حزب الله و رژیم صهیونیستی؛ از جنگ سرد تا جنگ فراگیر

حزب الله و رژیم صهیونیستی؛ از جنگ سرد تا جنگ فراگیر

در دوره آتش بس میان حزب الله و رژیم صهیونیستی، جنگ سرد و امنیتی شدیدی میان دو طرف در جریان است، جنگی که دامنه‌های آن می‌تواند در هر لحظه به درگیری‌های فراگیر تبدیل شود.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، مرکز مطالعات راهبردی و فلسطینی باحث در گزارشی به بررسی جنگ سرد موجود بین رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان اشاره کرده و ابعاد و سرنوشت این رویکرد را بررسی کرده است. این مقاله می‌نویسد که روایت دشمنی بین حزب‌الله و اسرائیل روایتی از داستانی تاریخی و عقیدتی است که هیچ جایگاهی برای سازش در آن قابل تصور نیست. این بدان معنی است که درگیری‌ها میان این دو طرف ادامه داشته و دائمی خواهد بود. پیش از این سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان بارها اعلام کرده است که حتی اگر در این مقابله تنها بماند هم ، همچنان تا آخرین نفس مبارزه با این رژیم مجرم و غاصب را ادامه خواهد داد. همچنین درگیری موجود چیزی نیست که بتوان در یک یا دو دوره جنگ کوتاه یا بلند آن را به پایان برد. چرا که این درگیری ابزارها و طرف ها  و اراده های متفاوتی در دو طرف دارد. این درگیری ممکن است مانند جنگ‌های نظامی بین ارتش‌های دو دولت یا بیشتر باشد، مانند جنگ‌هایی که در سال‌های 1956 و 1967 یا 1973 به وقوع پیوست، گاه می‌تواند بین ارتش اشغالگر و سازمان‌های مقاومت مسلحانه در انواع مختلف باشد. جنگ اخیر لبنان در جولای 2006 نمونه‌ای از این جنگ‌ها است. در زمانی که رژیم صهیونیستی در سال 2000 از جنوب لبنان عقب‌نشینی کرد، حس عجیبی از خفت و خواری آن را در بر گرفت، چرا که یک حزب سیاسی که سلاح‌های سبک در دفاع از سرزمین و ملتش حمل می‌کرد، توانست در برابر ارتشی ایستادگی کند که خود را ارتش شکست‌ناپذیر می‌خواند و مدعی بود که حتی با یگان موسیقی خود نیز می‌تواند لبنان را اشغال کند. کار به جایی رسید که این حزب کوچک به دردسر دائمی برای تمامی متولیان و حاکمیت رژیم صهیونیستی از زمان اشغال لبنان در سال 1982 تا سال 2000 تبدیل شده بود. از آن زمان به بعد قدرت مالی و تسلیحاتی حزب‌الله لبنان افزایش پیدا کرده و در عین حال نگرانی‌های سرکردگان رژیم صهیونیستی نسبت به توسعه توانمندی‌های حزب الله نیز افزایش یافت. البته این نگرانی در گذشته به گونه‌ای بود که حاکمان رژیم احساس می‌کردند که می‌توانند از طریق ابزارهای خشن که در اختیار این رژیم قرار دارد، حزب‌الله را ریشه‌کن کنند. این ابزارها تنها روشی بودند که سرکردگان اسرائیل در زمان ایجاد غده سرطانی خود در منطقه با استفاده و کمک از قدرت های استعماری گذشته و حال از آن استفاده می‌کردند و در بسیاری از موارد هم در رسیدن اهداف خود موفق بودند. اما فضا در سال 2006 کاملاً متفاوت بود و رهبران رژیم اسرائیل نتوانستند جنگ قدرت را مدیریت کنند و به اهداف سیاسی و استراتژیک خود از این جنگ دست پیدا کنند.

رژیم اسرائیل در حالی وارد آن جنگ شد که خود را پیروز قطعی آن می‌دانست، هیچ جای مقایسه‌ای بین ابزار جنگی و رسانه‌های تبلیغاتی رژیم صهیونیستی و حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک و مالی از این رژیم با امکانات حزب‌الله لبنان وجود نداشت و آنها تصور می‌کردند که هر اندازه که امکانات حزب‌الله بیشتر باشد ، نمی‌تواند بیش از چند روز در برابر جبروت اسرائیل مقاومت کند. با وجود اینکه این تجاوز از قبل برنامه‌ریزی شده بود و منتظر زمان مناسب بود تا عملیات خود را برای ریشه‌کنی حزب‌الله و مقاومت آغاز کند، اما حزب‌الله آن را غافلگیر کرد و این بخشی از روند پیروزی آن بود. چرا که کسی که ابتکار عمل را در دست داشته باشد ، پیروز میدان است و کسی که بخواهد واکنش نشان دهد ، معمولاً عملکردی کمتر از حد انتظار خواهد داشت. این اصل چیزی بود که اسرائیل همواره از آن در جنگ بر ضد عرب ها استفاده می‌کرد و آنها را در موضع واکنش و دفاع مستمر قرار می‌دادند. اما این بار حزب‌الله لبنان ابتکار عمل را در دست گرفت و دشمن را در موضوع واکنش به این جنگ قرار داد. با این وجود دشمن تصور می‌کرد که می‌تواند به سهولت در این جنگ پیروز شود ، لذا دو روز  بعد از عملیات ربایش اسرای اسرائیلی جنگ بر ضد حزب‌الله را آغاز کرد. دامنه این جنگ 33 روز طول کشید ، این در حالی بود که اسرائیلی‌ها تصور می‌کردند این جنگ تنها چند روز ادامه خواهد داشت، هر روزی که از این جنگ می‌گذشت اسرائیل با شکست‌ها و ناکامی‌ها و تلفات مادی و معنوی در تمامی سطوح مواجه می‌شد.

