فقدان اعتماد به نفس به جان اصلاح طلبان افتاده/اصلاحات راهبرد موثر و جدید ندارد
فعال سیاسی اصلاح طلب گفت:اصلاحطلبی که سرنوشت خودش را به وضعیت دیگران گره زده باشد، همان بهتر که نباشد. نمیدانم این فقدان اعتماد به نفس از چه زمانی مثل خوره به جان آنان افتاده و یک روز سرنوشت خود را به هاشمی گره زدند، یک روز به روحانی و یک روز دیگر.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب گفتوگویی با روزنامه اعتماد به شرح ذیل داشته است.
ارزیابی شما از سناریوهای انتخاباتی جریان ضدروحانی چیست؟
واقعیت این است که سناریوهای انتخاباتی منتزع از رفتار دولت و اصلاحطلبان شکل نمیگیرد و طرف مقابل نیز در وضعیتی نیست که بیتوجه به شرایط عمومی و عملکرد این طرف بتواند سناریویی مستقل طراحی و اجرا کند. ضمن اینکه وحدت لازم را نیز برای طراحی یک سناریو ندارند. جناح رقیب به لحاظ راهبردی در وضعیت تعلیق قرار دارند. بنابراین آنها سعی میکنند تضعیف نمایند و مشکلآفرینی کنند، ولی سناریوی نهایی به صورت اقتضایی در دو ماه آخر شکل خواهد گرفت.
آیا میتوان ماجرایی مانند فیشهای حقوقی را در ردیف مشکلات پدید آمده توسط مخالفان گنجاند؟ این ماجرا چه هزینههایی را به دولت تحمیل کرد؟
هم بلی و هم نه. نه به این دلیل که این موضوعی واقعی بوده و آنها به دروغ در کاسه دولت نگذاشتهاند. این وظیفه دولت بوده که مستقل از مخالفان به این مساله رسیدگی میکرد و اجازه نمیداد که چنین اتفاقی رخ دهد. به علاوه برجستهسازی آن فقط ناشی از مخالفان نبود. بلکه طرفداران دولت حتی بیشتر از مخالفان به این موضوع پرداختند چون انتظار این را نداشتند. ولی طبیعی است که منتقدین دولت هم مثل هر مخالف دیگری وارد ماجرا شوند و به آتش این تنور بدمند، و چنین هم کردند. ولی یک نکته را فراموش نکنیم، اینگونه امور اثرات قطعی و ذاتی ندارند، اثرات آن بستگی به واکنش ما دارند. فیشهای حقوقی یک تهدید برای دولت بود، ولی یک فرصت هم هست. نفس اینکه این حد از بیعدالتی به این دولت بخشیده نمیشود ولی میلیارد میلیارد اتلاف و سوءاستفاده دولت پیش نادیده گرفته میشود، نقطه قوت این دولت است. سخنان رهبری هم این را تاکید میکرد که فیشهای حقوقی موجب لطمه به اعتماد به دولت شده ولی میدانیم که دولت پیش با وجود تمامی فسادهایش دچار این لطمه نشد، برای اینکه برای آن دولت اعتمادی باقی نمانده بود که حتی فساد معاون اولش هم به آن لطمه بزند.
طی یکی دو ماه گذشته برخی بر طبل احتمال رد صلاحیت روحانی میکوبند و برخی دیگر از عدم تمایل وی به حضور مجدد در انتخابات (به دلیل فشارهای مخالفان) . احتمال وقوع یکی از این دو رخداد را چطور ارزیابی میکنید؟
سخن گفتن از احتمال در این مورد نادرست است، چون احتمال برای امور تکرارشونده است و نه موارد منفرد. ولی فراموش نکنیم که مشابه این حالت در رد صلاحیت در انتخابات سال ١٣٨ نیز به وجود آمده بود. حکومتی که برجام را تصویب و تایید میکند، به عقلانیتی سیاسی فراتر از این حرفها رسیده است که ملاحظات عملی را در نظر نگیرد. فراموش نکنید، چه رد صلاحیت و چه تایید صلاحیت متاثر از ملاحظات سیاسی است و ریشه در معیارهایی جدا از واقعیت ندارد. همانطور که آقای هاشمی برای ریاستجمهوری رد صلاحیت شد ولی برای خبرگان تایید!! ولی انتشار این خبرها نیز جهت عادیسازی و جوسازی است. نیامدن روحانی هم به گمانم بیمعناست. وقت خود را صرف پاسخهای ذهنی به این دو پرسش جذاب ولی دور از ذهن نکنیم. حداقل در شرایط کنونی دور از ذهن است.
