دریوزههای سرمایهدار، گرسنههای بی اصل و نسب
مقام امنیتی کهنه کار سعودی با حضور و سخنرانی در نشست سالانه سازمان منافقین، دام خیانت و مزدوری خطرناکی را پیش پای منافقین پهن کرد.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، نشست سالانه سازمان منافقین در بیستم تیرماه در شهر «بورژه» فرانسه در حومه پاریس برگزار شد. برخی از رسانههای خارجی و به ویژه چند رسانه عربی کوشیدند تا با بزک کردن آن از طریق اعلام آمار شرکت کنندگان به صد هزار نفر و گنجاندن فهرستی از اسامی افراد سرشناس آن را با شکوه و نسبت به سالهای گذشته بسیار متفاوت و ویژه نشان دهند؛ حال آنکه خود آنها و بسیاری از مردم عادی که تصاویر این نشست و محل آن را مشاهده کردهاند نیک میدانند که تعداد افراد حاضر بسیار کمتر از عدد ادعا شده است. نگاهی به ترکیب حاضران که قرار بود نام برخی و کمیت بخش دیگر در این شکوه جعلی کار ساز باشد واقعیت رسواگر دیگری را آشکار میسازد.اسامی زیادی که در رسانههای وابسته و حامی منافقین به عنوان میهمانان ویژه درج شده با صفات «سابق و پیشین» طمطراق مضحکی پیدا میکند و نشان میدهد که این میهمانان سرشناس ویژه! همگی از مسئولان درجه دو و سه آمریکا، برخی کشورهای اروپایی و برخی کشورهای اسلامی و عربی بودهاند که بر منصب معتبر و پر طمطراق درجه دو و سه آنها مهر باطل شده خورده و بسیاری از آنها در نبود کنگره آمریکا، جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل، مایکل موکیزی وزیر سابق دادگستری آمریکا، جولیو ترتزی وزیر خارجه سابق ایتالیا، سیداحمد غزالی نخست وزیر پیشین الجزایر، پاندلی مایکو نخست وزیر اسبق آلبانی، رامایاد وزیر پیشین حقوق بشر فرانسه، بتانکورد کاندیدای پیشین ریاست جمهوری کلمبیا و صالح القاب وزیر پیشین تبلیغات اردن. در این میان افرادی هم سخنرانی کردند که در حال حاضر سمتهای درجه دو و سه دارند از جمله «رابرت توریچلی» سناتور آمریکایی، «اولین یونه» عضو سنای فرانسه، «ایمس» نماینده پارلمان انگلیس، «جودی اسکرو» نماینده مجلس کانادا، «ونسان کاپوکانیرو» شهردار بورژه، دوتن از رهبران مخالفان بشار اسد در سوریه.
افراد یاد شده با وجود تفاوتهای عدیده در یک امر مشترکند اینکه همگی به تناسب «دریوزههای سرمایهدار»ی محسوب میشوند که پیوسته مترصد دو مقولهاند: 1- پول باد آوردهای که از گوشه و کنار به آنها برسد 2- فرصتی که از ناحیه آن اسم، صدا و چهره آنها رسانهای شود که نشست منافقین در «بورژه» هر دو را برای آنها فراهم ساخت.
دیگر افراد حاضر در این نشست که نام و نشانی از آنها مطرح نیست و نقش سیاهی لشکر و پیاده نظام کمیت ساز را به عهده داشتند و با وجود تلاش و هزینه گزاف منافقین تعداد آنها با صد هزار نفر ادعایی فاصله بسیاری داشت. گرسنههای بی اصل و نصب آواره و سرگردان در آمریکا و کشورهای اروپایی بودند که خوشترین ساعات زندگیشان زمانی است که افرادی با وعده اسکان یکی دو روزه در یکی از شهرهای اروپایی و به عهده گرفتن هزینه رفت و آمد و خوراک و احتمالاً اندکی خرج راه و دلاری آنها را به نقطهای فرا بخوانند.
تا این جای کار و با هزینه گزافی که بخش زیادی از آن دلارهای نقدی بود که باید بیشتر به حساب میهمانان ویژه و منصب دار هر چند با منصبهای از دست رفته ریخته میشد. دستمزد هر سخنران حداقل پنجاه هزار دلار است، و برای خرجی راه سیاهی لشکرها به آنها پرداخت میگردید، دستاوردی عاید منافقین نشد و حتی پس از پایان سخنرانیها آنچه که دعوت شدگان را خوشحال کرده بود سود حاصل از این معامله سیاسی اقتصادی بود که بدون هر گونه سرمایهگذاری مادی و معنوی و تنها با تکیه بر منصب و عنوان سوخته شده به چند وعده غذای مناسب رسیدند.