در سایه این تجربه این سوال مطرح می‌شود که اسرائیل چگونه در جنگ 2006 شکست خورد و آیا از درس‌های برگرفته از این جنگ نتیجه‌گیری کرده است؟‌ پاسخ این سؤالات مسیر ما را در رابطه با اشراف نسبت به حوادث و احتمالات آینده روشن می‌کند.

جنگ یا آتش بس؟

قطعاً هنگامی که سرکردگان دشمن صهیونیستی در سال 2006 به فکر جنگ بر ضد لبنان افتادند ، تصور می‌کردند به این ترتیب می‌توانند به همه نشان دهند که اسرائیل قادر به حمایت از خود و تأمین امنیت ساکنان شهرک‌های صهیونیست‌نشین که از گوشه و کنار جهان آنها را به سرزمین‌های اشغالی کشانده است، خواهد بود و آن را امن می داند، این در حالی است که سرزمین‌های اشغالی به لطف مقاومت امن نبود. درست است ارتش اسرائیل در این جنگ از جنگنده‌های پیشرفته آمریکایی در تخریب ساختمان‌ها و کشتار غیرنظامیان استفاده کرده و در آینده نیز استفاده خواهد کرد و سلاح‌های ممنوعه بین‌المللی را در آن به کار گرفت، اما هرگز به سلامت از این جنگ خارج نشد. شلیک موشک‌های حزب‌الله لبنان به سمت عناصر آن یکی از مهم‌ترین عناصر از بین بردن این اسطوره و رسوا کردن غرور اسرائیل بودند.

تصمیم به ورود به جنگ 2006 از سوی اسرائیل بود و در آینده نیز از سوی اسرائیل خواهد بود، رژیم صهیونیستی اهداف ژئوپلتیک و استراتژیک مشخصی را از این جنگ دنبال می‌کرد. ایهود اولمرت نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی از اولین روزهای جنگ اعلام کرد که این درگیری دو هدف اصلی دارد: اول بازگرداندن نظامیان اسیر اسرائیلی و دوم خلع سلاح حزب‌الله و خارج کردن آن از مناطق قبل از رود لیتانی و اعمال معادلات سیاسی جدید در سطح حاکمیت و جامعه لبنان به گونه‌ای که به انزوای حزب‌الله و از بین رفتن هیبت و فقدان توانمندی‌های سیاسی و نظامی آن منجر شود. این اهداف ، اهداف دائمی و اعلام شده سرکردگان صهیونیستی و متحدان آن در داخل و خارج به شمار می‌رفت ، البته مجموعه دیگری از اهداف نیز وجود داشت که آنها اعلام نکردند. لبنان تنها کشور عربی بود که مقاومتش در برابر دشمن اسرائیلی ماهیت مردمی داشت. یعنی مردم هستند که بعد از ناتوانی و محدودیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دولت، مأموریت مقابله با اسرائیل را دنبال می‌کنند. آنها این مبنا را بر اساس معادله طلایی ارتش، ملت و مقاومت در پیش گرفته اند.

با توجه به ترکیب پیچیده لبنان و وجود جریان‌های سیاسی متعدد از طوایف و مذاهب و سیاست‌مداران مختلف بعلاوه وجود گروه‌های فلسطینی و جنبش آزادی بخش در گذشته ، درگیری با اسرائیل در لبنان از ماهیت خاصی برخوردار بوده است. این موضوع به نیروهای مقاومت لبنان تجربه سیاسی و نظامی و امنیتی لازم برای پیشبرد مدیریت درگیری‌ها را داده است. با خروج جنبش آزادی بخش فلسطین از لبنان در پی اشتغال فراگیر این کشور از سوی رژیم صهیونیستی در سال 1982 فرماندهی مقاومت مسلحانه بر ضد اسرائیل تدریجا به رهبری لبنان دنبال شد و حزب الله این مسئولیت را عهده دار شد.

هنگامی که حزب‌الله لبنان رهبری مقاومت مسلحانه بر ضد اسرائیل را در اختیار گرفت ، طی سال‌های متوالی جنگ سختی را برای خارج کردن اشغالگران از لبنان آغاز کرد و این روند در نهایت به خروج اسرائیل از نوار مرزی جنوب لبنان غیر از مزارع شبعا در سال 2000 منتهی شد. در این دوره متغیرات منطقه‌ای و بین‌المللی باعث شده حزب‌الله لبنان ائتلافی استراتژیک با سوریه و ایران امضا کند. این اتفاق به ویژه در زمانی رخ داد که حزب‌الله لبنان شایستگی خود در میادین مواجهه سیاسی و نظامی و امنیتی با اسرائیل را نشان داد و موفق شد حمایت‌های سیاسی و مالی و نظامی این دولت ها را برای تثبیت خود در برابر دشمن به دست آورد. این در حالی بود که دشمن صهیونیستی همچنان قدرت و پشتیبانی مالی و نظامی و سیاسی خود را از قدرت‌های بزرگی نظیر آمریکا و تمامی دولت‌های غربی و برخی جریان‌های عربی حتی برخی نیروهای داخلی لبنان می گرفت. در نتیجه حزب‌الله لبنان موفق شد سلاح‌های نظامی تقریباً پیشرفته‌ای را در اختیار بگیرد. علاوه بر اینها ماهیت ایدئولوژیک و محیط امنیتی که این حزب از آن برخوردار بودند، به سادگی قابلیت نفوذ نداشت و عناصر حزب الله همواره با خوش‌خلقی و صداقت در مواضع ، حاضر بودند با فدا کردن خود ، در برابر اسرائیل و متحدانش ایستادگی کنند.

