نگاهی به جشنواره یازدهم شعر فجر؛ از حضور جدی افغانستان تا داوریهای بیحاشیه
«محمد کاظم کاظمی» شاعر برجسته افغانستانی و دبیر یازدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر یادداشتی پیرامون کم و کیف این جشنواره در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داد.
خبرنگار حوزه مهاجرین، خبرگزاری تسنیم: یازدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر با تقدیر از برگزیدگان جشنواره به پایان رسید،«محمد کاظم کاظمی» شاعر برجسته افغانستانی و دبیر یازدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر با ارسال یادداشتی اختصاصی به خبرگزاری تسنیم، کم و کیف این دوره جشنواره را به تحلیل نشسته است که متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانید:
یازدهمین جشنواره شعر فجر به پایان رسید و دوران دبیری من هم تمام شد، به خودم وعده داده بودم که پس از جشنواره، از منظر شخصی که دیگر مسئولیتی در آن ندارد، جمعبندیام را بنویسم. شاید به کار مخاطبان و به ویژه دستاندرکاران محترم این جشنواره بیاید و به عنوان یک تجربه برای دبیران سالهای آینده به درد بخورد.
من به عنوان دبیر علمی
پیشنهاد دبیری علمی جشنواره یازدهم برایم غافلگیرکننده بود و البته مایه مباهات، چون این نخستین بار بود که دبیر علمی جشنواره شعری در این سطح بودم. درست است که من در جشنوارههای بسیاری، از جمله دو دوره جشنوارۀ شعر فجر، داور بودهام و تقریباً پای ثابت بسیاری از جشنوارههای شعر ایران هستم؛ ولی انتخاب دبیر علمی جشنواره شعر فجر از افغانستان، نشان از اتفاقاتی تازه در فضای فرهنگی و ادبی ایران داشت و این چیزی بود که نمیشد از آن اجتناب کرد، ما مردم افغانستان سالها متوقع بودهایم که شعر و ادب کشورمان در فضای ادبی ایران بهتر دیده شود. حال که چنین موقعیتی فراهم شده است، بیانصافی است اگر کنار بکشیم.
نگرانیها و دغدغهها
ازنخستین گام، نگرانیها شروع شد. نگرانی از این که با این همه مشغولیتها، نتوانم برای جشنواره وقت بگذارم؛ از این که نتوانم توقعات معمول و گاه معقول شاعران را برآورده کنم؛ از بازتابهای مطبوعاتی؛ از حاشیهها. ولی دوستان بنیاد از هر جهت به من اطمینان دادند. در مورد وقت گذاشتن، اطمینان دادند که همه کارهای اجرایی با خودشان است. در مورد توقعات، بازتابها و حاشیهها هم گفتند که جشنواره چند سال است آییننامه و روال تصویبشدهای دارد و بر روی همین ریل حرکت میکند. پس توقعات بیرونی هم باید مطابق مقتضیات جشنواره باشد.
حضور طیفهای مختلف ادبی
یک نگرانی من، که در بعضی جشنوارههای قدیم هم گاه دیده بودم، اعمال سلایق فکری و سیاسی در نتایج داوریها بود. ولی دوستان بنیاد و شخص جناب صالحی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیشاپیش و حتی قبل از طرح این نگرانی، به آن پاسخ دادند و اطمینان، که در این سالها هیچ سفارشی و هیچ اعمال نفوذی از جانب آنان در کار نبوده است و امسال هم نخواهد بود.
و به راستی چنین شد، من در طول مراحل داوری، حتی یک مورد «باشد و نباشد» از سوی هیچ کس نشنیدم. وقتی داوران جشنواره فهرست نامزدها را در اختیار ما گذاشتند، حتی کمی غافلگیر شدم، چون به راستی حضور طیفهای مختلف ادبی و جریانهای فکری و حتی سیاسی در آنها محسوس بود.
داوری بیحاشیهای داشتیم، با آزادی و البته توأم با اختلاف سلیقه و بحثهای شعری، در نهایت با اطمینان خاطر نتایج را اعلام کردیم.
