهل کشور تانزانیا است، بیماری سرطان دارد و درخواست کرده که برای مادرش در اینجا دعا شود.»
این راوی دفاع مقدس در ادامه میگوید: در شلمچه روایت گری کردم و حین روایت گری گفتم که یکی از این بچه ها التماس دعا دارد و مادرش بیمار است. این بچه ها، برای هم دلسوزی می کنند و دردهای همدیگر را می دانند. به این دانشجوها گفتم که «بچه ها ما اینجا یک آبرویی داریم و این شهدا ان شاء الله به حق همان آبرو، آبروی ما را پیش شما نمیبرند و به شهدا گفتم که اگر میخواهید ما همچنان بیاییم و برای شما در شلمچه روایت گری کنیم ، شفای این مادر را بدهید، این ها از راه دور آمده اند و اگر شفا ندهید ما دیگر کم توفیق می شویم و اینجا نمی آییم. من دارم آبرو می گذارم و اگر می خواهید آبرو نرود، بسم الله و اگر می خواهید آبروی ما برود که ما دیگر نمی آییم.» بعد از صبحت دیدم همگی منقلب شدند و گریه می کردند.
تاجیک در ادامه این ماجرا، چنین می گوید:از آن سفر برگشتیم و دیگر شلمچه نرفتیم. دو الی سه هفته بعد از آن موضوع که هنوز فروردین هنوز تمام نشده و ایام راهیان نور بود، همان دختر خانم به بچه های موسسه ایمیل زده بود که به تاجیک بگویید:« باز هم شلچه برو، مادرم شفا گرفته و سلام رسانده و گفته سلام من را به شهدا برسانید و به تاجیک بگویید باز هم شلمچه برو که شهدای شلمچه شما را دست خالی برنگرداندند.»
انتهای پیام/