از میان چهرههایی نظیر احمدینژاد، قالیباف، جلیلی، لاریجانی، ضرغامی و صفارهرندی، فکر میکنید کدام یک توان رایآوری مقابل روحانی دارند؟
با وجود آنکه ساختار سیاسی ایران حزبی نیست و نامزدهای حزبی وارد میدان نمیشوند، ولی رایآوری آنان بیش از اینکه فردی باشد، جریانی است. انتخابات مثل مسابقه دو میان چند نفر نیست که هرکدام سریعتر بدوند برنده شوند. انتخابات مثل مبارزه دو گروه بزرگ است که فرماندهی و رهبری واقعی یا نمادین آنها نقش به نسبت حاشیهای دارد. حداکثر ٢ درصد (یک رقم ذهنی) در نتیجه نهایی نقش دارد. بنابراین اسامی را کنار بگذارید، ابتدا ببینیم فضای عمومی مساعد چه جریانی است؟ اگر ٥ -٥ بود، آنگاه میتوان برای افرادی که دو طرف را نمایندگی میکنند جایگاهی قایل شد. واقعیت این است که افراد مورد نظر شما از این سنخ نیستند، هرکدام میتوانند بخشی از شکافها را نمایندگی کنند، ضمن اینکه تایید صلاحیت برخی از آنها تقریبا غیرممکن است. فارغ از همه این نکات به گمانم در شرایط امروز (٩ ماه دیگر بحث دیگری است) فضای عمومی علیه آنان است و قادر به هیچ نوع رقابت موثری نیستند.
دولت روحانی برای عبور از چالشهای سیاسی در ماههای باقیمانده و خارج نشدن کنترل اوضاع از دستش باید چه کاری انجام دهد؟
سه عنصری که در پاسخ به نخستین پرسشها گفتم، باید خطمشی عمومی اصلاحطلبان هم باشد، حداقل دو مورد اول آن جزو وظایف آنان است. اصلاحطلبان در جایگاه سهمخواهی نیستند، و به نفع آنان هم نیست. اصلاح فضای عمومی از هر چیز دیگری برای آنان مهمتر است. اصلاحطلبان باید به منطق ١٣٩٢ و ١٣٩٤ ملتزم باشند و خطای بعد از اسفند ١٣٩٤ را در مجلس مرتکب نشوند. مشکلات این کشور قرار نیست با یک انتخابات حل شود و حل هم نخواهد شد. اگر بتوان چند گام هرچند کوچک نیز برداشت، گامهایی که حداقل بازگشتناپذیر به نظر برسند، بهتر است از برداشتن گامهای بزرگی که به راحتی برگشت میشوند.
اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو چگونه باید وارد عمل شوند؟
حمایت موثر و حتی غیرمشروط! برخیها گمان میکنند که چنین حمایتی دست طرف را باز میگذارد تا کارهایی را انجام دهد که به نفع اصلاحطلبان نیست. بله این برداشت به ظاهر منطقی از ماجراست. ولی بنده در این مورد عکس این را فکر میکنم. حمایت موثر و مشارکتجویانه، فضایی را ایجاد میکند که بازیگر موردنظر مجبور است در این فضا بازی کند. این اشتباه است که ذهن بازیگر را به مسائل بده و بستان معطوف کنیم. البته نقد کردن دولت فارغ از این مساله است ولی سهمخواهی به کلی غلط است و برخی سهمخواهان هستند که فضاهای مشروط را ایجاد و سهمخواهی خود را پشت اصلاحطلبی پنهان میکنند. مساله امروز کشور قدرتگیری اصلاحطلبان نیست، بلکه مساله اصلی قدرتمند شدن اصلاحطلبی است و چه بسا این کار از طریق برخی نیروهای اصولگرا بهتر و پایدارتر محقق شود. مواظب باشیم فریب شعارهای سهمخواهانه را نخوریم.