روابط با بنیاد
حسن نظر و همکاری بنیاد با من به عنوان دبیر علمی، عالی بود. من به سبب عادتی که دارم که هیچگاه نمیتوانم نارضایتی دیگران را تحمل کنم، بسیار نگران بودم که کتابی از شاعری به جشنواره نرسیده باشد و مایه شرمندگیام شود، چون در این جشنواره قرار بود که همه کتابهای سال 1394 حضور داشته باشند. از همین روی گاهی با اصرار از دوستان بنیاد میخواستم که مرا نسبت به وجود فلان کتاب در فهرست آثار اطمینان دهند. حتی گاه اتفاق افتاد که دوستان چند نفر را بسیج کردند و با چند ساعت کاوش، کتابی را که مؤلف آن از رسیدنش به جشنواره یقین نداشت پیدا کردند.
من کتابهای بسیاری را در مراحل قبل از داوری نهایی هم مرور کردم، با این که وظیفهای در این مورد نداشتم و این کار با داوران محترم بود. ولی میخواستم فردا اگر شاعری پرسید که کتابش چه موقعیتی داشته است، نگویم که «من اصلاً ندیدم.». و دوستان بنیاد در این مورد بسیار همکاری کردند. حتی یک روز تعطیل از خانه و خانواده گذشتند و آمدند بنیاد را باز کردند، تا من کتابها را بخوانم.
توقعات بیرونی
من از ابتدا با سه دسته توقعات مواجه بودم. گروهی از دوستان شاعر، توقع سلامت داوریها و اطمینان از حضور کتابهایشان داشتند که خوشبختانه با همکاری دستاندرکاران، هر دو در همان حدی که من انتظار داشتم میسر شد.
یک دسته توقعات، مربوط به شرکت در محافل شعر جشنواره بود که خارج از حوزه کار من بود و من طبیعتاً نمیتوانستم تعیینکننده باشم، هرچند کوشیدم نظرهایم را به صورت پیشنهاد به دبیر اجرایی جشنواره ارائه کنم.
اما دسته سوم، مربوط به سیاستها، برنامهها و مسیر کلی جشنواره بود که طبیعتاً از دسترس هر دبیری خارج است، اینها اموری است که در شورای انقلاب فرهنگی تصویب شده و تغییر آن هم به دست ما نیست. در واقع درست است که دبیر جشنواره رانندۀ این وسیلۀ نقلیه است ولی قضیه این است که این وسیلۀ نقلیه، قطار است و مسیر خودش را میرود. دبیر فقط باید مراقب باشد که از ریل خارج نشود.
افغانستان و جشنواره فجر
حضور افغانستان در جشنوارههای قبلی هم گاه به گاه محسوس بود، در نخستین جشنواره، من، لطیف پدرام و خالده فروغ شرکت داشتیم و از ما به عنوان شاعران مطرح افغانستان تجلیل شد.
ولی این حضور روشن، در جشنوارههای بعد نپایید و تا چند نوبت، افغانستان در محاق غفلت و فراموشی بود، حتی در جشنواره دوم چند تن از شاعران ما دعوت شدند، ولی بدون این که حتی نامی از آنان برده شود. من در همان زمان یادداشتی با عنوان «جشنوارۀ فجر و نامهربانی با همزبانان» نوشتم و از این قضیه سخت گله کردم و مطلب من در یکی از روزنامهها چاپ شد.
البته در جشنوارههای هفتم و هشتم من و ابوطالب مظفری داور بودیم، ولی این یک حضور فردی بود و نه از جایگاه افغانستان، در واقع از جشنواره نهم که سکان به دست «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» سپرده شد، حضور افغانستان به طرز محسوسی پررنگتر شد و به شکل برگزاری محافل شعر در داخل افغانستان بروز کرد، زمینۀ رفت و آمد فراهم شد و میشد حس کرد که اتفاقاتی در شرف رخ دادن است.
