آیت‌الله موسوی اردبیلی؛ مردی که هرگز پرخاش نکرد

آیت‌الله موسوی اردبیلی؛ مردی که هرگز پرخاش نکرد

برخی گفته های او در مقام امام جمعه موقت تهران در دهه ۶۰ ضرب المثل شد و مشهور تر از همه این عبارت است: کویت، تو، هم؟ که انتقاد از همراهی کویت با عراق بود...

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، بر پایه تازه ترین خبر شرایط جسمانی آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی - که در بیمارستانی در تهران بستری است-  مناسب نیست و 90 سالگی هم سنی است که ایجاب می کند آماده شنیدن هر خبری باشیم.

آیت الله موسوی اردبیلی که اکنون در زمره مراجع تقلید برشمرده می‌شود از «سابقون» انقلاب اسلامی به حساب می‌آید واز این حیث یکی از بازماندگان شورای انقلاب وچهره های موثر در سال 57 و دهه اول جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی است.

  شورای انقلاب 8 عضو روحانی داشت و7 عضو غیر روحانی و از جمع روحانیون تنها آیت الله خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی باقی مانده‌اند و5 عضو دیگر ( آیت الله طالقانی، بهشتی، مطهری، باهنر و مهدوی کنی) به شهادت رسیده یا درگذشته‌اند. از جمع غیر روحانیون نیز تنها ابوالحسن بنی صدر و عباس شیبانی و علی اکبر معین‌فر باقی مانده‌اند و4 نفر دیگر ( مهندس بازرگان، عزت الله سحابی، حسن ابراهیم حبیبی و صادق قطب زاده) درگذشته‌اند. مورد آخر البته اعدام شده است.

  بنا بر این با نگاه تاریخ انقلاب 57 آیت الله موسوی اردبیلی یادآور شورای انقلاب است که 15 عضو اصلی داشت و به تناوب یا تناسب دو سه عضو دیگر نیز موقتا به آن راه یافتند و آیت الله در زمره اعضای اصلی به حساب می آمد.

  در انتخابات مجلس بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی که به خبرگان قانون اساسی شهرت یافت نیز او یکی از 5 نماینده روحانی بود و برای این که جایگاه او را بدانیم کافی است بدانیم در کنار آیت الله منتظری، طالقانی، بهشتی و گلزاده غفوری به این مجلس راه یافت.

  او یکی از 5 مؤسس حزب جمهوری اسلامی نیز هست ( همراه با آیت الله خامنه ای، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و دکتر باهنر) هر چند که پس از پذیرش مسؤولیت دادستانی کل کشور و بعد ریاست دیوان عالی کشور کار حزبی را با منصب قضایی در تعارض دید و هر چند استعفا نکرد اما دیگر حضور فعالی در حزب نداشت.

  بعد از واقعه 8 شهریور 60 و در غیاب رییس جمهوری و نخست وزیر به عضویت شورای ریاست جمهوری هم درآمد.

این روحانی خوش سیما اما برای نویسنده این سطور با دیگران از این حیث متفاوت است که او را از پیش از پیروزی انقلاب می شناختم. چه، در مدرسه مفید تحصیل می کردم. این مدرسه وابسته به مکتب امیر المومنین بود و پایه گذار و ریاست عالیه آن با آیت الله موسوی اردبیلی و ما در دوران نوجوانی آن روحانی را تنها با عنوان « حاج آقا موسوی» می شناختیم که آرام می آمد و می رفت و اصراری نداشت خود را به عنوان مقام بالاتر مدرسه بشناساند و در عین جدیت و وقار، صمیمی می نمود. در آن زمان مفید محدود به همان مدرسه راهنمایی بود و بعد تر گسترش یافت و حالا نه تنها یک مجنمع آموزشی است که دانشگاه مفید هم در قم فعالیت می کند. دانشگاهی که اول بار کرسی حقوق بشر در آن دایر شد.

آیت الله موسوی اردبیلی؛ مردی که هرگز پرخاش نکرد

تا پیش از تأسیس مدرسه مفید نماد مدارس مذهبی مدرسه علوی بود که زنده یاد رضا روزبه و کرباسچیان پایه گذاشته بودند و افکار آنان به انجمن حجتیه نزدیک بود ولی با ظهور «مفید» نوع دیگری از مدارس مذهبی شکل گرفت که به شکل آشکاری از با علوی و نیکان تفاوت داشت.

در مفید بود که نام «آیت الله خمینی» را شنیدیم در حالی که در «علوی» بیشتر آرای «آیت الله خویی» ترویج می شد.

در مفید تراشیدن موی سر اجباری نبود و اساسا لزومی به این کار نبود و قرائت سهل تری از اسلام را شاهد بودیم.

چون برادرم به علوی می رفت و خودم به مفید تفاوت ها را از نزدیک و به صورت ملموس احساس می کردم.

اینجا نه از موهای تراشیده خبری بود نه الزام به قرائت قرآن با صوت و نه اجبار به شرکت در نماز جماعت. مهم ترین تفاوت اما وجه سیاسی مدرسه مفید بود تا جایی که در سال 1356 به خاطر درگذشت سید مصطفی خمینی مراسم یادبود برگزار شد در حالی که بچه های 12 تا 15 ساله غالبا نمی دانستند متوفا کیست و بیشتر با ایما و اشاره گذشت.