جنگ سرد بین اسرائیل و حزب‌الله

در درجه اول شاید این‌گونه به نظر برسد که توصیف اوضاع کنونی بین حزب‌الله و رژیم صهیونیستی با عنوان جنگ سرد از زبان یکی از رهبران و حامیان حزب‌الله لبنان مطرح شده باشد ، اما واقعیت این است اولین کسی که این اصطلاح را مطرح کرد گادی آیزنکوت فرمانده وقت منطقه شمالی ارتش رژیم صهیونیستی بود که در دیدار با مقامات محلی این منطقه گفت: رفتارهای حزب‌الله تقریباً دوره جنگ سرد در اروپا را به یاد انسان می‌اندازد. وی ابراز داشت بازدارندگی متقابل باعث ایجاد تنش گسترده می‌شود. ملاحظه می‌شود این اصطلاح بعد از معادله بازدارنده جدید سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان در زمینه تناسب شدت موشک باران و ویرانی بین دو طرف مطرح شد که نقطه عطفی در سطح و معادلات تقابل با رژیم صهیونیستی در لبنان و منطقه به شمار می‌رفت. نکته قابل توجه در اینجا این است که این اصطلاح از سوی فردی صادر شده که صاحب دیدگاه ضاحیه و ایجاد منطقه زمین سوخته در لبنان است و در هر جنگ احتمالی آینده دعوت به تخریب فراگیر مؤسسات و زیرساخت‌های لبنان کرده بود. این همان اتفاقی بود که در جنگ 33 روزه رخ داد. به این ترتیب می‌توان گفت که موضع آیزنکوت نشان دهنده اذعان مستقیم و واضح وی به محدودیت‌هایی است که حزب‌الله لبنان موفق شده در مسیر حرکت ارتش رژیم صهیونیستی و سرکردگان سیاسی این رژیم در بررسی گزینه‌ها از جمله امکان جنگ بر ضد لبنان یا سوریه و حتی حملات نظامی محدود بر ضد این کشورها ایجاد کرده است.

در عاشورای سال گذشته سیدحسن نصرالله به اشغالگران اسرائیلی هشدار داد که [در صورت وقوع جنگ ] هیچ منطقة امنی را در امتداد خاک فلسطین اشغالی پیدا نخواهند کرد که موشک‌های حزب‌الله لبنان به آنجا نرسد، شدیدترین واکنش مقامات صهیونیستی به این اظهارات نصرالله از زبان یسرائیل کاتس وزیر حمل و نقل رژیم صهیونیستی مطرح شد که لبنان را تهدید به بازگشت به عصر حجر کرد. این اظهارات با شدت گرفتن جنگ سرد و بازدارنده بدان معنی است که جبهه‌ها آرام شده و تقابل احتمالی به تعویق افتاده است. بیشتر ناظران در شرایط کنونی اعتقاد دارند که ایجاد آرامش نسبی از زمان جنگ جولای 2006 تاکنون بنا به دلایل متعدد به نفع دو طرف بوده است. این دلایل عبارتند از:

الف: تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به غزه عمق تفکر صهیونیست‌ها در رابطه با آغاز جنگ بر ضد لبنان را راکد کرده است. طولانی شدن 51 روزه جنگ نظریه تعیین تکلیف سریع جنگ را با شکست مواجه کرد. همچنین مشکلات و دردسرهایی که تیپ ویژه گولانی در حی الشجاعیه داشت، باعث شد رژیم صهیونیستی در مفهوم اشغالگری زمینی که در جنگ آینده نسبت به آن تهدید کرده است، تجدیدنظر کند.

ب: رژیم صهیونیستی ورود حزب‌الله به عرصه سوریه را فرصت بزرگی برای فرسایش این حزب و فرسایش ایران و ورود در جنگ مذهبی می‌داند ، لذا در شرایط کنونی ترجیح می‌دهد که آتش را از دور نظاره‌گر باشد و گهگاه مداخله اطلاعاتی مخفیانه نیز انجام دهد.

ج: حزب‌الله لبنان از شرایط نه صلح و نه جنگ کنونی با دشمن صهیونیستی برای افزایش آمادگی خود عرصه‌های مختلف استفاده می‌کند. این حزب در همین راستا توانمندی‌ها و تجربه خود افزایش می‌دهد و به همین علت ترجیح می‌دهد از تقابل فوری و فراگیر با اسرائیلی‌ها در شرایطی که در بیش از یک جبهه در حال مبارزه است، دوری کند.

د: دو طرف از حجم گسترده ویرانی‌های متقابل در جنگ آینده اطلاع دادند و هیچ یک نسبت به نحوه پایان جنگ یقین ندارند، لذا سعی می‌کنند تا جایی که می‌توانند آن را به تعویق بیندازند.

با وجود تمام آنچه گفته شد رسانه‌های رژیم صهیونیستی هر از چندگاهی تهدیداتی را بر ضد ساکنان جنوب لبنان به ویژه ساکنان مناطق مرزی مطرح می کنند که می‌توان آن را در چارچوب جنگ روانی موجود ارزیابی کرد. این در حالی است که ساکنان و زائران مناطق جنوبی لبنان معتقدند این تهدیدات از حد تلاش برای ارعاب فراتر نمی‌رود و حتی اگر به واقعیت نیز بپیوندد ، مردم لبنان کسانی هستند که در بدترین شرایط جنگی زندگی کرده اند، لذا آماده هر نوع مقابله با هر حماقت اسرائیل هستند.حتی اگر این حماقت به قیمت جان و مال آنها باشد.