اما حضور جدی و رسمی افغانستان در جشنوارههای ملی شعر و داستان ایران، از نهمین جشنواره ادبیات داستانی جلال آل احمد کلید خورد که اختتامیه آن در چهارم دیماه 1395 در تالار وحدت تهران برگزارشد و در آن جمعی از داستاننویسان افغانستان در بخش ویژه این کشور مقام آوردند و جایزه گرفتند یادکرد، این نکته از این جهت ضرور است که گروهی از دوستان، تصور کردهاند که من بخش افغانستان را به جشنواره افزودهام. در واقع حضور افغانستان جدیتر و عمیقتر از این است که با پیشنهاد یک دبیر علمی و به صورت دفعی اتفاق بیفتد، این حاصل رویکرد مثبتی است که در جامعه ادبی ایران در سالهای اخیر دیده میشود و در فعالیتهای بنیاد شعر و ادبیات داستانی هم به طور جدی احساس میشود.
بازتابهای خبری
در هر حال افغانستان به طرز غیرمنتظرهای در صدر خبرهای جشنواره بود. اغلب رسانهها به آن پرداختند و خوشبختانه همه دیدگاهها خوب بود، من در مصاحبههای مطبوعاتی بسیاری از گفتنیهای دیگر را هم گفتم، از ضرورت مناسبات پررنگتر میان همزبانان گفتم، از مشکلات مسیر گفتم، حتی از دشواریهای مهاجرت گفتم و همه منتشر شد. بعضی دوستان نگران بودند که مبادا دبیر شدن یک غیرایرانی در جشنواره اعتراضبرانگیز باشد، ولی با رویکرد مثبت رسانهها هیچ این اتفاق نیفتاد، شاید چون در سالهای اخیر، بهبودی مناسبات دو کشور و به خصوص جامعۀ میزبان و مهاجر یکی از مطالبات رسانهها بوده است یعنی اکنون دیگر آن دوران گذشته است که رسانههای ایرانی غالباً و به دلایل متعدد، رفتاری نامهربانانه با مهاجران داشتند، اکنون آنها از دیگران در همدلی و همسویی پیشگامترند.
خوشبختانه جشنواره از بعضی شیطنتهای رسانهای هم که گاه اتفاق میافتد در امان بود. فضا بسیار آرام بود و البته بانشاط. در یکی دو مورد خبرنگارانی شاید برای داغ شدن مطالبشان خواستند مباحث چالشی را مطرح کنند و انتقادهایی نسبت به جشنواره از زبان من مطرح شود ولی من همه چیز را گذاشتم برای بعد از اختتامیه، چنان که در ادامه این مطلب خواهید خواند.
محافل شعر و اختتامیه
از افتتاحیه در کاشان تا اختتامیه در مشهد، جشنواره شعر فجر محافل شعر متعددی داشت. چیزی که در این میان برای من به طول خاص خاطرهانگیز شد، افتتاحیه و اختتامیه بود، هر کدام به دلیلی، در اختتامیه افغانستان برجستگی خاصی یافت، به گونهای که میتوان آن را شب غرورآفرینی برای مهاجران ما دانست و انصافاً هم جمعیت عظیمی از هموطنان ما شرکت کرده بودند. این بسیار خوب است؛ مهاجرانی که سالهای سال کمتر دیده شدند، هویت فرهنگیشان مخدوش بود و گاه با تحقیرها و استخفافهایی روبهرو بودند، واقعاً به این تجدید روحیه نیاز دارند تا به افغانستانیبودن خود ببالند و وطن خود را دوست داشته باشند.
تصوری که من قبل از برنامه از اختتامیه داشتم، یک مراسم ساده بود که فقط سخنرانی باشد و اهدای جوایز ولی برنامه واقعاً متنوع بود، با اجرای گرم جناب بهروز جلالی و بخشهای جذاب، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنرانیای که البته میشد قدری مختصرتر باشد، از افغانستان تجلیل کرد و عبارتهایی گفت که ما مهاجرین کمتر شنیده بودیم.
پیشنهادها
چندی پیش خبرنگاری از من خواست که انتقادهایم به جشنواره را بیان کنم. من گفتم که تا وقتی دبیر هستم، باید علیالقاعده مدافع برنامهها باشم، که اگر مخالف بودم، نباید این مسئولیت را میپذیرفتم. اما در عین حال، از اولین جلسۀ هیئت علمی، پیشنهادهایی داشتهام که به خود وعده داده بودم بعد از اختتامیه و پایان مسئولیتم، به عنوان یک ناظر بیرونی مطرح کنم.