اتفاق جالب این نشست در بحبوحه سورچرانی که افراد در ذهن خود به دنبال دست سخاوتمند هزینه کننده این مخارج سنگین بودند، پرده برداری از چهره صاحب این دست بود که با رفتن «ترکی فیصل» به پشت تریبون انجام شد.
آغاز دام افکنی ترکی فیصل
صحبتهای ترکی فیصل در این نشست دارای دو قسم مهم بود یکی همنوایی با منافقین علیه ایران و زدن اتهامات واهی و ایران و حمایت از حرکت براندازانه منافقین علیه جمهوری اسلامی که به نظر میرسد در عین اینکه منویاتش را بروز داده، بستری برای رسیدن به هدف و به دام انداختن منافقین در قسم دوم بود که به ناگاه خطاب به سرکرده منافقین مریم رجوی به بهانه تمجید از وی و مسعود رجوی از وی با عنوان مرحوم یاد کرد و در ادامه نیز هنگام مواجه شدن با تشویق حضار دوباره جملهاش را تکرار کرد و با عبارت «مرحوم مسعود رجوی» سخن گفت.
ترکی فیصل با این عبارت مأموریت و کار اصلیاش را انجام داد. ظاهراً مریم رجوی و سایر اعضاء مطرح منافقین در آن نشست در آن لحظه واکنشی از خود نشان ندادند، هر چند که احتمالاً برخی بسیار ناراحت شده بودند، اما متنی را که رسانههای وابسته و نزدیک به منافقین از سخنان ترکی فیصل منتشر کردند، فاقد کلمه «مرحوم» بود و «شاهین قبادی» سخنگوی منافقین نیز در واکنش به رادیو فردا با استناد به گزارشهای درج شده در روزنامه «الشرق الاوسط» و دیگر منابع عربی با توجیهاتی ادعا کرد که از صحبتهای «ترکی فیصل» برداشت نادرست شده است.
برای تحلیل درست از این اقدام تأمل برانگیز «ترکی فیصل» ابتدا باید به این نکته توجه داشت که ترکی فیصل یک مقام پیچیده امنیتی سیاسی است که سالها رئیس سازمان اطلاعات و امنیت (استخبارات) عربستان و حدود ده سال سفیر این کشور در لندن و واشنگتن بوده است؛ از این رو فرض اینکه چنین فردی دو مرتبه درباره مسئله مهمی دچار سهو اللسان شود، پذیرفتنی نیست و عقلا باید آن را بر هدفی حمل کرد که درذهن وی بوده است.
پیش از پرداختن به هدف «ترکی فیصل» ازآنچه که درباره مسعود رجوی گفت لازم است ابتدا به فرضیات ناپدید بودن مسعود رجوی از پس از حمله آمریکا به عراق، پرداخته شود. در این باره چهار فرضیه اصلی وجود دارد: 1- مسعود رجوی در بمبارانهای آمریکا در عراق کشته شد. 2- رجوی در حملات چندباره مجاهدین عراق به پادگان اشرف در عراق کشته شد. 3- رجوی در یک کودتای بسته درون سازمانی به هلاکت رسید. 4- رجوی برای حفظ جانش و نیز آشکار شدن در یک وضعیت ویژه به زندگی کاملا مخفی روی آورده است.
نکته بعد هم توجه دقیق و شناخت «ترکی فیصل» از سابقه خیانت و مزدوری سازمان منافقین است. «ترکی فیصل» خوب میداند که سالها پیش و در اوج جنگ تحمیلی فشارهای جمهوری اسلامی به فرانسه سبب شد تا دولتمردان وقت فرانسه به سران منافقین برای خروج از فرانسه فشار آوردند و آنها نیز از موضع خفت و ذلت و در نهایت خیانت با صدام وارد مذاکره شدند و صدام با شروطی آنها را برای سکونت در عراق به شرط خیانت به ایران پذیرفت و منافقین پس از استقرار در عراق به مزدورانی خائن برای صدام تبدیل شدند که حکایت خیانت آنها علیه عراقیها و خیانت به ایران و ایرانیها بخش قطور و مهمی از تاریخ دفاع مقدس است. قابلیت و تجربه عملکرد خیانت و مزدوری منافقین «ترکی فیصل» را به فکر استفاده از سازمان منافقین علیه ایران انداخت.
فیصل برای به خدمت گرفتن منافقین ابتدا نیاز داشت تکلیف مسعود رجوی را یکسره کند؛ زیرا نام و رهبری وانمودی نامحسوس و پشت صحنهای مسعود رجوی در حفظ انسجام و بقای هر چند اندک سازمان بسیار مؤثر است، از این رو «فیصل» با اعلام خبر مرگ مسعود رجوی ضربه روحی و روانی سنگینی به سازمان زد که پیامد آن تزلزل و بی ثباتی و به خطر افتادن هویت فردی و سازمانی اعضاء سازمان است که میتواند تا جدایی و فروپاشی سازمان پیش رود.
*کار فرمای منجی
به نظر میرسد «ترکی فیصل» با اعلام خبر مرگ «مسعود رجوی» در نشست «بورژه» ضربه سنگین فروپاشی را به منافقین زد و با وجود اینکه منافقین این شبه ادعای «فیصل» را تکذیب کردند اما این شبه ادعا کارگر افتاده و اعضاء منافقین از همان جلسه برخی دچار اضطراب و برخی نیز امیدوار به بازگشت به زندگی آزاد شدند که نتیجه هر دو سست کردن ارکان سازمان و میل ذاتی به فروپاشی در هنگام نبود رهبری است که سازمان با تصور حضور او سر پا بود. قطعاً حرکت بعدی «ترکی فیصل» به عنوان یک «کارفرما» و طراح حرفهای ظاهر شدن در نقش یک «منجی برای جلوگیری از فروپاشی و یا حداقل ریزش حداکثری از سازمان است.
سازمانی که از حیث روحی و روانی گرفتار خود باختگی شده و تاب از دست دادن رهبرش را ندارد برای بازیابی و حفظ بقایش به هر کاری تن میدهد و این همانی است که «فیصل» در انتظارش است؛ یعنی «منجی مزدور»
*منجی مزدور
ترکی فیصل که این روزها هیچ سمت رسمی در دربار پادشاهی سعودی ندارد ولی در عین حال پروندههای مهمی مانند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را در دست دارد و به اعتقاد برخی وزیر خارجه حقیقی سعودی اوست، به خوبی به وضعیت نابسامان کشورش و ناکامیهای پی در پی آن و نیز آینده تاریکی که در انتظار این کشور است آگاه میباشد و چون مانند بسیاری از مقامات دربار سعودی چشمانش را بر حقیقت بسته و عملکرد ناصواب دربار سعودی در مسائل داخلی و خارجی را نمیبیند و مغرضانه آن را به ایران نسبت میدهد گمان میکند با چالش آفرینی علیه ایران میتواند وضعیت موجود و سرنوشت تیره و تار و محتومی را که در انتظار آل سعود است، تغییر دهد از این رو به زعم خود مزدورانی از جنس منافقین میتوانند منجی دربار پادشاهی آل سعود باشند، آن هم با چالش آفرینی امنیتی برای ایران؛ از این رو منطقاً «ترکی فیصل» در ادامه نشست «بورژه» و با آشکار شدن روند اضطراب و پریشانی در سازمان منافقین با شروطی که برای آنها میگذارد و نیز ارائه مشوقات هوس انگیز آن را به خدمت میگیرد تا خیانت و مزدوری آنها برای صدام در زمان جنگ، این بار برای آل سعود در زمان غیر جنگ تکرار شود. و به احتمال زیاد سازمان بی ریشه توفان زده از سر خفت و ذلت به چنین درخواست رذیلانهای تن میدهد و مزدوری برای صدام را این بار برای عربستان و آل سعود تکرار میکند.
*استخدام اجباری یا اختیاری تروریست؟!
یقیناً «ترکی فیصل» مقام سیاسی امنیتی بدون منصب رسمی دربار سعودی برای به خدمت گرفتن منافقین به عنوان تروریستهای مزدور از شخص ملک سلمان دستور ویژه دارد و درباره این اقدامش مشورتها و کارشناسیهای زیادی داشته است؛ با وجود این به نظر میرسد وی در این تصمیم از روی اختیار عمل نکرده و گرفتار اجبار شده است. معنای این کلام این است که وی و همکارانش سازمان منافقین را خوب میشناسد و به احتمال بسیار زیاد از گذشته دور با آن ارتباط داشتند و با تواناییهای دیروز و ناتوانیهای امروز آن کاملاً آشنایند و میدانند که گرگ خونخوار دیروز، امروز دندانهایش کشیده شده و پنجههایش پوسیده و از آن کار چندانی برنمیآید.
آنها میدانند علت آنکه صهیونیستها در ترور دانشمندان هستهای به افراد جدا از منافقین روی آوردند و این مأموریت را به آنها سپردند ارزیابی آنها از استهلاک شدید عملیانی منافقین بود و این را نیز میدانند که آخرین حضور فعال منافقین در عرصه ایران فتنه 88 بود که اوج کار عوامل آنها آتش زدن چند اتوبوس و تحریک و هدایت ناکام چند تجمع بسیار معدود و اوباش و آشوبگر بود، آنها میدانند تحولات پرشتاب در عرصههای مختلف و فرتوت شدن منافقین که سن بیشتر اعضای آن در مرز شصت سال به بالا است، سبب گردیده سازمان نفاق از این تحولات و در نتیجه الزامات و پیامدهای آن جا بماند و نتواند خودش را به روز نگه دارد که در نتیجه آن سازمان نفاق در جذب ایدئولوژیک تقریباً به صفر رسیده یعنی دیگر هیچکس با انگیزه اعتقادی به سمت سازمان کشیده نمیشود و سازمان به ناچار روش تطمیع و دلالی و تجربه دغلی بازیهای جدید را در پیش گرفته که آن هم برای جوانان امروز در برابر انواع جذابیتها، جذابیت برتری در بر ندارد و این به معنای مرگ تدریجی و تمام شدن سازمان است.
«ترکی فیصل» و گروهش همه اینها را میدانند و چون نمیتوانند اختیاری عمل کنند و باید اجباری انتخاب کنند باز هم حاضر شدهاند بر روی چنین سازمان پوکیدهای سرمایهگذاری کنند؛ اما داستان این اجبار و اختیار در استیصال آل سعود و نبود جایگزین و گزینه دیگر برای آنها است. در حال حاضر تمام گزینههای تکفیری و تروریستی آل سعود در منطقه در وضعیت اضمحلال کامل قرار دارند و شاید تمایل «ترکی فیصل» به سرمایهگذاری اجباری بر گزینه ای که شکست آن از پیش قطعی است، بیشتر پاسخ به امید کاذب و در وادی رو به موت دربار آل سعود است نه اقدام هوشمندانهای براساس عقل و تدابیر پیچیده و محاسبه شده امنیتی.
*فرجام مسعود رجوی
نشانههای تحلیلی و کما بیش گمانههای خبری حاکی از کشته شدن «مسعود رجوی» است و صرف برخی عکسها و خبرهای صوتی مربوط به وی که جعل آن این روزها کار غیرتخصصی هم محسوب میشود نمیتواند از قوت این نشانهها و گمانهها بکاهد. کما اینکه زندگی پشت پرده و امید به آینده زندگی آشکار با غلتیدن در آروزهای شیطانی برآورده شده که نشانهای از تحقق آن وجود ندارد و برعکس آینده سیاهتر از وضع حاضر مینماید برای مسعود رجوی 68 ساله شیرین و دلپسند نیست و اگر رجوی زنده است باید دیده شود تا با این دیده شدن نفس قدرت طلب وی راضی شود؛ پس به احتمال قوی رجوی در قید حیات نیست و اگر بر فرض هم تا زمان نشست اخیر سازمان زنده بوده و با بدبختی تمام چنین زندگی خفت بار و همراه با دلهره دائم را تحمل کرده، شبه ادعای «ترکی فصیل» درباره مرگ رجوی در این نشست پیام شومی را برای وی در پی دارد؛ زیرا این شبه ادعا میتواند نشان از تبانی «ترکی فیصل» با «مریم رجوی» بر سر نبود «مسعود رجوی» باشد. به عبارت روشنتر این شبه ادعا اسم رمز سر به نیست کردن «مسعود رجوی» به دست «مریم رجوی» است که به پشتوانه قولها و حمایتهای همه جانبه «ترکی فیصل» از مریم رجوی باید انجام گیرد.
*کلام آخر
چه «مسعود رجوی» زنده باشد یا نباشد، چه سازمان منافقین بتواند جان دوباره بگیرد و یا نگیرد، چه دربار آل به رابطه و حمایت آشکار و غیرآشکار از منافقین ادامه بدهد یا ندهد و چه ... در هر صورت پیام اصلی و قطعی این است که با اظهارات کینه جویانه «ترکی فیصل» در نشست اخیر منافقین در «بورژه»علیه ایران مسئولیت هر اتفاق احتمالی امنیتی در ایران برعهده دربار آل سعود است که سازمان منافقین و آل سعود پاسخ قطعی آن را دریافت میکنند. سازمان منافقین در هر نقطه و آل سعود در اندورنی دربار در ریاض
منبع:مشرق
انتهای پیام/