از بین ‌رفتن محاسبات اسرائیل

اولین بعد از شکست مکرر ارزیابی‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در جنگ با حزب‌الله لبنان به این نکته برمی‌گردد که چهره مبالغه‌آمیز دشمن از توانمندی‌های گسترده آن کوچک‌تر و واقعی‌تر شده است. البته در این رابطه توانمندی‌ها و سیستم‌ها و تجربه دشمن انکار نمی‌شود. زنجیره این شکست‌ها هنگامی تکمیل شد که رژیم اسرائیل در ارزیابی مشهور خود از سوی ایهود باراک وزیر جنگ این رژیم به قطع و یقین اعلام کرد که بشار اسد تنها چند هفته دیگر در قدرت باقی است. ارزیابی یگان‌های سرویس جاسوسی نظامی اسرائیل (امان) نیز حکایت از همین موضوع داشت. این در حالی است که بعد از گذشت شش سال از این جنگ سخت و وحشیانه ، بشار اسد و حامیانش از ثبات بیشتری برخوردار شده اند. سرویس اطلاعاتی اسرائیل همچنین در ارزیابی اصل حضور نظامی حزب‌الله در سوریه نیز شکست خوردند. به عبارت دیگر اسرائیلی‌ها در درک دیدگاه‌های حزب‌الله و ارزیابی‌های آنها و گزینه‌های استراتژیک آنها در این زمینه سهل‌انگاری کرده بودند. علاوه بر این روند ، سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل همچنین در ارزیابی پیامدهای مداخله حزب‌الله در عرصه سوریه نیز ناکام بودند، چرا که در ارزیابی خود تنها به مقایسه حجم حزب‌الله و تعداد عناصر آن و مساحت سوریه با حجم گروه‌های تکفیری و تروریستی و تعداد عناصر آن بسنده کرده بودند.

رژیم صهیونیستی همچنین در پیش‌بینی مداخله روسیه در جنگ سوریه نیز شکست خورد. این ‌شکست نیز برگرفته از دیدگاه‌های اشتباه اسرائیل نسبت به مواضع روسیه و درک نادرست از میزان هماهنگی‌های موجود بین جمهوری اسلامی ایران و سایر متحدان دولت سوریه بود. علاوه بر اینکه اسرائیل در ارزیابی پیامدهای مداخله نظامی روسیه در ابعاد هوایی و موشکی در این جنگ نیز ناکام بود. نشانه ‌این شکست نیز اظهارات گادی ایزنکوت رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی در ژانویه 2016 در آکادمی مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی بود که در آن مدعی شد با وجود مداخله دو قدرت بزرگ رسیدن به موفقیت‌های عملیاتی و رسیدن به توافق در خصوص بحران سوریه مشکل است ، مشکل بزرگی که در زمینه تحقق دستاوردهای نظامی درگیری‌ها به وجود آمده است. آزادسازی شهر حلب بار دیگر اشتباه و شکست ارزیابی‌های مؤسسات نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را نشان داد و تأکید کرد که این پیروزی تأثیر گسترده‌ای بر تصمیم‌سازان منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله رژیم صهیونیستی خواهد داشت.

حزب‌الله در جبهه سوریه

روند سیاسی و درگیری‌های نظامی به ایجاد راه‌حل سیاسی جنگ جهانی اعمال شده بر ضد سوریه و مقاومت و کشمکش‌های موجود در رابطه با آینده بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه و موقعیت مقاومت اسلامی در هر حل و فصل سیاسی مرتبط است. غرب این دو را نمادی از مقابله منطقه‌ای و بین‌المللی بر ضد استعمار می‌داند و تلاش دارد هر نوع نمادی از بازدارندگی و مقاومت عربی و ملی‌گرایی در برابر اسرائیل و نفوذ غرب و به‌ ویژه آمریکا را از بین برود و دست غرب و صهیونیست‌ها را در کنترل منطقه خاورمیانه در ابعاد ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک باز بگذارد. شکی نیست که رژیم صهیونیستی به فراتر از بحران سوریه نگاه می‌کند ، چرا که بر روی ایران متمرکز شده و آن را دشمن اصلی خود می‌داند. رژیم صهیونیستی تهران را خطر واقعی برای امنیت و موجودیت خود ارزیابی می‌کند. در عین حال حزب‌الله نیز از همین سطح خطر برای رژیم صهیونیستی برخوردار است. این را منابع امنیتی تل‌آویو اذعان می‌کنند. در همین رابطه یک افسر عالی‌رتبه اسرائیلی ضمن پیش‌بینی درگیری پیش دستانه رژیم صهیونیستی با حزب‌الله لبنان ، این حزب را قدرتمندترین دشمن در مقابله با اسرائیل می‌داند. سایت دیفنس نیوز آمریکا به نقل از این افسر صهیونیست می‌گوید که حزب‌الله حتی یک روز از بهسازی توانمندی خود دست برنداشته وما نباید برای آغاز روز اول جنگ منتظر باشیم. حزب‌الله به آمادگی خود برای جنگ آینده با اسرائیل ادامه می‌دهد و همین موضوع احتمال بروز جنگ را افزایش می‌دهد. اظهارات این مقام صهیونیستی هم زمان با صدور ارزیابی راهبردی مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در سال 2016 – 2017 بود که حزب‌الله لبنان را در اولویت اصلی تهدیدات اسرائیل خوانده و ایران و جنبش حماس را در رتبه‌های بعدی قرار داد. این مرکز صهیونیستی می‌افزاید که حزب‌الله علاوه بر اراده قوی، موشک‌های دقیق با قابلیت تخریب بیشتر و برد بالا و هواپیماهای بدون سرنشین هجومی و انتحاری و موشک‌های پیشرفته ساحل به دریا و سامانه دفاع هوایی از بهترین صنایع نظامی روسیه و یگان‌های زمینی آموزش‌دیده برای تسلط بر شهرک‌های اسرائیلی برخوردار است.

