روسیه تا چه زمانی پای بشار اسد و محور مقاومت میایستد/ سه انگیزه پوتین برای حضور در معرکه سوریه
گزارشهای متعددی از وجود تقریبا ۲ تا ۵ هزار تروریست در سوریه سخن میگویند که تابعیت روسی دارند و به عضویت داعش و دیگر گروههای تروریستی در آمده اند. از دیدگاه روسیه گروههای تروریستی تنها منحصر به داعش نمیشوند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، روسیه تحت حاکمیت ولادیمیر پوتین تلاش دارد بخشی از نفوذ و نقش بینالمللی خود را که در نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست داده بود، احیا کند. این کشور به دنبال استفاده از عدم تمایل آمریکا برای مداخله مستقیم در درگیریهای منطقه است ، اما میداند که به سختی میتواند از خطوط قرمز آمریکا که خاورمیانه و منطقه را تحت نفوذ خود میداند، عبور کند.
به همین علت هم چنان سقف مداخله روسیه در سوریه و کشورهای دیگر با در نظرگرفتن این خطوط دنبال میشود و مسکو از هر نوع درگیری مستقیم با آمریکاییها خودداری میکند. روسیه در همین چارچوب مناسبات سیاسی و اقتصادی و نظامی خود با ایران و ترکیه و سوریه و عراق و مصر و کشورهای دیگر را ساماندهی کرده است. احتمالاً نقش روسیه در منطقه در شرایطی بهتر قرار خواهد گرفت.
البته با وجود اینکه دونالد ترامپ رئیسجمهور منتخب آمریکا تمایل خود را برای همکاری با روسیه اعلام کرده است، اما ماهیت پراگماتیک و وابستگی وی به اردوگاه جمهوریخواهان باعث میشود که او در ابراز قدرت آمریکا و در دیکته سیاستهای خود به دیگران سختگیری بیشتری از خود نشان دهد.
مرکز مطالعاتی الزیتونه نوشت: روی کار آمدن پوتین در روسیه نقطه تحول اساسی در رویکردهای سیاسی این کشور ایجاد کرد. وی در سخنرانی سالیانه خود در مجلس قانونگذاری دوما در روسیه در سال 2005 به این موضوع اشاره کرد و گفت که فروپاشی جماهیر شوروی فاجعه ژئوپلیتیک بزرگی به شمار میرفت و غرب بعد از پایان جنگ سرد رفتار خوبی با روسیه نداشت و الان نیز وقتی تصور می کند روسیه به روند فروپاشی ادامه می دهد، در اشتباه است.
این توضیح برای تشریح بیشتر انگیزهها و گرایشهای روسیه در منطقه خاورمیانه و درک موقعیتی که روسیه میتواند در آن ایفا کند ضروری به نظر میرسد، موقعیتی که تنها منحصر به مداخله نظامی در سوریه نمیشود، حتی اگر بتوان این مداخله را یکی از محورهای اساسی این موقعیت برشمرد.
اول: انگیزههای روسیه در خاورمیانه
از نظر اهمیت در سلسله هرمی سنتی سیاست خارجی روسیه در ابتدا میتوان از خاورمیانه و سپس از آمریکا و اروپا و چین و دولتهای آسیای شرقی نام برد. از آنجا که مسکو رویکردهای خود را برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی مشخص کرده و میخواهد به دنیای تک قطبی پایان دهد، نمیتواند منطقه خاورمیانه را از لحاظ موقعیت جغرافیایی استثنایی و ثروتهای طبیعی هنگفتی که در اختیار دارد نادیده بگیرد.
روسیه نابسامانی و هرجومرج در منطقه خاورمیانه را فرصتی برای بازپسگیری مناطق تحت نفوذ خود میداند که بعد از فروپاشی جماهیر شوروی آن را از دست داده بود. به این ترتیب خاورمیانه به عنوان منطقه آزمایش توانمندیهای روسیه در عرصه بینالملل به عنوان یک شریک اساسی و مؤثر مطرح است.
