اگر میدانستند تکتیراندازیم روی آتش کبابمان میکردند/ با درآمد روزانه ۱۲۰هزار تومان در ایران چه لزومی داشت بهخاطر پول به سوریه برویم؟ + فیلم
"اگر دشمن میدانست که ما از تکتیراندازان لشکر فاطمیون بودیم، ما را همانجا روی آتش کباب میکردند".
به گزارش خبرنگار امنیتی - دفاعی خبرگزاری تسنیم، عباس و حیدر، 2 رزمنده عضو لشکر فاطمیون هستند که اوایل ماه مبارک رمضان امسال در جریان تبادل اسرا در سوریه، آزاد شدند.
این دو رزمنده، اوایل اردیبهشت ماه سال 94 در جریان یک عملیات در جنوب سوریه، در استان درعا و منطقه بُصر الحریر به اسارت تکفیریهای جیش الحر درآمده بودند. همراه این 4 رزمنده، 5 رزمنده دیگر نیز حضور داشتند که تکفیریها چند تن از این رزمندگان را در دم به شهادت رسانده و 2 تن نیز موفق به فرار میشوند که این دو تن نیز در مسیر بازگشت به عقب، توسط تکفیریها دستگیر شده و در دم به قتل میرسند.
بیبیسی فارسی چندی پیش در قالب مستند "مدافعان اسد" بخشی را با عنوان اعترافات چند اسیر فاطمیون که در اسارت تکفیریها بودند، منتشر کرد. این اسرا میگفتند بهخاطر پول و بهزور ایران به سوریه آورده شدهاند. عباس و حیدر دو تن از این اسرا بودند که سخنان آنها از تلویزیون بیبیسی پخش شد.
** متن کامل بخش اول این مصاحبه را اینجا بخوانید.
** متن کامل بخش دوم این مصاحبه را اینجا بخوانید.
متن کامل بخش سوم این گفتوگو به شرح ذیل است:
** تسنیم: تبادل چگونه صورت گرفت؟
- عباس: درباره تبادل، تروریستها اول مشتاق بودند چون یک شیخ بزرگ داشتند که برادرش نزد نیروهای ما، اسیر بود و آنها مشتاق بودند. چندتا خانوم هم بودند که فکر میکنم خانمهای فرماندهان بودند، ما را با آنها تبادل کردند.
** تسنیم: یعنی شما 4 نفر را با 3 تن از همسران فرماندهان تروریستها و پسر شیخ تروریستها تبادل کردند؟
-- عباس: بله.
** تسنیم: مبادله کجا انجام شد و شما به چه کسی تحویل داده شدید؟
- عباس: مبادله در درعا و منظقه حضره انجام شد و ما تحویل نیروهای ارتش سوریه شدیم.
** تسنیم: فاطمیون هم 4 اسیر آنها را به ارتش سوریه تحویل داد؟
- عباس: اول، برای مبادله ما را تسلیم ارتش سوریه کردند و بعد هم 4 اسیر خودشان را تحویل گرفتند و رفتند.
** تسنیم: میگویند شما برای دریافت پول و امکانات به مناطق جنگی در سوریه میروید، این صحت دارد؟ آیا شما برای دریافت پول به سوریه رفتهاید؟
- عباس: ما نه به خاطر پول به سوریه میرویم و نه به خاطر مدارک یا چیز دیگری. پول ارزش جان ما را ندارد که به خاطر پول برویم و خود را به کشتن بدهیم. ما به خاطر دفاع از مقدسات اسلام، بی بی دو عالم حضرت زینب (س) و دفاع از حرم اولاد پیامبر(ع) به سوریه میرویم.
-- حیدر: مقصود بچههای فاطمیون اصلا پول نیست، بی بی سی حرفهای خودش را زده است و هر کسی میخواهد تبلیغاتی کند تا روحیه بچههای فاطمیون و جبهه مقاومت در سوریه را از بین ببرد و بهم بزند.
ما خودمان یک بنا و کارگر هستیم و روزانه 120 هزار تومان کار میکردیم و وقتی میتوانم این مقدار کار کنم چه ضرورتی دارد که به سوریه بروم؟ بچههای فاطمیون اصلا مقصدشون پول نیست، بلکه فقط دفاع از مقدسات اسلام، دفاع از حرم حضرت زینب(س)، حضرت رقیه(س) و حضرت سکینه(س) و دفاع از مردم و مسلمانان سوریه است.
اگر دشمن میدانست که ما از تک تیراندازان لشکر فاطمیون بودیم، ما را همانجا روی آتش کباب میکردند و میخوردند ولی ما نگفتیم که تک تیرانداز هستیم چون اگر میگفتیم، ما را قطعا می کشتند. چون تک تیرانداز برای آنها مهم است.
وقتی که اسیر شدیم، به ما گفتند که اختصاص شما چیست؟ ما گفتیم که کلاشنیکف داریم. بعد پرسیدند قناص کجاست؟ (کاربر) اس پی جی کجاست؟ (کاربر) موشک کجاست؟ آرپیجیزن کجاست؟ من گفتم که فاطمیون بخش بخش جدا است و جایی که کلاشنیکف هست، اصلا دیگر هیچ چیزی نیست و اختصاص ما هم کلاشنیکف است و از هیچ چیز دیگری خبر نداریم.
** تسنیم: اگر پیش بیاید، باز هم به سوریه میروید؟
- عباس: اگر خانواده رضایت بدهد، میروم. پوتین و بقیه وسایلم را هم آماده کردم تا بروم. ما حتی روزی که آزاد شدیم و پایمان به دمشق رسید، گفتیم که ما نمیخواهیم به مرخصی برویم و تهران هم نمیرویم. بلکه میخواهیم به حلب رفته و دوباره با بچهها یک جا جمع شویم، بهخاطر شهدا. (بغض عباس)
اما نگذاشتند و گفتند که شما که بعد از 14 ماه آزاد شدید، به مرخصی بروید و با خانوادههایتان دیدار کنید؛ الان هم حاضریم که دوباره برگردیم و به منطقه برویم.
** تسنیم: الان آماده رفتن به سوریه هستید؟
- عباس: بله، الان هم آماده رفتن هستیم تا اگر خواست خدا بود، برویم.
** تسنیم: عباس، نمیترسی از اینکه دوباره بروی به جنگ و اسیر شوی؟
- عباس: مرگ حق است، شهادت هم حق است؛ رفقای ما که در اسارت بودیم و آنها شهید شدند، یادشان بخیر. (بغض و گریه)
شهید امیرخان، مفقود الاثر سید رضا حسینی و شهدا و رفقای دیگر، یادشان بخیر. ما روز اولی که آزاد شدیم، یاد رفقایی افتادیم که با ما بودند و نمیدانیم شهید شدهاند یا اسیر، هر وقت به زینبیه میرفتیم و میآمدیم، با آنها میگفتیم و میخندیدیم، یادشان بخیر.
ادامه دارد . . .
انتهای پیام/