این گزارش صهیونیستی به صورت خلاصه تأکید می‌کند که بهترین سناریو برای اسرائیل از بین بردن دولت بشار اسد در سوریه و طبیعتاً دور کردن ایران و حزب‌الله از این کشور است. این گزارش همچنین شکست دادن داعش و ایجاد نظام "معتدل" در سوریه را بخشی دیگر از منافع رژیم صهیونیستی خواند ، ولی در عین حال تأکید کرد که به نظر نمی‌رسد چنین سناریویی در سایه مداخله روسیه و ایران در درگیری‌های کنونی قابلیت اجرا داشته باشد. گزارش صهیونیستی مذکور همکاری ایران و روسیه و حزب‌الله لبنان را در راستای تقویت محور رادیکال در سوریه ارزیابی کرده و این موضوع را از دیدگاه اسرائیل یک تحول استراتژیک منفی به شمار می‌آورده و می‌افزاید که رژیم اسرائیل باید همواره برای انتخاب گزینه‌هایی در جهت تضعیف این سناریو و جلوگیری از تحقق آن آماده باشد.

در حالی که  ارتش رژیم صهیونیستی آموزش‌های لازم برای همکاری میان شاخه‌های مختلف خود در طول جنگ را می بیند، حزب‌الله لبنان تجربه عملیاتی و مبارزاتی بی‌سابقه‌ ای را پشت سر می‌گذارد. در اینجا توجه به دو نکته مهم ضروری به نظر می‌رسد که افکار عمومی صهیونیستی آن را به خوبی می‌دانند. اول اینکه ارتش اسرائیل خود را برای یک اتفاق وحشتناک آماده می‌کند و تا حد امکان تلاش کند از مقابله با آن دوری کند. نکته دوم اینکه جبهه داخلی رژیم صهیونیستی آماده نیست و [در صورت بروز جنگ ] همه چیز از هم خواهد پاشید. بنابر آنچه که گفته شده تلاش برای تضعیف و فرسایش حزب‌الله لبنان به هدف اصلی و مرحله ای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، به ویژه در شرایطی که بنا به ادعای آویگدور لیبرمن وزیر جنگ رژیم اسرائیل توانمندی نظامی حزب‌الله لبنان از چندین دولت ائتلاف ناتو بیشتر است. هدف دوم آنها تضعیف ایران و جلوگیری از آن چیزی است که محور صهیونیستی از آن تحت عنوان تلاش این کشور برای تسلط بر خاورمیانه نام گذاشته است. رژیم صهیونیستی سعی دارد این موضوع را مطابق با منافع دولت‌های عربی "معتدل" از جمله عربستان سعودی بخواند. شاید همین موضوع است که باعث هم‌گرایی استراتژیک بین تل‌آویو با ریاض و برخی دیگر از کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است.

کسانی که مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی را دنبال می‌کنند ، می‌بینند که شخصیت‌های اصلی اشغالگر نظارت مستقیمی در رابطه با اهداف تل آویو در سوریه مطرح نمی‌کنند ، بلکه این مأموریت را به مراکز مطالعاتی صهیونیستی که ارتباط تنگاتنگی با سطوح امنیتی و سیاسی تل‌آویو دارد ، واگذار کردند. به عنوان مثال عاموس یادلین رئیس مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی و رئیس اسبق شعبه اطلاعات نظامی اسرائیل (امان) موضع واضح و مستقیمی نسبت به راه‌ حل‌های مطرح شده در سوریه اتخاذ کرده و به صورت واضح از کنار گذاشتن بشار اسد سخن می‌گوید. وی در مقاله‌ای که در سایت اینترنتی این مرکز منتشر کرده ، تأکید می‌کند که عملیات تقسیم مجدد منطقه که از پنج سال پیش آغاز شده مرتبط با منافع استراتژیک و اساسی اسرائیل است که بخشی از آن جلوگیری از تقویت قدرت ایران و حزب‌الله لبنان در خاورمیانه جدید است. وی توضیح می‌دهد که در موازنه‌های استراتژیک کنار گذاشتن بشار اسد بخشی از منافع مشخص اسرائیل به شمار می‌رود ، چرا که تقویت قدرت محور رادیکال به رهبری ایران و با حضور سوریه و حزب الله بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت رژیم صهیونیستی و موجودیت آن است. این مقام سابق صهیونیستی مقابله با این محور را اولویت استراتژیک اسرائیل معرفی می کند.

یادلین به صورت تلویحی به حمایت از داعش اقدام کرده و مبارزه با داعش بدون براندازی بشار اسد را رد کرده و می گوید که این موضوع به معنی تنها گذاشتن اسرائیل در تقابل با محور تهران، بشار اسد و نصرالله است. وی خطر ایران و متحدانش برای اسرائیل را دهها بار بیشتر از خطر داعش ارزیابی می‌کند و تأکید دارد که اسرائیل نباید فرصت تضعیف دشمنانش در سوریه را از دست بدهد.

یادلین از تصمیم‌سازان رژیم صهیونیستی می‌خواهد راهکار استراتژیک متشکل از چندین طبقه را در چارچوب ائتلافی منطقه‌ای با عربستان و دولت‌های حاشیه خلیج فارس و ترکیه و اردن و مصر و مشارکت آمریکا در پیش گیرند. چارچوبی که براساس آن بشار اسد مهره اساسی از عناصر سازش آینده در سوریه نباشد و تمامی این اقدامات برای مقابله با ایران است.

این مقام امنیتی سابق رژیم صهیونیستی چندین نکته را هم برای تشکیل این استراتژی فراگیر با هدف تضعیف محور مقاومت و براندازی بشار اسد مورد تأکید قرار می‌دهد که عبارتند از: تشویق به اقدامات سیاسی و لابی های فشار بر دولت بشار اسد، همکاری در ارجاع مسئولان دولت بشاد اسد به دادگاه بین‌المللی به علت نقش آنها در جنگ و ورود به گفت‌وگو با واشنگتن در رابطه با از بین‌ بردن خواستگاه‌های اساسی دولت بشار اسد در سوریه (زیرساخت‌ها و منابع اساسی قدرت آنها).

