صدای «مبلغان علم‌فروشی» خیابان انقلاب تهران ثبت جهانی شد

صدای «مبلغان علم‌فروشی» خیابان انقلاب تهران ثبت جهانی شد

یادداشت زیر نتیجه مشاهدات عینی نگارنده و یافتن بازتاب فروش مقالات علمی در خیابان انقلاب تهران است. مجله معتبر «ساینس» نیز در گزارشی به این موضوع پرداخت که در یادداشت منعکس است.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، فرشاد رودبار کلاری، دانشمند ایرانی مقیم آلمان، یادداشتی درخصوص فروش مقالات علمی در خیابان انقلاب تهران، و بازتاب بین‌المللی آن ارسال کرد که منتشر می‌شود.

***   ***   ***

قدیمترها در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد هر وقت گذرم به شهر تهران می‌افتاد، خیابان انقلاب ــ حدفاصل میدان انقلاب تا دانشگاه تهران ــ معنی متفاوتی داشت. این محدوده بخشی از شهر تهران است که تجارتش بر پایه «عرضه علم» و چه بسا با توجه به جیب بی‌پول و کم‌پول دانشجویان بنا شده بود. صدای تبلیغ‌کنندگان کتابهای دانشگاهی و کنکور, اولین چیزی بود که شنیده می‌شد. جستجو برای مشتریان کتابهای کمیاب و نایاب هم گزینه‌های بعدی بودند. به هر حال نوستالوژی نسل ما با این قسمت از شهر تهران این‌گونه بود.

هرچند تقدیر، سرنوشتِ اقامت در غربت را برایم رقم زده و سالها با دوران دانشجویی فاصله گرفته‌ام، اما هنوز هم وقتی گذرم به تهران می‌افتد به یاد همان ایام و نوستالوژی آن زمان به این قسمت از شهر سری می‌زنم تا ضمن گشت و گذار در پاتوقِ ایام جوانی، از دنیا کتابهای فارسی هم دور نباشم.

اما چند سالی است که  بازدید از این بخش شهر دیگر رنگ و بوی گذشته را ندارد. کمتر تبلیغات کتابهای دانشگاهی و کمیاب شنیده می‌شود. انگار ورود به دانشگاهها دیگر نیازی به تلاش مضاعف و صرف هزینه  ندارند؛ بلکه گویا غالب مشتریان این قسمت شهر شامل کسانی است که حال و حوصله تلاش برای انجام پایان‌نامه و نوشتن مقاله ندارند؛ گرچه وارد دانشگاه شده‌اند، اما شاید دل‌مشغولی با شبکه‌های اجتماعی تلگرام, لاین و ...  فرصتی برای این «دانش‌جویان» باقی نمی‌گذارد تا به دانش فکر کنند. البته و قطعاً پاسخ این امر نیاز به بررسی‌های جامعه شناختی دارد.

دیگر از این گذر که رد می‌شوی، صداهایی جدید شنیده می‌شود: «فروش پروپوزال, «پایان نامه و مقاله آی اس آی»! اولین باری که این صداها را شنیدم کمی دچار تردید شدم. با تعدادی از این «مبلغان علم‌فروشی» صحبت کردم؛ جالب بود؛ به هرحال حرفه‌ای هستند و به سادگی مشتریانشان را می‌شناسند. با توجه به سن وسال و ... می‌دانستند که من مشتری نیستم و اطلاعاتی بیش از اطلاعات بروشورهای عرضه شده ندادند. اکثر این مبلغان فروش پروپوزال, پایان‌نامه و مقاله آی‌اس‌آی زیردیپلم و یا حداکثر دیپلم بودند! البته یکی دو نفر خودشان را دانشجو معرفی کردند.

از شرایط غریب این «گذر» که بگذریم، تبلیغات همین شرکتهای تولیدکننده علمِ وطنی روی کف پیاده‌روها و حتی بر تنه درختان بیچاره خیابان هم به چشم می‌آید. درختانی که نفسهایشان در هوای دودآلود تهران به شماره افتاده و برای تولید چند ملکول اکسیژن, باید بار تحقیرآمیز «تبلیغات علم‌فروشی» را نیز بر شانه‌هایش تحمل کنند.