1. به نظر من با توجه به بودجه، امکانات و نیروی انسانیای که صرف جشنواره میشود، آورده آن برای جامعه ادبی کشور میتواند وسیعتر باشد. صرف نظر از محافل شعر که البته من در آن قسمت بحثی ندارم، انتخاب چند نامزد و چند برنده برای چنین جشنوارهای، پاسخگوی آن همه تلاش نیست. میشود در کنار برگزیدگان اصلی، کسانی هم به طور خاص تقدیر شوند، مثل کتاب اولیها، سرایندگان شعر کوتاه، سرایندگان شعر محلی، سرایندگان شعر ترانه و...
2. در همه جشنوارههایی که در آنها بخش شعر نو و شعر کلاسیک یکجا بوده است غالباً ما با اعتراض نوپردازان مواجه بودهایم و این اعتراض گاهی برحق هم بوده است، امسال هر سه برگزیده و تقدیرشوندۀ شعر بزرگسال کلاسیکسرا بودند. به نظر من خوب است تدبیری سنجیده شود که این دو شاخۀ مهم از شعر فارسی در کنار هم و به استقلال دیده شوند.
3. تعداد داوران میتواند بیشتر باشد. این را توضیح بدهم که اکنون مکانیسم به گونهای است که سه داور، نامزدهای هر بخش را تعیین میکنند و آنگاه با پیوستن دو تن دیگر یعنی دبیر جشنواره و نمایندۀ هیئت علمی به گروه، انتخاب نهایی انجام میشوند. پس در مرحله اول یعنی تعیین نامزدها، یک کتاب میتواند با رأی دو داور تأیید یا رد شود. یعنی در عمل دو نفر میتوانند یک کتاب را کلاً از دایره جشنواره خارج کنند و آن کتاب اصلاً به مرحلۀ نهایی نمیرسد تا در شورای پنجنفره داوری شود. به نظرم میشود ترکیب اولیه پنج نفر و ترکیب نهایی هفت نفر باشد تا مطمئنتر باشد.
4. در جشنواره هشتم. با دبیری عبدالجبار کاکایی، داوری به صورت «روباز» انجام شد. یعنی فهرست کل آثار و نتایج هر مرحله بر روی سامانۀ جشنواره منعکس میشد. تعداد داوران هم زیاد بود، یعنی بیش از ده نفر. من این را روش خوبی یافتم و به نظرم میشود در جشنوارههای دیگر هم آزموده شود. در این جشنواره البته فهرست آثار منتشر شد، ولی به صورتی که امکان جستجو و کاوش در آن قدری سخت بود.
سپاسگزاریها
نخستین سپاسگزاری من نثار متولیان و حامیان جشنواره است، از شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون فرهنگی وزارت بگیرید تا مسئولان و همکاران بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان.
باید سپاسگزار اعضای محترم هیئت علمی و داوران گرامی باشم که هرچند از نظر دانش و تجربۀ ادبی از من فراتر بودند، مرا بزرگورانه و با احترام تمام در کنار خود پذیرفتند و همراهی کامل داشتند.
باید از اتحادیه نویسندگان افغانستان تشکر کرد که در تهیه و داوری آثار شعری داخل افغانستان سهم گرفت.
اهالی رسانه برای این جشنواره واقعاًسنگ تمام گذاشتند، هم در پوشش خبری آن و هم در عملکرد سالم، مثبت و شفاف.
اعضای خانواده و بعضی دوستان گرامیام، از اولین روز جشنواره مشاور، راهنما و همراهان دلسوز من بودند، مرا تشویق کردند، به من روحیه دادند و با دعاهای نیکشان مرا در این مسیر یاری رساندند. بدون این مشورتها حتماً کار من خللهای بیشتری میداشت.
و بالاخره از جامعۀ ادبی، شاعران و مخاطبانی که هم در محافل شعر حضور یافتند، هم کانون رقابت را گرم ساختند و هم با شکیبایی و بزرگواری تمام، پذیرای نتایج داوریها بودند تشکر میکنم. بسیاری از دوستان انتقادها و پیشنهادهایی داشتند که گاهی عملی بود و گاهی در این جشنواره میسر نبود. خوب است که اینها در جشنوارههای بعد ارائه شود و در اختیار مسئولان امر قرار گیرد.
انتهای پیام/.