رژیم صهیونیستی در همین راستا حملات گاه و بی‌گاهی را بر ضد سوریه انجام می دهد و تحلیل‌گران این رژیم مدعی می‌شوند که این حملات با هدف ضربه زدن به کاروان تسلیحات نظامی ارسال شده برای حزب‌الله لبنان صورت می‌گیرد. این در حالی است که حتی منابع صهیونیستی نیز این حملات را بی‌فایده و بدون برنامه می‌دانند. در همین رابطه روزنامه صهیونیستی معاریو می‌نویسد که هدف قرار دادن سلاح و مهمات موجود در سوریه بخشی از سیاست مقابله مستمر بدون افق سیاسی اسرائیل است که باعث کاهش خطر در مناطق شمالی نمی‌شود، بلکه احتمالا تل آویو را به جنگ آینده نزدیک‌تر می‌کند. این روزنامه می‌افزاید که حملات مذکور  اگر با هدف تلاش برای تضعیف سوریه و حزب‌الله در مذاکرات در رابطه با آینده ترتیبات بلند مدت موجود در شمال سوریه باشد، در ابعاد نظامی و سیاسی مفید خواهد بود. این روزنامه می‌افزاید که هدف قرار دادن تعدادی از انبارهای نظامی ، آسیبی به سوریه و حزب‌الله وارد نمی‌کند. به صورت کلی اگر دولتی نظیر سوریه یا سازمانی نیمه دولتی نظیر حزب‌الله لبنان بخواهند سلاح‌های پیشرفته یا به تعبیر لیبرمن " توازن شکن" را در را در اختیار بگیرند، هزار و یک راه برای رسیدن به آنها در اختیار دارند.

از دیدگاه سوریه و متحدانش به ویژه حزب‌الله لبنان ، بازدارنگی که آنها در نتیجه تحولات میدانی و پیروزی‌های نظامی در برابر تروریست‌ها و متحدانش به دست آورده‌اند ، به همراه چتر حمایتی نظامی روسیه به عامل بازدارندگی واقعی در برابر محاسبات دشمن صهیونیستی تبدیل شده است. همین موضوع است که باعث شده تحلیلگران امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی نسبت به پایان یافتن دوره سکوت سوریه هشدار دهند و به فکر ابزارهای جایگزین به جای حملات موضعی باشند که نمی تواند تغییرات زیادی در موازنه قدرت بین اسرائیل و حزب‌الله با وجود افزایش بی‌سابقه توانمندی‌های نظامی حزب الله ایجاد کند.

جنگ امنیتی جایگزین

در شرایطی که احتمال بروز جنگ فراگیر میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی کاهش پیدا کرده است، در مقابل جنگ امنیتی و اطلاعاتی بین آنها افزایش یافته است. حاج عماد مغنیه فرمانده شاخه امنیتی و نظامی حزب‌الله لبنان در روز 12 فوریه سال 2008 به دست رژیم صهیونیستی ترور شد. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان سوگند یاد کرد انتقام خون مغنیه را از دشمن اسرائیلی می‌گیرد. در همین رابطه چندین حادثه امنیتی در برخی پایتخت‌های اروپایی و آسیایی از جمله تایلند و هند و گرجستان و بلغارستان به وقوع پیوست که اسرائیل آنها را تلاش حزب‌الله برای انتقام‌جویی از ترور شهید مغنیه توصیف کرد. رژیم صهیونیستی در ژانویه 2013 حسان اللقیس یکی از رهبران حزب الله را در ضاحیه جنوبی بیروت ترور کرد. رژیم صهیونیستی وی را مسئول ارسال پهپاد ایوب به آسمان رژیم صهیونیستی می دانست.

در سایه جنگ نامتقارن به علت برتری هوایی رژیم صهیونیستی ، حزب‌الله لبنان توان موشکی متنوع را بهترین و مفیدترین وسیله در این جنگ می داند که می‌تواند جبهه داخلی اسرائیل را تهدید کند و نوعی از توازن وحشت و بازدارندگی متقابل بین حزب‌الله و دشمن صهیونیستی ایجاد کند. رژیم صهیونیستی در جنگ جولای به دنبال از بین بردن ناوگان موشکی حزب‌الله لبنان از موشک‌های میان برد و دوربرد بود ، اما در این هدف موفق نشد و توانمندی‌های موشکی حزب‌الله چندین برابر بیشتر از قبل شد تا تهدیدی خطرناک برای اسرائیل باشد.

 

رژیم صهیونیستی استراتژی‌های مختلفی را تحت عناوین و اصطلاحات متعدد برای مقابله با حزب‌الله در پیش گرفته است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:‌