از این دیدگاه میتوان تصور کرد که انگیزههای ژئوپلتیک یکی از انگیزههای اساسی برای توجه روسیه به منطقه عربی است. از همین خاستگاه است که مسکو شبکه مناسبات خود را در چارچوب مداخله نظامی در سوریه و ائتلاف با ایران و عقد قرارداد با ترکیه با وجود حفظ مناسبات خود با اسرائیل در دستور کار قرار داده و در عین حال به دنبال ایجاد مناسبات خوب با عراق و مصر و سایر دولتهای حاشیه خلیج فارس است. این انگیزه مرتبط با امنیت ملی روسیه است.
طبعاً این تنها انگیزه روسیه به شمار نمیرود، علاوه آنچه که گفته شد ، رویکردهای اقتصادی با قدرت در زمینه مناسبات بین روسیه با ترکیه یا عراق و ایران خود را نشان میدهد. تبادل تجاری بین روسیه و این کشورها در سطوح بالایی قرار دارد و مسکو به دنبال سرمایهگذاری بیشتر در این کشورها به ویژه در زمینه انرژیهای جایگزین، نفت و گاز و قراردادهای تسلیحاتی است.
سومین هدف اساسی که در این زمینه قابل مشاهده است ، مبارزه با افراطیگری و تروریسم است که تهدیدی برای امنیت داخلی روسیه به شمار میرود. گزارشهای متعددی از وجود تقریبا 2 تا 5 هزار مبارز در سوریه سخن می گویند که تابعیتی روسی یا جمهوریهای شوروی سابق دارند و به عضویت داعش و دیگر گروههای تروریستی در آمده اند. از دیدگاه روسیه گروههای تروریستی تنها منحصر به داعش نمیشود ، بلکه سطح گسترده ای را دربرمیگیرد که شامل تمامی گروههای مسلح مبارزه کننده بر ضد دولت سوریه میشود.
علاوه بر اینها گروه تروریستی داعش نقش تبلیغاتی قوی در سایتهای اجتماعی روسی زبان دارد. روس ها اعتقاد دارند که بروز افراطگرایی اسلامی باعث تقویت گرایشهای جداییطلبانه در داخل روسیه میشود و میتواند شکافی را ایجاد کند که غرب در تهدید امنیت داخلی روسیه از آن بهرهبرداری خواهد کرد، چرا که نسبت حضور مسلمانان در روسیه بالغ بر 17 درصد مجموع ساکنان این کشور است.
دوم: نحوه تحرکات روسیه
روسیه همواره در طول تاریخ، خود را به عنوان کشوری میبیند که حامل پیام های خاص ایدئولوژیک است. روس ها خود را به عنوان حامیان کلیسای ارتدوکس مطرح میکنند، همان طور که اتحاد جماهیر شوروی رسالت جهانی کمونیسم را تبلیغ میکرد. این کشور در شرایط کنونی از لحاظ موقعیت پراگماتیک خود به دنبال تحقق منافع مشترک با دولتهای منطقه و حفظ ثبات آنها بوده و می خواهد شبکه ای از مناسبات متوازن در تمامی کشورها برقرار کند.
روسیه از طریق تجربهای که در زمینه انقلاب های صورت گرفته در محیط حیاتی خود در اوکراین و گرجستان با مواجه بوده است، معتقد است که انقلاب های عربی حتی اگر در ابتدا به صورت خودجوش شکل گرفت، در ادامه خودجوش نبوده و غرب موفق شد آن را مهار کرده و در خدمت اهداف و منافع خود به کار گیرد. مواضع آمریکا در قبال این انقلاب ها به حدی بود که راضی شد نزدیکترین متحدان خود یعنی حسنی مبارک رئیسجمهور مخلوع مصر را کنار بزند.
