اینجا «فوعه» ۱۴۳۸؛ تکرار روزهای محاصره «شعب ابیطالب» + فیلم
«عبیر» مادر سوری که توانسته از «فوعه» خارج شود، با اشاره به زندگی رعبآور در نتیجه حملات بیوقفه گروههای تروریستی به این شهرک تحت محاصره، از روزهای سخت مقاومت و زندگی در این شهرک میگوید.
غصون ماضی، خبرنگار خبرگزاری تسنیم، حلب: «عبیر سلیمان» مادری از شهرک «فوعه» است که دو سال توام با ترس و وحشت و گرسنگی را سپری کرد، او قصه دخترش را روایت میکند که آرزویش خوردن مربای زردآلو بود، او زمانی را که چتر کمکها از هم فروپاشید و مرباها بر روی سنگهای نزدیک منزلشان ریخت، یادآوری میکند.
این مادر که دو سال کامل در محاصره زندگی میکرد، میگوید: من «عبیر اسماعیل» هستم از قلعه ایستادگی و استقامت، «فوعه» آمدهام، من در این شهرک زندگی میکردم که همسرم مدتی پیش از آغاز محاصره خارج شده بود و من در محاصره بودم و خیلی رنج و سختی کشیدم، زیرا کودکی داشتم که از دیدن پدر و سادهترین چیزهایی که هر کودکی نیاز دارد،محروم بود، مانند شیرخشک که کاملا نایاب شده بود، من تلاش میکردم تا برایش شیر گاو یا گوسفند فراهم کنم، اما آن هم نایاب و گران بود، داروها بسیار اندک بود و هر دارویی که نیاز داشتم در فوعه وجود نداشت.
خبرنگار از داستانهایی سئوال میکند که درباره کودکان گفته میشود، اینکه آنها در پی هواپیماهایی که کمکها را بر فراز شهرکهای «فوعه و کفریا» پرتاب میکنند، میدوند. این مادر سوری میگوید : داستانهای زیادی وجود دارد، هنگامی که هواپیما محموله خود را نزدیک منازل پرتاب میکند، مردم از شادمانی به سمت آن میشتابند.
این مادر میافزاید : یک بار، هواپیما محموله کمکها را در نزدیکی منزل ما پرتاب کرد که حاوی مربای زردآلو و مربای توت فرنگی بود، هنگامی که چتر محموله کمکها با زمین برخورد کرد، مرباها بر روی سنگها پخش شد و دخترم روی زمین نشست و با گذاشتن انگشتان خود بر مرباهای پخش شده بر روی سنگ، انگشتانش را در دهانش میگذاشت و میمکید، این صحنه خیلی بر من اثر گذاشت، نتوانستم برایش مربا فراهم کنم، چرا که چتر کمکها باز نشد و بر روی زمین سقوط کرد و به زمین برخورد کرد.
تمام بچهها نیز روی زمین نشستند و زبانهای خود را بر روی مرباهای ریخته شده بر روی زمین قرار میدادند و به دنبال دیگر قوطیهای خالی و متلاشی شده بودند تا از آنها هم بخورند.
این مادر درباره احساسات خود پس از خروج از شهر محاصره شده میگوید : من میگویم که ما تا آخرین لحظه در فوعه مقاومت و ایستادگی کردیم و خیلی چیزها را تحمل کردیم، سرما، گرسنگی و سختتر از همه اینها، رعب و وحشت را، تمام این احساسات را در داخل فوعه داشتیم، اکنون از اینکه خارج شدیم و از محاصره خلاص شدیم، خوشحالیم، ولی ما خواستار خارج شدن برادران و پدرانمان که در این شهر باقی ماندهاند، هستیم، کسانی که مردان و قهرمانان واقعی به تمام معنا هستند و ما را خیلی تشویق میکردند و به ما میگفتند: نترسید و نگران نباشید، ما در اینجا مقاوم و ایستادهایم و از ناموس و سرزمین خود دفاع میکنیم، ما از شما دفاع میکنیم و قدرت خود را از شما میگیریم. ما نیز به نوبه خود با دعایمان، آنها را تقویت میکنیم در هر حال خداوند را شکر میکنیم.
انتهای پیام/