  1. سوت موشک‌ها : این استراتژی از سوی موشه یعلون رئیس سابق ستاد ارتش رژیم صهیونیستی بین سال‌های 2006 تا 2008 اعلام شد. در آن زمان اسرائیلی‌ها معتقد بودند که مقابله نظامی باعث از بین رفتن حزب‌الله نمی‌شود و بهتر است آن را رها کرد تا در مشکلات سیاست داخلی لبنان غرق شوند. آن‌ها می‌خواستند به این ترتیب حزب‌الله را وارد فتنه‌های منطقه‌ای کنند تا بتوانند آن را از مقابله با اسرائیل دور کرده و موشک های آن را ناکارآمد کنند. این دیدگاه را می‌توان توجیهی برای ناکامی نظامی اسرائیل توصیف کرد که بعد از سال 2006 به وجود آمده بود.
  2. دیدگاه ضاحیه: این ایده را گادی آیزنکوت فرمانده وقت منطقه شمالی رژیم صهیونیستی در 4 اکتبر سال 2008 در واکنش به تهدیدات سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان در مراسم تشییع پیکر شهبید مغنیه مطرح کرد. منظور وی از این ایده آغاز جنگی بود که بتواند نقشه ‌های منطقه را تغییر داده و واکنشی نامتقارن نسبت به پرتاب هر موشک به سرزمین‌های اشغالی در پی داشته باشد و به ویرانی گسترده ایجاد شده در ضاحیه بیروت را به تمام لبنان تعمیم دهد.
  3. بازدارنگی متقابل: در 14 آگوست 2009 هنگامی که سیدحسن نصرالله معادله جدید خود مبنی بر هدف قراردادن تل آویو در برابر موشک باران ضاحیه را مطرح کرد، و در 16 فوریه 2010 نیز موضوع تخریب چندین ساختمان در تل آویو در صورت تخریب یک ساختمان در ضاحیه از سوی نصرالله مطرح شد، دیدگاه ضاحیه آیزنکوت مختل شد، این در حالی بود که در آن زمان گزارش‌های اسرائیلی نشان می‌داد حزب‌الله لبنان بیش از 40 هزار موشک در اختیار دارد که برخی از آنها نظیر موشک های زلزال و ام 600 قدرت تخریبی بسیار زیادی دارد و می تواند به تل آویو و اطراف آن نیز برسد. این موضوع باعث شد آیزنکوت در 24 می سال 2010 به جنگ سرد با حزب الله و بازدارندگی متقابل اذعان کند و در موضع دفاعی قرار گرفته و به دنبال تقویت سیستم های دفاع موشکی خود و سامانه هایی نظیر گنبد آهنین و حیتس و پاتریوت باشد.

سلاح‌های توازن شکن حزب الله

در پی ورود حزب‌الله لبنان به جنگ سوریه ، رژیم صهیونیستی نگران این موضوع بود که تقویت ائتلاف استراتژیک بین سیدحسن نصرالله و دولت سوریه به انتقال سلاح‌های پیشرفته از سوریه به لبنان منتهی شود. در همین رابطه صحبت‌هایی از دو نوع از موشک های توازن شکن مطرح شد: نوع اول موشک یاخونت است که یک موشک دریایی رهگیر روسی است و برد آن 300 کیلومتر است و با سرعت بسیار بالای 750 متر بر ثانیه حرکت می کند. به این ترتیب می تواند از دست رادارها فرار کند. این موشک با کلاهک انفجاری 200 کیلوگرمی خود می‌تواند کشتی‌ها را هدف قرار دهد. نوع دوم موشک زمین به زمین فاتح 110 است که یک موشک ایرانی رهگیر است و برد آن به 300 کیلومتر می رسد و قدرت تخریب بسیار بالایی دارد. به این ترتیب مرزهای جدیدی برای بازی ترسیم شده است. البته اسرائیل تلاش دارد از طریق تعیین خطوط قرمز برای جلوگیری از انتقال سلاح‌های سنگین و سوریه به اراضی لبنان با این شرایط مقابله کند. در همین رابطه جنگنده‌های این رژیم در می و اکتبر 2013 به انبارهایی که گفته می‌شود انبارها موشک‌های فاتح 110 است و قرار بود به دست حزب الله برسد، حمله کرد. همچنین رژیم صهیونیستی در جولای همان سال به لاذقیه حمله کرد که بر اساس برخی گزارش ها موشک های یاخونت در آنجا انبار شده بود تا به دست حزب الله لبنان برسد.

با این وجود گزارش‌های اطلاعاتی نشان از آن دارد که موشک‌های یاخونت به لبنان رسیده است، حزب‌الله برای جلوگیری از رصد این موشک‌ها توسط رژیم صهیونیستی آنها را به اجزای مختلف تقسیم کرده است. در آخرین گزارش‌های نظامی اسرائیل گفته شده است که حزب‌الله لبنان بالغ بر 100 هزار موشک یا 150 هزار موشک در اختیار دارد که بیش از 5 هزار موشک از آنها می تواند به منطقه غوش دان (منطقه پر جمعیت تل آویو و اطراف آن ) برسد.

موضوع دیگری که باعث تغییر در معادله‌های درگیری شد، این بود که هنگامی که اسرائیل به یکی از مواضع حزب‌الله در مرزهای لبنان و سوریه در روز 24 فوریه سال 2014 حمله کرد، حزب‌الله این موضوع را به عنوان تلاش برای تغییر قواعد درگیری‌ها دانست و سعی کرد مرز های گذشته را احیا کند، لذا موشک هایی را به مواضع ارتش اسرائیل در جبل الشیخ شلیک کرد. یک ماه بعد یک بمب حزب الله در مزارع شبعا منفجر شد. همچنین هنگامی که رژیم صهیونیستی دستگاه شنود خود در داخل اراضی لبنان را منفجر کرد و یکی از عناصر مقاومت در پی این اقدام به شهادت رسید، حزب الله با یک بمب پیشرفته کاروان نظامیان اسرائیلی در مزارع شبعا را هدف قرار داد.

اوضاع معادله‌های کنونی   

تحلیلگران اعتقاد دارند که هرگونه اشتباه در محاسبات یکی از طرفین یا اشتباه برداشت نسبت به آمادگی طرف مقابل، می‌تواند درگیری‌های گسترده‌ای را آغاز کرده که به جنگ فراگیر منتهی می‌شود. در همین رابطه روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارنوت از طریق درج مطالبی به طرف مقابل اطمینان داد که اسرائیل منافعی در آغاز جنگ در مرزهای شمالی چه در لبنان یا سوریه ندارد و شاخص های موجود نگران کننده نیست. این مطالب در شرایطی منتشر شد که رژیم اسرائیل ماه گذشته مانورهای گسترده‌ای را در میان بخش های نظامی مرتبط با جنگ در لبنان انجام داد.