ضربه بزرگی که روسیه دریافت کرد، مداخله ناتو در لیبی بود. رئیسجمهور روسیه در سپتامبر سال 2015 در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سیاستهای آمریکا در منطقه خاورمیانه انتقاد کرده و این کشور را مسئول هرجومرج موجود در منطقه مذکور دانست. وی تأکید کرد که شرایط کنونی خاورمیانه در نتیجه نادیده گرفته شدن شورای امنیت در اقدامات آمریکا و مداخله مستقیم در درگیریهای مختلف است. وی تأکید کرد که همین شرایط باعث بروز پدیده داعش و شکلگیری بحران آوارگان گسیل شده به اروپا شد.
سوم: فرصتهای روسیه در منطقه
1- مداخله در سوریه: طبعاً نفوذ روسیه در سوریه محور اصلی نفوذ این کشور در منطقه بوده و مسکو از همان ابتدا اصرار داشت که مداخله مشروع در چارچوب توافق با نظام حاکم در سوریه داشته باشد که از سوی قوانین بینالمللی نیز به رسمیت شناخته شود. برای اولین بار پس از پایان جنگ سرد مسکو در اقدامی پیش دستانه به شکل مستقیم در بحرانهای بینالمللی وارد عمل شد و با مداخله نظامی خود در این کشور موفق شد عقبنشینی نیروهای دولتی سوریه را متوقف کرده و ابتکار عمل را در اختیار آنها قرار دهد.
مسکو مانورهای نظامی واقعی در این کشور به راه انداخت و آمادگی نیروهای مسلح خود را مورد ارزیابی قرار داد و پایگاه دریایی مستحکم خود در منطقه طرطوس را حفظ کرد. مسکو همچنین پایگاه هوایی در منطقه حمیمیم در لاذقیه تاسیس کرده و سامانه دفاع موشکی پیشرفته اس 400 را در سوریه مستقر کرد و در عین حال نیروی زمینی خود را در باتلاق سوریه وارد نکرد. به این ترتیب میتوان گفت که روسیه بخش عمدهای از اهداف خود در سوریه را محقق کرده و خود را عنوان یک بازیگر اساسی بینالمللی که نادیده گرفتن آن غیرممکن است ، تثبیت کرد.
دیدگاههای دولت روسیه در قبال بحران سوریه را میتوان در موارد زیر برشمرد:
- هیچ دولتی حق مداخله در تغییر نظام حاکم در دولت دیگر یا تغییر مرزهای جغرافیایی آن را ندارد. روسیه موافق وحدت اراضی سوریه بوده و معتقد است که سرنوشت ملت سوریه را باید مردم این کشور بدون مداخله دیکتههای خارجی مشخص کنند.
- مسکو اولویت خود را مبارزه با گروههای افراطگرا براساس درجهبندی خود می داند و آن را منحصر به داعش و جبهه النصره نمی کند.
- حل بحران سوریه بر اساس راه حل سیاسی امکانپذیر بوده و نمیتوان این جنگ را به صورت نظامی حل و فصل کرد. لذا هدف از حمله نظامی روسیه ایجاد واقعیتی جدید و در ادامه دعوت گفتگوهای سیاسی است.
- هدفی که دیپلماسی روسیه در سوریه دنبال میکند ، مشارکت در رسیدن به راهحل مسالمتآمیز به همراه آمریکا است، این چیزی است که آمریکا آن را برنمیتابد و نمیخواهد روسیه را به عنوان یک بازیگر بینالمللی یا یک بازیگر فرامنطقه ای به رسمیت بشناسد.
2- ائتلاف با ایران: روسیه مناسبات بسیار مستحکمی با ایران در عرصههای مختلف برقرار کرده است. مداخله روسیه در سوریه بدون ایجاد پوشش زمینی از سوی ایران و نیروهای متحد این کشور ممکن نبود. باوجود تطابق منافع بین دو کشور،جوی از احتیاط در روابط آنها حکمفرما است. منافع ایران حضور بیشتر روسیه در درگیریهای سوریه است ، درحالیکه روسیه سعی دارد به حملات هوایی و عملیات نیروهای ویژه اکتفا کند.
با این اوضاع سطح قابل قبولی از همگرایی و تطابق در تعامل موجود بین دو کشور نسبت به بحران سوریه و تقابل با سیاستهای آمریکا در این کشور به وجود آمده است. روسیه توانمندی بالایی در تفاهم با ایران دارد، این کشور حق ایران در استفاده از فناوری صلحآمیز هستهای را به رسمیت میشناسد و در عین حال دستیابی ایران به سلاحهای هستهای را رد میکند.
3- روسیه و توافق با ترکیه: دو کشور موفق شدند بحران بوجود آمده در نتیجه سقوط هواپیمای روسی را پشت سر گذاشته و با وجود اختلافات سیاسی اساسی بین دو کشور در زمینه اوضاع سوریه ، وارد مرحله همکاریهای اقتصادی شوند. طی سالهای اخیر آنکارا تلاش زیادی برای پروژه خود جهت ایجاد منطقه امن در مرزهای سوریه از خود نشان داد، این موضوع البته با مخالفت واشنگتن مواجه شد. مهمترین محور مناسبات بین روسیه و ترکیه را میتوان در ابعاد اقتصادی به ویژه در بخشهای انرژی ، گاز، کشاورزی و ساخت و ساز دانست.
4- روابط با عراق: مسکو در نتیجه روابط خوبی که با ایران دارد مناسبات خوبی با عراق پیدا کرده و به دنبال دستیابی به قراردادهایی در ابعاد تسلیحاتی و انرژی با این کشور است. روسیه همچنین مناسبات تاریخی با احزاب کرد دارد.
5- فضای بیاعتمادی بین روسیه و عربستان: روابط بین عربستان و روسیه هرگز متمایز نبوده است و اختلافات زیادی در دیدگاههای دو طرف در رابطه با تعامل با پروندههای منطقهای از جمله مناسبات با ایران ، آینده سوریه و حاکمیت موجود در این کشور وجود داشته است. علاوه بر این روسیه به تفکر وهابی با دیده تردید می نگرد و معتقد است که انتشار این تفکر در میان مسلمانان روسیه باعث تهدید امنیت ملی این کشور میشود. البته اخیراً تماسهایی بین دو طرف به وجود آمده است. روسیه درضمن این تماسها به دنبال تفاهم با عربستان در زمینه قیمت نفت است. در سوی دیگر منافع عربستان در گرو متنوعسازی روابط خارجی است، به همین علت انتظار میرود تماسها بین دو کشور همچنان ادامه پیدا کند.
6- بهبود مناسبات با مصر: مصر به لحاظ تاریخی قبل از پیوستن به آمریکا محور اصلی منافع ژئوپلیتیک اتحاد جماهیر شوروی در منطقه بوده است. روابط مصر و روسیه بعد از به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی در این کشور تا حد زیادی بهبود پیدا کرده است. ولادیمیر پوتین، السیسی را فردی میداند که قادر به بازگرداندن ثبات به بزرگترین کشور عربی است. مصر از طریق تأمین مالی عربستان سعودی موفق شده مجموعهای از قراردادهای تسلیحاتی بزرگ با روسیه به امضا برساند، اقدامی که به نظر میرسد برای خرید مواضع مسکو صورت میگیرد، چرا که ارتش مصر به صورت اساسی در سطوح تجهیز و آموزشی به سلاحهای آمریکایی وابسته است. اگر چه طی ماه های اخیر روابط مصر و عربستان تیره و تار شده و همین اختلاف روابط مصر را به روسیه و سوریه بهبود بخشیده است.