انتظار اصلاحطلبان از روحانی و دولت احتمالی وی در سال ٩٦ چیست؟ آیا او میتواند و باید مطالبات اختصاصی اصلاحطلبان را نیز برآورده کند؟
تثبیت دستاوردهای خارجی؛ عادیسازی وضع کشور، ادامه ثبات اقتصادی و کنترل نسبی تورم و حرکت دادن به اقتصاد، ایجاد فضای عمومی برای ظهور و بروز کنشهای مدنی و... اینها همه در سه سال اخیر کمابیش رخ داده و باید تداوم پیدا کند. یک دولت اصلاحطلب چه کارهایی بیش از این دستاوردها میتوانست یا میخواست انجام دهد؟ البته بنده واقف هستم که در برخی موارد نیروهایی در مصدر امور هستند که قادر به تحقق این اهداف نیستند و حتی باور به آنها ندارند و بدتر اینکه مخالف هم هستند. بله اینها از جمله ضعفها است، باید کمک کرد که حل شود ولی اینها مصادیق حاشیهای است. بنابراین نمیدانم مطالبات اختصاصی یعنی چه؟ اگر منظورتان حصر است که این موضوعی است میان اصلاحطلبان و حکومت، خودشان باید آن را حل کنند، نه اینکه انتظار حل آن را از دولت داشته باشند. اصولا سطح این مساله فرق دارد. چند روز پیش در جمعی از دوستان همین مساله طرح شد، وقتی نظرم را دادم، گفتند که روحانی شعار رفع حصر را داد. من هم گفتم چون شما خوشتان میآمد این شعار هم داده شد، باید شما عقل میداشتید و باور نمیکردید! من از روز اول هم آن را باور نکردم. اگر کسی بگوید به من رای بدهید و قول میدهم وزنه یک تنی را یکضرب بزنم. شاید برای او ایراد باشد که چنین ادعایی را کرده، ولی ما که این ادعا را میپذیریم، از خودمان رفع مسوولیت نکنیم. باید میدانستیم که این مساله در حوزه اختیارات و حتی قدرت او نیست.
ماموریت روحانی برای ٤ سال دوم چیست و در راه انجام این ماموریت اصلاحطلبان کجای آن قرار میگیرند؟
ادامه راه چهار سال اول با قدری تعمیق بیشتر و تثبیت آن دستاوردها. اصلاحطلبان هم میتوانند به عنوان مهمترین نیروی سیاسی این راه را برای پیمودن هموار کنند و بار اضافی را از دوش دولت بردارند و کارهای خودشان را به عهده دولت نیندازند. نقش اصلاحطلبان در تعمیق این اهداف بسیار بیشتر از دولت است.
نقد عملکرد روحانی با توجه به حمایت از وی باید چه الزامات و ملاحظاتی داشته باشد؟
هیچ الزاماتی ندارد. نقد هدیه است. هرچه میتوانید نقد کنید. برای نقد که نباید محدودیت قایل شد. طبیعی است انسان مسوول، لحن و ادبیاتی را در نقد انتخاب میکند که حتیالمقدور موثر هم باشد، ولی محدودیت برای نقد نباید گذاشت.
آیا در انتخابات سال ٩٦ روحانی بیش از سال ٩٢ به حمایت اصلاحطلبان نیاز دارد؟
این پرسش از اساس نادرست است و متاثر از یک ذهنیت انحرافی سیاسی است. اساسا اصلاحطلبان از کسی نباید حمایت کنند، آنان باید بازی خودشان را انجام دهند و گمان کنند که روحانی بهتر از دیگران میتواند نقش مناسبی را در این بازی ایفا کند. ما نه از روحانی، از هیچ کس دیگر نباید حمایت کنیم، ما باید خطمشی خود را داشته باشیم و بعد ببینیم که چه کسی بهتر و موثرتر و عملیتر از همه میتواند در این خطمشی ایفای نقش کند. مثل تماشاگرانی که تیم ملی فوتبال خود را حمایت میکنند، پیروزی آن تیم را پیروزی خود میدانند، بنابراین حمایت از تیم ملی، یک گزینه در کنار سایر گزینهها نیست، این کاری است که باید انجام دهیم. بنابراین اصلاحطلبان هستند که باید دنبال کسی بگردند که نقش مناسبی برای آنها ایفا کند و نه برعکس.
بسیج بدنه اجتماعی برای رای مجدد به وی آسانتر از سال ٩٢ است یا سختتر؟
الان نمیتوان به این پرسش پاسخ داد. ولی به نظرم در سال ١٣٩٢، این بدنه اجتماعی بود که رهبران اصلاحطلب را بسیج کرد و نه برعکس! امیدوارم اینبار دچار وضعیت گذشته نشویم.
به لحاظ فردی آیا ارزیابیای از میزان محبوبیت روحانی و رشد یا کاهش آن در اجتماع دارید؟
خب برخی از نظرسنجیها هست. ولی نتایج روز انتخابات با این نتایج لزوما یکسان نخواهد بود. زیرا الان به رضایت از عملکرد یک شخص پاسخ میدهند. در حالی که روز انتخابات باید گزینش کنند میان چند نفر. معادله تصمیمگیری در این شرایط فرق خواهد کرد. بنابراین از روی نتایج محبوبیتسنجی فعلی نمیتوان برای انتخابات قضاوت قطعی کرد.
تا رسیدن به مقطع انتخابات مفروض بر اینکه شرایط دولت مانند سه سال گذشته باشد و اتفاق خارج از قاعدهای رخ ندهد تصور میکنید آرای وی ریزش داشته باشد یا افزایش؟
در واقع منظور شما این است که اگر الان انتخابات شود، چه نتیجهای حاصل خواهد شد، به نظرم آرای او تا ٦ و ٦٥ درصد خواهد رسید.
اگر به هر دلیلی روحانی سال ٩٦ دیگر رییسجمهور نباشد چه آیندهای در انتظار کشور خواهد بود؟
نبودن یک مساله است، چگونه نبودن مساله دیگری است. نبودنش در مقایسه با چگونه نبودن اهمیت بسیار کمتری دارد. بنابراین چون من نمیدانم یا الان قادر نیستم حالات مختلف چگونه نبودن را تعیین کنم، طبعا قادر به پاسخ دادن نیز نیستم.
در ٩٦ بدون روحانی اصلاحطلبان کجای جغرافیای سیاسی ایران قرار میگیرند؟
سرنوشت اصلاحطلبان دست خودشان است. اصلاحطلبی که سرنوشت خودش را به وضعیت دیگران گره زده باشد، همان بهتر که نباشد. نمیدانم این فقدان اعتماد به نفس از چه زمانی مثل خوره به جان آنان افتاده و یک روز سرنوشت خود را به هاشمی گره زدند، یک روز به روحانی و یک روز دیگر... نیرویی که سرنوشت او را دیگران رقم بزنند ارزش پیشرو نامیدن ندارد. بنابراین آنان باید سرنوشت خود را مستقل تعریف کنند و سرنوشت دیگران را تابع عمل خود. البته برای این کار نیازمند راهبردهای موثر و جدیدی و مشکل از اینجاست که فاقد چنین راهبردی هستند.
انتهای پیام/