در این زمان که می‌نویسم در یک لحظه روند ارائه پروپوزال تا دفاع از پایان‌نامه دوران دانشجوییم، مانند فیلمی از جلوی چشمم رژه می‌روند؛ با آنچه دیدم نمی‌دانم دلتنگ چه باشم؛ راستی این همه تلاش ما برای چه بود؟ برای پروپوزال؟ برای انجام پایان‌نامه یا چاپ مقاله؟ خوب؛ همه چیز آماده و مهیاست. هزینه آن نه صرف زمان، نه سوزاندن فسفر مغز و نه ریختن عرق جبین بلکه صرف کسری از موجودی حساب  بانکی است.

در روز روشن, در مقابل چشمان همه ــ از مسئول و غیرمسئول ــ آینده علمی کشور در حال خرید فروش است؛ زحمت دانشجویان زحمتکش هم با وجود این بازار با علامت سؤال روبرو می‌شود.

راستی چند نفر از مشتریان این بازارِ منزجرکننده الآن با همین مدارکی که پایه‌های آن جعلی است، در مناصب مختلف کارشناسی مشغول به کار هستند؟ با چه وجدان بیداری هر روز پشت میز کارشان می‌نشینند و نظرات کارشناسی می‌دهند؟ فردای جامعه ما با این «کارشناسان مدرک‌دارِ بی‌هویتِ علمی» چیست؟ چرا گره کارها در برخی از ادارات دولتی یا خصوصی هرگز باز نمی‌شود؟ نکند خدایی ناکرده این کارشناسان به‌خاطر نداشتن اطلاع کافی علمی از حوزه تخصصی‌شان سنگ‌اندازی می‌کنند؟ و هزار اگر و شاید که نه مرا مجال گفتن است و نه شما را حوصله خواندن.

چند ماهی است از آخرین عبور بنده از این بازار مکاره می‌گذرد، اما این دلیل نمی‌شود در عصر ارتباطات و دوره گردش سریع اطلاعات این صدا را این بار از یک تریبون بین‌المللی نشنوم. این شگفتی‌ام وقتی کامل  شد که امروز یکی ازهمکارانم در دانشگاه فرایبورگ آلمان گزارشی به آدرس اینترنتی {اینجا} برایم هدیه آورد. گزارشی به قلم ریچارد استون؛ غیر از تهیه‌کننده گزارش همه‌چیز آشنا بود: عکس, متن و همچنین داستان گزارش؛ واقعیتی که در مقابل چشمان همه مردم در حال عبور در «گذر» خیابان انقلاب در حال نمایش عمومی است اینجا منعکس شده بود.

گرچه قصد نوشتن نداشتم؛ اما متأثر شدم که صدای فروشندگان فروش پایان‌نامه و مقاله خیابان انقلاب تهران، در مجله «ساینس» ــ یکی از معتبرترین مجلات علمی دنیا ــ ثبت و در سراسر جهان شنیده شد. در این گزارش ادعا شده که حدود 10 درصد از پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد و دکتری کشور از این بازار تهیه می‌شود؛ بدتر اینکه برخی از افراد جامعه علمی کشور هم برای عرضه «مطالب علمی» در این بازار همکاری می‌کنند. صدای فروشندگان مقالات علمی که برای به‌دست آوردن مبلغی ناچیز ( به ادعای  نویسنده گزارش ساینس، 5 میلیون تومان) و همچنین خریداران تن‌پروری که برای تن‌آسایی و به‌دست آوردن مدرکی بی‌دردسر با آبروی جامعه علمی کشور بازی می‌کنند در این مجله بین‌المللی به گوش رسید.

عکس چاپ شده از فروش پروپوزال و پایان‌نامه در خیابان انقلاب که در مجله ساینس چاپ شده است

این بازارها سبب سلب اعتبار علمی دانشمندان واقعی کشور در جهان, عدم پذیرفته شدن مقالات علمی دانشمندان کشور در مجلات علمی با ضریب تأثیر بالا (Impact factor) و کاهش علاقمندی به همکاری علمی دانشمندان و دانشگاههای جهان با محققان و مراکز علمی کشور خواهد شد.

امید دارم تا دیر نشده دانش‌دوستان و دست اندرکاران میهنم, خارج از علاقه‌مندی و جهت‌گیریهای سیاسی برای ریشه‌کنی این معضل اجتماعی و پاسداشت زحمات  علمی کشور اقدام نمایند.

انتهای پیام/*
 

دهۀ «رکود، عبرت، تجربه»
پربیننده‌ترین اخبار اقتصادی
اخبار روز اقتصادی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
خودرو سازی ایلیا
بانک ایران زمین
گوشتیران
triboon