7- مناسبات روسیه و رژیم صهیونیستی: حدود یک پنجم ساکنان سرزمینهای اشغالی به زبان روسی سخن می گویند. همچنین یهودیان نیز از حضور قابل توجهی در روسیه برخوردارند و مناسبات خوبی بین دو طرف در جریان است. البته روسیه توافق مطلقی با منافع اسرائیل ندارد و راهکار حل دو دولت را دنبال می کند. دیدگاههای دو طرف همچنین در رابطه با مواضع نسبت به ایران و حزبالله و حماس نیز متفاوت است.
چهارم: چالشهای فراروی قدرت روسیه
1- منطقه خاورمیانه به شکل عمومی از زمان تقسیم بندی سنتی صورت گرفته در دوره جنگ سرد تحت نفوذ آمریکا قرار داشته است، با وجود تلاشهای مستمر روسیه برای ایجاد رد پا و دایره نفوذ و ائتلاف های انجام شده در این منطقه، اما همچنان آمریکاییها بزرگترین بازیگر این عرصه هستند و صرفنظر از نحوه مدیریت سیاستهای آمریکا در منطقه از سوی دولت این کشور که نشان دهنده عقبنشینی نقش آمریکا است، اما همچنان تغییر اساسی در ماهیت این سیاست ایجاد نشده است.
2- ضعف امکانات مالی روسیه به علت بحران گسترده مالی در این کشور و افت قیمت نفت و تحریمهای اقتصادی اروپا یکی دیگر از چالشهای فراروی روسیه در دوره اخیر است.
3- احتمال گسترش پیدا کردن دامنه جنگ در سوریه چالش احتمالی دیگری فراروی روسیه است. در این شرایط ممکن است روسیه تحت تاثیر فرسایش شدید قرار گرفته و از این روند فرار کند. چرا که در این صورت هزینههای بسیار بالایی خواهد پرداخت و این روند میتواند جنگ افغانستان را به یاد افکار عمومی روسیه بیاورد.
پنجم: سناریوهای آینده
تحرکات روسیه در منطقه میخواهد نشان دهد که مسکو به دنبال ایجاد چهره ای واقعی در منطقه برای خود است که قدرت و تجربه کافی برای این کار را دارد و میتواند شریک قابل اعتماد و تأثیرگذار از طریق رفتارهای دوجانبه دیپلماتیک به شمار میرود. روسیه میخواهد خود را بهعنوان یک قدرت بزرگ جهانی مطرح کند که آمادگی لازم برای مشارکت با تمامی کشورهای صاحب دیدگاههای مشترک با روسیه در رابطه با دنیای چند قطبی را دارد.
در این رابطه دو سناریو مطرح است:
سناریوی اول: ادامه توسعه و افزایش نقش روسیه است: شبکه متنوع مناسبات ایجاد شده با روسیه از ائتلافهای استراتژیک گرفته تا مناسبات اقتصادی ، رسیدن به این سناریو را تقویت میکند. مسکو در این رابطه از مجموعه تحولات بینالمللی و منطقهای و مهارت خود در تعامل با حوادثی نظیر مداخله پیش دستانه در سوریه و جلوگیری از سقوط نظام حاکم در این کشور و مهار حادثه ساقط شدن هواپیمای مسافربری روسیه در صحرای سینا استفاده میکند.
سناریوی دوم ناظر بر کاهش نقش روسیه در تحولات منطقهای است. این سناریو را میتوان مرتبط با تحولات جاری در سوریه و قدرت و تمایل کشورهای حامی جریانهای مخالف دولت سوریه در ایجاد تغییرات استراتژیک در عرصه میدانی دانست. البته همچنان نشانههای این رویکرد وجود ندارد. این در حالی است که رسیدن به سناریوی مذکور در گرو از بین رفتن ائتلاف بین ایران و روسیه است، این در حالی است که هیچ شاخصی مبنی بر اختلافات اساسی بین دو طرف نیز وجود ندارد.
منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.