سال بعد و در اوج انقلاب و در 13 آبان 1357 غالب دانش آموزان همیم مدرسه در مقابل دانشگاه تهران تجمع کردند و البته اگر زودتر از دیگران متفرق نشده بودیم آمار اصلی قربانیان از آنِ همین مدرسه بود.

برخی از دهه 60 به عنوان عصر موسوی ها یاد می کنند. خود امام «موسوی خمینی» بود و نخست وزیر هم . دو مقام ارشد قضایی نیز موسوی اردبیلی و موسوی خویینی و دادستان انقلاب نیز موسوی تبریزی و حالا یکی از موسوی های آن دوران حال خوشی ندارد و در بیمارستان بستری است و مقام معظم رهبری و هاشمی رفسنجانی امروز به عیادت دوستی رفتند که از هر دو به لحاظ سنی بزرگ تر است. از یکی 13 سال و از دیگری 8 سال و سابقه رفاقت شان سربه نیم قرن می زند.

آیت الله موسوی اردبیلی را می توان از مصادیق اعتدال سیاسی دانست. چه،  در اوج تنش ها سعی می کرد به افراط و تفریط کشیده نشود.

او که به عنوان امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه خطبه می خواند در یک مقطع نسبت به آینده مرجعیت شیعه احساس نگرانی کرد و برای حفظ تکثر آن به قم کوچید و با توجه به اعتماد امام و رهبری به او با این اقدام مواجهه ای صورت نپذیرفت و از این حیث می توان نقش او را در تکثر مرجعیت شیعه در حالی که در رأس نظام سیاسی یک فقیه قرار دارد قابل توجه دانست.

وجه دیگر شخصیت موسوی اردبیلی که کمتر مورد توجه قرار گرفته یا مجال طرح نیافته آرای اقتصادی اوست که بعضا با دیگر مراجع و فقها متفاوت است و جنبه های ضد سرمایه سالارانه در آن می چربد. او درباره « مالکیت معنوی» هم آرای مدرنی دارد و به جد خواهان پیوستن ایران به قانون کپی رایت است در حالی که این نگاه در فضای حوزه غالب نیست و حتی گفته می شود از معدود مواردی است که بر سر آن چند بار با امام خمینی بحث کرده است.

هر چند که آیت الله پس از کسوت مرجعیت از اظهار نظرهای صریح سیاسی خودداری ورزیده ولی در بزنگاه ها ساکت ننشسته است. در سال 1376 صفاتی را برای یک کاندیدا برشمرد که عینا با نامزدی تطابق داشت که از جانب جامعه مدرسین و فقهای سنتی اصلح دانسته نشده بود و بعد از وقایع سال 88 نیز دو سه باری به تهران آمد و در عالی ترین سطوح رایزنی کرد.

موسوی اردبیلی خوش مشرب است و اهل بذله گویی و کسی او را در حال پرخاش گویی هایی های مرسوم این زمانه در خطبه های جمعه به خاطر نمی آورد. به عکس پاره ای سخنان او ضرب المثل شد.

در جریان جنگ ایران و عراق هنگامی که کویت منطقه ای را در اختیار عراقی ها قرار داد از تریبون نماز جمعه گفت: کویت! تو، هم؟ و این عبارت سه کلمه ای بر سر زبان مردم افتاد و هر گاه می خواستند بگویند از طرف خود انتظار نداشته اند می گفتند: کویت! تو هم؟

در صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی ( خرداد 68) می بینیم که جایی سخنان آیت الله موسوی اردبیلی طولانی می شود و آیت الله محمد یزدی به عنوان منشی می گوید: «تابلو را هم ملاحظه فرمایید». اشاره او به روشن شدن چراغ است یعنی وقت تمام شده است. موسوی اردبیلی می گوید: «مال من که نیست!»

یزدی پاسخ می دهد: «نه، مال شماست!»

موسوی اردبیلی می گوید: «مثل این است که مقدمه را گفته باشی و بخواهی روضه بخوانی که بگویند وقت شما تمام شد. در حالی که من هنوز گریه نکرده ام. در عین حال مطیع شما هستم».

  با این که روی سخن او با آیت الله یزدی است اما آیت الله جنتی طعنه ای می زند و می گوید: «سخنران که ناشی باشد حساب وقت را نمی تواند بکند!»

موسوی اردبیلی هم پاسخ می دهد: «درست می گویید. مستمع ناشی و گوینده ناشی همین می شود. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.»

هاشمی رفسنجانی پا در میانی می کند و به عنوان نایب رییس می گوید: « قاعدتا وقتی که وقت آقایان تمام می شود دو سه دقیقه دیگر ادامه بدهند ما مسامحه می کنیم. جناب موسوی!  اگر در دو سه دقیقه تمام می شود ادامه دهید» و موسوی اردبیلی که شاید از طعنه آیت الله جنتی رنجیده می گوید: نه، حداقل به 5 دقیقه وقت نیاز دارم و هاشمی رفسنجانی نمی پذیرد...

آیا پس از 90 سال زندگی «وقت» آیت الله موسوی اردبیلی به اتمام رسیده است یا این بخت را می یابد که از بستر برخیزد؟

  مهم ترین وجه و ویژگی او برای من اما این است که در تمام سال های پس از انقلاب که تصدی عالی ترین مناصب را تجربه کرد در گفتار و رفتار به تصویری که یک نوجوان 12- 13 ساله از یک روحانی داشت خدشه وارد نساخت...

منبع:عصر ایران

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon