نه خانی آمده و نه خانی رفته
پس از بسته شدن پرونده نهمین دوره جشنواره تجسمی فجر؛ حالا نگاهها به سوی این جشنواره خیره شده و همه از دو رقمی شدن سن جشنواره میگویند و نه دورهای که به شکلی عجیب گذشت.
باشگاه خبرنگاران پویا - حسین نظرعلی
پرونده نهمین جشنواره فجر تجسمی هفته گذشته در حالی بسته شد که همه در انتظار میوه دادن نهال تجسمی فجر بودند. نهالی که سنش دو رقمی میشود اما انگار قرار نیست به بار بنشیند.
ایران همیشه به عنوان مهد هنرهای تجسمی شناخته شده است. در واقع قدیمی ترینِ هنرها در ایران هنر تجسمی است. این در حالی است که جشنواره فیلم به عنوان پدر جشنوارههای فجر، رکورد دار سن است. یعنی مسئولان عزیز از 35 سال قبل بستر برپایی جشنواره را داشتهاند اما نیازی به برپایی جشنواره تجسمی نمیدیدند.
جالبتر اینکه بستر جشنوارههای فجر از سالیان دور مطرح شد تا ترازی باشد برای چیدن دیوار سال آینده هر رشته تخصصی. قرار شد فجر انقلاب فال نیکی باشد که بتوان با آن سال را نو کرد و ایدههای نو و خلاق روی داریه ریخت.
اینکه چرا تجسمی؛ بعد از فیلم، تئاتر، موسیقی، شعر، و دیگر موضوعات به لیست فجر اضافه شد؛ هیچ پاسخ منطقی و قانع کنندهای ندارد اما حالا 9 دوره از این جشنواره برگزار شده است. دورههایی که اگر قرار بود هرکدام یک جشنواره «فجر» مانند دیگر جشنواره «فجر» باشد؛ امروز شاهد کم شدن علاقهمندان به هنرهای تجسمی نبودیم.
امروز که 9 دوره از این جشنواره برگزار شده، بیش از هر زمان خلاها در این هنرهای دوست داشتنی حس میشود. خلاهای که حتی در اختتامیه دوره نهم روی صندلیهای خالی تالار وحدت حس شد. معضلات و خلاهای جشنواره به عدم حضور هنرمندان و پیشکسوتان بی شمار تجسمی در اختتامیه مهمترین رویداد سال خلاصه نمیشود.
واقعیت این است که نه تنها جشنواره فجر در این سالها تاثیر مثبت روی اتفاقات سال تجسمی نگذاشته بلکه خشکسالی گالری و نمایشگاه ها باعث شده خانواده هنرهای تجسمی نیز دل و دماغ بازدید از آثار را نداشته باشند. البته از برخی پیشکسوتان شنیدم که علت کم شدن مخاطب، عدم وجود خلاقیت در آثار جدید است. مخاطب به گالری نمیرود چون فکر میکند معنی گالری رفتن یعنی تماشای بومهای رنگپاشی شده، نامفهوم که اهالی هنر آن را مفهومی مینامند و برای اثبات مفهومش به مخاطب آنها را با قیمتهای گزاف به فروش میرسانند.
مخاطب فراموش کرده که «شیردال سنگی» که به موزه پاریس رفته هنر تجسمی ماست. مخاطب قطعاً ارزش هنر تجسمی واقعی را میفهمد. برای تماشای آن وقت میگذارد و به گالریها میرود. اخبار آن را پیگیری میکند و حتی اگر روزی به پاریس سفر کند، قطعاً از موزه لوور بازدید خواهد کرد. پس مخاطب درک کافی از هنر تجسمی را دارد اما متاسفانه بستر کیفی فراهم نیست.
عدهای بی سوادی خود را پشت هنر مدرن پنهان کردند؛ اینکار باعث شد تا مخاطب ایرانی از هرچه هنر مدرن بدش بیاید و حتی در البسه نیز به لباسهایی با نقوش سنتی رجوع کند. وقتی کشور ما، ایران جزء اولین تمدنهای جهان بوده و مجسمه سازیهای ما به ژدشتههای دور برمیگردد. وقتی سنگ نگاریها و که شکل اولیه هنرهای تجسمی بودهاند را پشت سر گذاشتیم و به بهانه هنر مدرن رنگهای روی بوم ریخته را تنها هنر واقعی خواندیم؛ شعاری غلط پرداخته شد به نام «هنر برای هنر». مسئله اینجاست که هنرمندی که به صرف این شعار معتقد است بهتر است؛ آثارش را روبروی یکدیگر بگذارد تا از هم لذت ببرند. این یک نظر یا عقیده نیست این بازتابی از برگزاری 9 دوره جشنواره تجسمی فجر است. وقتی مخاطب در سیاستهای دبیرخانه هنرهای تجسمی جایی ندارد. این در حالی است که خود هنرمندان هم مخاطب جشنواره نبودند چه رسد به دیگران!
امروز هنرمندان فراموش کردهاند که هنر نیازمند مخاطب است. برای خود کار میکنند؛ در نتیجه هنر فقط برای هنرمند اثر قابل فهم است و نتیجهای جز سکون و تکرار ندارد. هنرمند به تکرار خود میافتد و در حلقهای گرفتار میشود که خروج از آن ممکن نیست. نتیجه عدم خروج نیز، خودستایی است که امروزه به جان هنر تجسمی افتاده است و روح تجسمی را میخورد.
اگر نگوییم فجر تجسمی این رویه را ایجاد کرده است؛ میتوان گفت حتی واکنشی نسبت به این موضوع نداشته است و حتی تفکر دبیرخانه این است که مخاطب بخش اصلی هنر نیست. این موضوع از سیاستگذاری 9 دوره جشنواره فجر برمیآید.
یعنی جشنواره تجسمی فجر بر خلاف دیگر جشنواره های فجر نه تنها منفعل و غیر جذاب برای هنرمندان است؛ بلکه حتی ایده و مسیری نو برای پیشرفت چشمگیر هنرهای تجسمی در 365 روز آتی نیز ندارد.
دغدغه عدم شکلگیری مسیر درست برای هنرهای تجسمی پس از 9 دوره جشنواره فجر ما را مصمم کرد تا از این پس در پرونده «آسیبشناسی نهمین جشنواره تجسمی فجر» به این موضوع بپردازیم.
انتهای پیام/