به نظر می‌رسد استراتژی خصمانه اسرائیل در درجه اول مبتنی بر تاکتیک‌های هجومی بر ضد حزب‌الله ضمن حفظ اقدامات دفاعی برای حمایت از شهرک‌نشینان صهیونیست خواهد بود. در نتیجه تحرکات زمینی عمیق و ناگهانی نیروهای پیاده و زرهی اسرائیل یکی از گزینه‌های فعالیت در این زمینه می باشد. البته به شرطی که نیروهای هوایی و توپ‌خانه‌ای قدرت بالای خود را در هدف قرار دادن مناطق مهم بر اساس بانک اهداف اسرائیل را نشان دهد. طرح‌های تل آویو با هدف ایجاد تزلزل در جبهه داخلی لبنان و مجبور کردن لبنانی‌ها به تخلیه شهرها و آواره کردن صدها هزار لبنانی صورت می‌گیرد. در همین رابطه سناریوهای مختلفی نسبت به جنگ آینده بین حزب‌الله و اسرائیل در طول مرزهای فلسطین اشغالی و لبنان ترسیم شده است ، اما چیزی که باعث به تعویق انداختن این درگیری‌ها می‌شود، یقین دو طرف به این نکته است که خسارت های دو جانبه درنتیجه این جنگ بسیار سنگین خواهد بود.

در حال حاضر جنگ مخفی و پوشیده‌ای بین حزب‌الله لبنان و اسرائیل دنبال می‌شود و رژیم صهیونیستی از تمام توانمندی‌های خود شامل شبکه‌ها و دستگاه‌های شنود و تجهیزات پیشرفته الکترونیکی برای رسیدن به هر نوع اطلاعات از تحرکات مقاومت و مراکز آن‌ها و انبارهای تسلیحاتی و سکوهای موشکی آنها استفاده می‌کند. آنها همچنین به دنبال دستیابی به اطلاعاتی از اماکن حضور رهبران ارشد حزب‌الله هستند. نکته قابل توجه این که این بسیج اطلاعاتی همراه با بسیج تبلیغاتی دنبال می‌شود تا موفقیت‌های رژیم اسرائیل را برجسته کند و مدعی شود که عملیات‌های حزب‌الله در مناطق مختلف دنیا نظیر آفریقا یا ترکیه را با شکست مواجه کرده است. این فعالیت‌های اطلاعاتی اسرائیل را می‌توان در چارچوب شکستهای زیادی دانست که اسرائیل در جنگ 2006 با آن مواجه شد، چرا که در طول این جنگ هیچ  اطلاعاتی از میدان جنگ و جزئیات تسلیحاتی و فناوری‌های به کار رفته در نزد دشمن نداشت. به همین علت به دنبال بهبود شبکه‌های جاسوسی و شنود و شبکه های مزدوران اسرائیلی بر آمد. جنگ امنیتی مخفی موجود بین اسرائیل و حزب‌الله متوقف نمی‌شود. اسرائیل از طریق مانورهای خود در جولان و مرزهای جنوبی لبنان و مانور‌های مشترک با آمریکا و تلاش برای درس گرفتن از نتایج جنگ 2006 به دنبال آمادگی برای آغاز جنگ جدید است.

هر نوع جنگ آینده باعث تخریب مبانی موجودیت و استمرار رژیم صهیونیستی خواهد بود. در اینجا لازم به ذکر است که مبنای بقای موجودیت رژیم صهیونیستی مهاجرت صهیونیست ها به فلسطین اشغالی است، این مبنا در طول جنگ سال 2006 با تزلزل گسترده ای همراه شد و موشک‌های مقاومت یک و نیم میلیون صهیونیست را مجبور به ترک شهرک‌های صهیونیست‌نشین و رفتن به مرکز سرزمین های اشغالی کرده است و سایر افراد باقیمانده نیز تمام روزهای جنگ 33 روزه را در پناهگاه‌ها به سر بردند. این در حالی است که گزارش‌های منتشر شده نشان می‌دهد حدود 150 هزار صهیونیست سرزمین‌های اشغالی را ترک کرده و به کشورهایی که از آن آمده بودند ، بازگشتند.

تمامی این تحولات در شرایطی پیش آمد که در سال 2006 سرزمین‌های اشغالی با تعداد اندکی از موشک‌های مقاومت و در مناطقی محدود مشغول بود و موشک ها تأثیرگذاری محدودی داشتند. حال تصور کنیم که با سقوط هزاران موشک ویرانگر در تمامی اراضی فلسطین اشغالی بویژه در تل آویو و غوش دان به عنوان اطراف تل آویو که بیش از 60 درصد صهیونیست ها در آن تجمع کرده اند، چه اتفاقی خواهد افتاد. این در حالی است که بیشترین تعداد تلفات از حیفا و اطراف آن رقم خواهد خورد که در صورت هدف قرار گرفتن انبارهای آمونیاک و مواد شیمیایی دیگر در این شهر بندری بنا به اذعان گزارش‌های صهیونیستی بالغ بر 20 هزار نفر کشته خواهند شد.

معادلات موجود معادلات وحشت به معنی کامل کلمه است. صهیونیست ها می دانند که در طول جنگ ممکن است برای مدتی نه چندان کوتاه بدون خدمات و بدون تولید زندگی کنند، این در حالی است که لبنانی ها به شرایطی اینچنینی عادت کرده اند. اسرائیلی‌ها می‌دانند که زمان جنگ‌های کوتاه مدت و ناگهانی به سر آمده است. آنها این موضوع را در سند استراتژیک نیروهای نظامی خود در آگوست سال 2015  که اولین سند اینچنینی رسمی نظامی اسرائیل بود، مورد توجه قرار دادند. جنگ بین حزب‌الله و اسرائیل ممکن است فردا واقع شود و ممکن است تا سالها به تعویق بیفتد، اما اگر معادلات به این شکل باشد، معلوم نیست آیا طرف اسرائیلی تنها به صدور گزارش ها در این رابطه بسنده می کند یا نه، این در حالی است که حزب الله به تراکم موشک ها و تجربه های مبارزاتی خود ادامه می دهد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon